Bettmann / Getty
Bettmann / Getty

خندیدن در برابر «بدخواهی طاقت‌فرسا»

وقتی در دبیرستان بودم، من و همکلاسی‌هایم از طعنه‌های گزنده معلم اسپانیایی خود شگفت‌زده می‌شدیم. وقتی کسی بالاخره در مورد حس شوخ‌طبعی او پرسید، او آن را به بزرگ شدن در دوران حکومت فرانسیسکو فرانکو نسبت داد: تحت یک دولت سرکوبگر، شهروندان به سمت لطیفه‌های کنایه‌آمیز گرایش پیدا می‌کردند زیرا این نوعی از مخالفت بود که احتمالاً از توجه یا مجازات رسمی فرار می‌کرد.

مطمئن نیستم چرا این حکایت اینقدر در ذهن من مانده است، اما از آنجایی که دولت ترامپ به دنبال ممنوع کردن زبان نامطلوب و ناپدید کردن افراد است، به طور آزاردهنده‌ای مرتبط به نظر می‌رسد. اگرچه روزنامه‌نگاران مدت‌هاست که از طرفداران طنز سیاه بوده‌اند - کار کردن در یک صنعت در حال فروپاشی این کار را با شما خواهد کرد - من اخیراً افزایش طنز سیاه را در میان دیگران در زندگی‌ام احساس کرده‌ام. زندگی در یک دموکراسی در حال فروپاشی این کار را با شما خواهد کرد.

دن پرکینز، کاریکاتوریست که بیشتر با نام تام تومارو شناخته می‌شود، در ایمیلی به من نوشت: «این راهی برای ابراز همبستگی در برابر بدخواهی طاقت‌فرسا است. اقتدارگرایان به ظاهر اجتناب‌ناپذیری وابسته هستند و هجو و تمسخر حداقل به تضعیف آن کمک می‌کند، اندکی. هجو یک منفذ برای خالق و خواننده فراهم می‌کند—حداقل، می‌توانید به بی‌کفایتی بدخواهانه همه آن بخندید.»

خنده نیز دفاع از خود است. زیگموند فروید، که چیزهایی درباره جوامع در حال فروپاشی می‌دانست، استدلال کرد که «طنز وجود تأثیر تهدیدآمیز را تصدیق می‌کند و آن را از طریق مکانیسم‌ها ... به تأثیر لذت‌بخش تبدیل می‌کند.» ماریا کریستوف و بری دافین، روانشناسان این جمله فروید را (کمی) به اصطلاحات قابل فهم‌تر ترجمه می‌کنند.

این مکانیسم دفاعی در زمان سرکوب یا هرج و مرج مهم‌تر می‌شود. برای مثال، در لهستان دهه 1930، «صفحات لطیفه» به زبان ییدیش شکوفا شد. آنه-کریستین کلوتز و گوئن جونز اخیراً نوشتند: «طنز ییدیش اغلب با درجه بالایی از خود-تأملی به شکل خود-دست‌اندازی مشخص شده است ... و به عنوان پاسخی به شرایط زندگی یهودیان در اروپای شرقی و جاهای دیگر که به طور پیوسته رو به وخامت می‌رفت، یا دفاعی در برابر آن خوانده می‌شود.»

لطیفه‌های نیش‌دار مانند سامیزدات (samizdat) در آلمان شرقی کمونیستی دست به دست می‌شد. یک لطیفه: «آیا آلمانی‌های شرقی از میمون‌ها منشأ گرفته‌اند؟ غیرممکن است. میمون‌ها هرگز نمی‌توانستند فقط با دو موز در سال زنده بمانند.» و مانند سامیزدات، این طنز می‌توانست شما را به دردسر جدی بیندازد: 64 آلمانی شرقی به دلیل گفتن لطیفه‌های سیاسی زندانی شدند. طبیعتاً، این به خوراکی برای لطیفه‌های متا تبدیل شد: «افرادی هستند که لطیفه می‌گویند. افرادی هستند که لطیفه جمع می‌کنند و لطیفه می‌گویند. و افرادی هستند که افرادی را جمع می‌کنند که لطیفه می‌گویند.»

پوچی می‌تواند تنها راه چاره در وضعیتی به نظر برسد که خود دولت پوچ است. پس از اینکه کاربران گزنده رسانه‌های اجتماعی چینی شباهت قابل توجهی بین شی جین پینگ و وینی-د-پو (Winnie-the-Pooh) مشاهده کردند، این خرس به یک جایگزین آنلاین محبوب برای شی تبدیل شد و در نتیجه دولت را وادار کرد که گاهی اوقات تصاویر پو را سانسور کند. (کمیسرها از هر هفالامپ (heffalump) وحشتناک‌تر هستند.)

رهبران اقتدارگرا در استفاده از طنز برای اهداف سیاسی خود ماهر هستند. استفان گاندل می‌نویسد که فاشیست‌های ایتالیایی «پر سر و صدا، خشن و قلدر بودند و به رفتار زمخت و متکبرانه خود افتخار می‌کردند.» او می‌نویسد که خنده‌های آنها «بی‌رحمانه، خام و تمسخرآمیز بود.» شاید این آشنا به نظر برسد. امیلی نوسباوم، منتقد تلویزیونی، در سال 2017 نوشت که لطیفه‌ها بخش مهمی از جذابیت و موفقیت دونالد ترامپ بود: «تظاهرات او مملو از خشم و خنده بود، که تشخیص آنها از هم سخت بود. لازم نبود فکر کنید که خود ترامپ بامزه است تا این اثر را ببینید: من او را منزجر کننده یافتم، و با این حال می‌توانستم آن ریتم‌های کمدی را در همه جا بشنوم.» او تعجب کرد: «چگونه با دشمنی مبارزه می‌کنید که فقط شوخی می‌کند؟»

البته با لطیفه. ام. گسن، روزنامه‌نگار، در سال 2018 درباره اینکه چگونه طنز می‌تواند ابزاری برای مقاومت در برابر طنز ظالمانه تمامیت‌خواه باشد، نوشت. آنها نوشتند: «لطیفه‌ها، نیکی خنده را پس می‌گیرند، زیرا رژیم‌ها خنده را برای تمسخر مخالفان خود به سلاح تبدیل می‌کنند و آنچه را که نظریه‌پرداز فرهنگی، سوتلانا بویم، «خنده تمامیت‌خواه» نامید، ایجاد می‌کنند. نقطه مقابل آن خنده ضد تمامیت‌خواه است.»

برخلاف شهروندان در یک دموکراسی، همه خنده‌ها برابر خلق نشده‌اند. برداشت‌های سارا کوپر، کمدین، از ترامپ در میان مخالفان رئیس جمهور در دوره اول ریاست جمهوری او بسیار محبوب بود. با تماشای آنها اکنون، من چندان احساس نمی‌کنم که فیلم‌های او بد پیر شده‌اند، بلکه نمی‌توانم به خاطر بیاورم که چرا در وهله اول کمدی به نظر می‌رسیدند. هجو متعارف نیز بیش از حد همتراز به نظر می‌رسد. چه فضایی برای اغراق وجود دارد وقتی یک نوجوان 19 ساله معروف به «بیگ بالز» (Big Balls) در دولت فدرال غوغا به پا کرده است، شاید حتی به داده‌های محرمانه دسترسی پیدا کرده باشد؟

در مقابل، شهاب سنگ شیرین مرگ (Sweet Meteor of Death) - یک میم (meme) که در سال 2016 توسط محافظه‌کاران ضد ترامپ که پایان آتشین زندگی را بر ترامپ یا هیلاری کلینتون ترجیح می‌دادند، محبوب شد - هنوز هم به موقع به نظر می‌رسد، شاید به این دلیل که بسیار تیره است. لطیفه‌های ترسناک نیز ممکن است در لحظه‌ای که کارگران دانشی با دستاوردهای بالا هدف سرکوب ترامپ هستند، جذابیت خاصی داشته باشند - طبق برخی تحقیقات، طنز سیاه با سطوح بالاتری از تحصیلات مرتبط است.

همانطور که فروید استدلال کرد، طنز می‌تواند یک مکانیسم دفاعی باشد، اما بخشی از قدرت انواع سیاه‌تر این است که محدودیت‌های خود را تصدیق می‌کنند. پرکینز به من گفت: «من مطمئن هستم که شوخ‌طبعی مشاهده‌ای کنایه‌آمیز من، وقتی در نهایت به CECOT تحویل داده شوم، تسلی خاطر بزرگی برای دیگر ساکنان بلوک سلولی من فراهم می‌کند!» امیدواریم که او فقط شوخی کند.