افراد منطقی در سراسر جهان از سه ماه اول دولت ترامپ در بهت و حیرت فرو رفتهاند. این فقط برچیدن آشفته نهادهای اصلی دولت ایالات متحده، حمله به آموزش عالی، اخاذی از موسسات حقوقی برجسته، بیتوجهی آشکار به دادرسی قانونی و سرپیچی از دستورات دادگاه، خصومتهای شخصی علیه افرادی که رئیسجمهور دوست ندارد، و اعمال تعرفههای متناوب علیه دشمنان، متحدان و آن پنگوئنهای شیطانی و ضد آمریکایی نیست. بلکه همچنین بیکفایتی فزاینده وفادارانی است که دونالد ترامپ برای پیشبرد جاهطلبیهای خودکامه خود منصوب کرده است.
تاثیرات بر شهرت آمریکا برای ثبات و قابل اعتماد بودن فوری بود. تزلزل در بازار زمانی مستحکم اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده، مارک بلیت از دانشگاه براون را بر آن داشت تا به درستی به نیویورک تایمز بگوید: «تمام دنیا تصمیم گرفتهاند که دولت ایالات متحده نمیداند چه کار میکند.» یا همانطور که جیسون فورمن، همکار من، به سیانان گفت: «ایالات متحده در حال حاضر یک شریک فوقالعاده غیرقابل اعتماد برای هر کسی در جهان است و من نمیدانم چگونه میخواهیم دوباره قابل اعتماد شویم.»
این یک سوال بسیار خوب است. ترامپ تا ابد رئیس جمهور نخواهد بود و رهبران آینده ایالات متحده ممکن است بخواهند درجهای از اعتماد را با دولتهای دوست سابق، جامعه تجاری در داخل و خارج از کشور و بیشتر مردم آمریکا بازگردانند. اما اعتمادی که یک بار از بین برود، به سختی قابل بازسازی است. چگونه یک مجموعه مسئولتر از رهبران میتواند شهرت خود را برای قابل اعتماد بودن دوباره به دست آورد؟
این کار آسانی نخواهد بود. در سال 2021، بازگرداندن اعتماد به قابل اعتماد بودن ایالات متحده نسبتاً ساده بود زیرا جو بایدن چهرهای آشنا بود که تعهدش به همکاری با سایر کشورها به خوبی ثابت شده بود. شرکای ایالات متحده همچنین میتوانستند به خود بگویند که دوره اول ترامپ یک حادثه عجیب و غریب بود که تکرار نخواهد شد. مطمئناً آمریکاییها برای چهار سال دیگر آشوب متمرکز بر ترامپ رای نخواهند داد؟
متاسفانه، انتخاب مجدد ترامپ در سال 2024 - پس از اینکه او تلاش کرد نتیجه انتخابات سال 2020 را براندازد و به اتهام چندین جنایت محکوم شد - باعث میشود که برای افراد خارجی دشوارتر شود که آنچه امروز اتفاق میافتد را یک انحراف ببینند. وقتی نخست وزیر کانادا با تاسف آشکار میگوید: «رابطه قدیمی که با ایالات متحده داشتیم، مبتنی بر تعمیق ادغام اقتصادهای ما و همکاری تنگاتنگ امنیتی و نظامی، به پایان رسیده است»، واضح است که مشکل عمیقتر از فقط یک نفر است.
برای دانشجویان روابط بینالملل در آنجا، این همان «مشکل تعهد» آشنا است. تا زمانی که جنبش «دوباره آمریکا را بزرگ کنیم» (MAGA) از حمایت قابل توجهی از بخش قابل توجهی از آمریکاییها برخوردار است، سایر کشورها دلیلی برای نگرانی دارند که ایالات متحده کارهای دیوانهوار و آسیبرسانی به دیگران و به خود انجام دهد. حتی پس از رفتن ترامپ، او میتواند با کسی با دیدگاههای مشابه جایگزین شود - احتمالی که هرگز از ذهن سایر کشورها دور نخواهد شد.
اما بیایید نگاهی بلندمدت داشته باشیم و فرض کنیم که ترامپیسم دائمی نیست. یک رئیس جمهور و کابینه آینده برای بازگرداندن درجهای از اعتماد به قضاوت و قابل اعتماد بودن ایالات متحده چه اقداماتی میتوانند انجام دهند؟ در اینجا چهار پیشنهاد وجود دارد.
اول، بپذیرید که اشتباه کردهاند. وقتی کشورها کارهای احمقانه و آسیبرسانی به دیگران (و خودشان) انجام میدهند، اگر اشتباهات خود را آشکارا بپذیرند، به ترمیم روابط کمک میکند. عذرخواهی برای اشتباهات گذشته به دیگران نشان میدهد که شما از این تجربه درس گرفتهاید و بنابراین احتمال کمتری دارد که دوباره همان اشتباه را تکرار کنید. و شما نمیتوانید فقط یک بار آن را بگویید و ادامه دهید: شما باید برای دیگران روشن کنید که چه چیزی اشتباه بوده و چرا مضر بوده است. آلمان پس از جنگ جهانی دوم با اعتراف صریح به اشتباهات دوران نازی، روابط خود را با بقیه اروپا ترمیم کرد. در مقابل، ژاپن پس از جنگ جهانی دوم کمتر صریح بود و روابطش با همسایگانش، اگرچه بهبود یافته است، اما شکنندهتر باقی مانده است. تدوین عذرخواهیهای مؤثر میتواند یک فرایند دشوار باشد - زیادهروی میتواند واکنش منفی و مخربی را در داخل کشور برانگیزد - اما اگر روسای جمهور آینده تظاهر کنند که اسلافشان هیچ اشتباهی مرتکب نشدهاند، هیچکس را متقاعد نخواهد کرد.
اگر برخی از صداهایی که از این وضعیت آشفته کنونی ابراز تاسف میکنند، جمهوریخواه باشند، کمک زیادی خواهد کرد. دموکراتها باید از هر کسی که مایل به تغییر نظر و تغییر مواضع است استقبال کنند و وقت و تلاش خود را برای تحقیر آنها تلف نکنند. هیچ یک از ما معصوم نیستیم و هیچ حزب سیاسی انحصاری بر خرد ندارد. عبور از این قسمت و متقاعد کردن بقیه جهان به اینکه کشور جدی است، نیاز به مشارکت دو حزبی دارد.
دوم، دولت آینده باید ترتیبات جدیدی را با دیگران دنبال کند که آشکارا به نفع خود آمریکا باشد، در حالی که تشخیص میدهد که همه چیزهایی را که میخواهد به دست نخواهد آورد و دیگران نیز باید برخی از منافع خود را برآورده کنند. اعتماد یک کالای کمیاب در امور بینالملل است، اما احتمال بیشتری وجود دارد که کشورها باور کنند که به تعهدات خود پایبند خواهید بود اگر بتوانند ببینند که انجام این کار واقعاً به نفع شماست. متقاعد کردن آنها به اینکه تعهدی را که ممکن است شما را بدتر کند، انجام خواهید داد، بسیار دشوارتر است. (به همین دلیل است که انجام "بازدارندگی گسترده" دشوار است.) به همین دلیل است که بسیاری از مردم، از جمله من، باور نمیکردند که ترامپ واقعاً جنگ تجاری احمقانه خود را پیش ببرد. این ویژگی تضمین نمیکند که یک کشور به وعده خود عمل خواهد کرد، اما احتمال آن را بیشتر میکند.
لطفاً توجه داشته باشید: من پیشنهاد نمیکنم که دولت آینده سعی کند ساعت را به سال 2024 برگرداند. جهان تا زمانی که آنها فرصتی پیدا کنند، در جای دیگری خواهد بود و نظم قبل از سال 2024 اصلاً کامل نبود. به عنوان مثال، ناتو نیاز به یک بازنگری اساسی داشت، به طوری که اروپا مسئولیت بیشتری در قبال دفاع از خود بر عهده بگیرد و ایالات متحده منابع بیشتری را به آسیا منتقل کند. اما مذاکره در مورد تقسیم کار جدید فراآتلانتیک یک چیز است. رفتار با بیشتر اروپا به گونهای که گویی دشمن است، اصلاً منطقی نیست. روابط فراآتلانتیک برای همیشه تغییر خواهد کرد، اما روسای جمهور آینده ایالات متحده باید روشن کنند که همچنان خواهان روابط اقتصادی و امنیتی مشارکتی با سایر دموکراسیها هستند و مایلند با آنها برای ایجاد تعهدات متقابلاً سودمند همکاری کنند.
سوم، بازسازی اعتماد آسانتر خواهد بود اگر روسای جمهور آینده مقامات ارشد را منصوب کنند که به وضوح برای مناصبی که در اختیار دارند، واجد شرایط هستند و مورد احترام همتایان خارجی خود هستند و اگر یک روند سیاستگذاری منظم و منسجم ایجاد کنند. این موضوع بدیهی، حتی پیش پا افتاده به نظر میرسد، اما واضح است که دیگر نمیتوان آن را بدیهی تلقی کرد. سایر کشورها اعتماد بیشتری به قضاوت ایالات متحده خواهند داشت اگر مطمئن باشند که افراد مسئول میدانند چه کار میکنند و چیزهای مهم را سر هم نمیکنند. البته، تضاد منافع همچنان به وجود خواهد آمد و حتی نزدیکترین متحدان نیز گاهی اوقات به تصمیمات خاص ایالات متحده اعتراض خواهند کرد (و بالعکس). اما آنها کمتر نگران این خواهند بود که سرنوشت آنها تابع هوسهای ریاست جمهوری یا شیطنتهای سیاستگذاری آماتورها باشد.
چهارم، و شاید مهمتر از همه، افرادی که امروزه با خوشحالی شهرت آمریکا را برای قابل اعتماد بودن و شایستگی به آتش میکشند، باید پاسخگو باشند. برای انصاف، پاسخگویی مدت زیادی است که در ایالات متحده کم بوده است، به همین دلیل است که معماران شکستهای سیاست خارجی گذشته و سوء استفاده اقتصادی همچنان اعضای محترم نهاد هستند. این عدم پاسخگویی راه را برای پوپولیسم جعلی ترامپ و حملات خود او به نخبگان در هر دو حزب باز کرد.
برای روشن شدن، من پیشنهاد یک انتقامجویی پس از ترامپ را ندارم، شبیه به انتقامجویی که او سعی میکند بر هر کسی که او را خشمگین کرده است وارد کند. با این حال، اگر مقامات دولتی قانون را زیر پا گذاشتهاند، باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرند و از دادرسی قانونی که از دیگران دریغ میکنند، برخوردار شوند. با این حال، اگر آنها به طور قانونی عمل کردهاند اما با این وجود آسیب زیادی وارد کردهاند، در حالت ایدهآل نباید با فرصتهای سخنرانی پردرآمد، مشاغل راحت در اندیشکدهها یا دانشگاهها یا پلتفرمهای رسانهای پاداش داده شوند. هرچه در آینده به حاشیه رانده شوند، کشورهای دیگر دلیل بیشتری خواهند داشت تا باور کنند که ایالات متحده درسهای درستی آموخته است.
من در اینجا توهمی ندارم. این یک کشور آزاد است - حداقل در حال حاضر - و نظرات مختلف زیادی در آن وجود دارد. نمیتوان از پلتفرم دادن فاکس نیوز به مقامات سابق ترامپ جلوگیری کرد یا از استخدام این افراد توسط ایلان ماسک، بنیاد هریتیج یا لابیهای مختلف صنعتی تا جایی که توانایی مالی دارند، جلوگیری کرد و من سعی نمیکنم آنها را متوقف کنم. همچنین شایان ذکر است که ترامپ در سال 2024 اکثریت آرا را به دست آورد و همچنان از حمایت عمومی قابل توجهی (اما به شدت رو به کاهش) برخوردار است. با این وجود، متقاعد کردن بقیه جهان به اینکه جنون کنونی تکرار نخواهد شد، ممکن است به این بستگی داشته باشد که نشان دهیم نمیتوان سعی کرد به دموکراسی ایالات متحده پایان داد، میلیونها آمریکایی را فقیرتر کرد و کشور را به طور قابل توجهی ضعیفتر کرد بدون اینکه هیچ عواقب شخصی را متحمل شد.
متاسفانه، نیاز به میزانی از پاسخگویی ممکن است یک تناقض نگرانکننده ایجاد کند. هر چه اشتباهات سیاستگذاری یا جنایات مرتکب شده توسط دولت ترامپ بیشتر باشد، انگیزه آنها برای ماندن در قدرت برای همیشه بیشتر میشود. این همان مشکلی است که باعث شده است سایر رهبران منتخب دموکراتیک اما غیرلیبرال - به عنوان مثال ویکتور اوربان در مجارستان، رجب طیب اردوغان در ترکیه یا بنیامین نتانیاهو در اسرائیل - به هر وسیلهای که لازم باشد به قدرت بچسبند زیرا اگر از آن دست بکشند، ممکن است با عدالت روبرو شوند. در نهایت، هم آینده دموکراسی ایالات متحده و هم توانایی رهبران آینده ایالات متحده برای ایجاد پیوندهای پایدار اعتماد با سایر کشورها ممکن است به این بستگی داشته باشد که آیا آمریکاییها در سراسر طیف سیاسی آسیبهایی را که ترامپ و رادیکالهای MAGA وارد میکنند، تشخیص میدهند و در نهایت موفق میشوند آنها را به حاشیه زندگی سیاسی برانند.