تصویرگر: کلوئی کوشمن
تصویرگر: کلوئی کوشمن

بروکسل: شهری در آستانه جنگ

اروپا خود را برای بقا در جهانی از قدرتمندان متخاصم آماده می‌کند

گرچه بیان این کلمات حتی تایپ کردنشان نیز غیرعادی به نظر می‌رسد، بروکسل، پایتخت بین‌المللی — خانه اتحادیه اروپا و مقر ناتو — گویی شهری است که خود را برای نبرد آماده می‌کند. اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، نهاد اجرایی و خدمات مدنی اتحادیه اروپا، در سخنرانی خود در ۱۰ سپتامبر اظهار داشت: «اروپا در حال مبارزه است. خطوط نبرد برای نظمی نوین جهانی مبتنی بر قدرت در همین لحظه در حال کشیده شدن هستند.» او گفت که اروپا باید برای ارزش‌هایش و برای حق انتخاب سرنوشت خود بجنگد. خانم فون در لاین جهانی را توصیف کرد که در آن «وابستگی‌ها بی‌رحمانه به سلاح تبدیل می‌شوند» و «بسیاری از قدرت‌های بزرگ، یا نسبت به اروپا بی‌تفاوت هستند یا آشکارا با آن خصومت می‌ورزند.»

البته، نقص‌های قدیمی حکمرانی پاناروپایی — سخنرانی‌های بی‌محتوا، جنگ‌های اداری و سازش‌های پرهزینه برای همه — همچنان پابرجا هستند. با این حال، در ماه‌های اخیر در مقر اتحادیه اروپا و ناتو، که دو نهاد بسیار متفاوت در دو سر شهر هستند، تغییر چشمگیری در حال و هوا مشاهده شده است.

یکی از مقامات می‌گوید: «اروپایی‌ها تنها زمانی شروع به سازماندهی خود می‌کنند که مورد تهدید قرار گیرند.» تهدیدها اکنون روشن هستند. فوری‌ترین آنها شامل سه مرد قدرتمند است که اروپا را با تحقیر یا خصومت می‌نگرند: رؤسای جمهور دونالد ترامپ، ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ. بروکسل به یک درک تلخ رسیده است. جنگ در قاره اروپا، در اوکراین، در جریان است و هیچ یک از این قدرتمندان با چیزی شبیه به ارزش‌های اروپایی هدایت نمی‌شوند.

دولت پنهان اروپا هشدار می‌دهد که جنگ ممکن است حتی نزدیک‌تر شود. در ۱۳ اکتبر، رئیس سازمان اطلاعات خارجی آلمان به پارلمان کشورش گفت که روسیه قصد دارد نفوذ خود را در اروپا، به‌ویژه آلمان، گسترش دهد و «در صورت لزوم از درگیری نظامی نظامی مستقیم با ناتو واهمه نخواهد داشت.»

دوران جدی با سیاست‌های واقع‌بینانه روبرو شده است. در طول ۳۰ سال گذشته، اروپا عمدتاً از افزایش امنیت و رفاه لذت برده است. با پیوستن اعضای جدید به اتحادیه اروپا و ناتو، و کمرنگ شدن خاطرات جنگ و دیکتاتوری در اروپا، زندگی شبیه به پیشرفتی باوقار در «سلسله مراتب نیازها» بود که در دهه ۱۹۴۰ توسط آبراهام مزلو، روانشناس آمریکایی، توصیف شد. تعداد کمی از شهروندان اتحادیه اروپا باید نگران نیازهای پایه، مانند غذا و سرپناه برای بقا، باشند. بالاتر از آن «ایمنی و امنیت» قرار می‌گیرد، خواه به معنای نبود جنگ، محیطی پاک یا رهایی از فقر شدید باشد. همانطور که دولت‌ها دولت‌های رفاهی را بنا نهادند و آلودگی را کنترل کردند، ترقی‌خواهان خواستار آن شدند که اروپا به مشکلاتی بپردازند که با نیازهای بالاتر مزلو همسو هستند. اینها شامل «عشق و تعلق»، «احترام» و «خودشکوفایی»، یا پیگیری یک زندگی هدفمند و شاد است.

به نظر می‌رسد رأی‌دهندگان اروپایی بر نیازهای اساسی‌تر متمرکز شده‌اند. آنها مجموعه‌ای از دولت‌های ملی محافظه‌کار را انتخاب کرده‌اند که به نوبه خود سیاستمداران سرسختی را برای اداره نهادهای اتحادیه اروپا فرستاده‌اند. پس از سال‌ها صرف تصویب مقررات زیست‌محیطی و اجتماعی طاقت‌فرسا، این بلوک اکنون بیشتر وقت خود را صرف لغو قوانین از بین برنده شغل می‌کند. قوانین جدید اروپایی که می‌توانند اکثریت را به دست آورند، چه در کمیسیون اروپا و چه در پارلمان اروپا، اغلب شامل سیاست‌های سخت‌گیرانه، مانند اخراج پناهجویان است.

درباره سایر قدرت‌های بزرگ، ساده‌لوحی کمتری وجود دارد. اوایل امسال برخی از سیاستمداران اروپایی به دنبال روابط نزدیک‌تر با چین بودند تا در برابر زورگویی آمریکا ایمنی ایجاد کنند. امروز وابستگی به چین نگرانی بزرگ‌تری است، زیرا آن غول از تسلط خود بر مواد معدنی خاکی کمیاب و سایر ورودی‌های حیاتی استفاده می‌کند تا در جنگ تجاری خود با آقای ترامپ پیروز شود و کسب‌و‌کارهای اروپایی را به عنوان خسارت جانبی تلقی می‌کند.

سیاست تجاری با عمل‌گرایی مشخص می‌شود. در مصاحبه‌ها، مقامات در بروکسل از گله‌مندی‌ها در مورد «تابستان تحقیر» اتحادیه اروپا از طریق مذاکرات تجاری یک‌طرفه با آمریکا بی‌تابی می‌کنند. با توجه به نفوذ آمریکا و تمایل آن به اعمال فشار بر شرکای تجاری، امید به حفاظت از عزت نفس اتحادیه اروپا غیرواقعی خواهد بود. یکی از مقامات رک و پوست‌کنده می‌گوید: «شکایت کردن از آقای ترامپ بی‌فایده است.»

و وضوح دردناکی درباره ائتلاف دفاعی اروپا با آمریکا وجود دارد. در پی آخرین چرخش آقای ترامپ درباره اوکراین، از زمان و انرژی که رهبران اروپایی صرف «مدیریت آسیب» ترامپ می‌کنند، ناامیدی وجود دارد. اما غم و انکار عدم قابلیت اعتماد آمریکا جای خود را به پذیرش داده است. اکنون یک فرض برنامه‌ریزی این است که آمریکا دیگر کمکی به اوکراین نخواهد کرد و حتی تمایلش برای فروش تسلیحات پیشرفته به اروپایی‌ها برای اهدا به اوکراین نیز دوام نخواهد آورد.

در مورد دفاع گسترده‌تر از اروپا، برنامه «الف» این است که تا زمانی که ممکن است با آمریکا همکاری شود. اروپا هنوز برای «توانمندکننده‌های حیاتی» از جمله اطلاعات ماهواره‌ای، تسلیحات دوربرد، پدافند هوایی، هواپیماهای حمل و نقل سنگین و سیستم‌های دیجیتالی که سلاح‌های مختلف را به هم متصل می‌کنند، به آمریکا وابسته است. صحبت‌های زیادی در مورد توسعه صنعت تسلیحات اروپا وجود دارد، اما همچنین توافق بر این است که اروپا نمی‌تواند به طور کامل جایگزین آمریکا به عنوان تأمین‌کننده برای ده سال یا بیشتر شود، که برای قاره‌ای که در حال تسلیح مجدد برای جلوگیری از حمله روسیه است، بسیار کند است. ترس از روسیه باعث می‌شود مقامات حتی از پرداختن به حساس‌ترین سؤال یعنی اینکه آیا اروپا در صورت کناره‌گیری آمریکا در آینده به برنامه «ب» برای امنیت خود نیاز دارد، محتاط باشند. برخی بیم آن دارند که بحث درباره ترک آمریکا، حمله روسیه را دعوت کند. برخی دیگر به دنبال شناسایی سرمایه‌گذاری‌هایی هستند که هم با برنامه «الف» و هم با برنامه «ب» کار می‌کنند: یا اروپا را به شریک بهتری برای آمریکا تبدیل می‌کنند، یا به آن کمک می‌کنند تا به تنهایی عمل کند.

دنیای قدیم آغاز جدیدی را برنامه‌ریزی می‌کند

وحدت اروپا همچنان یک هدف است. اما دیگر یک dogma نیست. اگر اصرار بر اجماع به اعضای اتحادیه اروپا و ناتو نزدیک به مسکو، مانند مجارستان، حق وتو بدهد، ائتلاف‌های داوطلبانه راهی عملی برای هماهنگی دفاع اروپا و حمایت از اوکراین هستند. اجتناب‌ناپذیر تلقی می‌شود که کشورهایی که به روسیه نزدیک‌تر هستند، رهبری را در بازدارندگی آقای پوتین بر عهده بگیرند.

جدیت اروپا ستودنی است، اما تغییر زمان می‌برد. متاسفانه، بازیگران بزرگ، از جمله بریتانیا و فرانسه، از نظر مالی ورشکسته هستند. اروپا خطراتی را که با آن مواجه است، می‌بیند. با کمی شانس، هنوز خیلی دیر نیست.