قوانین روزنامهنگاری سیاسی حکم میکند که هر مقاله در مورد رحم امانوئل – که عملاً نامزدی خود را برای انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۸ اعلام کرده است – باید سرشار از حکایات «راحمی» باشد که رفتار پرانرژی و بیامان مردی را به تصویر میکشد که چهار دهه در «تندردوم» سیاسی جنگیده است.
برای مثال: ماهی مردهای که او برای یک نظرسنج دموکرات فرستاد، کسی که او را مسئول اشتباه در پیشبینی یک رقابت انتخاباتی در مجلس میدانست، همراه با یادداشتی که روی آن نوشته شده بود: «همکاری با شما وحشتناک بود. با عشق، رحم.» یا شام جشن در لیتل راک، آرکانزاس، پس از پیروزی بیل کلینتون در سال ۱۹۹۲، زمانی که امانوئل بارها با یک چاقوی استیک به میز ضربه زد و نام کسانی را برد که به کمپین خیانت کرده بودند و یکی پس از دیگری آنها را «مرده! مرده! مرده!» اعلام کرد. یا نامنوشته روی میزش در کاخ سفید، زمانی که او اولین رئیس دفتر باراک اوباما بود: «معاون وزیر برای برو به جهنم»، هدیهای از دو برادرش – زیک، یک متخصص برجسته اخلاق زیستی، و آری، یک سوپرایجنَت هالیوودی. (نامنوشته کوتاه مدت بود؛ میشل اوباما آن را دوست نداشت.)
اما امانوئل به من اطلاع داد که این مقاله، یکی از آن مقالات نخواهد بود.
او با خواندن از روی یک تکه کاغذ که لیستی کوتاه از آنچه باید در مورد او درک کنم را در خود داشت، به من گفت: «اول: شخصیت واقعی را از کاریکاتور متمایز کنید. من تمام این کاریکاتورها را درک میکنم – من هم در آن نقش داشتم یا هر چه – اما اصولی پشت آن هست. من فقط برای نفس جنگیدن، مبارزه نمیکنم.»
من چند دقیقه زودتر برای صبحانه ساعت ۸ صبحمان در هتل پارک هایت واشنگتن دیسی رسیدم، اما امانوئل، که از تأخیر متنفر است، قبلاً با پیراهن دکمهدار سفید و شلوار جین آبی تیره خود نشسته بود. او روز خود را ساعت ۵:۳۰ صبح با ۵۰ دقیقه دوچرخه ثابت در هتل، ۲۰ دقیقه وزنهبرداری، و اکنون تقریباً هفت دقیقه آموزش من در مورد نحوه صحیح انجام کارم آغاز کرده بود.
او در حین نوشیدن قهوه سیاه و ماست یونانی با توت، به تشریح آنچه باید در مقالهام باشد ادامه داد: او به شکست بسیاری از جمهوریخواهان کمک کرده بود – به ویژه به عنوان رئیس کمیته کمپین کنگره دموکراتیک در انتخابات میاندورهای ۲۰۰۶ – اما جمهوریخواهان همچنان او را دوست دارند. به عنوان اثبات، او ایمیلهای اخیر دو جمهوریخواه کنگره، هر دو رؤسای کمیته، را نشان دادند که پیشنهاد احتمالی او برای ۲۰۲۸ را ستایش میکردند. او بعداً یکی دیگر را از یک سناتور جمهوریخواه به من نشان داد که دوران او به عنوان سفیر در ژاپن را تحسین میکرد. (امانوئل به نظر میرسید که این اظهارات خصوصی، محبوبیت گستردهای را در میان رأیدهندگان پیشبینی میکند.) او همچنین اشاره کرد که رأیدهندگان مستقل میتوانند در انتخابات مقدماتی دموکراتها در نیوهمپشایر رأی دهند، که میتواند اولین ایالتی باشد که در سال ۲۰۲۸ قضاوت میکند.
در نهایت، امانوئل از راههایی گفت که او به عنوان شهردار شیکاگو، از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹، از بقیه کشور پیشتاز بود. او گفت، تحت رهبری او، شیکاگو از اولین شهرهای آمریکا بود که از شرکتهای داروسازی به دلیل مواد افیونی شکایت کرد. این شهر پیشگام در پیشدبستانی جهانی و کالج اجتماعی رایگان بود. او شیکاگو را به مقصد برتر برای نقل مکان شرکتها تبدیل کرد و برای جذب سرمایهگذاری خارجی در شهر به اروپا و آسیا سفر کرد. و او سخنرانی افتتاحیه دومین دوره شهرداری خود را در سال ۲۰۱۵، به وضعیت «جوانان گمشده و بیارتباط» اختصاص داد، خیلی قبل از آنکه این موضوع به بحث روز تبدیل شود.
اگرچه امانوئل میگوید که تصمیم خود را برای نامزدی تا سال آینده نخواهد گرفت، اما او به طور عمومی و خصوصی برای یک کارزار ریاستجمهوری آماده میشود. شاید در چند ماه گذشته بیش از هر زمان دیگری که او در مناصب انتخابی یا انتصابی بود، امانوئل را دیده و شنیده باشید. او در برنامه مگان کلی حضور داشت، جایی که او در مورد مسائل ترنسجندر با ترقیخواهان اختلاف نظر پیدا کرد («آیا یک مرد میتواند زن شود؟... خیر.»). در حالی که در برابر کمیته مجلس در مورد چین شهادت میداد، امانوئل گفت که به عنوان سفیر جو بایدن در ژاپن، او روابط بین توکیو، واشنگتن، مانیل و سئول را به عنوان سدی در برابر چین تقویت کرد. و او در بسیاری از پادکستها – به میزبانی دیوید اکسلرود، دانا بش، هیو هیویت، حسن منهاج، گاوین نیوسام، کارا سویشر، باری وایس – ظاهر شد، به طوری که من شروع کردم به این فکر کردن که آیا اسپاتیفای باید یک کانال رحم امانوئل اضافه کند.
او آشکارا خود را به عنوان یک مبارز «سیاسی نادرست» و «صریح» به آمریکا معرفی میکند. و در طول چندین هفته از تابستان و اوایل پاییز امسال، او خود را به من به عنوان کسی معرفی کرد که میتواند رؤیای آمریکایی را برای طبقه متوسط دوباره به واقعیت تبدیل کند.
امانوئل که به هر سه رئیسجمهور زنده دموکرات خدمت کرده است، در تقریباً هر پیروزی، شکست، مذاکره، جنجال و نوآوری بزرگ حزب دموکرات مدرن نقش کلیدی داشته است. اما در حالی که او برای آخرین اقدام خود آماده میشود، دموکراتها باید از خود بپرسند: آیا رحم امانوئل دقیقاً همان چیزی است که حزب در حال حاضر به آن نیاز دارد – در حالی که در دوران دونالد ترامپ درگیر مشکلات است – یا او دقیقاً همان کسی است که حزب میخواهد پشت سر بگذارد؟
او گفتوگوهای صبحانهاش را به شیوه معمول رحم به پایان رساند: وانمود کردن به بیتفاوتی در حالی که به شدت اهمیت میداد. او به من گفت: «من یک حیوان سیاسی هستم، نقطه. اما به همان اندازه یک حیوان سیاستمدار هم هستم. به هیچ چیز دیگری که میگویید اهمیت نمیدهم.»
تابستانی که او ۱۷ ساله بود – کمی بعد از اینکه بورسیه تحصیلی جافری باله را به نفع کالج سارا لارنس رد کرد – امانوئل در حالی که در «آربی'ز» در حومه شمالی شیکاگو کار میکرد، انگشت خود را برید. او در حال تمیز کردن دستگاه فلزی برش گوشت بود و انگشت میانی راستش تا استخوان بریده شد. او آن را بانداژ کرد و شیفت خود را به پایان رساند، بیخبر از اینکه تکهای گوشت زیر پوستش گیر کرده است، سپس با دوستانش در دریاچه میشیگان شنا کرد. عفونت حاصل او را برای هفتهها در بیمارستان بستری کرد و دو بار تا آستانه مرگ برد، همانطور که برادر بزرگترش، زیک، به من گفت.
در یک مقطع، پزشکان بین درمان بیشتر با آنتیبیوتیک، که هیچ تضمینی برای موفقیت نداشت، و قطع عضو، که احتمال حل مشکل بیشتر بود، بحث میکردند. زیک گفت: «او گفت: 'قطعش کنید!' 'میخواهم زنده بمانم و اجازه نمیدهم دو بند انگشت من را متوقف کند.'» این داستان بخشی از کاراکتر رحم امانوئل شد. زیک گفت: هیچ وقت حرفی از «وای بر من، نمیتوانم راکتاسپورت بازی کنم» یا هر چه دیگر نبود.
من با تقریباً ۵۰ نفر از دوستان، متحدان، همکاران سابق، رقبای، منتقدان، دشمنان و فعالان دموکرات دیگر امانوئل صحبت کردم، برخی از آنها برای به اشتراک گذاشتن نظرات صادقانه خود و همچنین برای فرار از خشم بدنام او، درخواست گمنامی کردند. (یک نفر به یاد آورد که چگونه پس از اولین رقابت مقدماتی مجلس امانوئل، او سالها از EMILY’s List برای کمک به رقیب زن خود کینه به دل داشت – با وجود اینکه این دقیقاً هدف EMILY’s List است.) همه آنها داستانهای مشابهی از انگیزه بیامان او برای بقا و پیروزی و اینکه چگونه او سیاست مدرن ما را شکل داده است، به من گفتند.
در سال ۱۹۹۲، به عنوان مدیر مالی بیل کلینتون، امانوئل رویدادهای بزرگ جمعآوری کمک مالی را در اولویت قرار داد؛ این پول به کلینتون کمک کرد تا از رسوایی جنیفر فلاورز، که کمپین او را در اوایل انتخابات مقدماتی تهدید میکرد، جان سالم به در ببرد. در کاخ سفید، امانوئل بخشی از تیمی بود که NAFTA و لایحه جنایات ۱۹۹۴ را از طریق کنگره پیش برد؛ هر دو دستاورد بعدها دموکراتهای قرن ۲۱ را به دردسر انداخت. هیلاری کلینتون سعی کرد او را اخراج کند – ظاهراً او از سبک تهاجمی کاری او متنفر بود – اما امانوئل از ترک پست خود امتناع ورزید و به جای آن تنزل رتبه را پذیرفت.
اکسلرود به من گفت: «گفتم، 'برگرد شیکاگو، مرد؛ تمام شد.' او گفت، 'نه، نمیروم.' زیرا او نمیتواند شکست بخورد. شکست را قبول نمیکند.» امانوئل راه خود را به مقام مشاور ارشد باز کرد. مقالات اسطورهساز پس از آن منتشر شدند و آنها کپسولهای زمانی از حس پیشگویی امانوئل از روحیه رأیدهندگان هستند.
همانطور که یکی از کارمندان دولت در سال ۱۹۹۷ به نیو ریپابلیک گفت: «رحم احساس میکرد که آمریکاییها باور دارند افراد زیادی وارد این کشور میشوند، خارجیهای زیادی، بنابراین او میخواست نشان دهد که دولت مردم را بازمیگرداند، تبعید میکند، حصارهای بزرگتر میکشد، آنها را به عقب میفرستد.»
در کاخ سفید کلینتون, امانوئل مسئولیتهایی را بر عهده گرفت که به قول خودش «هیچکس نمیخواست به آنها دست بزند.» او به کلینتون کمک کرد تا عملیات «گیتکیپر» را اجرا کند, عملیاتی با هدف متوقف کردن مهاجرت غیرقانونی در نزدیکی سن دیگو. او تماسهای ساعت ۳ صبح کلینتون را پاسخ میداد و رأیها را برای دو قانون اصلی کنترل اسلحه جمعآوری میکرد: قانون «بردی بیل» در سال ۱۹۹۳ (که تنها هشت روز قبل از NAFTA تصویب شد) و ممنوعیت سلاحهای تهاجمی در سال ۱۹۹۴. او جزئیات نهایی برنامه بیمه سلامت کودکان را مذاکره کرد که خدمات درمانی را برای میلیونها نفر گسترش داد. او همچنین به تنظیم قانون بودجه متوازن ۱۹۹۷ با کنگره تحت کنترل جمهوریخواهان و اولین افزایش از دو افزایش حداقل دستمزد فدرال در دوران کلینتون کمک کرد.
این حزب دموکرات دهه ۱۹۹۰ بود: دورهای پرشور از دستاوردها، از طریق مبارزه و سازش با حزب جمهوریخواه پیش از ترامپ، حتی در حالی که کلینتون توسط بازجویان دستراستی تحت تعقیب بود. امانوئل اولین دوره حضور خود در کاخ سفید را با یک دوره فعالیت در بانکداری سرمایهگذاری دنبال کرد. اما ادغامها و اکتسابها، هیجان سیاست را نداشتند.
امانوئل در سال ۲۰۰۲ برای نمایندگی بخش شمالی شیکاگو به مجلس انتخاب شد. به عنوان رئیس کمیته کمپین کنگره دموکراتیک در سال ۲۰۰۶، او برای اولین بار در ۱۲ سال کنترل مجلس را از جمهوریخواهان گرفت و اکثریت ۳۱ کرسی را برای دموکراتها به ارمغان آورد.
او این کار را با یک استراتژی جذب بحثبرانگیز در آن زمان انجام داد: جذب نامزدهایی (کهنه سربازان، ورزشکاران، کلانترها) با باورهایی (طرفدار اسلحه، ضد سقط جنین) که با حوزههای انتخابیه نوسانی آنها مطابقت داشتند به جای آزمایشهای خلوص حزبی. منتقدان ادعا میکنند که این پیروزیهای زودگذر در حوزههای انتخابیه «بنفش» شکستهای بلندمدت را برای حزب به وجود آورد؛ امانوئل میگوید که هدف او تحویل دادن کرسی ریاست مجلس به یک دموکرات بود و او انتخاب اولین رئیس زن مجلس را ممکن ساخت.
به عبارت دیگر، امانوئل نتیجه میخواهد. و وقتی به نتیجه نرسد، میتواند منفجر شود.
چندین عضو تیم DCCC امانوئل در سال ۲۰۰۶ داستان مشابهی را برای من تعریف کردند: در ژوئن همان سال، پس از اینکه دموکراتها در یک انتخابات ویژه در کالیفرنیا شکست خوردند، او تیمش را به دفتر خود فراخواند و شروع به فریاد زدن کرد. او گفت: «ما. خیلی. سخت. کار. کردیم. که. مسابقاتی. مثل. این. را. ببازیم.» در حالی که بطری آبی را در یک دست له میکرد و صندلی را با دست دیگر تکان میداد. «شما. خیلی. سخت. کار. کردید. که. مسابقاتی. مثل. این. را. ببازید.» یک نفر به عصبانیت امانوئل خندید و او را وادار کرد که اعلام کند: «اگر خفه نشوید، تک تک شما را میکشم.» (یکی از القاب او «رامبو» است.)
امانوئل امیدوار بود که اولین رئیس یهودی مجلس شود، اما رئیسجمهور منتخب، اوباما، از او خواست تا رئیس دفترش باشد. امانوئل به او گفت: «به هیچ وجه»، و در مورد قرار دادن خانوادهاش در معرض یک دوره طاقتفرسای دیگر در کاخ سفید تردید داشت. اما اوباما در مورد خواستن تخصص و خلق و خوی امانوئل اصرار داشت. اوباما در خاطرات خود سرزمین موعود نوشت: «با یک بحران اقتصادی برای مقابله و آنچه من گمان میکردم ممکن است فرصتی محدود برای تصویب برنامههایم از طریق کنگره تحت کنترل دموکراتها باشد، متقاعد شدم که سبک کوبنده او دقیقاً همان چیزی بود که نیاز داشتم.»
امانوئل به اوباما کمک کرد تا رکود اقتصادیای را که به ارث برده بودند، از تبدیل شدن به یک بحران عمیقتر نجات دهد. دولت اوباما به صنعت خودروسازی کمک مالی کرد، که امانوئل آن را توصیه کرده بود، اما از بانکداران چشمپوشی کرد، حتی در حالی که امانوئل به طور خصوصی از «عدالت عهد عتیق» دفاع میکرد. و او در جمعآوری آراء و مذاکره جزئیات دقیق قانون مراقبتهای بهداشتی مقرونبهصرفه نقش مهمی داشت؛ یک بار پس از نان حلوایی و شراب مراسم جشن بلوغ پسرش، به سرعت از آنجا به کاخ سفید رفت تا نگرانیهای نهایی را با دموکراتهای مخالف حل کند. امانوئل به من گفت: «به اوباما گفتم، 'تو به من بدهکار هستی. تو قول دادی که اینگونه نخواهد بود، و دقیقاً همینگونه است.'» (او هنوز از عدم تعادل کار و زندگی ناراحت بود.)
بسته مراقبتهای بهداشتی، اقتصاد آمریکا و میلیونها زندگی را تغییر داد – و همچنین به ابزری سیاسی ابدی تبدیل شد. حتی آخرین تعطیلی دولت نیز تا حدی به یارانههای ACA بستگی دارد. امانوئل به من گفت: مقامات جمهوریخواه «اشتباه سیاسی و اشتباه سیاستگذاری» میکنند. «این برندی را تقویت میکند که جمهوریخواهان به مردم اهمیت نمیدهند.»
قویترین سلاح امانوئل – هم برای خودش و هم برای حزبش – ممکن است صرفاً بیامانی او باشد، که میتواند آن را برای ویرانی کامل یا انعطافپذیری تنظیم کند. به عنوان سفیر بایدن در ژاپن، او یک بار خواستار پیوستن به جلسهای بین رئیسجمهور و نخستوزیر ژاپن شد. شورای امنیت ملی درخواست امانوئل را رد کرد؛ چنین جلسات کوچک و سطح بالایی معمولاً شامل سفیر نمیشدند. با این حال، وقتی بایدن و دستیارانش حاضر شدند، امانوئل در کنار هیئت ژاپنی منتظر بود، هیئتی که او آنها را متقاعد کرده بود تا او را با خود بیاورند.
سؤال اکنون این است که آیا او میتواند دوباره با زبانبازی – یا با زور – راه خود را به اتاق باز کند یا خیر.
به گفته منتقدان، پرونده علیه رحم امانوئل این است: او به اندازه کافی ترقیخواه نیست. تنها ایدئولوژی او پیروزی است. او بیشتر یک تاکتیکدان است تا یک فرد دارای اصول (هرچند که از دیرباز انرژی یک شخصیت اصلی را از خود ساطع کرده است). او بیش از حد کوتاه قد است (او ادعا میکند ۱۷۲ سانتیمتر قد دارد) یا بیش از حد پیر است، حداقل برای رأیدهندگانی که میخواهند از رئیسجمهورهای هفتاد ساله فاصله بگیرند (او در روز تحلیف ۲۰۲۹، ۶۹ ساله خواهد بود). او با رأیدهندگان سیاهپوست مشکل دارد که از دوره شهرداریاش نشأت میگیرد (که در ادامه به آن میپردازیم). او بیش از حد یهودی است؛ نام میانی او اسرائیل است، هرچند که او «مجازات جمعی» نتانیاهو علیه غزه را از نظر اخلاقی و سیاسی «ورشکسته» خوانده و قبلاً با نخستوزیر در مورد شهرکسازیهای اسرائیلی درگیر شده بود (هاآرتص گزارش داد که نتانیاهو امانوئل را «یهودی متنفر از خود» نامیده است، هرچند نخستوزیر این موضوع را تکذیب کرده است).
بزرگترین ضربه علیه امانوئل ممکن است این باشد که او بیش از حد درگیر حزب دموکرات گذشته است تا بتواند به عنوان آینده آن ظاهر شود. آدام گرین، یکی از بنیانگذاران کمیته کمپین تغییرات ترقیخواه، به من گفت که امانوئل «یک یادگار» است که باعث شد دموکراتها هنگام نوشتن قانون مراقبتهای بهداشتی مقرونبهصرفه در برابر شرکتهای بزرگ داروسازی تسلیم شوند. گروه گرین از جمله کسانی بود که امانوئل آنها را «عقبمانده لعنتی» نامید، زیرا قصد داشتند علیه دموکراتهای محافظهکاری که تمایلی به حمایت از ACA نداشتند، تبلیغات پخش کنند. از نظر امانوئل، حزب دموکرات از یک ماشین بزرگ نتیجهمحور به یک جوخه آتش دایرهای از فعالان تبدیل شده است.
جنک اویگور، یکی از مجریان برنامه خبری ترقیخواه یونگ ترکز میگوید: «امانوئل دقیقاً پاسخ اشتباهی است» به آنچه حزب دموکرات اکنون به آن نیاز دارد، زیرا او منافع شرکتها را در اولویت قرار میدهد. اویگور معتقد است که قدرت امانوئل ناشی از روابط دوستانه او با طبقه اهداکننده و گزارشگران سیاسی است که دهههاست اعتبار او را زینت بخشیدهاند. اویگور به من گفت: «در تقریباً تمام مقالات، من در مورد جذابیت رحم امانوئل میخوانم،» اما «از دیدگاه ما، تنها چیزی که میبینیم یک غول فاجعهبار است، نه این شرکِ جذاب.»
در مورد موضع او در قبال حقوق ترنسجندرها، پارکر مولوی در ماه ژوئیه در نیو ریپابلیک نوشت که امانوئل «ضعیفترین افراد را هدف قرار داده و این را عملگرایی مینامد.» امانوئل به من گفت که از آسیبپذیرترین افراد محافظت خواهد کرد – به عنوان شهردار، او اطمینان حاصل کرد که شهروندان شیکاگو میتوانند از حمام مطابق با هویت جنسیتی خود استفاده کنند – اما بر مسائل ترنس تمرکز نخواهد کرد. او اغلب میگوید: «صدا همیشه خشم نیست»، به این معنی که بلندترین صداها همیشه مسائل اصلی را تقویت نمیکنند. یا، همانطور که او اوایل این ماه در مقالهای در وال استریت ژورنال بیان کرد: «ما پنج سال گذشته را صرف بحث در مورد ضمایر کردیم، بدون اینکه متوجه شویم بسیاری از دانشآموزان نمیتوانند به شما بگویند ضمیر چیست.»
برخی از ترقیخواهان، به ویژه در شیکاگو، مایل به فراموش کردن یا بخشیدن آزمایش اصلی دوره شهرداری او نیستند.
در اکتبر ۲۰۱۴، هفتهها قبل از آغاز کمپین انتخاباتی مجدد امانوئل، یک نوجوان ۱۷ ساله سیاهپوست به نام لاکوان مکدونالد ۱۶ بار توسط یک افسر پلیس شیکاگو مورد اصابت گلوله قرار گرفت. ویدئوی این تیراندازی تا ۱۳ ماه بعد منتشر نشد. مکدونالد به سمت افسران هجوم نبرده بود، همانطور که سخنگوی اتحادیه پلیس ادعا کرده بود؛ او در حال دور شدن از صحنه از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. این حادثه خشم ملی و اتهامات پنهانکاری توسط اداره پلیس شیکاگو و امانوئل را برانگیخت و برخی از شهروندان سابق همچنان خشمگین هستند. این همچنان لکهای بر میراث امانوئل است و میتواند به راحتی خوراک هر رقیب ۲۰۲۸ باشد.
تریسی سیسکا، مدیر اجرایی پروژه عدالت شیکاگو، به من گفت: «او شهردار است. میتوانست ویدئو را منتشر کند.» «پلیس شیکاگو یک کودک سیاهپوست را بدون هیچ دلیلی در مقابل گروهی از افسران به قتل رسانده بود و هیچکس هیچ کاری نکرد.»
امانوئل گفته است که او باید اجازه میداد روند رسمی طی شود. او به من گفت: «اگر شهردار مداخله کند، شما اساساً آن تحقیقات را به خطر میاندازید»، و افزود که مداخله او میتوانست محاکمه تیرانداز را، که در نهایت به قتل درجه دوم محکوم شد، به خطر بیندازد.
کمی پس از انتشار ویدئو، امانوئل با صدایی لرزان و احساسی در شورای شهر شیکاگو عذرخواهی کرد و مسئولیت این فاجعه را پذیرفت. او در نهایت چندین اصلاحات را به اجرا گذاشت، از جمله دوربینهای روی بدن برای همه پلیسها و یک سیاست انتشار ویدئو به موقعتر. او از ماروین هانتر، عموی بزرگ مکدونالد و کشیش شیکاگو که نماینده خانواده بود، عذرخواهی کرد و حمایت او را جلب نمود. این دو به طور منظم با هم صحبت میکنند، و هانتر در طول فرایند تأیید صلاحیت امانوئل برای سفارت، او را تأیید کرد.
هانتر در سال ۲۰۲۱ به کمیته روابط خارجی سنا نوشت: «این فرد فراتر از کاریکاتوری است که در عموم به نمایش گذاشته میشود. من آنچه در قلب اوست را احساس کردم و میدانم که او مردی شایسته و شرافتمند است که مایل به گوش دادن، مشتاق یادگیری و نشان دادن سطح عمیقی از شفقت است.»
امانوئل، هر چند گاهی تندخو است، اما در رفع و رجوع امور ماهر است. به عنوان شهردار، او ۵۰ مدرسه کمکارکرد شیکاگو را تعطیل کرد، عمدتاً در محلههای سیاهپوست و لاتینتبار. جانیس جکسون، که پس از این تعطیلیها مدیرعامل مدارس دولتی شیکاگو شد، به من گفت که مدارس به دلیل کاهش ثبتنام و کسری بودجه نیاز به تعطیلی داشتند، اما جوامع از سرعت تصمیمگیری و خشونتآمیز بودن اجرا به ستوه آمدند. بعدها در دوره امانوئل، زمانی که او دبیرستانها را بیشتر ادغام میکرد، ارتباطات بیشتری با جامعه برقرار کرد و با لحنی همدلانهتر عمل نمود. وقتی در مورد تغییر رویکرد از او پرسیدم، گفت: «آیا چیزی یاد گرفتم؟ بله، البته.»
امانوئل به دادههای استنفورد اشاره میکند که نشان میدهد دانشآموزان مدارس دولتی شیکاگو در دوره او به نظر میرسید سریعتر یاد میگیرند نسبت به دانشآموزان هر یک از ۱۰۰ منطقه آموزشی بزرگ دیگر کشور. همانطور که جکسون به من گفت: «من هرگز مقام منتخب دیگری را ندیدهام که اینقدر به آموزش اهمیت دهد.»
امانوئل واقعاً اهمیت میدهد. حتی اگر همیشه به نظر نرسد که اهمیت میدهد. من خودم این دوگانگی را در طول زمانی که با او گذراندم، احساس کردم. یک سهشنبه شب شرجی در ماه ژوئیه، من با یک اسکوتر برقی، بدون کلاه ایمنی، به استودیوی CNN در واشنگتن دیسی رفتم. امانوئل، طبق معمول، زودتر از موعد رسیده بود و از نگاه چهرهاش میفهمیدم که با یک توبیخ در انتظار من است.
امانوئل با ترکیبی از ناامیدی شدید و نگرانی واقعی، به سر بدون محافظ من اشاره کرد و گفت: «شما سه فرزند دارید. چه کار میکنید؟»
این جنبه پدری و کمتر دیده شده امانوئل بود که من شنیده بودم: همسر باثباتی که وقتی بچههایش کوچکتر بودند، شامهای خانوادگی را با همسرش، اِیمی رول، که ۳۱ سال از ازدواجشان میگذشت، در اولویت قرار میداد. پدر فداکار سه فرزندی که هنگام صحبت از خانوادهاش به گریه میافتد – او گفت هر روز با فرزندانش صحبت میکند – و مرتباً از حال دیگران میپرسد. مؤمن پرشور به وعده آمریکا، که به وفاداری اهمیت میدهد، آن را الهام میبخشد، و گاهی تماسهای تلفنی – حتی ناسزاگوییها – را با «دوستت دارم» به پایان میرساند.
امانوئل به من گفته بود: «کاراکتر را از کاریکاتور متمایز کنید.» وقتی از افرادی که برای امانوئل کار کرده بودند پرسیدم آیا به کمپین ریاستجمهوری او خواهند پیوست، چندین نفر از این ایده استقبال کردند. و وقتی از مردم بهترین داستانهای «رحم» را پرسیدم، بیشتر آنچه شنیدم فراتر از شوخیهای ماهی مرده و ناسزا گفتن بود.
سارا فاینبرگ، که برای امانوئل در DCCC و به عنوان مشاور ارشد در کاخ سفید اوباما کار میکرد، یک بار در معرض سرقت مسلحانه قرار گرفت. فاینبرگ به من گفت: «رحم به معنای واقعی کلمه مرتباً حال مرا میپرسید. او به من میگفت هر شب وقتی به خانه میرسیدم با او تماس بگیرم – نه برای گفتوگو، بلکه برای اینکه بداند من در خانه هستم.»
امانوئل رئیسی است که آخر هفتهها و در تمام ساعات تماس میگیرد، اما همچنین رئیسی است که تعادل کار و زندگی را تشویق میکند. مایکل نگرون، مدیر سیاستگذاری امانوئل در دوران شهرداری، به من گفت که اگر رحم تماس میگرفت و صدای بچههایش را در پسزمینه میشنید، «میگفت: 'وقتی آزاد شدی با من تماس بگیر.'»
کمی پس از آنکه شیکاگو به عنوان میزبان کنوانسیون ملی دموکراتها در سال ۲۰۲۴ انتخاب شد، اتحادیه هتلداران محلی با یک اپراتور بزرگ هتل به بنبست قراردادی رسید. کارن کنت، رئیس اتحادیه، با امانوئل تماس گرفت، کسی که اتفاقاً در کمپ دیوید بود. او در آن زمان سفیر ژاپن بود اما به سادگی به او گفت: «من درستش میکنم.» کنت به من گفت: «دو روز بعد، آن هتلداران تماس گرفتند و توافق کردند.»
امانوئل گفت که او اپراتور هتل را تشویق کرده بود تا به بلندمدت فکر کند: این کنوانسیون کسبوکار زیادی را به شهر میآورد و هتل نباید به دلیل نگرانیهای کوتاهمدت از آن محروم بماند. زیک امانوئل به من گفت: «فکر کردن به اینکه مردم چه چیزی نیاز دارند و فراهم کردن آن برایشان، به نظر من، همیشه یکی از استعدادهای او بود»، و توضیح داد که چگونه رحم برخی مهارتها را به عنوان فرزند وسط از سه برادر رقابتی تقویت کرده بود.
یکی از دستیاران سابق امانوئل او را «بسیار شبیه تونی سوپرانو» توصیف کرده بود، به این معنی که کینهتوزی او اغلب با محبت آمیخته است، و بالعکس. هفته پس از روش هشانا، این پیام متنی را از امانوئل دریافت کردم: «اول سال جدید را با مهربانی با تو شروع میکنم. سعی خواهم کرد. سختتر.» امانوئل پرسید آیا با چند نفری که به نظرش باید برای این مقاله با آنها صحبت کنم، تماس گرفتهام. او قبلاً از طریق یک دستیار لیستی از دهها نفر از دوران شهرداریاش برای من فرستاده بود. پیام داد: «رئیس مجلس در ویرجینیا گفت هرگز از اشلی خبری نشنیده است. واقعیت دارد؟» وقتی پاسخ دادم که افرادی که اکنون درباره آنها میپرسد در لیست اصلی او نبودند، پاسخ داد: «به پیامرسان حمله نکنید»، و سپس اطلاعات تماس آنها را برایم فرستاد.
پس با دان اسکات، اولین رئیس سیاهپوست مجلس نمایندگان ویرجینیا تماس گرفتم که به من گفت امانوئل «به من کمک کرد تا در صحنه سیاسی» ایالت حرکت کنم. اسکات در امانوئل صداقتی خشن را میبیند که قابل تظاهر نیست. اسکات گفت: «همه این افراد در حال آموزش دیدن هستند که چگونه خودشان باشند و واقعی باشند،» و «رحم با استفاده از 'مادرفاکر' اینجا و 'مادرفاکر' آنجا به دنیا آمد.»
در پایان تماسمان، اسکات و من فکر میکردیم که آیا امانوئل بالاخره دست از سر ما برمیدارد، حالا که با هم ارتباط برقرار کرده بودیم. اما امانوئل همچنین از افرادی که من قبلاً با آنها مصاحبه کرده بودم سؤال میکرد و سپس از من میپرسید که آیا قرار است از گفتههای آنها استفاده کنم یا خیر.
میل امانوئل به کنترل، حتی در عکسبرداری برای این مقاله نیز نمایان شد. عکاس ما در ایمیلی گفت که امانوئل در وقت خود سخاوتمند بوده اما «بیشتر انتخابهای مکان من را رد کرد،» «وقتی برخی از جهتگیریهای ژست را پیشنهاد کردم (چندین بار) مرا 'بچه کلهخر' نامید و به من گفت 'میداند کجا زندگی میکنم در صورتی که از آنچه چاپ میشود خوشش نیاید.'» امانوئل این کار را با لحنی دوستانه و شوخطبع انجام داده بود که عکاس را به خنده انداخته بود اما کار او را نیز پیچیده کرده بود.
هنگامی که با امانوئل در اتاق سبز CNN قبل از حضور او در تلویزیون منتظر بودیم، با خبرنگاری که هر دو میشناختیم برخورد کردیم. او که از برخورد با مقالهای در حال آمادهسازی سرگرم شده بود، شروع به گرفتن عکس از ما با تلفن همراهش کرد.
با امانوئل شوخی کردم که میتوانیم عکسها را برای یادگاری نگه داریم تا زمانهای خوب را به خاطر بسپاریم، در صورتی که این مقاله منتشر شود، او از آن متنفر باشد و من برای همیشه برای او مرده باشم. او در پاسخ به کاریکاتور تغییر حالت داد. امانوئل با حالتی تهدیدآمیز و با چهار و نیم انگشتش به من اشاره کرد و گفت: «این کار را خراب نخواهید کرد، زیرا اگر خراب کنید، بچههایتان دیگر مادر نخواهند داشت.»
بارها از مردم پرسیدم: «واقعاً رأیدهنده رحم کیست؟» و پاسخها متفاوت بود: میانهروها و معتدلها. ترقیخواهان که به پیروزی در انتخابات عمومی اهمیت میدهند. رأیدهندگان بایدن-ترامپ. بله، افراد خودی واشنگتن، اما همچنین طبقه کارگر. یا شاید هیچ گروهی نیست که بتواند او را به یک پیشتاز تبدیل کند.
امانوئل در این میان، به من شکایت کرد که من سعی دارم او را در یک چارچوب بگنجانم. او گفت: «شما سعی میکنید بفهمید من در چه جعبهای جای میگیرم، و من در هیچ جعبهای جای نمیگیرم.»
نمونه بارز: امانوئل با طیف وسیعی از افراد که باعث انفجار مغز برخی میشوند، صحبت میکند. کن گریفین، میلیاردر جمهوریخواه اهل شیکاگو، از امانوئل در زمانی که برای کنگره و شهرداری نامزد شد، حمایت کرد و این دو برای احیای مسیر کنار دریاچه شیکاگو همکاری کردند. ماه گذشته، امانوئل با نامزد شهرداری نیویورک، زهران ممدانی، یک سوسیالیست دموکرات که دموکراتهای میانهرو را به چالش کشیده، ملاقات کرد تا در مورد چگونگی کارکنان یک اداره شهری و تبدیل اهداف به نتایج صحبت کند. و در تابستان، امانوئل با چند غول میلیاردر فناوری ملاقات کرد: پیتر تیِل، که ثروتش به جی.دی. ونس برای پیروزی در انتخابات سنا کمک کرد، و سرمایهگذاران خطرپذیر مارک آندریسن و بن هوروویتز، که امانوئل سالهاست آنها را میشناسد. امانوئل گفت که از آندریسن و هوروویتز در مورد بهبود بودجه تحقیقاتی در دانشگاهها و در صنعت دفاعی سؤال کرده بود.
چند هفته پیش، من با امانوئل به محل آزمایش آیووا سفر کردم، جایی که هدف اعلام شده سفر او – کمپین و جمعآوری کمک مالی برای دموکراتها – با هدف پنهان آن یعنی آزمایش شانسهای خودش، درگیر شد.
رز گرین، ساکن د موین، بلافاصله امانوئل را در بازی برگشت دبیرستان روزولت در ۲۶ سپتامبر شناخت. گرین به من گفت: «چند ماه پیش صدای او را در یک پادکست شنیدم، و گفتم: 'او خیلی ریاستجمهوری به نظر میرسد. او مایل است آنچه فکر میکند را بگوید، و من این را در حال حاضر دوست دارم.'» او از امانوئل پرسید که آیا قصد دارد نامزد ریاستجمهوری شود، و او نسخهای از پاسخ استاندارد خود را ارائه داد: هنوز در مورد آن فکر میکند.
اما او آشکارا نقش را بازی میکند. در ۳۳ ساعت حضور خود در د موین، امانوئل با گروهی از معلمان قهوه نوشید، با سیاستمداران دیگر غذای ایتالیایی خورد، و در جمع مردم در دبیرستان روزولت به گپ و گفت پرداخت، جایی که پدری به من گفت: «من طرفدار بزرگ اوباما هستم، بنابراین اگر اوباما به او اعتماد دارد، این به من احساس خوبی میدهد.» امانوئل همچنین از یک مرکز رشد کسبوکار در یک محله کمدرآمد بازدید کرد، دو تاکو آهوگادوس در یک رستوران کوچک مکزیکی خورد، در یک میهمانی ماهی سرخ کرده که توسط نماینده ایالت شان بگنیوسکی برگزار شده بود سخنرانی کرد، و حداقل یک افسر پلیس را گیج کرد که پس از دست دادن با امانوئل، به همکارش رو کرد و پرسید: «گفت کی هست؟»
قبل از روز کمپین امانوئل در آیووا در روز شنبه، او و من برای صبحانه در لابی هتلش ملاقات کردیم (دوباره، قهوه سیاه و ماست با توت). امانوئل معتقد است که کامالا هریس عمدتاً به این دلیل شکست خورد که خود را ادامه دولت بایدن معرفی کرد نه یک نامزد تغییر، و اینکه با تمرکز بیش از حد بر تهدیدات علیه دموکراسی مرتکب اشتباه شد. با این حال، از آخرین باری که امانوئل و من صحبت کرده بودیم، چارلی کرک در مقابل هزاران دانشجوی کالج ترور شده بود، و وزارت دادگستری شروع به محاکمه دشمنان ترامپ، مانند رئیس سابق FBI جیمز کومی، کرده بود. من پرسیدم: آیا او اکنون این موضوع را برجستهتر میداند؟
امانوئل طفره رفت. او به من گفت: «فکر میکنم تا سال ۲۰۲۷، کشور به این نتیجه خواهد رسید: باید از ترامپ عبور کنیم. خسته شدهایم.» امانوئل افزود، اگر رأیدهندگان از طریق نسخهای دموکراتیک از ترامپ به دنبال انتقام باشند، او فرد مورد نظر آنها نیست. و در طول چند ماه گذشته، امانوئل بارها استدلال کرده است که انتخابات ۲۰۲۸ همهپرسی در مورد ترامپ نخواهد بود و دموکراتها باید به طور قاطع از چیزی دفاع کنند. امانوئل، در تقریباً تمام اظهارات خود، از آموزش و مقرون به صرفه بودن دفاع میکند.
او در مورد دسترسی بیشتر به خانهداری با ارائه اعتبار مالیاتی ۲۴۰۰۰ دلاری یا نرخ بهره مطلوب به خریداران خانه برای اولین بار صحبت میکند. او میخواهد سیستم آموزشی کشورمان را بازنگری کند، تا حدی با ملیسازی آنچه در شیکاگو انجام داد، مانند کالج رایگان برای فارغالتحصیلان دبیرستانهای دولتی با حداقل معدل B. قبل از ورود به سیاست، امانوئل میخواست معلم شود؛ وقتی شهردار بود، کارکنانش گاهی اوقات حال بد او را با بازدید ناگهانی از یک مدرسه درمان میکردند، که همیشه او را شادتر میکرد.
در طول قهوهخوری امانوئل با معلمان آیووا، یک معلم گفت که دوست دارد نوآوریهای شیکاگو – مانند الزام دانشآموزان سال آخر دبیرستان به داشتن یک برنامه رسمی «روز بعد» از فارغالتحصیلی برای دریافت دیپلم – را به د موین بیاورد.
امانوئل با مشت به معلم زد و خطاب به دانشآموز فرضی گفت: «میخواهید لولهکش شوید؟ عالی! میخواهید در نیروی هوایی باشید؟ عالی! میخواهید به دانشگاه فنی آیووا بروید؟ عالی! اما،» گفت: «ما به شما اجازه نمیدهیم بروید تا زمانی که بدانیم چه کار میکنید.»
در میهمانی ماهیسرخکن آیووا، امانوئل سخنرانی خود را با لحنی عامیانه آغاز کرد که به نظر من کمی شبیه کلینتون بود، صدایش برای چند دقیقه اول با لهجهای ملایم ادا میشد. امانوئل در ۶۵ سالگی هنوز هم ظاهری بازیگوش دارد: کمی بیقرار، کمی حاضرجواب. موهایش از دوران کلینتون به بعد خاکستری شده است، اما پوستش هنوز درخشندگی خود را حفظ کرده است. (دستیار سابقش به من گفت که امانوئل از لوسیون صورت Kiehl's استفاده میکند: «او در این مورد بسیار سرسخت بود.»)
بیشتر مردم آیووا که پس از ملاقات با امانوئل با آنها صحبت کردم، به نظر میرسید که با ایده نامزدی او موافق هستند. آنها صراحت او را دوست داشتند؛ یک زن به من گفت که از اینکه او «ناسزا میگفت» خوشش میآمد. آنها تشخیص او – و تجویزهایش – برای حزب دموکرات را دوست داشتند: اینکه باید بر ارائه نتایج به جای دعواهای فرهنگی تمرکز کند. امانوئل یک گفتار کامل در مورد سه لحظه قرن بیست و یکم که اعتماد به دولت را از بین برد – جنگ عراق، رکود بزرگ، و پاسخ به کووید – دارد، اما یک جمله که سرها را در آیووا به تأیید واداشت بسیار سادهتر بود: «رویای آمریکایی غیرقابل دسترس است، و ما به عنوان دموکراتها – این برای ما غیرقابل قبول است.»
اوایل امسال، امانوئل به عنوان مشاور ارشد به یک شرکت بانکداری سرمایهگذاری بازگشت. اگرچه او هنوز نامزد نیست، اما شش نفر با او در کمپین نوپایش کار میکنند و او قصد دارد اوایل سال آینده افراد بیشتری را معرفی کند. در یک رقابت فرضی برای فصل مقدماتی که دو سال دیگر باقی است، پیشبینی شانس امانوئل غیرممکن است. او میتواند مسیر حزبش را بار دیگر تغییر دهد، یا راه خود را به یک سمت وزارتی یا حتی معاونت ریاستجمهوری باز کند. یا ممکن است قبل از اینکه حتی یک رأی مقدماتی به صندوق انداخته شود، شکست بخورد.
در تمام طول عمرش، شکست غیرقابل تصور و تقریباً از نظر جسمی غیرقابل تحمل بوده است. اما امانوئل میگوید که او اکنون متفاوت است. به نظر او، این آخرین رقابت سیاسی او خواهد بود، او قبلاً یک حرفه کامل داشته و تقریباً همه فکر میکنند شانس بسیار کمی دارد. بنابراین میگوید خود را رها کرده تا به این که شکست بخورد اهمیت ندهد و حتی اگر شکست خورد، از آن لذت ببرد. این به نظر غیرواقعی میآید، اما امانوئل مدتهاست هنر «چرخاندن» (Spin) را تمرین کرده و ممکن است خودش را با موفقیت «چرخانده» باشد.
در حال حاضر، او بر تأثیرگذاری بر حزب خود تمرکز دارد. دموکراتها، در هر حال، در «عصر چرا که نه؟» خود هستند، و بخشی از پیشنهاد امانوئل این است: چرا که نه من؟