ساعاتی پیش از دیدار دونالد ترامپ با شی جینپینگ در کرهجنوبی در هفته گذشته، با دنی رودریک، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، نشستم تا درباره کتاب جدیدش با عنوان «رونق مشترک در جهانی شکسته» صحبت کنم. در این کتاب، او راههایی برای ایجاد چیزی مثبت بر ویرانههای نظم اقتصادی جهانی پس از جنگ را مورد بحث قرار میدهد. اگرچه ایالات متحده و چین توافق کردهاند که جنگ تجاری خود را تشدید نکنند، تعرفههای عمومی ترامپ و سایر سیاستهای «اول آمریکا» او همچنان پابرجا هستند، و بسیاری از اقتصاددانان از نابودی سیستم تجارت آزاد که آن را محرک اصلی رفاه میدانند، ناامید هستند. اما رودریک، که در دهه نود میلادی به عنوان منتقد جهانیسازی بیقید و بند که به ترامپ در شروع فعالیتهای سیاسیاش کمک کرد، به شهرت رسید، خوشبینتر است. او مینویسد: «دلیلی برای امیدواری وجود دارد. ایدهها و رویهها در اقتصاد جهانی امروز همچنان در حال تحول هستند. یک جایگزین مترقی برای ایجاد اقتصادهای فراگیر و پایدار وجود دارد.»
ما در دفتر رودریک در دانشکده کندی، جایی که او سالها تدریس کرده است، صحبت کردیم. خوشبینی او تا حدی بر این باور استوار است که سیاستهای ترامپ در بازگرداندن شکوه گذشته تولید آمریکا و افزایش استانداردهای زندگی شکست خواهند خورد، و این امر فضایی را برای رویکردی متفاوت ایجاد خواهد کرد. اما رودریک همچنین معتقد است که نمیتوان به سیستم جهانی قبل از ترامپ بازگشت؛ سیستمی که متکی بر قوانین تجاری یکپارچه بود که توسط آژانسهای فراملی مانند سازمان تجارت جهانی اجرا میشد. رودریک به جای سوگواری برای نابودی این سیستم، استدلال میکند که این وضعیت فضای جدیدی در سطح داخلی ایجاد میکند تا سه چالش اقتصادی تعیینکننده زمان ما را مورد بررسی قرار دهد: بازگرداندن طبقه متوسط در ایالات متحده و سایر کشورهای غربی؛ کاهش فقر در کشورهایی که هنوز فقیر هستند؛ و مقابله با تغییرات آب و هوایی. او به من توضیح داد: «ما زمان زیادی را صرف اقتصاد جهانی و توافقهای جهانی میکنیم، اما کارهای زیادی وجود دارد که میتوان در داخل انجام داد.»
از جمله توصیههای رودریک میتوان به درس گرفتن از رشد صنعتی چشمگیر چین، تمرکز بر خدمات به جای تولید، و بهرهبرداری بیشتر از کاهش چشمگیر هزینه انرژی سبز اشاره کرد. او بر نقشی که دولتها باید در زمینههایی مانند ارتقاء مهارتهای کارگران، افزایش قدرت چانهزنی کارگران کمدستمزد، هدایت منابع به صنایع استراتژیک، و تامین مالی سرمایهگذاریهای اجتماعی ضروری اما پرخطر ایفا کنند، تاکید میکند. اما او رویکردی را که آن را «تجربی» مینامد، به جای رویکرد کنترلگرانه، ترویج میدهد. و استدلال طرفداران راست افراطی و چپ افراطی را رد میکند که ما باید از نقطه صفر شروع کنیم. او مینویسد: «بذرهای این رویکردهای نوآورانه از قبل در رویههای رایج در سراسر جهان وجود دارند. آنچه نیاز داریم انقلاب نیست؛ بلکه پیکربندی مجدد اولویتها و سیاستهایمان است.»
تفکر رودریک در مورد اقتصاد جهانی متحول شده است. در کتاب سال 1997 خود، «آیا جهانیسازی بیش از حد پیش رفته است؟»، او استدلال کرد که از دست دادن شغل، رکود دستمزدها، و سایر اختلالات مرتبط با یکپارچگی اقتصادی جهانی رو به افزایش، خطر «فروپاشی اجتماعی» را به همراه دارد. در حالی که برخی از معترضان ضد جهانیسازی استدلالهای مشابهی داشتند، شنیدن این حرفها از یک اقتصاددان دانشگاهی معتبر که مدتی را در صندوق بینالمللی پول (I.M.F.)، که مدتهاست تجارت آزاد و جهانیسازی را ترویج میکند، کار کرده بود، جدید بود. به رودریک گفتم که واکنش علیه آنچه او «فراجهانیسازی» مینامید – واکنشی که پوپولیستهای راستگرا مانند ترامپ مشتاقانه از آن بهرهبرداری کردهاند – او را تایید کرده است. او پاسخ داد: «هیچ آرامشی از این بابت ندارم. آنچه میگفتم بسیار واضح به نظر میرسید.»
اکنون که بسیاری از دولتها در سراسر جهان برای محافظت از صنایعی که حیاتی میدانند، اقدام میکنند و نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی به حاشیه رانده میشوند، رودریک معتقد است که عمدتاً بر عهده ایالات متحده و چین، به عنوان دو قدرت اقتصادی مسلط جهان، خواهد بود که پس از رفتن ترامپ، قوانین جدیدی برای تجارت جهانی تعریف کنند. او به ویژه از تلاش دو دههای چین برای ترویج انرژیهای تجدیدپذیر، که به گفته او میتواند به عنوان الگویی برای سایر کشورها و در سایر بخشهای اقتصاد مورد استفاده قرار گیرد، هیجانزده است. عمدتاً به دلیل پیشرفت فناوری در چین، انرژی خورشیدی اکنون آنقدر ارزان است که حتی یک ایالت جمهوریخواه مانند تگزاس نیز به سرعت ظرفیت خورشیدی خود را گسترش میدهد. و به لطف رشد صنعت وسایل نقلیه الکتریکی در چین، که اکنون بزرگترین بازار خودرو در جهان است، خودروهای الکتریکی ارزان چینی به بسیاری از کشورهای دیگر صادر میشوند. رودریک گفت: «ما در این زمینه» – گذار سبز – «بسیار جلوتر از آنچه کسی تصور میکرد هستیم و این از طریق مکانیزمی رخ داد که هیچ کس پیشبینی نکرده بود.»
او در کتابش استدلال میکند که کلید موفقیت طرح انرژی سبز چین، وسعت ابزارهای به کار گرفته شده و انعطافپذیری در کاربرد آنها بوده است. دولت چین به استارتاپهای خودروهای الکتریکی سرمایه خطرپذیر، یارانه، زیرساختهای سفارشی، آموزشهای تخصصی و دسترسی ترجیحی به مواد اولیه را ارائه داد. اما به جای تحمیل یک برنامه تولیدی از بالا به پایین، بسیاری از جزئیات را به کسبوکارها واگذار کرد. رودریک مینویسد: «مشخصه توسعهگرایی چینی، یک رویکرد تجربی است. دولت ملی اهداف کلی را تعیین میکند. سپس مجموعهای از سیاستهای صنعتی در صنایع و مکانهای مختلف به کار گرفته میشوند و پس از آن نظارت دقیق، تکرار و بازنگری در صورت لزوم انجام میشود.»
رودریک همچنین سیاستهای صنعتی دولت بایدن را که با ارائه یارانهها، اعتبارات مالیاتی و حمایت عمومی از تحقیقات صنعتی، قصد تسریع در گذار سبز را داشتند، بسیار ستود. ترامپ مشغول برچیدن بسیاری از این سیاستها است. رودریک از احیای آنها در آینده حمایت خواهد کرد. او همچنین از این ایده حمایت میکند که کشورها، از جمله ایالات متحده، مجاز باشند از تعرفههای هدفمند برای محافظت از صنایع خاصی که حیاتی میدانند، استفاده کنند، اما اصرار دارد که تمرکز صرف بر تولید، که کمتر از ده درصد نیروی کار ایالات متحده را به کار میگیرد، اشتباه است. او استدلال میکند که چالش واقعی، افزایش دستمزدها در بخش وسیع خدمات است که بیش از هشتاد درصد کارگران آمریکایی را به کار میگیرد. او مینویسد: «چه بخواهیم و چه نخواهیم، خدمات موتور اصلی ایجاد شغل در اقتصاد باقی خواهد ماند.» برخی مشاغل خدماتی، مانند مشاغل مدیریتی، حقوق خوبی دارند، اما بسیاری از آنها، به ویژه در حوزههایی مانند خردهفروشی و مراقبت، مشاغل با دستمزد پایین هستند. «نتیجهگیری اجتنابناپذیری به دست میآید: اقتصاد مشاغل خوب به شدت به توانایی ما در افزایش بهرهوری و کیفیت مشاغل در چنین خدماتی بستگی دارد.»
رودریک اذعان میکند که فرمول آزمایش شدهای برای دستیابی به این هدف وجود ندارد. رویکردی که او از آن حمایت میکند، از مدل چینی در برگیرنده نهادهای دولتی در سطح ملی و محلی، و همچنین موسسات آموزشی، کسبوکارهای خصوصی و کارگران تقلید میکند. او از تلاشها برای سازماندهی کارگران خدماتی در اتحادیههای کارگری حمایت میکند، و امکان ایجاد هیئتهای دستمزد را، که توسط آرین دوب (Arin Dube)، اقتصاددان دانشگاه ماساچوست، آمهرست، مطرح شده است، برای تعیین حداقل دستمزدها که در صنایع، مشاغل و مکانهای مختلف متفاوت است، مورد بحث قرار میدهد. رودریک، با اشاره به تفاوت بین پرستاران متخصص (Nurse Practitioners) که سالانه متوسط حقوق صد و بیست و شش هزار دلار کسب میکنند، و کارگران مراقبت با دستمزد پایین، همچنین استدلال میکند که آموزش، فناوری و اصلاحات نظارتی میتوانند نقش بزرگی ایفا کنند — همانند تحقیقات علمی هدایت شده.
او خواستار تاسیس معادل کارگری دارپا (DARPA)، آژانس پنتاگون که به تامین مالی توسعه اینترنت، GPS و فناوریهای mRNA مورد استفاده برای ساخت واکسنهای کووید-۱۹ کمک کرده است، میشود. در حالی که دارپا بر تحقیقاتی تمرکز دارد که به طور بالقوه دارای پیامدهای نظامی هستند، «آرپا-دبلیو» (ARPA-W) پیشنهادی رودریک بر توسعه «فناوریهای دوستدار کارگران» تمرکز خواهد داشت، از جمله برخی که از هوش مصنوعی استفاده میکنند. در حالی که برخی ناظران پیشبینی میکنند که هوش مصنوعی میتواند تعداد زیادی از مشاغل را از بین ببرد، که بسیاری از آنها پردرآمد هستند، رودریک، با تکرار نظرات اقتصاددانان MIT، دیوید آتور (David Autor)، دارون عجماوغلو (Daron Acemoglu)، و سایمون جانسون (Simon Johnson)، استدلال میکند که پیشرفت فناوری نیاز به بازنگری دارد. او با اشاره به پیشنهاد خود برای آرپا-دبلیو، مینویسد: «هدف اصلی این خواهد بود که به کارگران اجازه داده شود کارهایی را انجام دهند که در حال حاضر نمیتوانند، به جای اینکه با در دست گرفتن وظایفی که در حال حاضر انجام میدهند، آنها را جابجا کند.»
در هفتاد سال گذشته، به اصطلاح مدل آسیایی رشد مبتنی بر صادرات در تولید، موفقیت عظیمی داشته است. اما پیشرفت بیوقفه اتوماسیون، از جمله پیشرفت سریع در رباتیک و چاپ سهبعدی، به این معنی است که برای فقیرترین کشورها، که بسیاری از آنها در آفریقا هستند، چنین تولیدی ممکن است دیگر راهی پایدار برای ایجاد اشتغال برای تعداد زیادی از مردم نباشد. رودریک میگوید تنها جایگزین، استقبال از اقتصاد خدمات و افزایش بهرهوری و دستمزدها در آن است. او اذعان میکند که این کار آسان نخواهد بود، اما به تعدادی از داستانهای موفقیتآمیز، از جمله دو مورد از هند، اشاره میکند. در ایالت هاریانا (Haryana)، دولت و دو شرکت بزرگ اشتراک سفر، اوبر (Uber) و اولا (Ola)، برای فراهم کردن مشاغل رانندگی برای هزاران جوان بیکار همکاری کردند. در اوتار پرادش (Uttar Pradesh)، یک ابتکار توسعه، اپلیکیشنی برای گوشیهای هوشمند در اختیار کارگران بهداشتی جامعه قرار داد که دستورالعملهای تشخیصی و درمانی را با یک برنامه مدیریت مشتری ترکیب میکرد. با پیشرفت برنامه، کارگران آگاهتر شدند و «در مشاوره به ذینفعان و شناسایی نوزادان بیمار که نیاز به مراقبت پزشکی فوری داشتند، ماهرتر شدند.» به لحاظ اقتصادی، بهرهوری آنها افزایش یافت. او مینویسد: «مدل خدمات ممکن است رشد بسیار سریعی را ارائه ندهد، اما رشدی که تولید میکند فراگیرتر و عادلانهتر است. این مستقیمترین مسیر برای ساخت طبقه متوسط بزرگ در جهان در حال توسعه نیز هست.»
رودریک، همانند جنبش «فراوانی»، دستورالعملی برای رفاه مشترک ارائه میدهد که هدف آن آزاد کردن پتانسیل مولد جامعه است. او رویکرد خود را «یک پارادایم تولیدگرایی» مینامد. اما در حالی که بسیاری از حامیان فراوانی معمولاً درباره حذف موانع دولتی بر سر راه رشد، مانند محدودیتهای منطقهبندی، صحبت میکنند، رودریک بر مداخلات دولتی تمرکز دارد. او البته از برخی اصلاحات نظارتی، مانند حذف قوانینی که مانع از ارائه مراقبتهای پزشکی روتین توسط کارگران مراقبت میشوند، حمایت میکند، اما عمدتاً بر نیاز دولتها برای کمک به تامین مالی چیزهایی مانند آموزش، تربیت نیروی کار، تحقیقات علمی، زیرساختها و توسعه فناوریهای سبز تاکید میکند – همه حوزههایی که در صورت واگذاری به خودی خود، شرکتهای خصوصی معمولاً در آنها کم میآورند. در عین حال، او خود را از برخی اشکال قبلی مداخلهگرایی دور میکند و میگوید رویکردش به جای راهحلهای تکنوکراتیک، از «راهحلهای مشارکتی و تجربی» حمایت میکند.
البته، تلاش رودریک برای نگاه به جنبههای مثبت میتواند بیش از حد خوشبینانه به نظر برسد، از جمله با این فرض اساسی که فرصتی برای جبران خساراتی که ترامپ وارد میکند، وجود خواهد داشت و سیستم سیاسی ایالات متحده از عهده این کار برخواهد آمد. در نشستی که پیش از گفتگوی ما برگزار شد، ربکا هندرسون، استاد دانشکده بازرگانی هاروارد، به حضار یادآوری کرد که میلیاردرهای حوزه فناوری مشغول خرید رسانهها هستند و شرکتهای بزرگ کمکهای مالی کلانی به پروژههای مرتبط با ترامپ میکنند. این تحولات به سختی نویدبخش متقاعد کردن شرکتهای بزرگ برای هدایت سرمایهگذاریهای هوش مصنوعی خود در جهتی کارگرپسند هستند. چشماندازهای پرفراز و نشیب ابتکارات چندجانبه بزرگ، مانند پروتکل کیوتو، که در آن تقریباً صد و نود کشور متعهد به کاهش انتشار کربن خود شدند، چالش دیگری را نشان میدهد. از رودریک پرسیدم، بدون یک توافق بینالمللی قابل اجرا، چگونه میتوانیم معامله بزرگی را که مدتهاست مورد حمایت قرار گرفته، به اجرا درآوریم که در آن کشورهای ثروتمند توافق میکنند هزینه گذار به انرژی سبز در کشورهای فقیر را در ازای تعهدات اخیر برای محدود کردن انتشار گازهای گلخانهای تامین کنند؟ رودریک پاسخ داد: «شما به تنها حوزهای اشاره کردید که من نتوانستم در آن چیزی برای خوشبینی پیدا کنم.» او در کتابش به پیشنهاد، که توسط فرانسه و برزیل حمایت میشود، برای مالیات جهانی بر ثروتمندان برای کمک به تامین مالی گذار سبز اشاره میکند و مینویسد: «منطق چنین مالیاتی بیعیب و نقص است.» اما به نظر میرسد این نیز راه درازی در پیش دارد.
رودریک اذعان کرد که انتخاب ترامپ و اقدامات بعدی او باعث شده است که او نسبت به زمانی که سال گذشته شروع به نوشتن کتابش کرده بود، کمتر خوشبین باشد، زمانی که سیاستهای صنعتی بایدن برای او شکستی مهم و دائمی از گذشته به نظر میرسید. با این حال، او از تسلیم شدن در برابر ناامیدی خودداری میکند. به ویژه در زمینه انرژی سبز، او گفت، «کار تخریبگرایانه ترامپ به آن اندازه که میترسیدم مضر نبوده است.» اگرچه به اصطلاح لایحه بزرگ و زیبای (Big Beautiful Bill) که جمهوریخواهان به خواست ترامپ تصویب کردند، در پایان سال جاری، اعتبارات مالیاتی برای خرید پنلهای خورشیدی خانگی را حذف خواهد کرد، اما ساخت مزارع خورشیدی در مقیاس صنعتی در سراسر کشور، از جمله در تگزاس، را متوقف نکرده است. او گفت: «این چیزها اکنون آنقدر ارزان شدهاند. اقتصاد تغییر کرده است.»
در تفکر رودریک، این نشانه آن است که اگر سیاستهای مناسب اتخاذ شوند و زمان برای توسعه به آنها داده شود، میتوان در سایر زمینهها نیز پیشرفت کرد. سیاستهای صنعتی دوران بایدن ممکن است بلافاصله حمایت دموکراتها را جلب نکرده باشد، اما او این شکست را نه به ماهیت ذاتی آنها، بلکه به زمانبندی نسبت میدهد. او مینویسد: «بیش از چهار سال طول میکشد تا یک جایگزین منسجم پدیدار شود و تخیل عمومی را به خود جلب کند.» کتاب او قطعاً حرف آخر در ساخت چنین جایگزینی نیست، و او نیز چنین ادعایی نمیکند. اما این یک کمک الهامبخش به این پروژه است.
درباره نویسنده
جان کاسیدی از سال 1995 نویسنده کارمند در نشریه نیویورکر بوده است. او ستون «صفحه مالی» را درباره اقتصاد و سیاست مینویسد.