در جلسه استماع کنگره در ژوئیه ۲۰۱۹، نماینده ماکسین واترز از رئیس فدرال رزرو (Federal Reserve)، جروم پاول (Jerome Powell)، پرسید که اگر رئیسجمهور تماس بگیرد و بگوید: «شما را اخراج میکنم، وسایلتان را جمع کنید، وقت رفتن است»، چه خواهید کرد؟ آقای پاول با لحنی دیپلماتیک پاسخ داد: «پاسخ من "نه" خواهد بود.» در خلوت، او صریحتر بود. او گفت: «من هرگز، هرگز، هرگز این شغل را داوطلبانه تا پایان دوره تصدی خود تحت هیچ شرایطی ترک نخواهم کرد.» «به هیچ وجه. شما من را در قایق نجات نخواهید دید.»
شاید به زودی عمق این اعتقاد را دریابیم. رئیسجمهور ترامپ صبح روز پنجشنبه در رسانههای اجتماعی نوشت: «اخراج پاول هرچه زودتر انجام شود، بهتر!» این اظهارات یک روز پس از آن بیان شد که آقای پاول گفت، فدرال رزرو ممکن است مجبور شود به دلیل سیاست تعرفه آقای ترامپ، کاهش نرخ بهره را به تعویق بیندازد.
این صرفاً یک پست احساسی دیگر در رسانههای اجتماعی نبود. آقای ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید، در حال زمینهسازی برای اخراج آقای پاول بوده و بارها این ایده را با مشاوران نزدیک خود در میان گذاشته است. این تشدید تنش اخیر، ما را به یک بحران تمام عیار بر سر استقلال فدرال رزرو نزدیکتر میکند.
نارضایتی آقای ترامپ از آقای پاول فراتر از یک اختلاف شخصی است. این یک چالش مستقیم برای بنیان اقتصادی است که به شکوفایی آمریکا برای نسلها کمک کرده است. فدرال رزرو، که در سال ۱۹۱۳ تأسیس و در سال ۱۹۳۵ بازسازی شد، نرخهای بهره را برای اطمینان از اینکه اعتبار بیش از حد گران نمیشود (که باعث خفه شدن سرمایهگذاری و اشتغال میشود) یا خیلی ارزان نمیشود (که باعث تحریک تورم میشود)، مدیریت میکند. فدرال رزرو همچنین موسسات مالی را برای اطمینان از سلامت مالی آنها تنظیم و نظارت میکند.
ترکیب سیاست پولی و نظارتی آن، بخشی از سنت سیاستگذاری است که من آن را «بازارسازی» (marketcraft) مینامم: هدایت بازارها به سمت یک هدف سیاسی و اقتصادی خاص - در مورد فدرال رزرو، قیمتهای باثبات و اشتغال کامل. فدرال رزرو مانند بسیاری از موسسات، سابقه بینقصی در دستیابی به اهداف خود ندارد، اما یکی از عناصر اساسی موفقیت آن، مصونیت از فشارهای سیاسی بوده است - دقیقاً همان چیزی که رئیسجمهور هدف قرار داده است.
آقای ترامپ در اولین دوره ریاستجمهوری خود شروع به صدور تهدیدهایی علیه استقلال فدرال رزرو و سایر آژانسها کرد، اما او کارهای بسیار بیشتری برای عملی کردن آنها در دوره دوم انجام میدهد. او در هفته اول حضورش در دفتر، یک عضو دموکرات هیئت ملی روابط کار را اخراج کرد. ماه گذشته، او دو کمیسر دموکرات را از کمیسیون تجارت فدرال برکنار کرد، علیرغم حمایتهای قانونی که تصریح میکند این مقامات را فقط میتوان «به دلیل» - ناکارآمدی، غفلت یا سوءاستفاده - برکنار کرد.
اینها اقداماتی حسابشده برای آزمایش مرزها قبل از هدف قرار دادن جایزه نهایی بود: کنترل سیاست پولی. آقای ترامپ پس از اعلام تعرفههای «روز آزادی» خود در این ماه، در رسانههای اجتماعی نوشت: «اکنون زمان عالی برای جروم پاول، رئیس فدرال رزرو است تا نرخهای بهره را کاهش دهد. او همیشه "دیر" میکند، اما اکنون میتواند تصویر خود را تغییر دهد و به سرعت.» «دست از بازی سیاسی بردارید!»
شباهتهای تاریخی قابل توجه است. در سال ۱۹۳۳، فرانکلین روزولت نیز به طور مشابه تلاش کرد ویلیام هامفری، کمیسر F.T.C. (کمیسیون تجارت فدرال) را به دلیل اختلافات سیاستی اخراج کند. دیوان عالی به اتفاق آرا علیه روزولت رای داد و این اصل را تثبیت کرد که کنگره میتواند آژانسهایی را با استقلال از کنترل مستقیم رئیسجمهور ایجاد کند. این سابقه به طور ضمنی از فدرال رزرو برای نزدیک به یک قرن محافظت کرده است و به بانک مرکزی اجازه میدهد تا تصمیمات خود را بر اساس دادههای اقتصادی، نه مصلحت سیاسی، اتخاذ کند.
رئیسجمهورها اغلب به دنبال کنترل بیشتر بودهاند، حتی اگر هرگز به حمله تمام عیاری که آقای ترامپ در حال بررسی آن است، فکر نکرده باشند. لیندون جانسون، که به دنبال نرخهای بهره پایینتر برای تأمین مالی جنگ ویتنام و برنامههای جامعه بزرگ بود، ویلیام مکچسنی مارتین، رئیس فدرال رزرو را به مزرعه خود در تگزاس احضار کرد تا او را برای کاهش سیاستها تحت فشار قرار دهد. هنگامی که او امتناع کرد، جانسون به آقای مارتین جرات داد که در برابر تأیید اندرو بریمور، اولین فرماندار سیاهپوست فدرال رزرو، که جانسون انتظار داشت از سیاستهای تسهیلکنندهتر حمایت کند، مقاومت کند. (آقای بریمور در این مورد جانسون را ناامید کرد.) چند سال بعد، هنگامی که آرتور برنز، رئیس فدرال رزرو، تقصیر افزایش قیمتها را به گردن کنگره و کاخ سفید انداخت، رئیسجمهور ریچارد نیکسون با یک کمپین بدنامی عمومی علیه آقای برنز، دوست سابق خود، پاسخ داد. آقای برنز تحت فشار، تلاش خود را برای یافتن روشهای مبارزه با تورم که نیازی به افزایش شدید نرخها نداشته باشد، تشدید کرد، اما شکست این تلاشها منجر به رکود تورمی شد.
مطمئناً، استقلال فدرال رزرو آن را از انتقاد معاف نمیکند. بسیاری از اقتصاددانان چپگرا، از جمله خود من، این ایده را که بانکداری مرکزی یک علم اقتصادی خالص است که از انتخابهای سیاسی جدا شده باشد، رد میکنند. تصمیمات فدرال رزرو در مورد نرخهای بهره مستقیماً بر دسترسی به اعتبار، سطوح اشتغال و توزیع درآمد تأثیر میگذارد، اغلب با پیامدهای ناهموار در سراسر بخشهای اقتصادی و گروههای جمعیتی. اما پاسخگویی مناسب از طریق کنگره - نهادی که فدرال رزرو را ایجاد کرد، مأموریت آن را تعریف میکند و بر عملیات آن نظارت میکند - و نه از طریق خواستههای رئیسجمهور برای سیاست پولی مناسب از نظر سیاسی، صورت میگیرد.
بازارها تهدید آقای ترامپ را به طور غریزی درک میکنند. سرمایهگذاران در حال حاضر اوراق قرضه خزانهداری را در پیشبینی سیاسی شدن احتمالی فدرال رزرو میفروشند. اگر آقای ترامپ کنترل مستقیم سیاست پولی را به دست آورد، بازارهای مالی جهانی با از دست دادن اعتماد سرمایهگذاران به تعهد بانک مرکزی به ثبات قیمتها، وارد یک وضعیت شوک خواهند شد. دولت ایالات متحده با هزینههای استقراض بسیار بالاتری در تریلیونها دلاری که در سالهای آینده به آن نیاز دارد، مواجه خواهد شد. بودجه خانوارها نیز تحت تأثیر هزینههای استقراض بالاتر و تورم فزاینده قرار خواهد گرفت.
احتمالاً دیوان عالی به زودی تصمیم خواهد گرفت که قدرت آقای ترامپ برای استخدام و اخراج تا کجا گسترش مییابد. در حالی که برخی از محققان معتقدند که دادگاه ممکن است استقلال فدرال رزرو را به عنوان یک استثنا حفظ کند - حتی قاضی ساموئل آلیتو نیز در پاورقی یکی از تصمیمات اخیر به این موضوع اشاره کرد - هیچ چیز قطعی نیست. اکثریت محافظهکار دادگاه در پنج سال گذشته دو بار علیه محدودیتهای قدرت برکناری رئیسجمهور رای دادهاند و این نشان میدهد که آنها با تردید به استقلال آژانسها نگاه میکنند.
این رویارویی قانون اساسی در مورد این است که آیا آمریکا میتواند ثبات اقتصادی را که زیربنای رفاه آن بوده است، حفظ کند یا خیر. بانکداری مرکزی مستقل فقط یک سنت آمریکایی نیست - بلکه یک استاندارد جهانی برای حکمرانی خوب است. کشورهایی که بانکهای مرکزی تحت کنترل سیاسی دارند، از تورم مزمن، نوسانات ارزی و رشد متوقف شده رنج میبرند. هنگامی که یک بانک مرکزی اعتبار خود را در بازارها از دست میدهد، قدرت خود را برای تأثیرگذاری بر آنها از دست میدهد - و با آن، قدرت خود را برای هدایت اقتصاد از طریق آبهای متلاطم از دست میدهد.
اگر آقای ترامپ در به انقیاد درآوردن فدرال رزرو موفق شود، پیامدهای آن فراتر از دوره ریاستجمهوری او خواهد بود. نرخهای بهره به جای شرایط اقتصادی، با چرخههای انتخاباتی نوسان خواهند داشت. انتظارات تورمی لنگر خود را از دست میدهند و پتانسیل مارپیچ خارج از کنترل قیمتها را ایجاد میکنند. موقعیت دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی - که به آمریکا مزایای اقتصادی عظیمی میدهد - به خطر میافتد.
و فراتر از فدرال رزرو، حمله آقای ترامپ به استقلال نهادی، سنتی را که برای موفقیت آمریکا ضروری بوده است، تهدید میکند. برای نزدیک به یک قرن، ما با توانمندسازی آژانسهای متخصص برای هدایت بازارها به سمت اهداف عمومی، به شکوفایی رسیدهایم. شرکت مالی بازسازی نیو دیل (New Deal) بانکداری را احیا کرد، صنعت هوانوردی ما را ایجاد کرد و ساخت و ساز مسکن را در طول رکود بزرگ تحریک کرد. ذخیره استراتژیک نفت، که از بحران انرژی دهه ۱۹۷۰ متولد شد، بیثباتی قیمتها را در طول شوکهای عرضه کاهش داده و برای دههها امنیت را فراهم کرده است. اخیراً، قانون دو حزبی CHIPS and Science Act پنج تولیدکننده بزرگ نیمهرسانا را به خاک آمریکا جذب کرده است تا وابستگی ما به تراشههای خارجی را کاهش دهد.
اثربخشی فدرال رزرو، مانند سایر تلاشها، مبتنی بر یک فرمول مشترک است: مأموریتهای روشن، استقلال ضروری و رهبری حرفهای مصون از دخالت سیاسی روزمره. آقای ترامپ با تضعیف این اصول، آمریکا را بزرگ نمیکند. او در حال برچیدن معماری نهادی است که در وهله اول شکوفایی آمریکا را ممکن ساخت.
کریس هیوز نویسنده کتاب آینده "بازارسازان: مبارزه ۱۰۰ ساله برای شکل دادن به اقتصاد آمریکا" و یکی از بنیانگذاران فیسبوک است.