عکس: گتی ایمیجز
عکس: گتی ایمیجز

یک رمان‌نویس مشهور با «موبی‌دیک» دست و پنجه نرم می‌کند

شائولو گئو، دختر یک ماهیگیر، حماسه نهنگ‌گیری موبی‌دیک را با چاشنی تائوئیسم بازآفرینی می‌کند

شائولو گئو، رمان‌نویس و فیلمساز چینی-بریتانیایی برنده جایزه، برای دوربین لبخند می‌زند
عکس: گتی ایمیجز

اسماعیل صدایم کن. اثر شائولو گئو. چتو و ویندوس؛ ۴۴۸ صفحه؛ ۱۸.۹۹ پوند

شائولو گئو همواره به افرادی که مهاجرت می‌کنند، علاقه‌مند بوده است. رمان «فرهنگ لغت مختصر چینی-انگلیسی برای عاشقان»، منتشر شده در سال ۲۰۰۷، داستان یک زن چینی را دنبال می‌کند که در لندن تحصیل می‌کند. قهرمان داستان «۲۰ قطعه از جوانی حریص» (۲۰۰۸) خانه خواب‌آلود خود در مناطق روستایی چین را به مقصد پکن، شهری همیشه در حال تغییر که «هیچ‌گاه روی ملایم خود را نشان نداد»، ترک می‌کند.

داستان‌های مهاجرت او جوایز متعددی را از آن خود کرده و به ۳۰ زبان ترجمه شده است. خانم گئو به همراه یی‌یون لی، ها جین و گائو شینگجیان، بخشی از گروه نویسندگان مشهور دیاسپورای چینی است که به بررسی تجربیات مهاجران می‌پردازند. در «روزی روزگاری در شرق»، یک زندگی‌نامه تحسین‌شده منتشر شده در سال ۲۰۱۷، خانم گئو دربارهٔ بزرگ شدن در یک دهکده ماهیگیری در ژجیانگ در شرق چین، قبل از نقل مکان به پکن برای تحصیل در مدرسه فیلم و سپس به لندن برای ادامه تحصیل، نوشت. او از آن زمان تاکنون در خارج از چین زندگی کرده است.

خانم گئو در دهمین کتاب خود به زبان انگلیسی - او شش کتاب نیز به زبان چینی نوشته است - موضوع سفرهای فیزیکی و شخصی را به شکلی کاملاً متفاوت در پیش می‌گیرد. «اسماعیل صدایم کن» یکی از مشهورترین رمان‌های ماجراجویی منتشر شده تا کنون را بازگو می‌کند: «موبی‌دیک» اثر هرمان ملویل. مانند آن داستان کلاسیک، این کتاب نیز شرح سفر نهنگ‌گیری است که توسط یک ناخدای وسواسی اداره می‌شود. با این حال، همان‌طور که از عنوان پیداست، راوی یک زن انگلیسی است که به عنوان یک پسر کابین‌دار مبدل شده است.

اسماعیل به دنبال پول و آزادی است؛ او همچنین امیدوار است که در آمریکا به مردی که دوستش دارد بپیوندد (او ناخدای یک کشتی دیگر است). هنگامی که موهایش را کوتاه می‌کند و سینه‌هایش را می‌بندد، احساس می‌کند که «به نوعی خودِ واقعی‌تری متولد می‌شود».

خانم گئو تغییرات دیگری نیز در داستان ملویل ایجاد می‌کند. نسخه او دو دهه بعد، در سال ۱۸۶۱، در آغاز جنگ داخلی آمریکا اتفاق می‌افتد. کاپیتان اهب به عنوان کاپیتان سنکا، یک مرد سیاهپوست آزاد، بازآفرینی می‌شود. ("جنگ من با سرباز کنفدراسیون در میدان نیست،" او می‌گوید، بلکه با "یک لویاتان در این مکان نفرین‌شدهٔ گم‌شده" است.) خدمه او شامل موزی، یک راهب تائوئیست و بادبان‌ساز، است که کشتی را با استفاده از تفأل از "ای چینگ" (I Ching)، یک متن باستانی چینی، هدایت می‌کند.

هنگامی که نویسنده برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ در حین تحصیل در پکن «موبی‌دیک» را خواند، ارجاعات شکسپیری و چارچوب انجیلی آن برای او «کاملاً گم شده بود». او می‌گوید: «همیشه از خود می‌پرسم که چگونه باید از فرهنگی بدون ارتباط با مسیحیت انجیلی با فرهنگ‌های غربی تعامل داشته باشم.» نسخه او همچنان به بررسی تمایل انسان به تسلط بر طبیعت می‌پردازد. سنکا، مانند اهب، رابطه بین انسان و نهنگ را رقابتی بین خیر و شر می‌داند.

اما در روایت او، خانم گئو با ایده‌های مانوی بازی می‌کند، به‌ویژه از طریق قهرمان داستان که لباس مردانه پوشیده است. او داستان را با فلسفه بودایی و تائوئیستی می‌پوشاند. نویسنده همچنین ارجاعات فرهنگی چینی را در نثر خود می‌اندازد، از شکوفایی گل‌های "مبارک" گرفته تا ملوانی که به عنوان "سوسک" توصیف می‌شود (یک توهین رایج چینی). او زندگی انسان را به سنجاقکی تشبیه می‌کند که از سطح آب عبور می‌کند و فقط به طور خلاصه و سطحی جهان را لمس می‌کند.

اسماعیل در طول اقامتش در کشتی به این نتیجه می‌رسد که «ما فقط می‌توانیم با عمل کردن در جهان خود را بشناسیم.» این ایده تائوئیستی «راه» را تداعی می‌کند: این سوال که چگونه مسیری را در زندگی ترسیم کنیم که تعادل جهان - و محیط طبیعی - را دست نخورده باقی بگذارد. رقابتی که نویسنده به آن علاقه‌مند است، یک رقابت درونی است. سفر دریایی اسماعیل در نهایت کاوش در روان خود اوست.

خانم گئو می‌گوید بازسازی اثر ملویل انتخابی «جسورانه» اما بدیهی بود. (دیگر انتخاب‌های جسورانه و عجیب شامل قطعاتی از دیدگاه نهنگ است: «Wwwoooooohhhhhh kkkkkkkkkkkkkkk www.») او به عنوان دختر یک ماهیگیر که با «داستان‌های ماجراجویی اقیانوسی» بزرگ شده بود، می‌دانست که زندگی و مرگ می‌تواند تنها با «سه اینچ عرشه» از هم جدا شود. او دانش لازم برای تصور «احتمالات جایگزین» داستان را داشت.

در پایان، «اسماعیل صدایم کن»، مانند دیگر آثار خانم گئو، دربارهٔ غیرممکن بودن بازگشت است. پس از سفر، اسماعیل انگلستان را سرد و متفاوت می‌یابد: او متوجه می‌شود که «برای اقیانوس و آن تبعید دائمی ساخته شده است.»