منبع: هایون جیانگ/نیویورک تایمز
منبع: هایون جیانگ/نیویورک تایمز

سیاست تجاری ترامپ در قبال چین: آشفته و بی‌نظم

دونالد ترامپ، به‌عنوان یک توسعه‌دهنده املاک، عمیقاً با سه کلید موفقیت در این صنعت آشناست: مکان، مکان و مکان. ژئوپلیتیک نیز، همان‌طور که پیداست، سه کلید موفقیت دارد: اهرم، اهرم و اهرم. اما این اهرم از نوع (بدهی) که ترامپ در املاک و مستغلات دوست داشت استفاده کند، نیست؛ بلکه اهرم ژئوپلیتیک است – قدرت تحمیل اراده خود بر دشمن.

از این منظر، ترامپ در برقراری آتش‌بس در غزه موفق شد، زیرا بر هر دو طرف، اسرائیل و حماس، اهرم فشار پیدا کرد و ماهرانه از آن استفاده نمود. او نتوانسته است در اوکراین آتش‌بس برقرار کند، زیرا از استفاده از تمام اهرم‌هایی که بر ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، که جنگ را آغاز کرده، دارد، خودداری کرده است. و تلاش‌های ترامپ برای استفاده از اهرم تعرفه‌ها به منظور کاهش صادرات تولیدی چین به آمریکا – که امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است – تنها دستاوردهای محدودی را نشان داده است، عمدتاً به دلیل شیوه آشفته‌ای که ترامپ تعرفه‌ها را اعمال کرده است.

البته، ترامپ با لاف‌زنی‌های همیشگی خود، جلسه اخیرش با رئیس‌جمهور شی جین پینگ از چین را یک موفقیت بزرگ – "۱۲ از ۱۰" – آن‌طور که خودش گفت – ارزیابی کرد. در واقع، در این اجلاس، تمام کاری که ترامپ انجام داد این بود که خودش را از چاله‌ای که چند ماه پیش با چین حفر کرده بود، بیرون کشید. همان‌طور که وال استریت ژورنال اشاره کرد، بازارها نسبت به این توافق "خمیازه کشیدند" زیرا "عمدتاً وضعیت موجودی را که در ماه مه حاکم بود، بازگرداند."

پس، اگر در خانه امتیازات را محاسبه می‌کنید، ترامپ یک از سه – یا ۰.۳۳۳ – را کسب کرده است. در بیسبال، این می‌تواند شما را به بازی ستارگان برساند. اما در بازی ملت‌ها، این شما را به لیگ‌های کوچک‌تر می‌فرستد.

چرا ۰.۳۳۳؟ بیایید بر چین تمرکز کنیم، که مهم‌ترین مسئله ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک برای آمریکا امروز است.

هر تحلیل از چین باید با این واقعیت آغاز شود که در نتیجه ترکیدن فاجعه‌بار حباب مسکن چین طی چند سال گذشته، میلیون‌ها چینی مقادیر قابل‌توجهی از پول خود را از دست داده‌اند و زیر بار بدهی رفته‌اند. جای تعجب نیست که آن‌ها در هزینه‌ها صرفه‌جویی می‌کنند. به من گفته شده است که بسیاری از رستوران‌های نیمه‌خالی که در ماه مارس گذشته در پکن و شانگهای دیدم، امروز وضعیت بدتری دارند.

به‌طور خلاصه، دومین اقتصاد بزرگ جهان دچار یک سقوط در مصرف داخلی شده است، بنابراین چینی‌ها حتی کمتر از خارج از کشور وارد می‌کنند. پاسخ پکن به این وضعیت نه تحریک مصرف داخلی – با دادن چیزی بیش از حداقل‌ها در تأمین اجتماعی و مراقبت‌های بهداشتی به مردمش – بلکه تأمین مالی برای ساخت کارخانه‌های بیشتر به منظور صادرات کالا به بقیه جهان است.

همان‌طور که یکی از همکارانم در نیویورک تایمز که چین را پوشش می‌دهد، کریس باکلی، هفته گذشته گزارش داد: "چند روز پیش از ملاقات با رئیس‌جمهور ترامپ در کره جنوبی، شی جین پینگ، رهبر چین، مرحله بعدی یک استراتژی رقابت بلندمدت با ایالات متحده و غرب را تشریح کرد." این طرح "واضح می‌سازد که پکن می‌خواهد" بر تولیدات صنعتی "تمرکز بیشتری کند، حتی در حالی که شرکای تجاری‌اش نگرانند که صادرات فزاینده چین در حال تضعیف صنایع خودشان است."

این کاملاً بی‌ملاحظگی از سوی چین است. همان‌طور که یکی دیگر از همکارانم در نیویورک تایمز، کیت بردشر، ژانویه گذشته از پکن گزارش داد، چین در حال حاضر "حدود یک سوم کالاهای تولیدی جهان را تولید می‌کند." این "بیشتر از مجموع تولید ایالات متحده، ژاپن، آلمان، کره جنوبی و بریتانیا است."

پس ترامپ به یک مشکل واقعی پاسخ می‌دهد. اما همان‌طور که اغلب انجام می‌دهد، او پاسخ اشتباهی به سؤال درست می‌دهد. برای داشتن اهرم واقعی، تعرفه‌های او باید بخشی از یک استراتژی کلان و آرام باشند، اما استراتژی "آتش، سپس هدف‌گیری" ترامپ، هر چیزی جز این بوده است.

برای شروع، اگر می‌خواهید چین را به حرکت درآورید، این کار را به شیوه‌ای پر سر و صدا و بی‌نظم انجام نمی‌دهید که تنها رهبرانش را خجالت‌زده کند و آن‌ها را به واکنش وادارد. شما باید مذاکرات طولانی و محرمانه داشته باشید.

دوم، اگر قرار است پکن را با تحریم‌های اقتصادی تهدید کنید، بهتر است بدانید که این کشور با چه چیزی می‌تواند شما را تهدید کند. نمی‌توانم این را تأیید کنم، اما گمان می‌کنم ترامپ بدون اینکه از هیچ متخصصی بپرسد که آیا چین می‌تواند به روشی معنی‌دار – به غیر از توقف خرید دانه‌های سویا آمریکایی – تلافی کند، تعرفه‌های جدید خود را بر چین اعلام کرد.

من فرض می‌کنم ترامپ این سؤال را نپرسید، زیرا اگر او واقعاً از قبل می‌دانست که رئیس‌جمهور شی یک سلاح اقتصادی دارد که می‌تواند تعرفه‌های ترامپ را ده‌برابر خنثی کند، تحمیل نرخ تعرفه عظیم ۱۴۵ درصدی بر تمام واردات از چین، کاری که ترامپ در یک مقطع انجام داد، اوج حماقت بود.

این سلاح، کنترل چین بر ۶۹ درصد سهم بازار استخراج ۱۷ عنصر شیمیایی معروف به خاک‌های نادر، ۹۲ درصد سهم پالایش این عناصر، و ۹۸ درصد تولید آهنرباهای مبتنی بر خاک‌های نادر بود، طبق برآوردهای گلدمن ساکس. خاک‌های نادر در انواع فناوری‌ها استفاده می‌شوند، اما آهنرباهای مبتنی بر خاک‌های نادر برای اکثر موتورهای خودروهای الکتریکی، نیمه‌هادی‌ها، تلفن‌های هوشمند، دستگاه‌های ام‌آر‌آی، پهپادها، رادارها، جت‌های جنگنده، موشک‌ها و توربین‌های بادی فراساحلی ضروری هستند.

اگر چین به دستور خود مبنی بر کاهش صادرات خاک‌های نادر در پاسخ به تعرفه‌های ترامپ عمل می‌کرد، می‌توانست تولید را در سراسر آمریکا – و جهان – به‌طور قابل‌توجهی کند یا متوقف کند.

وقتی شی این کارت را رو کرد، اهرم ترامپ به‌شدت کاهش یافت. او به‌سرعت تلاش کرد تا وزیر خزانه‌داری‌اش، چین را متقاعد کند که محدودیت‌های صادرات خاک‌های نادر خود را به مدت یک سال به تعویق بیندازد، با پیشنهاد کاهش شدید تعرفه‌های آمریکا و به تعویق انداختن برخی ممنوعیت‌های جدید بر صادرات فناوری‌های پیشرفته به پکن.

این نسخه ژئواکونومیک از گفته معروف مایک تایسون بود که هر کس برنامه‌ای دارد، تا زمانی که به دهانش مشت می‌خورد.

در نهایت، تکرار می‌کنم، ترامپ حق داشت در دوره اول خود – و اکنون نیز – تعرفه‌های کلی بر واردات چین اعمال کند، زیرا چین در تجارت منصفانه عمل نکرده است. این کشور شرکت‌های آمریکایی را مجبور می‌کند با کارخانه‌های چینی که به‌شدت توسط دولت یارانه می‌گیرند و کالاهای تولیدی را برای صادرات بیش از حد تولید می‌کنند، رقابت کنند. تعرفه‌های محدود به زمان می‌توانند در فراهم آوردن فضای اقتصادی برای تولیدکنندگان آمریکایی برای توسعه صنایع جایگزین داخلی خود مفید باشند. اما برای این کار به یک استراتژی جامع نیاز دارید – و ترامپ هیچ استراتژی‌ای ندارد.

در زمانی که شرکت‌های آمریکایی در تلاشند با صادرات پیشرفته تولیدی چین رقابت کنند، ترامپ در واقع استخدام کارگران با مهارت بالا از خارج را برای شرکت‌های آمریکایی دشوارتر می‌کند. او تعرفه‌هایی را اعمال کرده است که مواد اولیه مورد نیاز برای فولاد را برای تولیدکنندگان ما گران‌تر می‌کند؛ او تحقیقات دولتی تأمین مالی شده را که برای رقابت با چین و حتی پیشی گرفتن از آن ضروری است، کاهش داده است؛ و او تعرفه‌هایی را بر تقریباً تمامی متحدان اصلی آمریکا اعمال کرده است، متحدانی که حمایتشان برای ایجاد اهرم فشار بر چین از طریق اقدام جمعی نیاز داریم. این یک استراتژی کاملاً بی‌ربط است.

با تمام این اوصاف، شی امروز ممکن است اهرم فشار داشته باشد، اما او نیز بازی پرخطری را انجام می‌دهد. با رو آوردن به گزینه هسته‌ای در تجارت – یعنی تهدید به کاهش صادرات خاک‌های نادر – شی بقیه جهان را نگران کرده و آمریکا و سایر اقتصادهای کلیدی را به آغاز برنامه‌ای اضطراری برای جایگزینی این صادرات حیاتی چین تحریک کرده است. این فرآیند زمان زیادی خواهد برد، اما آغاز شده است.

به‌طور کلی‌تر، بقیه جهان به‌سادگی اجازه نخواهند داد که چین تمام مشاغل تولیدی را به خود اختصاص دهد، به‌خصوص که هوش مصنوعی شروع به کاهش فزاینده مشاغل کارگری و کارمندی می‌کند. چین در حال ایجاد یک واکنش جهانی واقعی است.

با توجه به اهمیت رابطه آمریکا و چین برای حفظ صلح و رفاه نسبی قدرت‌های بزرگ جهان از اواخر دهه ۱۹۷۰، واشنگتن و پکن به یک گفت‌وگوی آرام و بلندمدت نیاز دارند – نه یک جنگ تجاری پرسروصدا و بلندمدت که در آن هر دو طرف بازنده باشند.

اگر واقعاً به سمت جدایی در این رابطه پیش می‌رویم، وای خدای من، وقتی که از بین برود، دلتنگش خواهیم شد.