هنگامی که هومو ساپین (Homo sapiens) حدود 300,000 سال پیش ظاهر شد، حداقل شش گونه دیگر انسانی از پیش سیاره را با ما شریک بودند. در اینجا، در استودیوی دیرینه‌هنرمند جان گرچ، مدل‌هایی از آن شش دودمان (از چپ): اچ. نالدی (H. naledi)، اچ. هایدلبرگنسیس (H. heidel- bergensis)، اچ. فلورسینسیس (H. floresiensis)، اچ. ارکتوس (H. erectus)، اچ. لونگی (H. longi)، و اچ. نئاندرتالنسیس (H. neanderthalensis) به نمایش گذاشته شده‌اند. عکس از مارک تیسن
هنگامی که هومو ساپین (Homo sapiens) حدود 300,000 سال پیش ظاهر شد، حداقل شش گونه دیگر انسانی از پیش سیاره را با ما شریک بودند. در اینجا، در استودیوی دیرینه‌هنرمند جان گرچ، مدل‌هایی از آن شش دودمان (از چپ): اچ. نالدی (H. naledi)، اچ. هایدلبرگنسیس (H. heidel- bergensis)، اچ. فلورسینسیس (H. floresiensis)، اچ. ارکتوس (H. erectus)، اچ. لونگی (H. longi)، و اچ. نئاندرتالنسیس (H. neanderthalensis) به نمایش گذاشته شده‌اند. عکس از مارک تیسن

در جستجوی انسان‌های دیگر

کشف‌های خیره‌کننده و پیشرفت‌های جدید در تحلیل DNA درک ما را از تکامل خودمان تغییر می‌دهند و تصویری تازه از نئاندرتال‌ها و دنیسوواهایی ارائه می‌دهند که اجداد ما در سراسر اروپا و آسیا با آن‌ها مواجه شدند.

در اعماق غار کبرا، در کوهستان‌های دورافتاده شمال شرقی لائوس، پرتو چراغ پیشانی اریک سوزونی در سراسر صخره‌های برهنه منعکس شد تا اینکه روی چیزی غیرعادی درخشید: ده‌ها استخوان و دندان که از لایه‌ای از رسوب و سنگ بیرون زده بودند.

(چه چیزی ما را انسان می‌کند؟ پخت‌وپز، طبق یک مطالعه)

سوزونی، یک غارنورد 50 ساله قد بلند با خالکوبی ببر روی بازویش، شریک خود، سباستین فرانژول را صدا زد. این اولین کاوش غارنوردان فرانسوی در غار کبرا بود. آن‌ها به تازگی 65 فوت از صخره آهکی را بالا رفته بودند و از کف جنگل به ورودی غار با همراهان غیرمعمول خود صعود کرده بودند: دو نوجوان محلی با دمپایی. پسران همونگ با زمین اطراف غار و مارهای کبری همنام که گاهی در داخل آن کمین می‌کردند، آشنا بودند. امروز ماری دیده نمی‌شد. اما کمی پس از ورود به غار، کاوشگران به آنچه که به نظر می‌رسید گنجینه‌ای از فسیل‌های باستانی است، برخورد کردند.

(دانشمندان گونه جدیدی از انسان را با استخوان انگشت کوچکش کشف کردند. اکنون یک جمجمه داریم.)

نمای هوایی از کوهستان.
غارهایی که در کوهستان پا هنگ (پیش‌زمینه) پراکنده شده‌اند، حاوی سرنخ‌های حیاتی از گذشته باستانی بشریت هستند. با حفاری این سایت‌ها توسط یک تیم بین‌المللی از محققان، روشن شده است: هومو ساپین (Homo sapiens) تنها نبوده است. عکس از جاستین جین
جاستین جین

سوزونی و فرانژول این غار را برای یک تیم بین‌المللی از دیرین‌انسان‌شناسان که در نزدیکی آن سایت‌ها را حفاری می‌کردند، شناسایی می‌کردند. برای بیش از 15 سال، دانشمندان در این کوهستان‌ها حفاری می‌کردند و به دنبال سرنخ‌هایی برای برخی از عمیق‌ترین اسرار تکامل انسان بودند: چه زمانی هومو ساپین (Homo sapiens) به اینجا رسید؟ و با چه انسان‌های دیگری روبرو شد؟

(پستانداران ساخته شده توسط ویروس‌ها)

نقشه‌ای که امواج مهاجرت اولیه انسان را از آفریقا نشان می‌دهد.
چگونه انسان‌های اولیه مهاجرت و ترکیب شدند هومو ساپین (Homo sapiens) تنها انسان‌های باقی‌مانده روی زمین امروز هستند، اما در نقطه‌ای با گونه‌های دیگر انسان‌های اجدادی، که مجموعاً هومینین‌ها نامیده می‌شوند، سیاره را شریک بودند. با تغییر آب‌وهوا و فرصت‌های زیست‌محیطی، هومینین‌ها از آفریقا مهاجرت کردند و با نوادگان خویشاوندان خود که هزاران سال پیش سفرهای مشابهی انجام داده بودند، دوباره ارتباط برقرار کرده و با آن‌ها آمیزش کردند. (اعتبارات: جیسون تریت، پاتریشیا هیلی، رزماری وارلی و ایو کونانت، کارکنان NGM؛ کریس استرینگر، موزه تاریخ طبیعی لندن؛ جان هاوکز، دانشگاه ویسکانسین؛ لورا شکلفورد، دانشگاه ایلینوی اربانا-شمپین؛ لودویک اسلیماک، دانشگاه تولوز III؛ مایکل پترالیا، دانشگاه گریفیت؛ فردریک سالتره، دانشگاه فناوری سیدنی، داده‌های زمین طبیعی)
جیسون تریت، پاتریشیا هیلی، رزماری وارلی و ایو کونانت، کارکنان NGM؛ کریس استرینگر، موزه تاریخ طبیعی لندن؛ جان هاوکز، دانشگاه ویسکانسین؛ لورا شکلفورد، دانشگاه ایلینوی اربانا-شمپین؛ لودویک اسلیماک، دانشگاه تولوز III؛ مایکل پترالیا، دانشگاه گریفیت؛ فردریک سالتره، دانشگاه فناوری سیدنی، داده‌های زمین طبیعی

سوزونی ابتدا جرأت دست زدن به فسیل‌ها را نداشت. اما وقتی روز بعد برای بررسی غار با یکی از زمین‌شناسان تیم تحقیقاتی بازگشت، وظیفه او این بود که نمونه‌ای از رسوبات را از دیوار غار جدا کند. هنگامی که او با قلم و چکش ضربه زد، یک دندان قهوه‌ای بزرگ بیرون افتاد، یک دندان آسیاب که به طرز عجیبی انسانی به نظر می‌رسید. سوزونی قصد کشف نداشت — طبق پروتکل و حرفه، این کار دانشمندان بود — اما لحظه‌ای به نمونه خیره شد و آن را در جیب پیراهنش گذاشت. او می‌گوید، "یک هدیه زیبا" بود.

(دندانی از خویشاوند اسرارآمیز انسان، پیچیدگی‌های جدیدی به داستان آن‌ها می‌افزاید.)

در کمپ اصلی، سوزونی با رهبر تیم تحقیقاتی، دیرین‌انسان‌شناس فابریس دِمتر از دانشگاه کپنهاگ، و کلمنت زانولی، متخصص دندان‌های باستانی از دانشگاه بوردو، جمع شد. سوزونی با دقت آنچه را در غار کبرا دیده بود توصیف کرد و چند دندان حیوانی را که از رسوبات بیرون کشیده بود به آن‌ها نشان داد. سپس به جیبش دست برد. سوزونی با لبخندی گفت: "اوه، چیزی برایتان آوردم." زانولی که کلاه ایندیانا جونز به سر داشت، برای دیدن دقیق‌تر نزدیک شد. او به یاد می‌آورد: "دندان کاملاً سالم و به خوبی حفظ شده بود. فوراً فهمیدم که انسانی است." اما چه نوع انسانی؟ او فکر می‌کرد که برای یک هومو ساپین (Homo sapiens) مدرن خیلی بزرگ و موج‌دار بود. و اگرچه از نظر ظاهری شبیه دندان نئاندرتال بود، اما بقایای آن گونه هرگز به طور قطعی در شرق آسیا شناسایی نشده بود. دانشمندان نگاه‌های گیج‌کننده‌ای با هم رد و بدل کردند: صاحب این دندان مرموز چه کسی بود؟

(انسان‌های آینده: چهار روشی که ممکن است یا ممکن نیست تکامل یابیم)

یک دندان آسیاب در لائوس، یک فک در فلات تبت، یک تکه از انگشت کوچک در سیبری. تاریخ تکاملی ما اکنون با کشف‌های کوچک که توسط علم به سرعت پیشرفته روشن می‌شوند — پیشرفت‌ها در ژنتیک باستان، مطالعه پروتئین‌ها و تاریخ‌گذاری رادیواکتیو — بازنویسی می‌شود. سیلی از بینش‌های جدید نه تنها درک ما را از ریشه‌هایمان به طور ریشه‌ای تغییر می‌دهد؛ بلکه مفهوم آنچه انسان بودن را تشکیل می‌دهد را نیز به چالش می‌کشد.

("نوزاد لوسی" یک کوهنورد مادرزاد، نشان‌دهنده ماندگاری اجداد انسان در درختان)

یک تایم‌لپس از روند چندماهه جان گرچ در بازسازی یک جد انسانی.
یک تایم‌لپس از روند چندماهه جان گرچ در بازسازی یک جد انسانی. ویدئو از مارک تیسن
مارک تیسن
مردی نیم‌تنه یک بازسازی صورت را در دست دارد.
دیرینه‌هنر به کشف‌های علمی جان می‌بخشد و نگاهی نادر به دوران پیش از تاریخ به ما می‌دهد. از بازوهای مضحکاً کوتاه تیرانوسوروس رکس (Tyrannosaurus rex) گرفته تا ابروی برجسته نئاندرتال‌ها، تصاویر علمی از موجودات منقرض شده همچنان تخیل ما را تسخیر می‌کنند. جان گرچ، هنرمند مشهور، ماه‌ها را صرف یک بازسازی کرد و برای بازسازی یک هومینین (hominin) باستانی به آموزش خود در آناتومی انسان و تخیلش تکیه کرد. عکس از مارک تیسن
مارک تیسن

همه ما، هر هشت میلیارد نفر روی این سیاره، به یک گونه تعلق داریم. ما هومو ساپین (Homo sapiens) آخرین هومینین‌ها (hominins) روی زمین هستیم. نه چندان پیش، به طور گسترده‌ای اعتقاد بر این بود که انسان‌های مدرن با گسترش از آفریقا، مسیری نسبتاً مستقیم از پیشرفت تکاملی را دنبال کردند، مسیری که جدا از — و به طور ضمنی، برتر از — سایر گونه‌ها بود. حتی امروز، یکی از ماندگارترین تصاویر تکامل، به اصطلاح "راهپیمایی پیشرفت" است، تصویری که روی تی‌شرت‌ها و پوسترها نقش بسته و نیاکان ما را نشان می‌دهد که با بهبود قامت خود به طور اجتناب‌ناپذیری به هومو ساپین (Homo sapiens)، بلند قامت و مغرور، در حال گام برداشتن به سوی آینده، پیش می‌روند.

تیمی از افراد در حال کار در داخل یک غار.
دیرین‌انسان‌شناس فابریس دِمتر (نشسته) و تیم کارشناسانش از سال 2009 در غار تام پا لینگ (Tam Pa Ling) کار می‌کنند. آن‌ها بقایای هفت هومو ساپین (Homo sapiens) را یافتند که قدیمی‌ترین آن‌ها مربوط به 30,000 سال پیش از مهاجرت اصلی هومو ساپین (H. sapiens) از آفریقا است. عکس از جاستین جین
جاستین جین

تحول کنونی در تفکر تکاملی، آن دیدگاه مرتب و خطی از ریشه‌های انسان را در هم شکسته و شروع به جایگزینی آن با تصویری بسیار پیچیده‌تر کرده است. آنچه محققان اکنون می‌دانند این است که بین 70,000 تا 40,000 سال پیش — دوره‌ای حیاتی در توسعه تکاملی ما — جهان مملو از تنوع انسانی بود. و هنگامی که هومو ساپین (Homo sapiens) در سراسر اروپا و آسیا پراکنده شد، با انواع دیگر انسان‌ها برخورد کرد و گاهی حتی با آن‌ها جفت‌گیری کرد. شواهد این آمیزش در سال 2010 به دست آمد، زمانی که دیرینه‌ژنتیک‌دان سوئدی، سوانته پابو، برای اولین بار ژنوم نئاندرتال را نقشه‌برداری کرد. کار او ثابت کرد که نئاندرتال‌ها و هومو ساپین (Homo sapiens) تولید مثل کردند — و اینکه تبادل ژنتیکی پیامدهای عمیق و پایداری داشت. امروز، بیش از 40,000 سال پس از انقراض نئاندرتال‌ها، اکثر انسان‌های زنده بقایایی از DNA آن‌ها را حمل می‌کنند. اما چه کسانی دیگر سیاره را با ما شریک بودند؟ و چگونه تعاملات ما با این انسان‌های دیگر مسیر تکامل خود ما و انقراض آن‌ها را شکل داد؟ دیرین‌انسان‌شناسان عمیق‌تر به این پرسش‌ها می‌پردازند — همان پرسش‌هایی که دِمتر و زانولی هنگام مطالعه دندان مرموز خود از غار کبرا با آن روبرو شدند.

(چندین خط از انسان‌های باستانی مرموز با ما آمیزش کردند.)

یکی از افشاگرانه‌ترین سرنخ‌ها از غاری در سیبری، نزدیک مرز روسیه با قزاقستان، به دست آمد، جایی که محققان یک تکه انگشت کوچک، نه بزرگ‌تر از یک نخود، کشف کردند. دماهای منجمد کننده در غار دنیسووا (Denisova Cave) DNA باستانی را در فسیل‌های نئاندرتال کشف شده در آنجا حفظ کرده بود. اما این استخوان، که بیش از 60,000 سال قدمت داشت، متفاوت بود. هنگامی که پابو و تیمش DNA آن را تجزیه و تحلیل کردند، به یک واقعیت خیره‌کننده دست یافتند: این فسیل به گونه‌ای کاملاً ناشناخته و ناپدید شده از انسان تعلق داشت.

دو نفر سعی می‌کنند به یک فرورفتگی کوچک در داخل غار دسترسی پیدا کنند.
غارنورد اریک سوزونی (سمت چپ) و دیرین‌انسان‌شناس و کاوشگر نشنال جئوگرافیک، لورا شکلفورد، یک غار کوچک را در تام نون (Tam Neun)، نه چندان دور از کوهستان پا هنگ، بازرسی می‌کنند. عکس از جاستین جین
جاستین جین

دنیسوواها (Denisovans)، همانطور که تیم پابو آن‌ها را نامیدند، اولین گروه انسانی بودند که تنها از طریق DNA شناسایی شدند — یک گونه شبح، همانطور که کارشناسان به آن‌هایی که هویت فیزیکی ندارند می‌گویند. غار دنیسووا فسیل‌های بیشتری با DNA آن‌ها به دست داد. این‌ها شامل استخوانی از دختری بود که پدرش دنیسووا و مادرش نئاندرتال بود — تنها هومینین هیبریدی نسل اول که تاکنون کشف شده است.

(آیا انسان‌های اولیه با جمعیتی 'شبح' آمیزش کردند؟)

یک جمجمه
این جمجمه هومو ساپین (Homo sapiens) که در سال 2010 توسط تیم دِمتر در غار تام پا لینگ کشف شد، حداقل 46,000 سال قدمت دارد. عکس از جاستین جین
جاستین جین
تصویری نزدیک از یک دندان آسیاب.
یک دندان آسیاب که توسط سوزونی کشف شد، به هومینین‌های گریزان، دنیسوواها، تعلق دارد. عکس از جاستین جین
جاستین جین

از قطعه انگشت، ژنتیک‌دانان توانستند DNA دنیسووا را در جمعیت‌های امروزی در سراسر جهان، از ایسلند تا پرو، ردیابی کنند، با غلظت‌های به‌ویژه بالا در پاپوآ گینه نو، 5500 مایل دورتر از غار دنیسووا. هومو ساپین (Homo sapiens) تقریباً به طور قطع با دنیسوواها و همچنین نئاندرتال‌ها آمیزش کرده و DNA آن‌ها را در سراسر سیاره حمل کرده است. دیرین‌انسان‌شناسان اکنون بر این باورند که این "رویدادهای جریان ژن" یک ناهنجاری نبودند بلکه یک ویژگی اصلی تکامل بودند که به هومو ساپین (Homo sapiens) کمک کردند تا سریع‌تر با محیط‌های جدید سازگار شوند و بیشتر ما را با یک پیوند بیولوژیکی مستقیم به گروه‌های منقرض شده انسان‌های باستانی وصل کردند.

با وجود تمام پیشرفت‌ها در تحقیقات ژنتیکی و پروتئینی، درک اینکه چگونه ژن‌های دنیسووا به پاپوآ گینه نو رسیدند یا چرا نئاندرتال‌ها و دنیسوواها، پس از تقریباً نیم میلیون سال وجود، پس از ورود هومو ساپین (Homo sapiens) ناپدید شدند، به قطعات بیشتری از استخوان‌ها و دندان‌های باستانی نیاز دارد. پس از بیش از یک قرن حفاری، رکورد فسیلی شناخته‌شده‌ترین خویشاوند ما، نئاندرتال‌ها، نسبتاً کم است — استخوان‌های حدود 400 فرد. رکورد دنیسووا به طرز باورنکردنی کوچک است. تمام فسیل‌های دنیسووا که تاکنون یافت شده‌اند می‌توانند در یک جعبه نان جا شوند و هنوز هم جایی برای نان‌های دیگر باقی می‌ماند.

(با دنیسوواها آشنا شوید، جدیدترین اعضای درخت زندگی انسان.)

در ارتفاعات فلات تبت در استان گانسو چین — در غاری که از صخره‌ای در ارتفاع 11,000 پایی از سطح دریا کنده شده است — یک مکان عبادت بودایی به کانون قابل توجهی از کشفیات علمی تبدیل شده است. مدت‌ها قبل از اینکه استخوان‌های یافت شده در آنجا برای محققان مدرن ارزشمند شوند، برای ساخت داروها و اکسیرها آسیاب می‌شدند. بنابراین شاید معجزه‌ای باشد که یک فک باستانی یافت شده در غار کارست بای‌شی‌یا (Baishiya Karst Cave) در سال 1980، که اکنون معمولاً به عنوان فک شیاهه (Xiahe mandible) شناخته می‌شود، همچنان باقی مانده است. راهبی که آن را کشف کرد، استخوان را نزد رهبر خود، ششمین گونگ-تانگ بودای زنده، آورد که آن را به دانشمندان چینی اهدا کرد. فک سال‌ها روی قفسه ماند، ناشناس و تقریباً فراموش شده. اما چندین سال پیش، با الهام از کشفیات سیبری، باستان‌شناس دانشگاه لانژو، دونگجو ژانگ، به همراه همکارانش تلاش کرد تا معمای هویت این استخوان را حل کند.

چهار دختر دست در دست هم در میان گروهی از بزرگسالان ایستاده‌اند.
کودکان روستای لونگ گوا پا — در حال جشن گرفتن سال نو همونگ — جلسه‌ای از شستشوی فسیل‌ها توسط تیم دِمتر را تماشا می‌کنند. دیرینه‌شناس آن-ماری بیکن از کتاب راهنمای پستانداران بزرگ تایلند برای توضیح یافته‌ها در غارهای کوهستان پا هنگ استفاده می‌کند. عکس از جاستین جین
جاستین جین

سپس در میانه سی سالگی‌اش — استخوان تقریباً به اندازه عمر او در دانشگاه رها شده بود — ژانگ حفاری ظریفی را در غار کارست بای‌شی‌یا در کنار راهبان مراقبه‌گر آغاز کرد. اما موانع فراوان بود. تاریخ شفاهی آشفته فک دقیقاً مشخص نمی‌کرد که در کدام قسمت غار پیدا شده است. حتی گیج‌کننده‌تر: فک هیچ اثری از DNA نداشت. تنها اطلاعات از پوسته کربناتی که هنوز به آن چسبیده بود به دست آمد، که تاریخ‌گذاری اورانیوم-توریوم قدمت آن را حداقل 160,000 سال تخمین زده بود. فک تا کنون قدیمی‌ترین اثر حضور انسان در فلات تبت بود. جالب بود، بله، اما ژانگ را به شناسایی فسیل نزدیک‌تر نمی‌کرد.

مردی در دهانه یک غار ایستاده است.
یک راهب بودایی در غار کارست بای‌شی‌یا ایستاده است، جایی که راهبان قرن‌ها در آن عبادت می‌کرده‌اند. آن‌ها اخیراً به دانشمندان و محققان پیوستند، پس از آنکه یک باستان‌شناس در دانشگاه لانژو تصمیم گرفت نگاهی دقیق‌تر به منشأ یک فک باستانی که برای اولین بار در سال 1980 در این غار کشف شده بود، بیندازد. عکس از جاستین جین
جاستین جین

در یک سفر کاری به اروپا در اواسط سال 2016، ژانگ، مشتاق برای کمک، با دانشجوی فارغ‌التحصیلی ملاقات کرد که در حال آزمایش روشی برای تجزیه و تحلیل بود که وعده می‌داد فراتر از DNA عمل کند. فریدو ولکر تنها 25 سال داشت، اما او در زمینه در حال توسعه دیرینه‌پروتئین‌شناسی (paleoproteomics) که مانند یک ماشین زمان عمیق عمل می‌کند، در حال گشایش افق‌های جدیدی بود. این مرد هلندی با موهای ژولیده برای ژانگ توضیح داد که چگونه پروتئین‌های باستانی را که بسیار طولانی‌تر از DNA در فسیل‌ها باقی می‌مانند — گاهی تا دو میلیون سال بیشتر — تجزیه و تحلیل می‌کند. پروتئین‌ها از الگوهای تعیین شده توسط DNA پیروی می‌کنند، بنابراین مانند DNA سایه عمل می‌کنند و اطلاعات را مدت‌ها پس از ناپدید شدن اصل آن تکرار می‌کنند. با این حال، ولکر به ژانگ هشدار داد که استخراج پروتئین‌ها معمولاً تهاجمی است — باید سوراخی در فسیل ایجاد شود — و هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. ژانگ به یاد می‌آورد: "احساس مسئولیت بزرگی نسبت به این اثر با ارزش داشتم، اما باید می‌فهمیدیم که چه چیزی است و من گزینه‌ای نداشتم."

یک راهب در داخل یک غار دعا می‌کند.
عکس از جاستین جین
جاستین جین
یک فک.
هنگامی که این فک از غار کارست بای‌شی‌یا (بالا، راهب با دست‌های به هم گره خورده) توسط باستان‌شناس دونگجو ژانگ و فریدو ولکر، متخصص پروتئین‌های باستانی، بررسی شد، قدمت آن حداقل 160,000 سال تخمین زده شد و به عنوان دنیسووا تأیید گردید — که نشان‌دهنده موقعیت جدیدی برای این گونه است. عکس از جاستین جین
جاستین جین

آخرین چاره ژانگ سرانجام به اولین فرصت بزرگ ولکر تبدیل شد، آنچه او آن را "فرصت علمی" برای رشته نوپای خود می‌نامد. ماده پروتئینی در چین استخراج شد — ژانگ به یاد می‌آورد که چقدر از تحویل فک برای سوراخ‌کاری نگران بود — و ولکر، که اکنون در دانشگاه کپنهاگ است، سپس آن را با طیف‌سنج جرمی در آزمایشگاهی در آلمان تجزیه و تحلیل کرد. الگوهای پروتئین کلاژن یافت شده در فک تأیید کرد که این فسیل در واقع دنیسووا بوده است.

تصویری که چگونگی تکامل انسان‌ها را با دودمان‌های مختلف هومینین بازسازی می‌کند.
بازسازی چگونگی تکامل انسان‌ها هومو ساپین (Homo sapiens) یک گونه نهایی است، به این معنی که ما تنها بازماندگان از گروهی متشکل از چندین گونه هستیم که گاهی با هم همزیستی کرده و گاهی حتی آمیزش کرده‌اند. این جدایی‌ها و بازپیوندها در دودمان‌های مختلف ما، برخی دانشمندان را به این فکر انداخته است که تکامل انسان را نه به عنوان یک درخت خانوادگی سنتی، بلکه بیشتر به عنوان "جریان بافته‌شده"‌ای پر پیچ و خم تصور کنند. (گرافیک: جیسون تریت، پاتریشیا هیلی، و ایو کونانت، کارکنان NGM؛ منابع: کریس استرینگر، موزه تاریخ طبیعی لندن؛ جان هاوکز، دانشگاه ویسکانسین؛ لورا شکلفورد، دانشگاه ایلینوی اربانا-شمپین؛ لودویک اسلیماک، دانشگاه تولوز III؛ مایکل پترالیا، دانشگاه گریفیت؛ فردریک سالتره، دانشگاه فناوری سیدنی، داده‌های زمین طبیعی)
جیسون تریت، پاتریشیا هیلی، و ایو کونانت، کارکنان NGM؛ منابع: کریس استرینگر، موزه تاریخ طبیعی لندن؛ جان هاوکز، دانشگاه ویسکانسین؛ لورا شکلفورد، دانشگاه ایلینوی اربانا-شمپین؛ لودویک اسلیماک، دانشگاه تولوز III؛ مایکل پترالیا، دانشگاه گریفیت؛ فردریک سالتره، دانشگاه فناوری سیدنی

این کشف برای اولین بار یک انسان باستانی را تنها از طریق پروتئین‌ها شناسایی کرد. علاوه بر این، فک اولین شواهد از وجود دنیسوواها در خارج از غار دنیسووا بود — و تصویری غنی‌تر از گونه‌ای که تقریباً هیچ چیز در مورد آن شناخته شده نبود، ارائه داد. پیشرفت‌ها ادامه یافته‌اند و داستان دنیسوواها در غار فلات تبت جزئی‌تر شده است. یک سال پس از کشف آن‌ها، ژانگ و تیمش آثاری از DNA دنیسووا را در غار کارست بای‌شی‌یا یافتند که حضور آن‌ها را در آنجا بیشتر تأیید کرد. تابستان گذشته، ولکر و همکاران چینی‌اش بار دیگر از پروتئین‌شناسی — و یک استخوان دنده دنیسووا — استفاده کردند تا نشان دهند که دنیسوواها بیش از 100,000 سال به‌طور متناوب در این غار ساکن بوده‌اند و طیف وسیعی از حیوانات وحشی را سلاخی و مصرف می‌کردند. ولکر می‌گوید: "افزودن یک تکه از پازل تجربه‌ای منحصر به فرد است، زیرا هر تکه جدید آرایش بقیه را تغییر می‌دهد."

نکته ولکر، درباره اینکه چگونه یک کشف می‌تواند معنای کشف دیگری را تغییر دهد، توسط فکی که او و ژانگ آشکار کردند، تأکید می‌شود. کار آن‌ها در شناسایی فک به این معنی بود که دنیسوواها اکنون یک "نقطه لنگر" داشتند، استخوانی که می‌توانست مبنایی برای مقایسه با سایر فسیل‌ها باشد، چه در مجموعه‌ای غبارآلود چینی یافت شده باشد یا، مثلاً، در غاری در لائوس. این دقیقاً همان چیزی بود که فابریس دِمتر نیاز داشت. او دندان آسیاب مرموز را از غار کبرا با خود حمل می‌کرد و سعی می‌کرد راه‌هایی برای استخراج اطلاعات از آن پیدا کند، اما هیچ DNA قابل دوامی در دندان یافت نشد. حتی دیرینه‌پروتئین‌شناسی نیز نمی‌توانست کمکی کند، زیرا پروتئین‌های دندان برای یک قرائت قطعی بسیار محدود بودند. تنها چیزی که دِمتر توانست تعیین کند این بود که دندان انسانی بوده و 160 هزاره پیش به یک دختر جوان تعلق داشته است.

اما هنگامی که او متوجه شد ژانگ و ولکر قرار است مقاله‌ای را منتشر کنند که فک دنیسووا را رونمایی می‌کند، دِمتر می‌دانست که او و زانولی، متخصص دندان، می‌توانند دندان آسیاب خود را با دو دندان روی فک مقایسه کنند. آن‌ها کشف کردند که یکی از دندان‌ها تقریباً با دندان آسیاب غار کبرا یکسان است. این یک تطابق ریخت‌شناختی بود، نه یک تطابق ژنتیکی غیرقابل انکار، اما دِمتر احساس تأیید کرد. او سال گذشته، هنگامی که تیمش در محل غار لائوس جمع شده بود، به من گفت: "شاید ما مقداری شانس داشتیم، اما ما 21 سال است که اینجا حفاری می‌کنیم! اکنون کار ما بالاخره نتیجه می‌دهد."

(دندان‌های باستانی سرنخ‌هایی از خویشاوند اسرارآمیز انسان می‌دهند.)

غار کبرا سومین مکانی در جهان است که فسیل دنیسووا در آن یافت شده است. همچنین این اولین مورد کشف شده در محیطی نیمه‌گرمسیری است، حدود هزار مایل جنوب غار کارست بای‌شی‌یا در ارتفاعات فلات تبت و 2000 مایل جنوب شرقی غار منجمد دنیسووا، که نشان می‌دهد دنیسوواها به طور گسترده‌ای پرسه می‌زدند و با محیط‌های مختلفی سازگار می‌شدند. هرچه نشانگرهای جغرافیایی دنیسووا بیشتر تأیید شوند، و هرچه مکان و جدول زمانی آن‌ها با سایر هومینین‌ها — به ویژه نئاندرتال‌ها و هومو ساپین (Homo sapiens) — همپوشانی پیدا کند، تکه‌های پازل ژنتیکی بیشتری در جای خود قرار می‌گیرند.

تیمی از افراد در حال کار در داخل یک غار.
پس از تأیید وجود دنیسوواها در غار کارست بای‌شی‌یا، ژانگ (پیش‌زمینه) و تیمش در حال حفاری برای یافتن سرنخ‌های بیشتر در مورد فعالیت‌های اولیه انسان هستند. با تماشاچیان ثابت راهبان و زائران، آن‌ها شواهدی از حداقل پنج دندان دنیسووا در غار، به همراه یک جمجمه و استخوان ران از دیگر هومینین‌ها و مجموعه‌ای وسیع از استخوان‌های حیوانات کشف کرده‌اند. دیرین‌انسان‌شناس مایکل پترالیا می‌گوید: "این مانند یک کپسول زمان است، یک رکورد دست‌نخورده از تکامل." عکس از جاستین جین
جاستین جین

در سال 2014، پنج سال پیش از شناسایی فک شیاهه به عنوان دنیسووا، ژنتیک‌دان جمعیت، امیلیا هوئرتا-سانچز از دانشگاه براون، کشفی شگفت‌انگیز درباره DNA باستانی انجام داد: او دریافت که ژن معروف به EPAS1، که به تبتی‌ها کمک می‌کند تا در ارتفاعات بالا بدون دچار شدن به هیپوکسی (کمبود اکسیژن) به راحتی زندگی کنند، نه از انسان‌های مدرن بلکه از دنیسوواها آمده است. (انگشت کوچک از غار دنیسووا تنها تطابق تقریباً کامل DNA را به او داد.) هنگامی که ولکر و ژانگ در سال 2019 تأیید کردند که دنیسوواها در فلات تبت ساکن بوده‌اند، این ارتباط کاملاً منطقی به نظر می‌رسید. هوئرتا-سانچز می‌گوید، تبتی‌ها از این ژن استفاده می‌کنند، حتی اگر تنها مقدار کمی از DNA دنیسووا را حمل کنند — و ده‌ها هزار سال پس از آمیزش به فلات رسیدند. هوئرتا-سانچز، که اکنون در حال مطالعه یک ژن دنیسووا است که در قاره آمریکا شایع است، می‌گوید: "برای مفید یا کاربردی بودن DNA باستانی در آینده، به مقدار زیادی از آن نیاز ندارید." او می‌گوید حتی مقدار کمی "تأثیر عظیمی بر مردم دارد، همانطور که برای تبتی‌ها داشت."

پیامدهای آمیزش باستانی هنوز به درستی درک نشده‌اند. اما ژنتیک‌دانانی مانند هوئرتا-سانچز معتقدند که این امر هدف تکاملی حیاتی را دنبال می‌کرد. نه تنها تمام آن جفت‌گیری‌ها تنوع ژنتیکی بسیار مورد نیاز را به جمعیت‌های هومو ساپین (Homo sapiens) تزریق کرد. جریان ژن به انسان‌های مدرن میانبرهای تکاملی داد تا سریع‌تر با محیط‌های شدید سازگار شوند: مثلاً، جلوگیری از هیپوکسی در تبت. این تقویت سیستم ایمنی احتمالاً به هومو ساپین (Homo sapiens) کمک کرد تا در سراسر جهان گسترش یابد.

اما تأثیر آن همیشه خوب نبوده است. دانشمندان در حال یافتن این هستند که برخی از ژن‌های به ارث رسیده از نئاندرتال‌ها و دنیسوواها با افسردگی، اوتیسم یا چاقی مرتبط هستند. علاوه بر این، آمیزش به نظر نمی‌رسید به نئاندرتال‌ها و دنیسوواها کمک کند. اگرچه بقایای DNA آن‌ها در درون ما زنده است، اما ژنوم آن‌ها هیچ اثری از انسان‌های مدرن نشان نمی‌دهد — و برخی دانشمندان معتقدند که آمیزش با هومو ساپین (Homo sapiens) حتی ممکن است زوال آن‌ها را تسریع کرده باشد.

(DNA برای اولین بار به خویشاوند اسرارآمیز انسان نگاه می‌اندازد.)

لودویک اسلیماک درگیر لحظه‌ای است که هومو ساپین (Homo sapiens) ممکن است گونه‌های دیگر انسانی را از صحنه تکاملی بیرون رانده باشد. این دیرین‌انسان‌شناس فرانسوی از دانشگاه تولوز III، شبح نئاندرتال‌ها را از شاخ آفریقا تا دایره قطب شمال دنبال کرده است. طی ربع قرن گذشته، او و همسرش، باستان‌شناس لور متز، بخش عمده‌ای از وقت خود را صرف حفاری و تفکر در گروت ماندریان (Grotte Mandrin)، غاری در جنوب فرانسه کرده‌اند که در زمان‌های مختلف بیش از 42,000 سال پیش توسط هومو ساپین (Homo sapiens) و برخی از آخرین نئاندرتال‌ها اشغال شده بود. او می‌گوید: "این فقط یک برآمدگی صخره‌ای کوچک است، اما داستان انسانی که روایت می‌کند واقعاً جهانی است." "من از نئاندرتال‌ها به عنوان آینه‌ای استفاده می‌کنم تا خودمان را با وضوح بیشتری ببینم."

مردی دو نقطه سنگی را در دست خود گرفته است.
دیرین‌انسان‌شناس لودویک اسلیماک، که نئاندرتال‌ها و تعاملات احتمالی آن‌ها با هومو ساپین (Homo sapiens) را مطالعه می‌کند، دو ابزار را در دست دارد؛ ابزار کوچک‌تر متعلق به هومو ساپین (H. sapiens) و دیگری متعلق به نئاندرتال‌ها است — هر دو مربوط به 54,000 سال پیش، درست زمانی که هومو ساپین (H. sapiens) به اروپای غربی رسید. عکس از جاستین جین
جاستین جین

اسلیماک، ریش‌دار و پابرهنه، در میانه یک مونولوگ پرشور درباره انقراض نئاندرتال‌ها بود که پسر هفت ساله‌اش با هیجان به خانه سنگی قرن دوازدهمی‌شان در دامنه کوه‌های پیرنه هجوم آورد. "بابا، ببین چی پیدا کردم!" پسر انبوهی از استخوان‌ها را روی میز آشپزخانه انداخت. اسلیماک با خوشحالی بلند شد تا صید را بازرسی کند. استخوان‌ها بقایای یک گوزن بودند و پدر و پسر آن‌ها را کنار هم چیدند تا اسکلتی بسازند. اسلیماک خود را در پسرش می‌بیند: "تمام عمرم در جستجوی ریشه‌هایمان بوده‌ام."

جستجوی اسلیماک او را به مطالعه دوره‌ای سوق داده است که هومو ساپین (Homo sapiens) از آفریقا ظهور کرد و وارد قلمرویی شد که توسط نئاندرتال‌ها، دنیسوواها و سایر هومینین‌های متأخر: گونه‌های شبح، اشغال شده بود. این، به باور این مرد 52 ساله، لحظه‌ای حیاتی بود، زمانی که آخرین از این انسان‌های دیگر در حال انجام آزمایش‌های خود در انسانیت بودند — آزمایش‌هایی که او تلاش می‌کند نه تنها از منظر ژنتیکی بلکه از منظر رفتاری نیز درک کند.

اسلیماک با عجله در دفترش در بالای شیروانی خانه قرون وسطایی‌اش، سنگ‌چخماق‌هایی را که در گروت ماندریان (Grotte Mandrin) یافت شده به من نشان می‌دهد. او می‌گوید: "وقتی ابزارهای نئاندرتال را برمی‌دارید، هر کدام منحصر به فرد هستند"، و به تنوع در شکل، رنگ و اندازه اشاره می‌کند. نئاندرتال‌ها که در گروه‌های کوچک و منزوی در سراسر اروپا زندگی می‌کردند، خلاقیتی — و حساسیتی به محیط زیست خود — از خود نشان می‌دادند که کاملاً متفاوت از هومو ساپین (Homo sapiens) اولیه بود، که ابزارها و سلاح‌هایشان از شام تا اروپای غربی تقریباً یکسان بود. اسلیماک می‌گوید، نئاندرتال‌ها "جهان را به روش‌هایی کاملاً متفاوت از هومو ساپین (Homo sapiens) درک می‌کردند و با آن درگیر می‌شدند."

چندین نقطه سنگی در کنار یک یورو سنت نشان داده شده‌اند.
هومو ساپین (H. sapiens) برای ساخت ابزارهای خود از فرآیندی تکرارپذیر استفاده می‌کرد، مانند نقاط بالا که در کنار یک یورو سنت نشان داده شده‌اند. فوتوموزاییک از لور متز
لور متز

کشف یکی از آخرین نئاندرتال‌ها در اروپا در گروت ماندریان (Grotte Mandrin) اسلیماک، کاوشگر نشنال جئوگرافیک، را واداشته است تا عمیقاً درباره اینکه چگونه طبیعت‌های متفاوت هومو ساپین (Homo sapiens) و نئاندرتال‌ها ممکن است به زوال نهایی دومی منجر شده باشد، فکر کند. اسکلت، که اسلیماک آن را "تورین" (Thorin) به نام پادشاه دورف‌ها در هابیت (The Hobbit) نوشته جی. آر. آر. تالکین نامید، ده سال پیش پیدا شد. تیم اسلیماک از آن زمان تاکنون به آرامی در حال بیرون آوردن آن بوده‌اند و با استفاده از موچین، دانه‌های شن و قطعات استخوان را جدا می‌کردند. پس از نه سال، آن‌ها بخش‌هایی از جمجمه تورین، 31 دندان و تعداد زیادی استخوان کوچک و ناشناخته را بازیافت کرده‌اند.

ریشه یکی از دندان‌ها هنوز DNA قابل دوامی داشت که بینش شگفت‌انگیزی را به دست داد که اخیراً فاش شد. گروه تورین حدود 42,000 سال پیش در گروت ماندریان (Grotte Mandrin) زندگی می‌کردند و 50,000 سال پیش در انزوای ژنتیکی بودند و حتی با نئاندرتال‌های دیگر که چند دره آن طرف‌تر زندگی می‌کردند، آمیزش نکرده بودند. برای اسلیماک، این شواهدی بیشتر از یک دودمان نئاندرتالی عمیق‌تر — و از تفاوت نئاندرتال‌ها با انسان‌های مدرن — بود.

اسلیماک معتقد است که لحظه برخورد نئاندرتال‌ها و هومو ساپین (Homo sapiens) یک نقطه عطف در تاریخ تکامل بود — و این لحظه بر روی دیوارهای گروت ماندریان (Grotte Mandrin) ثبت شده است. همکار او، باستان‌شناس سِگولِن واندولده، رسوبات دوده باقی‌مانده از آتش‌سوزی‌های پخت‌وپز را بر روی دیوارهای غار تجزیه و تحلیل کرد — شبیه به شمارش حلقه‌های یک درخت — و دریافت که آخرین آتش‌سوزی در بخشی از غار که نئاندرتال‌ها در آن ساکن بودند، کمتر از یک سال قبل از اولین آتش‌سوزی هومو ساپین (Homo sapiens) رخ داده است. چه برخورد فیزیکی واقعی وجود داشته باشد یا نه، اسلیماک معتقد است که این لحظه، حدود 42,000 سال پیش، نقطه بی‌بازگشت را رقم زد. اینکه نئاندرتال‌ها همزمان با ورود موجی از هومو ساپین (Homo sapiens) ناپدید شدند، به قول اسلیماک، "یک تصادف ناگوار" نبود.

دیرین‌انسان‌شناسان سال‌ها درباره علل انقراض نئاندرتال‌ها بحث کرده‌اند و مطمئناً با دنیسوواها نیز با روشن‌تر شدن جدول زمانی و پراکندگی جغرافیایی آن‌ها این کار را خواهند کرد. دنیسوواها و نئاندرتال‌ها به نظر می‌رسد تقریباً همزمان از رکورد فسیلی ناپدید شده‌اند. اجماع فزاینده‌ای در میان دیرین‌انسان‌شناسان وجود دارد که ناپدید شدن نئاندرتال‌ها عمدتاً به دلیل یک بحران جمعیتی — جمعیتی رو به کاهش با تنوع ژنتیکی محدود — بوده که با تغییرات آب و هوایی و ظهور رقیبی قدرتمند، هومو ساپین (Homo sapiens) تشدید شده است. آمیزش نیز ممکن است نقش داشته باشد. کریس استرینگر، دیرین‌انسان‌شناس در موزه تاریخ طبیعی لندن و کاوشگر نشنال جئوگرافیک، پیشنهاد می‌کند که زنان نئاندرتال ممکن است توسط گروه‌های غالب ساپین (sapiens) جذب — یا ربوده — شده باشند و نئاندرتال‌ها را به لب پرتگاه جمعیتی سوق داده باشند.

(DNA باستانی پیچش‌های جدیدی در مهاجرت نئاندرتال‌ها آشکار می‌کند.)

هنر غارنگاری اولیه از صحنه شکار.
این صحنه شکار 44,000 ساله در سولاوسی، اندونزی، یکی از قدیمی‌ترین آثار هنری تصویری باقی‌مانده است. کشف هومینین‌های جدید در آسیا باعث شده است که کارشناسان فسیل‌ها و مصنوعات اولیه انسان را دوباره بررسی کنند. عکس از راتنو ساردی، دانشگاه گریفیت
راتنو ساردی، دانشگاه گریفیت

ناپدید شدن نئاندرتال‌ها، دنیسوواها و گروه‌های دیگر حدود 40,000 سال پیش پایان میلیون‌ها سال بود که چندین گروه از هومینین‌ها روی زمین راه می‌رفتند. دوران کنونی یک ناهنجاری تاریخی است و استرینگر به ما توصیه می‌کند که در وضعیت خود به عنوان آخرین بازماندگان، خود را برتر ندانیم. نئاندرتال‌ها و دنیسوواها نیم میلیون سال زنده ماندند؛ هومو ارکتوس (Homo erectus) تقریباً دو میلیون سال دوام آورد. با سرعتی که ما پیش می‌رویم، چقدر موفق خواهیم بود در 2000 سال آینده، چه برسد به یک میلیون سال؟

(چگونه دانشمندان چهره‌های باستانی را به زندگی بازمی‌گردانند.)

با غروب آفتاب در آسمان فرانسه، اسلیماک به باغ قدم می‌گذارد، جایی که پسرانش روی ترامپولین می‌پرند. ذهن او هنوز درگیر زوال نئاندرتال‌ها است، که او ترجیح می‌دهد آن را عمدتاً به تغییرات آب و هوایی یا ضعف جمعیتی نسبت ندهد. اسلیماک می‌گوید، هومو ساپین (Homo sapiens) باعث شد نئاندرتال‌ها "تقریباً بلافاصله از تاریخ باستان‌شناسی ناپدید شوند." او می‌گوید نیازی به انکار گناه استعماری ما نیست، یا به دنبال تسلی در رشته‌های DNA نئاندرتال که در درون ما زندگی می‌کنند، نباشیم. حتی پس از نیم میلیون سال بر روی سیاره، خلاقیت و انزوای نئاندرتال‌ها شانسی در برابر کارایی فوق‌العاده و شبکه‌سازی اجتماعی هومو ساپین (Homo sapiens) نداشت. او گفته است که این "یک فتح تمام‌عیار" بود.

در یک شالیزار در شمال شرقی لائوس، اریک سوزونی تیم دانشمندان فابریس دِمتر را به سمت غار جدیدی در چند مایلی شمال کمپ اصلی آن‌ها هدایت می‌کند.

طی دو دهه گذشته، تیم بین‌المللی بر روی یک کوه واحد کار کرده و مجموعه‌ای از غارها را حفاری کرده است که یک سه گانه نادر از گونه‌های انسانی باستانی را به دست داده است: علاوه بر کشف دندان آسیاب دنیسووا، این تیم فسیل‌هایی از هومو ساپین (Homo sapiens) باستانی را در یک غار و، در غاری دیگر، یک دندان 130,000 ساله که به احتمال زیاد از هومو ارکتوس (Homo erectus) است، کشف کرده‌اند. لورا شکلفورد، دیرین‌انسان‌شناس آمریکایی از دانشگاه ایلینوی اربانا-شمپین و کاوشگر نشنال جئوگرافیک که از سال 2008 با این تیم در لائوس همکاری می‌کند، می‌گوید: "این یک نتیجه باورنکردنی است، اما ما فقط یک سایت را بررسی می‌کنیم." "بقایای دنیسووا باید همه جا باشد، و ما هنوز آن‌ها را پیدا نکرده‌ایم."

آینده گذشته دور به نظر می‌رسد در آسیا نهفته است، منطقه‌ای که دِمتر آن را "یک لوح خالی در مقایسه با اروپا" می‌نامد. این با کشف شگفت‌انگیز دو جمعیت کوچک "هابیت" آغاز شد — هومو فلورسینسیس (Homo floresiensis) در اندونزی در سال 2003 و هومو لوزوننسیس (Homo luzonensis) در فیلیپین در سال 2019. اما تمرکز اکنون به چین معطوف شده است. از زمان شناسایی فک شیاهه (Xiahe mandible) در سال 2019، دیرین‌انسان‌شناسان چینی برای بررسی مجدد مجموعه‌های گسترده فسیلی کشور — گرد و غبار زدایی "پرونده‌های سرد" خود — به رقابت پرداخته‌اند تا ببینند آیا آن‌ها نیز ممکن است حاوی یادگارهای دنیسووا باشند. دو فک باستانی — یکی در غرب پکن کشف شده، دیگری از تنگه تایوان بیرون کشیده شده — از نظر فیزیکی شباهت زیادی به فک اصلی دارند. اگر هویت آن‌ها تأیید شود، همانطور که انتظار می‌رود، به این معنی خواهد بود که دنیسوواها در تمام سرزمین اصلی آسیا پراکنده بودند — شاید در آنچه اکنون قلمرو چین است، متمرکز بودند.

محققان چینی شروع به بازسازی مفروضات دیرینه در مورد زمان انشعاب ما از هومینین‌های دیگر کرده‌اند. یک مطالعه فیلوژنتیک اخیر بر روی یک جمجمه چینی، انشعاب ما را از نئاندرتال‌ها و دنیسوواها 300,000 سال به عقب برد و باورهای دیرینه درباره اینکه آیا جد مشترک ما اصلاً در آفریقا زندگی می‌کرد را به چالش کشید. سپس جمجمه هاربین (Harbin skull) وجود دارد. این فسیل 146,000 ساله که در سال 1933 توسط یک کارگر در شمال شرقی چین کشف شد و برای بقیه قرن بیستم در چاهی پنهان ماند، می‌تواند متعلق به خویشاوند هومینینی نزدیک‌تر به انسان‌های مدرن باشد تا نئاندرتال‌ها یا دنیسوواها — سرنخی وسوسه‌انگیز که ما را به هویت جد مشترکمان نزدیک‌تر می‌کند. برخی دانشمندان فکر می‌کنند که جمجمه هاربین می‌تواند شاخه‌ای از خانواده دنیسووا یا حتی یک دودمان کاملاً متفاوت را نشان دهد. دیرین‌انسان‌شناسان محلی به این دودمان برچسبی متمایز چینی دادند: هومو لونگی (Homo longi) یا مرد اژدها. (جمجمه هاربین اساس مدلی بود که توسط دیرینه‌هنرمند جان گرچ ساخته شد.)

(جمجمه 'مرد اژدها' ممکن است گونه‌ای جدید از انسان باشد و درخت خانوادگی انسان را به هم زند.)

طی چند سال گذشته، پکن به شدت در آزمایشگاه‌های ژنتیک و دیرینه‌پروتئین‌شناسی — و در نسلی جدید از دانشمندان — سرمایه‌گذاری کرده است تا شکاف تحقیقاتی با غرب را ببندد. برخلاف لائوس، چین اجازه نمی‌دهد فسیل‌های انسانی برای تجزیه و تحلیل از کشور خارج شوند، و همچنین دسترسی یا شفافیت زیادی برای دانشمندان خارجی ارائه نمی‌دهد. با این حال، بسیاری از دانشمندان جوان چینی مانند دونگجو ژانگ، روحیه همکاری را پرورش می‌دهند. تابستان گذشته، او دوازده دانشمند خارجی، از جمله ولکر و دِمتر، را برای یک سمپوزیوم بین‌المللی درباره دنیسوواها به غرب چین دعوت کرد. دِمتر می‌گوید: "ما نمی‌توانیم تنها کار کنیم و منتشر کنیم. من به کمک آن‌ها نیاز دارم، و آن‌ها به کمک ما نیاز دارند."

با ورود به غار جدید لائوس — به نام تام نون (Tam Neun) — سوزونی و تیم دانشمندان وارد قلمرو گذشته دور شدند. زمان درهم پیچید. و بقایای سیل‌های باستانی آشکار شد. در اعماق غار، زمین‌شناس فیلیپ دورینگر چراغ پیشانی خود را بر روی لایه‌های نازک متعدد آهک که رگه‌های ضخیم رسوب و سنگ را در بر گرفته بودند، که به عنوان برسیا (breccia) شناخته می‌شود، متمرکز کرد. او گفت: "تشکیل آن سنگ‌ریزه هزاران سال طول کشید، اما رسوبات در یک رویداد واحد، شاید در یک روز، به اینجا سرازیر شدند." نزدیک پشت غار، سایه‌های کوچکی بر روی دیوار ظاهر شد — سیلوئت‌هایی از استخوان‌ها و دندان‌های باستانی که از برسیا بیرون زده بودند، همه در آن روز بیش از 50,000 سال پیش دفن شده بودند. سوزونی به پشت روی خود چرخید و وارد عمیق‌ترین محفظه غار شد، صورتش چند اینچ از سقف پوشیده از فسیل فاصله داشت. شاید، با کمی شانس، او کشف دیگری انجام دهد که نقشه تکامل انسان را تغییر دهد.