در تابستان سال جاری، یک کمپین با حمایت ایالات متحده با هدف تغییر رژیم ایران، محتمل به نظر میرسید. در حالی که این امر اکنون بعید است، عملیات پنهانی بیشتر توسط اسرائیل همچنان محتمل است و دخالت آتی ایالات متحده نیز دور از ذهن نیست. ایران نقش مهمی در ژئوپلیتیک خاورمیانه ایفا میکند، بنابراین حتی بدون اقدامات دراماتیک در کوتاهمدت، سیاستگذاران باید نقشهبرداری دقیق و واقعبینانهای از جمعیت آن توسعه داده و حفظ کنند.
برای این منظور، برخی نکات اولیه باید ثبت شوند: ایران کشوری یکپارچه نیست، یک شاه جدید ممکن است راهحلی واقعبینانه یا مناسب نباشد، و تلاشها برای اصلاح یا سرنگونی رژیم کنونی به همان اندازه که شهروندان و جوامع دیاسپورای ایران متنوع هستند، پیچیده و گوناگوناند. در ادامه، تصویری کوتاه از دو منطقه کلیدی ارائه میشود.
روژهلات
روژهلات، که در زبان کُردی به معنای «شرق» است، معمولاً برای اشاره به مناطق کُردنشین در ایران کنونی به کار میرود. اگرچه آمارها ناگزیر تخمینی هستند، کُردها جمعیت خود را حدود دوازده میلیون نفر برآورد میکنند و نارضایتی کُردها در دهههای اخیر در سراسر نظامهای حکومتی ایران همواره وجود داشته است. در تابستان با چندین فعال اجتماعی و تحلیلگر مقیم خارج از کشور صحبت کردم؛ برخی به دلیل سابقه ایران در حملات فراملی، خواستند ناشناس بمانند.
ژیلا مستأجر، سخنگو و یکی از بنیانگذاران سازمان حقوق بشری ههنگاو مستقر در اسلو، به من گفت: «مخاطبان آمریکایی و نهادهای بینالمللی باید تبعیض و سرکوب علیه ملیتها و اقلیتهای مذهبی یا فرهنگی در ایران را درک کنند. نقض حقوق بشر روندهای موقت نیستند، بلکه بخشی از یک سیاست ساختاری و سازمانیافته دولتی است.»
جنبش ژن، ژیان، ئازادی (به کُردی به معنای زن، زندگی، آزادی) در سال 2022 پس از کشته شدن ژینا امینی در تهران توسط گشت ارشاد آغاز شد که منجر به اعتراضات گستردهای گشت. برای کُردها، قومیت ژینا از اهمیت بالایی برخوردار بود و بسیاری وقتی او را مهسا (نام فارسیاش) میخوانند، دلخور میشوند. یک فعال مستقر در اروپا به من توضیح داد:
«در طول اعتراضات ژینا، وقتی ما خشونت شدید در مناطق کُردنشین را برجسته کردیم، فعالان فارسیزبان ضد رژیم به ما گفتند که از ایجاد تفرقه دست برداریم. ما مورد انتقاد قرار گرفتیم که میگفتیم ژینا به دلیل کُرد بودن کشته شد. اما در ایران، کُردها هستند که به مراتب بیشتر از تهرانیها مورد شلیک قرار میگیرند یا حکم اعدام میگیرند. به ما فضایی برای بیان روایت خود داده نمیشود، بنابراین خشونت نادیده گرفته میشود. ما از همان ابتدا مخالف این رژیم بودهایم. اما کُردها باید اجازه داشته باشند که خود را نمایندگی کنند. این یک مونولوگ است، نه یک دیالوگ.»
فعالان و نمایندگان جامعه مدنی کُرد، بیش از هر چیز، از نارضایتی فزاینده نسبت به صدای فعالان ضد رژیم در دیاسپورای ایران ابراز داشتند. سمیرا قادری، وکیل کُرد-آمریکایی، گفت: «بسیاری از سلطنتطلبان ایرانی، تعهد به 'ایران یکپارچه' را پیششرط همکاری میدانند، اما کُردها این را ادامه مدل متمرکز و ملیگرایانهای میبینند که به طور تاریخی آنها را سرکوب کرده است.»
او افزود: «بدون به رسمیت شناختن حق مردم کُرد برای خودمختاری معنادار، فدرالیسم یا حتی کنفدرالیسم، فراخوانها برای تمامیت ارضی به عنوان ابزاری برای سلطه تلقی خواهد شد تا یکپارچگی.»
همه فعالان و تحلیلگرانی که با آنها صحبت کردم، از فعالان ضد رژیم میخواهند که شکایات آنها در مورد هدف قرار دادن کُردها توسط رژیم را تأیید کنند، نه اینکه بر وحدت ایران تأکید ورزند.
برخی جنبش احیای پهلوی کنونی را بقایای ملیگرای افراطی و تهدیدآمیز یک دیکتاتوری پیشین توصیف کردند، و یک فعال اروپایی نگران بود که پهلوی ادعای حمایت از جداشدگان احتمالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) را مطرح میکند. جوامع اقلیت دیاسپورا از استقبال دوستانهای که پسر شاه از سوی رسانههای غربی و جامعه بینالمللی دریافت کرده است، با توجه به سابقه فساد و تمایلات دیکتاتوری خانواده، ناامید و متعجب به نظر میرسند.
یکی از فعالان اشاره کرد که در طول و بلافاصله پس از درگیری ایران و اسرائیل، کُردها نفسشان را در سینه حبس کرده بودند. مستندات ههنگاو نشان میدهد که فشار رژیم بر اقلیتها پس از جنگ به شدت افزایش یافته است، برای مثال از طریق افزایش دستگیری کُردها و یورشهای خشونتآمیز به خانههای بهائیان. در 25 ژوئن سه کُرد اعدام شدند، و در 10 ژوئیه پنج کُرد با اتهامات مبهم حکم اعدام دریافت کردند، در میان ترس از سرکوبهای گسترده. شیلان کُردپور، فعال مستقر در آلمان، خاطرنشان کرد که در طول و مدت کوتاهی پس از درگیری ایران و اسرائیل، سپاه پاسداران به مناطق کُردنشین سرازیر شد تا از قیام جلوگیری کرده و معترضان ژن، ژیان، ئازادی را زندانی کند.
مشخص نیست که آیا سیاستگذاران در اسرائیل یا ایالات متحده پیامدهای این درگیری را از نظر افزایش نقض حقوق بشر علیه جمعیتهای به حاشیه رانده شده در ایران بررسی کردهاند یا خیر. یک تحلیلگر مستقر در بریتانیا به من گفت که «کُردها، چه در عراق، ایران یا سوریه، خود را متحد ایالات متحده و غرب میدانند... فکر میکنم رها کردن این رژیم در قدرت یک اشتباه فاجعهبار است.»
او گفت: «در حالی که این رژیم به شدت فلج شده است، طی پنج تا ده سال آینده به لطف درآمد نفتی خود بهبود خواهد یافت و غرب و اسرائیل باید با تشدید عمده دیگری مقابله کنند، به احتمال زیاد با کسی که پس از آیتالله خامنهای روی کار میآید.»
بلوچستان
در حالی که جنبش ژن، ژیان، ئازادی در روژهلات آغاز شد، به سرعت در سراسر ایران گسترش یافت. در بلوچستان، این موضوع تقریباً همزمان با یک مسئله محلی بود. یک هفته قبل از قتل امینی، یک دختر پانزده ساله بلوچ برای مصاحبه با ابراهیم کوچکزایی، فرمانده پلیس سپاه در چابهار، برده شد. یک قتل در محله آنها اتفاق افتاده بود و او به عنوان شاهد احتمالی احضار شده بود. پس از مصاحبه، او به والدینش گفت که توسط کوچکزایی مورد تجاوز قرار گرفته و خانواده سپس به دنبال حمایت جامعه بودند. در نماز جمعه در راسک، امام نقشبندی به طور علنی به این تجاوز ادعایی اشاره کرد. او بعداً اظهار داشت که وظیفه او شکستن سکوت است. این حادثه، همراه با جنبش ژن، ژیان، ئازادی، اعتراضات را در سراسر بلوچستان تحریک کرد. سپاه پاسداران با شلیک گلوله جنگی به معترضان پاسخ داد – بلوچها این را جمعه خونین مینامند. یک سخنگوی گروه حقوق بشر بلوچستان (BHRG) خاطرنشان کرد که سپاه پاسداران پزشکان و پرستاران را از ارائه درمان به معترضان منع کرده بود و بسیاری به دلیل عدم مراقبت پزشکی جان باختند.
رحیم بندویی، فعال برجسته بلوچ، به من گفت: «عموم مردم آمریکا باید بدانند که ایران یک ملت نیست. ما یک زبان، یک فرهنگ یا حتی یک تاریخ واحد نداریم.»
بندویی از امتیاز تاریخی نخبگان فارسیزبان و شیعیان دوازده امامی نسبت به سایرین در ایران، به ویژه پس از کودتای 1921 و سپس در طول سلسله پهلوی، حکایت میکند. او توضیح میدهد که «همه شهروندان ایرانی به خودی یا غیرخودی تبدیل شدند — و به ویژه بلوچها، کُردها و عربها غیرخودی شدند. بلوچها به حکومت فارسیزبانان اعتماد ندارند، و حکومتهای فارسیزبان هرگز به مردم بلوچ اعتماد نداشتهاند.»
بلوچستان اولین بار در اوایل قرن نوزدهم تحت کنترل تهران قرار گرفت و دولتهای متوالی ایران از سرمایهگذاری معنادار در مناطق بلوچنشین خودداری کردهاند.
بندویی نسبت به راه حل «شاه جدید [پهلوی]» تردید دارد. «مشکل این است که او ایران را به عنوان یک کشور چندقومیتی، چندملیتی نمیپذیرد. ما به دنبال فدراسیون یا کنفدراسیون هستیم، نه کمتر از آن. ما غیرمتمرکزسازی میخواهیم، و تردید داریم که هر یک از ملیتهای اقلیت تحت ستم در ایران از او حمایت کنند.»
در حالی که برخی تخمینها جمعیت بلوچ را تا 2 درصد جمعیت ایران میدانند، برخی دیگر این رقم را تا 4.8 میلیون نفر برآورد میکنند. یک سخنگوی BHRG به من گفت که صدها هزار بلوچ در ایران از شناسنامه دولتی محروم هستند، که تخمینهای جمعیت را پیچیده میکند و بسیاری را از یافتن شغل، افتتاح حساب بانکی یا سفر باز میدارد. افراد بدون مدارک هویتی به ویژه در برابر سوءاستفاده مقامات دولتی آسیبپذیر هستند، که ظاهراً بدون مجازات اموال آنها را مصادره میکنند.
در 1 ژوئیه، نیروهای امنیتی ایران بنا بر گزارشها، به روستای کوچک گونیچ یورش بردند، ظاهراً برای دستگیری عوامل اسرائیلی. چندین روستایی هدف گلوله قرار گرفتند، حداقل دو زن کشته شدند، یک مادر باردار فرزند خود را از دست داد و معترضان دستگیر شدند. اما به گفته بندویی، درگیری اسرائیل و ایران دعوای بلوچها نیست.
«رژیم همیشه به دنبال بهانهای برای حمله یا کشتار است. اما درگیری بین اسرائیل و رژیم ایران هیچ ربطی به کُردها یا بلوچها ندارد. رژیم تمام ثروت ایران را صرف سلاحهای نظامی و گروههای نیابتی مانند حزبالله و حماس کرد و همیشه میگفت 'مرگ بر اسرائیل'. آنها این جنگ را میخواستند، آنها هلال شیعه را میخواستند، و 7 اکتبر با حمایت آنها انجام شد. برای بلوچها، ما نگران مردم داخل ایران هستیم. این بین مردم ایران و مردم اسرائیل یا بین اسلام و یهودیت نیست. این بین خامنهای و اسرائیل است.»
به گفته سخنگوی BHRG، درگیری ایران و اسرائیل تنها آنچه را که پیش از این اتفاق میافتاد، تشدید کرده است: دستگیریها، اعدامها، کشتارهای فراقضایی سوختبران بلوچ و زندانی کردن بلوچهای بدون مدرک هویتی و پناهندگان افغان.
بندویی افزود که «واشنگتن باید آنچه را که در سراسر ایران، نه فقط در مناطق فارسیزبان، اتفاق میافتد، بهتر درک کند. زنان در تهران ممکن است علیه حجاب اجباری بجنگند، اما در مناطق اقلیتنشین، این یک مبارزه روزمره برای بقا است.»
او همچنین گفت که رژیم در جنگ ایران و اسرائیل چنان تحقیر شده است که پس از آن تلاش میکند هرج و مرج، درد و ترس ایجاد کند تا کنترل خود را حفظ کند. بندویی میگوید که «این رژیم اکنون مانند یک مار زخمی است. و کسانی که از این رنج خواهند برد، کُردها، عربها و مطمئناً بلوچها خواهند بود.»
ملاحظاتی برای سیاست ایالات متحده
در حالی که ترسیم آینده روابط ایالات متحده و ایران با توجه به ماهیت غیرقابل پیشبینی تصمیمگیری در هر دو کشور دشوار است، ارزیابیهای سادهانگارانه و خوشبینانه میتوانند منجر به پیامدهای ناخواسته و فاجعهبار شوند.
هنگامی که ایالات متحده رژیم صدام حسین را در عراق سرنگون کرد، چشماندازهای سیاستی — حدس و گمانها — جایگزینهای ضعیفی برای آنچه مورد نیاز بود، یعنی درک دقیق از اولویتهای سیاسی جوامع و قبایل مختلف و اغلب متضاد قومی و فرقهای، بودند. واشنگتن از ارتباط با صداهایی که جوامع مختلف در ایران را با اهداف و جهتگیریهای متمایزشان نمایندگی میکنند، بهره خواهد برد. برنامه هستهای ایران ممکن است در حال حاضر در صدر ذهن بسیاری از ناظران خارجی باشد، اما این تنها یا حتی اصلیترین نگرانی بسیاری از شهروندان و اعضای جامعه دیاسپورای ایران نیست.
دیوید اسکلار مشاور متخصص در زمینه حقوق جوامع اقلیت در خاورمیانه و شمال آفریقا است. او به بنیاد ایزدی آزاد مشاوره میدهد و در مؤسسه دموکراتیک ملی کار کرده است.