اولین باری که به یک کبوتر رسی شلیک کردم، ناپدید شد. ۱۲ ساله بودم، در یک باشگاه محلی تیراندازی، جایی که مادرم مرا برده بود تا شانس خود را در "تیراندازی ورزشی به اهداف پروازی" امتحان کنم. این ورزش که برای شبیهسازی شکار طراحی شده است، در جنگلها و مزارع انجام میشود و شامل پیادهروی از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر برای شلیک است—تصور کنید گلف، اما با تفنگ. آن بعد از ظهر، در ایستگاه اول فریاد زدم "بکش"، و یک دیسک نارنجی روشن در آسمان پنسیلوانیا درخشید. با ردیابی ناشیانه هدف با لوله تفنگ ۱۲ گیجیام، ماشه را کشیدم، پس زدن را به شدت در شانهام احساس کردم، و سپس تماشا کردم که کبوتر بالا رفت و ناپدید شد. با خجالت، گونههایم گلگون شده بود، رمینگتون را پایین آوردم و فکر کردم که هدف را از دست دادهام. اما با کمال تعجب، مردی که هدف را پرتاب کرده بود، فریاد زد: "لعنت، تو آن را دود کردی!" فهمیدم که "دود کردن" یک هدف، به این معنی است که آنقدر دقیق به آن ضربه بزنید که به گرد و غبار تبدیل شود.
آن روز شروع یک وسواس بود، و در پنج سال بعد، تقریباً هر آخر هفته را در آن باشگاه تیراندازی ورزشی میگذراندم. در آنجا، گروهی التقاطی از افراد دائمی مرا زیر پر و بال خود گرفتند: یک تفنگدار سابق نیروی دریایی خشن و به شدت زخمی اما جذاب، یک زوج ثروتمند که لباسهای پشمی انگلیسی میپوشیدند و در یک گاری گلف مجهز در زمین حرکت میکردند، یک مارگیر آماتور که مارهای سر مسی خوابیده را در یخچال نوشیدنی خود نگه میداشت. به زودی خود را عمیقاً در این ورزش غرق یافتم، و هم به دلیل مردم و هم به دلیل خود فعالیت به آن جذب شدم.
تقریباً از سال 2005 تا 2010، من هر هفته یک کارتن مهمات تفنگ ساچمهای (250 فشنگ) را تمام میکردم. در آن زمان، قیمت هر جعبه 25 تایی حدود 5 دلار بود، و میشد یک کارتن را با کمتر از 40 دلار در حراج خرید، به این معنی که با احتساب هزینههای تیراندازی، این سرگرمی حدود 60 دلار در هفته، یا 240 دلار در ماه برای من هزینه داشت، مبلغی که با کار در آخر هفتهها و کمکهای مالی گاه به گاه والدین تهیه میکردم. با این حال، در یک دهه و نیم گذشته، هزینه عادت تیراندازی ورزشی در بسیاری از مکانها بیش از دو برابر شده است، که بسیار بیشتر از تورم معمولی است. این سرگرمی تقریباً به طور قطع پس از اعمال تعرفههای جدید دونالد ترامپ، حتی گرانتر نیز خواهد شد، که هزینه مواد اولیه را افزایش میدهد و گرههای جدیدی در زنجیرههای تأمین ایجاد میکند.
تیراندازی تنها ورزشی نیست که با مشکل افزایش شدید قیمتها مواجه است. من این پویایی را "تورم سرگرمی" مینامم، و این موضوع به معنای واقعی کلمه بر تک تک فعالیتهای تفریحی مورد علاقه من تأثیر گذاشته است، از جمله جمعآوری بوربن (جایی که بطریهای خاص اما در دسترس که قبلاً با بودجه ناچیز دانشجوی دکترا احتکار میکردم، از نظر قیمت منفجر شدهاند) و ماهیگیری. و من به طور منحصر به فرد در انتخاب فعالیتهایم بدشانس نیستم. تورم سرگرمی را میتوان در گلف، اسکی، صخرهنوردی سرپوشیده، دوچرخهسواری کوهستانی، عکاسی، بافندگی، بازیهای رومیزی و تئاتر رفتن مشاهده کرد. مقالات و پستهای انجمن با عناوینی مانند "چرا [وارد کردن نام سرگرمی] اکنون اینقدر گران است؟" به یک ژانر نوشتاری برای خود تبدیل شدهاند.
این انحصاری شدن فزاینده فعالیتهای اوقات فراغت پیامدهایی دارد که صرفاً اقتصادی نیستند. گری آلن فاین، جامعهشناس دانشگاه نورثوسترن که انواع فعالیتهای تفریحی را مورد مطالعه قرار داده است، در کتاب خود به نام "بازیگران و پیادهها: چگونه شطرنج جامعه و فرهنگ را میسازد" نوشت که سرگرمیها "دنیاهای اجتماعی" ایجاد میکنند که "ایدئولوژی گشودگی و زیرساخت حمایتی" دارند. به عبارت دیگر، سرگرمیها میتوانند جوامعی را تولید کنند که در آن، به دلیل اینکه خود سرگرمی در اولویت قرار دارد، تفاوتهای اجتماعی یا فرهنگی شرکتکنندگان اهمیت کمتری پیدا میکند. اخیراً با بررسی لیست مخاطبین تلفنم، متوجه شدم که بیشتر دوستان و آشنایانم که شبیه من نیستند—که بسیار مسنتر یا بسیار جوانتر هستند، که ثروتمندتر یا فقیرتر هستند، که در مشاغل دیگری زحمت میکشند، یا که رای خود را به انواع دیگری از نامزدها میدهند—افرادی هستند که از طریق سرگرمیها میشناسم. تورم سرگرمی، که در این نور فهمیده شود، بسیار بیشتر از افزایش قیمت است: این در مورد کوچک شدن و احتمالاً ناپدید شدن فرصتها برای افراد با پیشینههای مختلف برای شناخت یکدیگر است.
هیچ توضیح واحدی برای افزایش هزینه تیراندازی و سایر سرگرمیها وجود ندارد. دلایل مختلف هستند و بسیاری از آنها مختص مورد هستند، از جمله مسائل زنجیره تأمین، افزایش محبوبیت در نتیجه همهگیری ویروس کرونا (Coronavirus pandemic)، افزایش هزینههای مواد اولیه، و قیمتگذاری تصاعدی آزاردهنده. من در حال حاضر تأثیر تعرفههای جدید را بر عادت ماهیگیریام میبینم: تقریباً بلافاصله پس از اعلام آنها، سیاستهای ترامپ شروع به ضربه زدن به صنعت ماهیگیری تفریحی کرد، که به شدت به تولید چین برای قرقرهها، طعمهها و لوازم جانبی متکی است. قیمت قرقرههای ضد آب تخصصی که برای صید باسهای راه راه در نیوانگلند استفاده میکنم، در برخی از فروشگاهها بیش از 100 دلار افزایش یافته است. اثر کلی این است که بسیاری از سرگرمیهایی که زمانی برای طبقه کارگر و متوسط قابل دسترسی بودند، عملاً برای همه به جز ثروتمندان غیرقابل دسترس هستند. در آغاز قرن گذشته، رابرت دی. پاتنام، جامعهشناس، مشاهده کرد که بیشتر و بیشتر آمریکاییها در فرهنگ اتمیزه و پرفناوری ما به تنهایی بولینگ بازی میکنند. امروزه، زمانی که یک بعد از ظهر بولینگ میتواند در برخی از مکانها به صدها دلار برسد، بسیاری از آمریکاییها به سختی میتوانند اصلاً بولینگ بازی کنند.
به احتمال زیاد تورم سرگرمی پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی واقعی را ثبت میکند (و ممکن است در حال حاضر ثبت کند)—زیرا سرگرمیها نه تنها برای رفاه کسانی که آنها را انتخاب میکنند خوب هستند. آنها همچنین افراد را به جوامع خود متصل میکنند، به آنها کمک میکنند دوستان جدیدی پیدا کنند، و آنها را با افرادی در تماس قرار میدهند که، خواه از نظر سن، نژاد یا شرایط اقتصادی اجتماعی، در غیر این صورت هیچ فرصتی برای شناخت آنها نداشتند. اگر ما واقعاً در "قرن ضد اجتماعی" زندگی میکنیم، همانطور که درک تامپسون از آتلانتیک پیشنهاد کرده است، پس افزایش هزینه سرگرمیها میتواند بخشی از داستان چگونگی منزویتر شدن بسیاری از ما باشد.
با پیشبینی یک فصل ماهیگیری گران، من تیراندازی را کاهش میدهم، درست همانطور که سالها پیش، زمانی که قیمتگذاری ممنوع شد، تقریباً جمعآوری بوربن را رها کردم. تصمیمات من در مورد اینکه چه سرگرمیهایی را در نتیجه تورم سرگرمی دنبال کنم، فقط انتخابهایی در مورد چگونگی استفاده از زمان و پولم نیستند. آنها انتخابهایی در مورد این هستند که با چه کسانی وقت بگذرانم، در چه جوامعی سرمایهگذاری کنم یا از آنها خارج شوم، چه شبکههای دوستی را حفظ کنم و کدام را بگذارم پژمرده شوند. اگر سرگرمیهایم نبود، تقریباً تمام دوستانم متخصصان لیبرال تحصیلکردهای بودند که در حومههای یک شهر ساحلی با رستورانهای باحال زندگی میکنند. این اصلاً ایدهآل نیست. اما ریاضت اقتصادی در سرگرمیها، افراد را مجبور میکند تا تصمیمات اجتماعی سختی بگیرند و اغلب، دایرههای خود را کوچک کنند.
اگر افرادی مانند من—یک نویسنده-استاد با درآمد ثابت طبقه متوسط بالا—مجبور به انجام این نوع مصالحهها هستند، میتوانید مطمئن باشید که این مصالحهها به طبقات متوسط و کارگر بسیار سختتر ضربه میزنند. از آنجایی که هزینههای بالا سرگرمیها را انحصاریتر میکند، من نگران این هستم که چگونه دنیای اجتماعی من و کشورمان تغییر خواهد کرد. جامعهای که در آن اوقات فراغت جمعی بیشتر و بیشتر غیرقابل دسترس باشد، احتمالاً به جامعهای تنهاتر و کمتحملتر نسبت به تفاوت نیز تبدیل خواهد شد.