تصویرسازی: بن هیکی
تصویرسازی: بن هیکی

کابوس اقتصادی پیش رو

تعرفه‌های ترامپ می‌تواند برای اولین بار در دهه‌های اخیر باعث رکود تورمی شود. این وضعیت ممکن است برای مدت طولانی ادامه داشته باشد.

من برچسب‌های کوچک روی منوی رستوران‌ها را به یاد دارم.

در دهه 1970، چاپ یک منو بسیار بیشتر از امروز هزینه داشت. رستوران‌ها اغلب آنها را تغییر نمی‌دادند. وقتی قیمت‌ها افزایش می‌یافت، منوی قدیمی خود را حفظ می‌کردند—اما برچسب‌های کوچکی با قیمت‌های جدید و دست‌نویس بر روی قیمت‌های قبلی می‌چسباندند. وقتی قیمت‌ها به‌ویژه به‌سرعت افزایش می‌یافت، برچسب‌ها در ستون‌های کوتاهی جمع می‌شدند که از منو بالا می‌رفتند. یک کودک بی‌حوصله ممکن بود همه برچسب‌ها را با ناخن خراش دهد—و مانند یک باستان‌شناس جوان، دنیای گمشده را آشکار کند.

اصطلاحی که برای توصیف آن دوران به کار می‌رفت رکود تورمی (stagflation): رکود (stagnation) به‌علاوه تورم (inflation) بود. تا همین اواخر، به نظر می‌رسید که این اصطلاح یادگاری از دوران دیسکو است، اما آشفتگی اقتصادی ریاست جمهوری دوم دونالد ترامپ، این واژه قدیمی را دوباره زنده کرده است. بازارهای سهام در مورد رکود اقتصادی هشدار می‌دهند. بازارهای اوراق قرضه انتظار تورم دارند. شاید یک بازار اشتباه می‌کند، یا دیگری، یا هر دو. به‌احتمال‌زیاد، آنها از بازگشت یک کابوس نیمه‌فراموش‌شده خبر می‌دهند.

از سال 1969 تا 1982—فقط 13 سال—ایالات‌متحده از چهار رکود اقتصادی رنج برد. سه مورد شدید بودند. دو مورد هم شدید و هم طولانی بودند. بهبودها نسبتاً ضعیف بودند. حتی در طول رکودها، قیمت‌ها به افزایش خود ادامه دادند.

آشفتگی اقتصادی آن دوران، آمریکایی‌ها را عصبی کرد. پرفروش‌ترین کتاب‌های بازار انبوه مانند سیاره متأخر بزرگ زمین (The Late Great Planet Earth) پایان قریب‌الوقوع جهان را در یک مکاشفه کتاب مقدس پیشگویی می‌کرد. آمریکایی‌ها یک نسخه سکولار از وسواس پایان جهان را از کتاب‌هایی مانند محدودیت‌های رشد (The Limits to Growth) جذب کردند، که ادعا می‌کرد بشریت تقریباً هر منبع طبیعی را بیش‌ازحد مصرف می‌کند و چاره‌ای جز جیره‌بندی دقیق بقایای اسفناک ندارد.

جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا در سخنرانی معروف خود در سال 1979، که به "خطاب به ناراحتی" (malaise) معروف شد، هشدار داد: "فرسایش اعتماد ما به آینده، بافت اجتماعی و سیاسی آمریکا را تهدید به نابودی می‌کند." تئودور وایت، مورخ، نوشت: "گفتگو در همه جا، با صحبت در مورد پول، با هزینه زندگی یا هزینه لذت بردن از زندگی، لکه‌دار و غرق شده بود." به‌ویژه در خارج از طبقات بالا، مردم "از درد فریاد می‌زدند و رنج می‌بردند. یک نیروی مرموز امیدها و رؤیاهای آنها، برنامه‌هایشان برای یک خانه یا تحصیلات دانشگاهی فرزندانشان را از بین می‌برد." چه کاری می‌توانستند انجام دهند؟ چگونه می‌توانستند بهبود یابند؟ وایت نوشت: "ایمان به برنامه‌ریزی خود در حال از بین رفتن بود—در سراسر کشور. شالوده در حال فروپاشی بود."

این ناآرامی، سیاست آمریکا را بی‌ثبات کرد. کارتر در تلاش خود برای انتخاب مجدد در سال 1980 شکست خورد. جرالد فورد، سلف او نیز در سال 1976 از رأی مردم کنار گذاشته شد. ریچارد نیکسون به‌خوبی می‌توانست از رسوایی واترگیت جان سالم به در ببرد (همان‌طور که ترامپ از رسوایی‌های فراوان خود جان سالم به در برده است) اگر تحقیقات در طول بدترین اقتصاد آمریکا از زمان رکود بزرگ آشکار نمی‌شد. در انتخابات مجلس نمایندگان، حزب رئیس‌جمهور متحمل خسارات سنگینی شد: 49 کرسی در سال 1974؛ 26 کرسی در سال 1982.

سرانجام، رکود تورمی در چهارمین و اوج رکود سال 1981-82 خفه شد. در اواخر سال 1983 و 1984، اقتصاد ایالات‌متحده به‌شدت بهبود یافت—و این بار، تورم بازنگشت. رکود تورمی در تاریخ محو شد. اقتصاد در قرن بیست و یکم شاهد آشفتگی‌های خود بوده است: رکود بزرگ، یک دوره اخیر تورم بالا. اما مدت زیادی است که آمریکایی‌ها رکود و تورم را به‌طور هم‌زمان احساس نکرده‌اند.

در ژانویه، رئیس‌جمهور ترامپ اقتصادی را به ارث برد که به‌شدت در حال رشد بود. نرخ بیکاری پایین بود. تورم زیر 3 درصد مهار شده بود. اگر دولت جدید ترامپ فقط به خوبی از پس آن برمی‌آمد، ریاست جمهوری دوم او می‌توانست به موفقیت اقتصادی دست یابد.

در عوض، ترامپ به‌تنهایی اقتصاد را به هرج‌ومرج فرو برد. در دهه 70، اقتصاد مختل شد زیرا قیمت نفت افزایش یافت، نتیجه محدودیت هماهنگ عرضه توسط تولیدکنندگان بزرگ نفت. تعرفه‌های ترامپ مانند صدها شوک نفتی خودتحمیلی است که همگی به‌طور هم‌زمان وارد می‌شوند. مگر اینکه ترامپ فورا مسیر خود را تغییر دهد، به‌زودی همه چیز گران‌تر خواهد شد، احتمالاً بسیار گران‌تر: مواد غذایی و خودرو، آهنرباهای صنعتی و ظروف غذاخوری، تلفن‌های همراه و کفش‌های بچه‌گانه.

ترامپ و جانشینان او وعده می‌دهند که از این تحول، دوران جدیدی از صنعت آمریکا پدیدار خواهد شد. تعرفه‌ها بر محصولات خارجی، سرمایه‌گذاران را ترغیب می‌کنند تا در آمریکا کارخانه بسازند. حتی اگر این وعده محقق شود، نتیجه باز هم یک معامله بد خواهد بود. صنایعی که از تعرفه‌ها محافظت می‌شوند، تمایل دارند کالاهای نامرغوب را با قیمت‌های بالاتر تولید کنند و انگیزه کمی برای انجام غیر از این دارند. اگر کالاها رقابتی بودند، پس از همه، هیچ تعرفه‌ای موردنیاز یا موردنظر نخواهد بود.

اما تعرفه‌های ترامپ باعث ایجاد کارخانه‌های زیادی نخواهد شد. چه کسی در کارخانه‌ای سرمایه‌گذاری می‌کند تا کالاهای تولید شده در آمریکا را با قیمت‌های بالاتر در آمریکا تولید کند، مگر اینکه اطمینان حاصل شود که رقابت خارجی برای مدت طولانی، اگر نگوییم برای همیشه، منتفی خواهد بود؟ تعرفه‌های ترامپ امروز هستند، فردا نیستند، شاید روز بعد از آن برگردند، شاید هم نه. در برخی روزها، ترامپ متعهد می‌شود که تعرفه‌های خود را به‌طور دائم پابرجا نگه دارد. در روزهای دیگر، او در مورد معاوضه آنها برای معاملات فرضی آینده حدس می‌زند. معایب و عدم قطعیت‌ها ترکیب می‌شوند: برای مثال، خودروی آمریکایی آینده محافظت‌شده با تعرفه ترامپ، از فولاد، شیشه، پلاستیک، پارچه و لوازم الکترونیکی مونتاژ می‌شود که همه آنها نیز تعرفه‌گذاری شده‌اند: با 10 یا 20 یا 125 درصد، یا هر عدد تصادفی دیگری که در آن صبح در فید Truth Social ترامپ ظاهر می‌شود.

هیچ کسب‌وکار آمریکایی—هیچ کسب‌وکاری که به بازار آمریکا خدمات ارائه می‌دهد—تحت این شرایط متعهد به هیچ‌گونه هزینه سرمایه‌ای نخواهد شد. اگر تعرفه‌های ترامپ برای مدتی طولانی ادامه داشته باشد، نتیجه آن یک عدم سرمایه‌گذاری گسترده خواهد بود. بدترین درد ممکن است فورا احساس نشود. ترامپ تعرفه‌ها را چندین هفته زودتر تبلیغ کرد و فرصتی را برای کسب‌وکارها برای انبار کردن موجودی کالاها باز کرد. بااین‌حال، دیر یا زود، این ذخایر کاهش می‌یابد. مصرف‌کنندگان با قیمت‌های بالاتر یا کمبودهای آشکار مواجه خواهند شد. کسب‌وکارها از کاهش تقاضا رنج خواهند برد. کارگران اخراج خواهند شد.

تنها امید اولیه این است که رئیس‌جمهوری که این گرداب را به راه انداخت، وحشت‌زده شود و سعی کند جلوی ویرانی را بگیرد. اما به نظر می‌رسد که او به‌همان اندازه، شاید بیشتر، احتمال دارد که آسیب را بدتر کند. رؤسای جمهور دهه 70 به‌شدت با اقدامات شدید کنترل دولتی قمار کردند تا تورم را بدون تشدید بیکاری متوقف کنند. نیکسون در سال‌های 1971 و 73 انجماد دستمزد و قیمت را تحمیل کرد. در سال 1977، کارتر طرح مفصلی از کنترل‌ها، مالیات‌ها و یارانه‌ها را در سراسر بخش انرژی پیشنهاد کرد. این آزمایش‌ها گاهی اوقات یک جهش کوتاه در نظرسنجی‌ها به همراه داشت—اما به‌سرعت نویسندگان خود را با یک معضل مواجه کرد: کنترل دولتی باعث ایجاد اختلالات اقتصادی می‌شود که نیازمند کنترل بیشتر دولتی است. یا کنترل‌کننده مشتاق به سمت فرماندهی سیاسی بیشتر اقتصاد پیش می‌رود—یا کنترل‌کننده مشتاق به‌سرعت مجبور می‌شود با شکست و شرمساری عقب‌نشینی کند.

دونالد ترامپ درکی از تاریخ ندارد. اطرافیان او می‌ترسند آن را به او بیاموزند. بنابراین جنگ تجاری ترامپ به‌خوبی می‌تواند او را، با فرو رفتن اقتصاد، به سمت مداخله‌گرایی بیشتر خود سوق دهد: یارانه‌ها و معافیت‌های تعرفه‌ای برای شرکت‌های موردعلاقه؛ پرداخت به کشاورزان و سایر حوزه‌ها. جنگ سیاسی علیه استقلال فدرال رزرو.

خطرناک‌ترین وسوسه‌ای که ترامپ ممکن است با آن روبرو شود، تحمیل نوعی کنترل سرمایه برای جلوگیری از رها کردن دارایی‌های دلاری توسط سرمایه‌گذاران است. جنگ تجاری ترامپ باعث فروش گسترده اوراق قرضه خزانه‌داری آمریکا شده است که نرخ بهره را در ایالات‌متحده افزایش داده است. رژیم‌هایی که به سمت حمایت‌گرایی حرکت می‌کنند، گاهی سعی می‌کنند از هجوم سرمایه‌گذاران به سمت خروج جلوگیری کنند. ایالات‌متحده ظرفیت بیشتری نسبت به اکثر کشورها برای امتحان چنین اقداماتی دارد. در میان هزینه‌های فراوان آنها، آنها سرمایه‌گذاران را از اعتماد دوباره به کشور شما منصرف می‌کنند.

واقعیت تلخ در مورد رکود تورمی این است که—پس از لغزش به آن—فرار از آن بسیار دشوار است. نرخ بهره را برای مهار تورم افزایش دهید، و رکود بدتر می‌شود. اقتصاد را برای غلبه بر رکود احیا کنید، و تورم بدتر می‌شود. سیاست‌گذاران خود را در وضعیت راننده‌ای می‌یابند که در تلاش است تا در یک جاده بسیار باریک یک دور سه نقطه انجام دهد: آنها هرگز نمی‌توانند به‌اندازه کافی عقب یا جلو بروند تا پیشرفتی حاصل کنند.

کل سیستم غیرقابل‌درک که ترامپ در حال ساخت آن است—بی‌نظم، ضد بازار، تنبیه‌کننده مصرف‌کنندگان و کسب‌وکارها به‌طور یکسان—باید توسط رئیس‌جمهور بعدی بازنویسی شود، یا شاید توسط کنگره بعدی کنار گذاشته شود اگر آرای کافی برای لغو وتوی ترامپ و بازپس‌گیری قدرت قانون اساسی قوه مقننه بر تعرفه‌ها و تجارت را داشته باشد.

اما هروقت دولت در مورد تعمیر و بهبودی جدی شود، آمریکایی‌ها با مشکلات بیشتری ناشی از رکود تورمی ناشی از تعرفه‌ها نسبت به اسلاف شوک نفتی خود در نیم قرن پیش روبرو خواهند شد. تعرفه‌ای را بر موز تحمیل کنید: قیمت افزایش می‌یابد. تقاضا کاهش می‌یابد. با احساس کاهش تقاضا، سرمایه‌گذاری در قایق‌ها و انبارهایی که موز را به بازار می‌آورند کاهش می‌یابد. درختان موز کمتری کاشته می‌شود. افرادی که در مزارع موز کار می‌کنند مشاغل دیگری پیدا می‌کنند. سرمایه‌ای که به تولید موز اختصاص داده شده است، دوباره توزیع می‌شود.

تعرفه موز را بردارید، و این روند فورا معکوس نخواهد شد. خاطره تعرفه خودسرانه تا مدتی پس‌ازآن رفتارها را شکل می‌دهد. تعهد مجدد سرمایه، استخدام مجدد کارگران، کاشت مجدد درختان، سرمایه‌گذاری مجدد در انبارها و قایق‌ها—هیچ‌یک از اینها فوری نخواهد بود. قیمت موز ممکن است در کشور تحمیل‌کننده تعرفه مدتی پس از اصلاح راه‌های خود همچنان بالا باقی بماند. و همان‌طور که با کالاهای فردی پیش می‌رود، با کل سیستم جهانی تولید و تجارت نیز پیش می‌رود.

بحران اقتصادی سال 2025 در ذهن یک مرد آغاز شد، اما تعرفه‌های ترامپ شبکه‌های تجاری سیاره‌ای را مختل می‌کند. این اختلال از قبل تریلیون‌ها دلار از ارزش شرکت‌های آمریکایی کاسته است. حتی اگر ترامپ فردا اقدامات تجاری خود را متوقف کند، این احتمال وجود دارد که او بتواند آنها را از سر بگیرد، ارزش تقریباً هر شرکت آمریکایی و بین‌المللی را کاهش می‌دهد.

دولت‌های خارجی، با مواجهه با قلدری ترامپ، به‌گونه‌ای تلافی کرده‌اند که تجارت را بیشتر مختل می‌کند. آنها ممکن است یا تلافی خود را زمانی که ترامپ به اندازه کافی داشته است، پایان دهند. در آن زمان، بسیاری از آنها ترتیبات تجاری جدیدی را تشکیل داده‌اند که ایالات‌متحده را دور می‌زنند.

ترامپ از فدرال رزرو پول ارزان‌تری می‌خواهد. او قبلاً جروم پاول، رئیس فدرال رزرو را به دلیل خودداری اخیر از کاهش نرخ بهره تهدید به اخراج کرده است. سیاسی شدن بالقوه فدرال رزرو، دارندگان اوراق قرضه را می‌ترساند و نرخ بهره را افزایش می‌دهد—ارزش سهام را کاهش می‌دهد، سرمایه‌گذاری جدید را دلسرد می‌کند و هزینه وام‌های مسکن، وام‌های خودرو و بدهی دانشجویی را افزایش می‌دهد.

درنهایت، پایان بحران به اقدامات صدها میلیون نفر در ده‌ها کشور تجاری بستگی دارد. تنها درصورتی‌که آنها اعتماد خود را به ایالات‌متحده بازیابند، اقتصاد ایالات‌متحده و جهان به‌طور کامل از نقض اعتمادی که ترامپ ایجاد کرده است، بهبود خواهند یافت. چقدر طول خواهد کشید؟ هیچ‌کس نمی‌داند.

ترامپ به‌عنوان یک تاجر، به فعالیت با نیت بد مشهور بود. او به فریب مشتریان، کارمندان، سرمایه‌گذاران و طلبکاران متهم شده است. قبل از اینکه او به سمت سیاست بچرخد، بانک موردعلاقه او به دلیل ارتباطش با الیگارش‌های روسی و پول‌شویان ادعایی معروف بود. او بارها املاک خود را به ورشکستگی کشاند و طلبکاران، سرمایه‌گذاران و کارمندان را وادار کرد تا هزینه‌های شکست او را بپردازند.

ترامپ به‌عنوان یک سیاستمدار، متعهد شد که با همان روش‌های غارتگرانه‌ای که در تجارت استفاده می‌کرد، "آمریکا را دوباره بزرگ کند". به نظر نمی‌رسد که او به معاملات متقابل سودمند اعتقاد داشته باشد. تنها راهی که او مطمئن است که پیروز شده است، این است که طرف دیگر رنج ببرد. طرح او برای ثروتمند کردن آمریکا مبتنی بر سلطه و ظلم به دیگران بود. طرح‌هایی از این دست به‌ندرت حتی در ابتدا کار می‌کنند و هرگز برای مدت طولانی کار نمی‌کنند.

حسن نیت، آغاز موفقیت برای ملت‌ها و همچنین افراد است. حسن نیت بد و انتخاب‌های ضعیف ترامپ زمانی فقط کسانی را ویران کرد که تصمیم شخصی یا شرکتی داوطلبانه برای تجارت با او گرفتند. اما هیچ‌کس نمی‌تواند انتخاب کند که در جنگ تجاری ترامپ شرکت نکند. تلفات در حال حاضر در حال انباشته‌شدن است.