اعتبار: الکساندر کوگین برای نیویورک تایمز
اعتبار: الکساندر کوگین برای نیویورک تایمز

مخالفان روایت جی.دی. ونس از آمریکا باید سخن بگویند

نبردی در سراسر آمریکا (و به‌زودی در راهروهای دیوان عالی) در جریان است که بر سر معنای آمریکایی بودن و آنچه ملت ما باید به آن آرزو کند، تمرکز دارد.

این نبرد بخشی از جنگ بین دو روایت از ملت‌گرایی است که ما از 249 سال پیش، از زمان تأسیس ایالات متحده، درگیر آن بوده‌ایم.

یک دیدگاه مدنی است. این دیدگاه می‌گوید که ما آمریکایی‌ها ممکن است فاقد تاریخ، دین یا قومیت مشترک باشیم، اما آنچه مشترک داریم، ایده‌آل‌های اعلامیه است: هر انسانی حق طبیعی و برابری برای زندگی، آزادی و پیگیری سعادت دارد. در این سنت، آمریکایی بودن یعنی ایجاد جامعه‌ای که به تحقق این ایده‌آل‌ها متعهد باشد.

دیدگاه دیگر – نیروی محرکه‌ای در دولت ترامپ – انحصاری و قوم‌گرا-ناسیونالیستی است. جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور، آن را تابستان امسال در سخنرانی خود به صراحت بیان کرد: هویتی ملی که نه بر پایه ایده‌آل‌ها، بلکه بر اساس میراث و تبار ممتاز است.

آقای ونس گفت: «آمریکا فقط یک ایده نیست.» او افزود: «ما یک مکان خاص، با مردمی خاص، و مجموعه‌ای خاص از باورها و سبک زندگی هستیم.» او اضافه کرد: «مردمی که اجدادشان در جنگ داخلی جنگیدند، ادعای بسیار بیشتری بر آمریکا دارند تا مردمی که می‌گویند به آن تعلق ندارند.»

اگر ایده‌آل‌های اعلامیه را به نفع مفهومی قبیله‌ای از عضویت ملی رها کنیم، کارمان تمام است. آمریکا تلاش برای آزادی انسان را با پروژه‌ای فرقه‌گرایانه برای تسلط اقلیت بر دیگران معاوضه کرده است. خبر خوب این است: اکثریت عظیمی از آمریکایی‌ها در کنار اعلامیه هستند و دیدگاه قوم‌گرا-ناسیونالیستی را رد می‌کنند.

اگر قرار است جامعه‌ای آزاد باقی بمانیم، کسانی که به تجربه آمریکایی متعهدند، باید شروع به بیان ایده‌آل‌های ملی مدنی خود به همان اثربخشی و جذابیت قوم‌گرا-ناسیونالیست‌ها کنند.

ملت‌ها، همانطور که بندیکت اندرسون، مورخ انگلیسی-ایرلندی، بیان کرد، «جوامع تصوری» هستند؛ آن‌ها تنها به این دلیل وجود دارند که ما جمعاً باور داریم که وجود دارند. هر ملتی توسط روایت‌هایی که اعضایش درباره منشأ آن، هدفش، و اینکه چه کسی به آن تعلق دارد و چه کسی ندارد، پذیرفته‌اند، تعریف و شکل می‌گیرد.

داشتن چنین روایتی برای دولت‌های فدرالی مانند کانادا، بلژیک، بریتانیا یا خود ما، بسیار حیاتی‌تر است، زیرا چنین کشورهایی هویت‌های قومی یا مذهبی مشترک به عنوان تکیه‌گاه ندارند.

تا دهه‌های 1830 و 1840، دو روایت متضاد از آمریکا وجود داشت، رقابتی بر سر هویت و هدف که تا به امروز ادامه دارد.

روایت مدنی ابتدا آمد، همراه با ایده‌آل‌هایش: حق طبیعی اعطا شده به همه انسان‌ها توسط خدا یا طبیعت برای بقا، عدم ستم، پیگیری سعادت خود به هر نحوی که هر یک از ما آن را درک می‌کنیم، و دسترسی برابر به حکومتی نمایندگی‌کننده که همه این‌ها را ممکن می‌سازد. و اینکه ما، به عنوان آمریکایی، در عهدی هستیم تا از حقوق یکدیگر در این زمینه‌ها محافظت کنیم. این شاید بلیغ‌ترین بیان خود را در سخنرانی آبراهام لینکلن در گتیسبرگ و کشیش دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور در نشنال مال یافت.

اما از دهه 1830 به بعد، این روایت توسط محافل روشنفکران جنوبی به چالش کشیده شد که می‌گفتند: اعلامیه اشتباه است. انسان‌ها برابر نیستند. آن‌ها استدلال می‌کردند که فقط نژاد آنگلوساکسون نبوغ و توانایی تضمین وعده‌های اعلامیه را دارد. ما یک جمهوری کلاسیک مانند یونان و روم باستان هستیم – جایی که اقلیت دارای امتیاز یا «آزادی» برای اعمال دموکراسی هستند، و سلطه یا بردگی حالت طبیعی بسیاری است.

در سخنرانی امسال خود، آقای ونس «اجداد ما» را مردمی معرفی کرد که برای «رام کردن یک قاره وحشی» آمدند. آمریکایی‌ها، در این ساختار، کسانی هستند که اجدادشان در فتح آمریکای بومی شرکت داشتند، فرآیندی که عمدتاً بین سال‌های 1604 و 1890 رخ داد، زمانی که اداره سرشماری معروف اعلام کرد که دیگر مرزی وجود ندارد. اگر اجداد شما شامل افراد بومی یا برده شده باشند یا کسانی که پس از سال 1890 به این کشور مهاجرت کرده‌اند – اجدادی که به احتمال زیاد بریتانیایی، آلمانی یا پروتستان فرانسوی نیستند – ممکن است به طور برابر آمریکایی محسوب نشوید.

سخنرانی آقای ونس یک مورد استثنا نیست. مشهورترین تصویری که با روایت او از فتح توسط پروتستان‌های سفیدپوست مرتبط است، نقاشی «پیشرفت آمریکایی» اثر جان گست در سال 1872 است که مردم بومی را در حال فرار از پیشروی مهاجران سفیدپوست به سمت غرب، فناوری آن‌ها و یک فرشته راهنما که کتاب مدرسه و سیم تلگراف در دست دارد، نشان می‌دهد. وزارت امنیت داخلی اخیراً این نقاشی را در حساب رسمی خود در شبکه X منتشر کرد. پیام آن می‌گفت: «میراثی برای افتخار، سرزمینی که ارزش دفاع دارد.»

به عنوان بخشی از این مضمون قوم‌گرا-ناسیونالیستی، رئیس‌جمهور ترامپ از دیوان عالی خواسته است تا به او اجازه دهد متمم چهاردهم را به گونه‌ای تفسیر کند که شهروندی بر اساس تولد (birthright citizenship) را که از نظر تاریخی به عنوان ضامن آن شناخته شده، ممنوع کند – ستون فقرات قانون اساسی هویت برابری‌طلب ما.

قوم‌گرا-ناسیونالیست‌ها در دهه‌های 1910 و 1920 نیز بر این کشور حکومت می‌کردند. رئیس‌جمهور وودرو ویلسون، یک رئیس‌جمهور جنوبی، دولت فدرال را جداسازی نژادی کرد. مجسمه‌های کنفدراسیون برپا شدند. «تولد یک ملت»، فیلمی که مبارزه تروریستی موفق کو کلاکس کلان برای بازگرداندن برتری سفیدپوستان در جنوب اشغالی را تجلیل می‌کرد، بسیار محبوب بود. قانون مهاجرت 1924 سهمیه‌های نژادی را برای دفاع از شخصیت آنگلوساکسون کشور تحمیل کرد.

آمریکایی‌ها دوست دارند کشورشان را یکی از قدیمی‌ترین دموکراسی‌های جهان بدانند. اما ما تنها در دهه 1960، در حافظه زنده بسیاری از آمریکایی‌ها، به یک دموکراسی لیبرال واقعی تبدیل شدیم. تنها در آن زمان بود که دیدگاه ملی مدنی در سراسر کشور پیروز شد، نتیجه بسیج‌های گسترده در جنگ‌های جهانی، جنبش‌های حقوق مدنی که کهنه‌سربازان سیاه‌پوست، بومی آمریکایی و لاتین‌تبار بازگشته به کشور در رهبری آن‌ها کمک کردند، و مداخلات دولت فدرال در لحظات کلیدی.

ما این روایت‌های متضاد از هویت ملی را در لابراتوار ملت‌گرایی (Nationhood Lab) در مرکز روابط بین‌الملل و سیاست عمومی پل دانشگاه سالو رجینا مطالعه کرده‌ایم.

در طول ماه‌ها تحقیق تاریخی, نظرسنجی‌های ملی و ده‌ها مصاحبه عمیق با شهروندان در سال گذشته، چشمگیرترین چیزی که آموختیم این است که اکثر آمریکایی‌ها واقعاً ایده‌آل‌های اعلامیه را به ایده‌آل‌های قوم‌گرا-ناسیونالیست‌ها ترجیح می‌دهند و از آن‌ها حمایت می‌کنند.

در یک نظرسنجی اولیه، هنگامی که اظهارات رقیب درباره هدف ملی، هویت آمریکایی و گذشته ما ارائه شد، دیدگاه مدنی بدون در نظر گرفتن جنسیت، سن، نژاد، تحصیلات یا منطقه، بسیار جذاب‌تر بود.

شصت و سه درصد از آمریکایی‌ها این عبارت را ترجیح دادند که ما «با تعهد مشترکمان به مجموعه‌ای از ایده‌آل‌های بنیان‌گذار آمریکا متحد شده‌ایم: اینکه همه ما حقوق ذاتی و برابری برای زندگی، عدم ستم، و پیگیری سعادت خود به هر نحوی که آن را درک می‌کنیم داریم» نسبت به عبارتی که تنها 33 درصد از پاسخ‌دهندگان از آن حمایت کردند و می‌گفت ما «با تاریخ، سنت‌ها و ارزش‌های مشترک و با استقامت و شخصیت خود به عنوان آمریکایی، مردمی که برای سخت‌کوشی، مسئولیت فردی و وفاداری ملی ارزش قائلند» متحد شده‌ایم. این 63 درصد شامل کمی کمتر از نیمی از جمهوری‌خواهان، تقریباً دو سوم مستقل‌ها، و هشت از ده دموکرات بود.

نظرسنجی دیگری نشان داد که آمریکایی‌ها با این استدلال موافق بودند که ما به عنوان آمریکایی، وظیفه داریم از حقوق طبیعی یکدیگر برای زندگی، آزادی و غیره محافظت کنیم – با یک اختلاف باورنکردنی 97 به 2.

این زمینه مشترکی است که می‌توانیم روی آن کار کنیم. اگر بتوانیم برای دفاع از ایده‌آل‌های مقدس اعلامیه گرد هم آییم، آنگاه واقعاً فرصتی برای احیای دیدگاه مدنی پس از چالش‌های دوران ترامپ داریم.

کالین وودارد، مدیر لابراتوار ملت‌گرایی در دانشگاه سالو رجینا، نویسنده کتاب «اتحاد: مبارزه برای شکل‌دهی روایت ملت‌گرایی ایالات متحده» و کتاب آتی «ملت‌های جدا افتاده: چگونه فرهنگ‌های منطقه‌ای متضاد، آمریکا را درهم شکستند» است.