سطح آب پایین سد لتیان که آب تهران را تامین می‌کند، در تاریخ ۸ مه ۲۰۲۵. بهرام/تصاویر خاورمیانه/AFP/Getty Images
سطح آب پایین سد لتیان که آب تهران را تامین می‌کند، در تاریخ ۸ مه ۲۰۲۵. بهرام/تصاویر خاورمیانه/AFP/Getty Images

بحران آب ایران: بزرگترین تهدید این کشور

ایران هشداری است برای هر جامعه‌ای که آب را نامحدود می‌پندارد. در طول تابستان، بحران آب ایران به وضعیت اضطراری تبدیل شد. چاه‌ها فروریختند و برخی مخازن خشک شدند. شیرهای آب در تهران برای نیم روز خشک شدند و رسانه‌های دولتی هشدار دادند که شهر ۱۰ میلیونی ممکن است ظرف چند هفته به «روز صفر» برسد؛ نقطه‌ای که منابع آب دیگر قادر به تامین تقاضا نیستند.

دما به بالای ۱۰۰ درجه فارنهایت (حدود ۳۸ درجه سانتی‌گراد) رسید، صدای تهویه مطبوع در فضا پیچید و به دنبال آن قطعی برق رخ داد. میلیون‌ها ایرانی در گرمای طاقت‌فرسا گرمازده شدند. در اعترافی نادر به شکست، مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، ۱۰۰ میلیارد تومان (حدود یک میلیون دلار) به هر کسی که بتواند این بحران را حل کند، پیشنهاد داد.

ایران تنها با یک خشکسالی ساده مواجه نیست، بلکه با ورشکستگی آبی روبرو است، به طوری که تقاضا بسیار فراتر از عرضه است. فروپاشی امنیت آبی در ایران دهه‌ها طول کشیده و ریشه در شیفتگی به پروژه‌های عظیم — سدسازی، حفر چاه‌های عمیق و طرح‌های انتقال آب — دارد که اصول هیدرولوژی و تعادل اکولوژیکی را نادیده گرفته است.

برای هزاران سال، قنات‌ها — کانال‌های زیرزمینی هوشمندانه — بقا را با کمبود آب در سراسر فلات مرکزی ایران متعادل می‌کردند. اکنون این سیستم‌های سنتی همراه با آبخوان‌ها در حال فروپاشی هستند و سکونتگاه‌های باستانی در یزد در مرکز ایران، کرمان در جنوب شرقی ایران و خراسان در شمال شرقی ایران با خشک شدن قنات‌ها، فرو رفتن آبخوان‌ها و نشست زمین، متروکه شده‌اند. تصاویر ماهواره‌ای و بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد که کل جوامع کشاورزی به دلیل از بین رفتن منابع آب زیرزمینی خود در حال ناپدید شدن هستند.

حاکمان متوالی ایران بر این باور بودند که سدها، چاه‌های عمیق و انتقال آب بین حوضه‌ای می‌توانند جغرافیا و اقلیم را فریب دهند. سوءمدیریت منابع توسط جمهوری اسلامی این بحران را تشدید کرده است. نخوت سیاسی و سوءمدیریت یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های آبی را به حکایتی از فروپاشی تبدیل کرده است.

ریشه‌های بحران آب

فروپاشی زیست‌محیطی ایران با شیفتگی به بتن آغاز شد. در سال ۱۹۴۹، محمدرضا پهلوی، شاه ایران، از لاس وگاس بازدید کرد و از سد هوور شگفت‌زده شد. شاه مجذوب سازه‌های عظیم به عنوان نمادهای کنترل بود.

در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی برای نفوذ در آسیا و آفریقا با یکدیگر رقابت می‌کردند و دیدگاه‌های ایدئولوژیک خود را در قالب توسعه ارائه می‌دادند و رهبران در حال مدرن‌سازی آسیا و آفریقا را با وام‌ها و کمک‌های فنی در زمینه سدسازی و هیدرولیک جذب می‌کردند.

برنامه چهارم پرزیدنت هری اس. ترومن به شاه کمک‌های فنی پیشنهاد کرد و مهندسان آمریکایی را برای آموزش متخصصان ایرانی اعزام نمود، فناوری‌های نوین آبیاری و حفاری را منتقل کرد و تجهیزات حفاری چاه عمیق و پمپ‌های قدرتمند را معرفی کرد که به کشاورزان ایرانی امکان می‌داد آبخوان‌ها را با سرعتی غیرقابل تحمل تخلیه کنند. شاه صنایع پرآب‌بری مانند فولاد و پتروشیمی را در خشک‌ترین فلات مرکزی ایران در استان‌های اصفهان و فارس قرار داد و توسعه صنایع سنگین را به مناطقی گره زد که آب خاص خود را نداشتند و به انحراف آب از حوضه‌های دیگر وابسته بودند.

در سال ۱۹۶۳، شاه اصلاحات ارضی را برای مدرن‌سازی روستاها با توزیع املاک بزرگ به کشاورزان کوچک، از بین بردن کنترل زمین‌داران فئودال و ترویج کشاورزی مکانیزه با اعتبارات دولتی معرفی کرد. بیش از دو میلیون خانواده روستایی زمین دریافت کردند. این اصلاحات شکست با سیستم‌های سنتی را سرعت بخشید. بسیاری از کشاورزان قَنات‌های باستانی را برای چاه‌های موتوری رها کردند. اما عدم حمایت شاه از روستاییان منجر به شکست مزارع آن‌ها و روانه شدن امواج مهاجران فقیر به تهران و دیگر شهرهای ایران شد — بسیاری از آن‌ها بعدها انقلاب ۱۳۵۷ را شعله‌ور کردند.

دوران آیت‌الله‌ها

پس از سقوط شاه در ژانویه ۱۹۷۹، جمهوری اسلامی نوپا، حرکت تهاجمی مدرنیزاسیون او را که الهام گرفته از غرب بود، محکوم کرد. در نوامبر ۱۹۷۹، دانشجویان رادیکال ایرانی سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند و خواستار استرداد شاه از سوی دولت کارتر شدند، که در ایالات متحده پناهندگی یافته بود. رئیس‌جمهور جیمی کارتر دارایی‌های دولت ایران را در ایالات متحده مسدود کرد و تحریم تجاری علیه این کشور اعمال نمود.

جنگ ایران و عراق در سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد و جمهوری اسلامی تحت فشار شدیدی قرار گرفت تا مردم را تغذیه کند. سهمیه‌بندی مواد غذایی معرفی شد. آیت‌الله روح‌الله خمینی، رهبر کبیر جمهوری اسلامی، خودکفایی و حاکمیت غذایی را در سرلوحه کار قرار داد. تقریباً یک شبه تعداد چاه‌ها در ایران دو برابر شد.

پدرم، سید آهنگ کوثر، دانشمندی بود که از اوایل دهه ۱۹۷۰ بر روی جلوگیری از بیابان‌زایی در ایران از طریق استفاده از آب سیلاب برای تغذیه آبخوان‌ها کار می‌کرد. پیش از انقلاب ۱۳۵۷، ایران تنها ۱۴ سد بزرگ و کمتر از ۸۰,۰۰۰ چاه داشت، اما ظرف سه سال تعداد چاه‌ها دو برابر شد و دولت جدید صدها سد را برنامه‌ریزی می‌کرد.

بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸، در حالی که جنگ با عراق بودجه ملی را تخلیه می‌کرد، تنها تعداد انگشت‌شماری سد در دست ساخت بود. پس از جنگ، پدرم و همکاران دانشمندش هشدار دادند که سدها و کشاورزی پرآب در اقلیم گرم‌شونده ناپایدار هستند. اما صدای آن‌ها زمانی که اکبر هاشمی رفسنجانی، رهبر نسبتاً میانه‌رو، چند ماه پس از درگذشت آیت‌الله خمینی به عنوان رئیس‌جمهور ایران روی کار آمد و با شدت از خصوصی‌سازی اقتصاد حمایت کرد – دیدگاهی سیاسی که نگرانی‌های زیست‌محیطی را نادیده می‌گرفت – در هیاهو گم شد.

ظهور مافیای آب

رئیس‌جمهور رفسنجانی برخی نهادهای کلیدی را تقویت کرد: قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا، بازوی مهندسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران (IWPC)، یک شرکت دولتی که توسط افراد بانفوذ رژیم تأسیس شده بود. و همچنین مهاب قدس، یک شرکت مشاوره فوق‌العاده قدرتمند و مبهم که توسط افراد بانفوذ رژیم اداره می‌شد و مطالعات پروژه‌های سد را تدوین و برای تصویب آن‌ها لابی می‌کرد.

این سه نهاد یک حلقه بسته را تشکیل دادند: شرکت IWPC پروژه‌های سدسازی را بر اساس طرح‌های قدیمی غربی و بدون رعایت ملاحظات زیست‌محیطی سفارش می‌داد؛ مهاب قدس لابی می‌کرد؛ و خاتم، بازوی مهندسی سپاه، قراردادهای ساخت‌وساز را از آن خود می‌کرد. از این همکاری «مافیای آب» ایران ظهور کرد — کارتل متشکل از مقامات وزارتخانه، شرکت‌های مشاوره با نفوذ سیاسی، پیمانکاران سپاه پاسداران و متحدان دانشگاهی آن‌ها.

سدها و انحرافات آبی به موتورهای رشوه‌خواری تبدیل شدند، که باعث ثروتمند شدن افراد بانفوذ، نابودی رودخانه‌ها و تحمیل هزینه‌های گزاف به جوامع روستایی شد. پروژه‌ها بدون بررسی‌های مناسب تأیید می‌شدند و صدها سد بدون رعایت ملاحظات زیست‌محیطی ساخته شدند.

دریاچه ارومیه در غرب ایران آشکارترین نمونه تخریب زیست‌محیطی است. این دریاچه که زمانی بزرگترین دریاچه خاورمیانه بود، در دهه ۲۰۱۰ به دلیل ساخت بی‌رویه سدها که رودخانه‌های تغذیه‌کننده آن را مسدود کرد، به یک حوضه نمک‌زده تبدیل شد.

حتی در مناطقی که سد نداشتند، کشاورزان بی‌پروا از چاه‌های بدون نظارت آب پمپ می‌کردند. آبخوان‌ها فرو ریختند، دشت‌های حاصلخیز نشست کردند و بیابان‌ها گسترش یافتند. همه این‌ها به نام خودکفایی توجیه شد. انتقالات بین حوضه‌ای توهم فراوانی ایجاد کرد. زمین‌های دیم در مناطق خشک که قرن‌ها به کشاورزی خشک وابسته بودند، به مزارع پرآب برنج و یونجه تبدیل شدند.

چرخه سوءمدیریت در طول دولت‌های مختلف ادامه داشت. رئیس‌جمهور محمد خاتمی، که از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ در قدرت بود، در استان یزد در مرکز ایران، منطقه‌ای خشک که برای بقا و توسعه به قنات‌ها وابسته بود، بزرگ شد. خاتمی از انتقال آب به زادگاهش حمایت کرد و از تلاش‌های بی‌وقفه IWPC برای ساخت پروژه‌های عظیم چند میلیون دلاری آب پشتیبانی نمود. در سال ۲۰۰۱، من مقالاتی را در روزنامه نوروز، یک روزنامه ایرانی، در انتقاد از برنامه‌های مدیریت آب ناپایدار دولت او منتشر کردم. خاتمی مرا احضار کرد و به هشدار من گوش داد. بلافاصله، من از نوشتن درباره آب منع شدم.

در اواخر دهه ۲۰۰۰، با گرم شدن بیشتر آب و هوا، رئیس‌جمهور محمود احمدی‌نژاد محدودیت‌های حفاری چاه را کاهش داد و موج دیگری از سدسازی را آغاز کرد. سیاست‌هایی که قرار بود کشاورزان را راضی کند، زمین و آب آن‌ها را نابود کرد. کشاورزانی که زمانی به زندگی و کار در زمین‌های اجدادی خود افتخار می‌کردند، به فقر کشیده شدند و مجبور به زندگی در محله‌های فقیرنشین شدند. تا تابستان ۲۰۲۴، بیش از ۱۰,۰۰۰ روستا در ایران به آب آشامیدنی دسترسی نداشتند. یک بحران آب گسترده‌تر حدود ۲۷,۰۰۰ روستا را تحت تأثیر قرار داده بود و ساکنان آن‌ها را از کار و منزلت محروم کرده بود.

مافیای آب همچنان سدهایی را می‌ساخت که هرگز پر نمی‌شدند. دشت‌ها با کاهش سطح آب زیرزمینی، بیشتر از دهه ۱۹۹۰، فرو نشستند و زمین‌های حاصلخیز به غبار تبدیل شدند. آبخوان‌ها می‌توانستند با بودجه‌های اندک از طریق پخش سیلاب و جمع‌آوری آب باران که در کشورهایی مانند هند مؤثر بوده، تغذیه شوند. اما این راه‌حل‌های مبتنی بر طبیعت به نفع قراردادهای چند میلیون دلاری که افراد بانفوذ رژیم را ثروتمند می‌کرد، رد شدند. نهادهای نظارتی و مجلس چشم‌پوشی کردند؛ برخی قانون‌گذاران با دستور کار مافیای آب همسو شدند.

چگونه با کمبود آب ایران مقابله کنیم

ایران یک مورد مطالعاتی آشکار از دولت‌هایی است که بر سیاست‌های بد اصرار می‌ورزند. ایران در حال حاضر از مرحله ورشکستگی آبی عبور کرده و ذخایر پنهانی باقی نمانده است. بسیاری از کارشناسان، از جمله یک وزیر سابق کشاورزی، بارها هشدار داده‌اند که ایران باید مصرف آب را زیر ۴۰ درصد منابع تجدیدپذیر نگه دارد تا آب کافی برای جریان رودخانه‌ها، تنفس تالاب‌ها و تغذیه طبیعی آبخوان‌ها باقی بماند. در عوض، کشاورزی تقریباً ۹۰ درصد مصرف آب را به خود اختصاص داده است، از جمله برداشت ذخایر آب غیرقابل تجدید.

ایران با تهدیدی جدی روبرو است و باید در سوءمدیریت فاجعه‌بار آب خود تجدید نظر کند. بسیاری از برترین دانشمندان آب جهان ایرانی هستند که مجبور به تبعید شده‌اند یا در داخل کشور توسط مافیای آب ریشه‌دار ایران به حاشیه رانده شده‌اند. آن‌ها اگر اجازه داشته باشند، به خوبی برای کمک به ایران مجهز هستند.

ایران ممکن است به یک نهاد مستقل آب نیاز داشته باشد که از سیاست‌های حزبی مصون باشد. یک طرح جدی برای مقابله با ورشکستگی آبی با متعادل کردن مصرف آب با عرضه طبیعی زمین و اختصاص سهمی برای محیط زیست آغاز می‌شود. ایران می‌تواند با رها کردن محصولات پرآب‌بر، روی آوردن به کشاورزی هوشمند، صرفه‌جویی در هر قطره و احیای تکنیک‌های مدیریت سیلاب که ایرانیان زمانی در آن استاد بودند تا آبخوان‌های تهی‌شده را تغذیه کنند، به این هدف دست یابد. تهران همچنین باید به پروژه‌های عظیمی که بودجه‌ها و اکوسیستم‌ها را می‌بلعند، نه بگوید. طرح‌های بی‌ملاحظه‌ای مانند گسترش آب شیرین‌کن‌های دریایی و انتقالات فقط آسیب را بدتر خواهند کرد.

تهران تقریباً یک سوم آب خود را از طریق لوله‌های شکسته از دست می‌دهد. سیستم‌های شهری هوشمندتر – تشخیص نشت، کنترل فشار، بازچرخانی فاضلاب – اصلاحات ضروری هستند. تضمین آینده‌ای قابل زندگی مستلزم مسئولیت جمعی و مشارکت عمومی در بازآفرینی حکمرانی پیش از خشک شدن چاه‌ها است. بحران آب در مرزهای ایران متوقف نخواهد شد، زیرا اختلافات بر سر حوضه‌های رودخانه‌ای مشترک با کشورهای همسایه عراق و افغانستان می‌تواند نقطه شعله‌ور بعدی امنیتی منطقه را برافروزد.

برخلاف آیت‌الله خامنه‌ای، رهبران آینده ایران قادر نخواهند بود برای همیشه از استانداردهای جهانی فرار کنند. حمایت از متخصصان تبعیدی، گره زدن کمک‌های بین‌المللی و دیپلماسی به حکمرانی پایدار آب، و رفتار با دسترسی به آب به عنوان یک حق انسانی، سیگنالی روشن خواهد فرستاد که این بحران فقط فنی نیست — بلکه وجودی است.