کمی بیشتر از سی سال پیش، زمانی که دوستم دیوید هاورث در اواسط دهه چهل زندگی خود بود، تمام شنوایی خود را در گوش چپ از دست داد، مصیبتی که به عنوان ناشنوایی یک طرفه شناخته می شود. او گفت: "این اتفاق به معنای واقعی کلمه یک شبه رخ داد. دکترم به من گفت: 'ما واقعاً نمی فهمیم چرا.'" در آن زمان، او به عنوان یک وکیل در دفتر پورتلند، اورگان یک شرکت حقوقی بزرگ کار می کرد. (او و خانواده اش پس از اینکه یکی از دخترانش هنگام بالا رفتن از صخره ها در پراسپکت پارک انگشت خود را با یک سرنگ دور ریخته شده سوراخ کرد، از نیویورک به آنجا نقل مکان کرده بودند.) از دست دادن شنوایی او هیچ تاثیری بر شغلش نداشت - "در یک دادگاه، می توانید با یک گوش به خوبی کنار بیایید" - اما سایر بخش های زندگی او مختل شد. مغز منابع صدا را تا حدی با تجزیه و تحلیل تفاوت های جزئی بین زمان رسیدن صدا به گوش چپ و راست مشخص می کند، همان فرآیندی که به خفاش ها و جغدها کمک می کند تا طعمه ای را که نمی توانند ببینند پیدا کنند. اکنون که هاورث فقط یک گوش کارآمد داشت، وقتی کسی اسمش را در یک پیاده رو شلوغ صدا می کرد، نمی دانست کجا را نگاه کند. در گروه ها، تظاهر می کرد که آنچه دیگران می گویند را دنبال می کند و گهگاه سر تکان می داد. او به یاد می آورد: "حتی وقتی موضوع را می دانستم، تمایلی نداشتم که شرکت کنم، زیرا می ترسیدم تا حدی بی ربط باشم، یا بدتر از آن، همان چیزی را بگویم که شخص دیگری به تازگی گفته است." در مهمانی های شام، همسرش، مارتا، همیشه سعی می کرد سمت چپ او بنشیند، تا مجبور نشود برای یک غریبه توضیح دهد که چرا نتوانسته پاسخ دهد.
مارتا در سال 2016 درگذشت. شاید به این دلیل که او دیگر آنجا نبود تا به عنوان یک واسطه عمل کند، متوجه شد که گوش خوبش دیگر خیلی خوب نیست، و برای اولین بار برای سمعک اقدام کرد. نوعی که او گرفت به طور خاص برای افراد با وضعیت او طراحی شده بود و شامل یک واحد برای هر گوش بود. واحدی که در گوش مرده اش بود، میکروفون داشت اما بلندگو نداشت. به طور بی سیم صداها را از آن سمت به واحدی که در گوش کارکردی اش بود، منتقل می کرد. او گفت: "من با برادرانم به یک بار رفتم و شگفت زده شدم. یکی از آنها در آن طرف میز با من صحبت می کرد و من می توانستم صدایش را بشنوم." این شگفتی دوام نیاورد. مکالمات چند نفره هنوز گیج کننده بود و او در یافتن منابع صدا بهتر نبود، زیرا به نظر می رسید همه چیز از یک مکان می آید.
یک روز صبح در سال 2023، هاورث سمعک هایش را گذاشت و با شوک متوجه شد که گوش راستش هم از کار افتاده است. او به یکی از برجسته ترین مراکز اختلالات شنوایی جهان، کلینیک شیا، در ممفیس سفر کرد. پزشکان به طور مکرر استروئید دگزامتازون را مستقیماً از طریق پرده گوشش به گوش میانی اش تزریق کردند. استروئیدها درمان استاندارد برای ناشنوایی ناگهانی هستند، اما گاهی اوقات هیچ تاثیری ندارند. برای هاورث، آنها هیچ کاری نکردند.
سال گذشته، پس از اینکه تمام امیدش را برای بازگشت شنوایی در گوش راستش از دست داد، یک ایمپلنت حلزونی در طرف دیگر دریافت کرد. یک استاد گوش و حلق و بینی در دانشکده پزشکی هاروارد یک بار ایمپلنت های حلزونی را برای من اینطور توصیف کرد: "بدون شک بهترین پروتز بیولوژیکی که امروزه در اختیار داریم، برای هر کسی، از نظر بازیابی عملکرد." تحقیقات در مورد ایمپلنت ها در دهه 1950 آغاز شد و از آن زمان تاکنون این فناوری به طور پیوسته بهبود یافته است. با این حال، برخلاف باور عمومی، آنها به طور جادویی شنوایی طبیعی را دوباره روشن نمی کنند. ایمپلنت ها با الکترودهای نسبتاً ساده، ساختارهای حسی تقریباً غیرقابل تصور حلزون گوش را دور می زنند. بسیاری از گیرندگان در تفسیر سیگنال های الکترودها به عنوان صداهای قابل فهم مهارت پیدا می کنند، به خصوص اگر کاشت در دوران نوزادی انجام شود، اما دیگران با مشکل مواجه می شوند.
هاورث اکنون سمعک های جدیدی دارد و می تواند آنها و ایمپلنت خود را با هم تنظیم کند، با استفاده از تلفن خود، اما حتی زمانی که دستگاه ها به طور مطلوب کار می کنند، نمی تواند چیز زیادی را درک کند. او به من گفت: "وقتی ادرار می کنم، صدا شبیه به اتاقی پر از افرادی است که در حال گفتگو هستند. در واقع، صدا بیشتر شبیه به این است تا اتاقی پر از افرادی که در حال گفتگو هستند." هیچ چیز به موسیقی کمک نمی کند. راش لیمبو، که ایمپلنت های حلزونی دو طرفه داشت، یک بار گفت که آنها باعث می شوند ویولن ها در موسیقی متن فیلم ها مانند "ناخن کشیدن روی تخته سیاه" به نظر برسند. هاورث به من گفت: "مطمئن نیستم که این قیاسی باشد که من استفاده می کنم، اما ناخوشایند بودن صدا را منتقل می کند. شما می خواهید بگویید: 'متوقفش کنید!'"
با این وجود، هاورث می گوید که در بسیاری از موقعیت ها، او در واقع اکنون بهتر از زمانی است که یک گوش کاملاً کارآمد داشت. دلیلش این است که او شروع به استفاده از یک برنامه رایگان تبدیل صدا به متن در تلفن خود کرده است، Google Live Transcribe & Notification. وقتی کسی با او صحبت می کند، می تواند آنچه را که می گویند روی صفحه نمایش بخواند و طوری پاسخ دهد که انگار شنیده است. او عضو یک گروه ناهار هفتگی با نیم دوجین مرد در دهه هفتاد و هشتاد سالگی خود است و وقتی دور هم جمع می شوند، تلفن خود را در وسط میز قرار می دهد و هیچ مشکلی برای پیوستن به آنها ندارد. Live Transcribe اشتباه می کند - "یکی از بچه ها، یک استاد بازنشسته تاریخ، چیزی گفت که به عنوان 'من یک آلت تناسلی دارم' رونویسی شد," هاورث به من گفت - اما به طرز چشمگیری دقیق است و بهتر از بسیاری از دانشجویان رشته زبان انگلیسی که من می شناسم نقطه گذاری و حروف بزرگ را رعایت می کند. همچنین می تواند در صورت تشخیص زنگ هشدار دود، آژیر پلیس، گریه نوزادان، وسایل برقی بوق زننده، شیرهای آب در حال جریان یا سایر منابع صوتی احتمالاً نگران کننده، ارتعاش کند یا چشمک بزند و با درجات مختلف دقت، در هشتاد زبان کار می کند. هاورث چند سال پیش دوباره ازدواج کرد. همسر فعلی او که سالی نام دارد، هرگز او را زمانی که دو گوش خوب داشت، نمی شناخت. او از Live Transcribe در مهمانی که با هم در آن شرکت کرده بودند استفاده کرد و او بعداً به او گفت که این اولین باری بود که او در یک محیط اجتماعی با او بوده و به نظر نمی رسید "منزوی و بی علاقه" باشد.
محقق من در سال 2018 مصاحبه کرد گفت، "هیچ زمانی در تمام تاریخ بشر برای یک فرد کم شنوا بهتر از اکنون نیست." تقریباً هر متخصصی که در آن زمان با او صحبت کردم موافق بود. آنها به دستگاه های شنوایی بدون نسخه، پیشرفت در سمعک های معمولی و ایمپلنت های حلزونی، و داروها و ژن درمانی در حال توسعه اشاره کردند. این پیشرفت ها ادامه یافته است، اما برای هاورث و بسیاری دیگر از افراد دارای مشکلات شنوایی، پیشرفت بزرگ به دست آوردن توانایی زیرنویس کردن زندگی بوده است. هاورث به من گفت: "این رونویسی است که تفاوت را ایجاد کرده است." سهم اصلی سرمایه گذاری هنگفت صنعت فناوری در هوش مصنوعی بوده است. Live Transcribe از مجموعه گسترده نمونه های گفتار و متن گوگل استفاده می کند، که این شرکت از طریق - خوب، چه کسی می داند گوگل چگونه چیزی را به دست می آورد؟ به دست می آورد.
در روزهایی که نرم افزار روی دیسک عرضه می شد، من یک برنامه تبدیل صدا به متن به نام Dragon NaturallySpeaking خریدم. در مورد آن در برخی از مجلات کامپیوتری خوانده بودم و فکر کردم سرگرم کننده خواهد بود که با آن ور بروم، اما مجبور شدم آن را آموزش دهم تا صدای من را بفهمد، با استفاده از هدستی که همراه دیسک بود، و حتی پس از انجام این کار، آنقدر مستعد خطا بود که اصلاح یک رونویسی بیشتر از تایپ کل متن طول می کشید. اکنون گزینه های زیادی وجود دارد (از جمله تکرار مدرن Dragon). ویژگی دیکته در Microsoft Word به قدری خوب کار می کند که نویسنده ای که من می شناسم به سختی از صفحه کلید خود استفاده می کند. هاورث و من گاهی اوقات با دو دوست دیگر به صورت آنلاین بریج بازی می کنیم. ما چهار نفر در حین بازی در Zoom گپ می زنیم و اگر نمی دانستم که او نمی تواند بشنود، هرگز حدس نمی زدم. ابزار زیرنویس Zoom همه چیزهایی را که بقیه ما می گوییم به او نشان می دهد که با نام شناسایی شده است و او با صحبت کردن، بدون هیچ تاخیری قابل توجه پاسخ می دهد. این برنامه حتی "ام" را نادیده می گیرد - ویژگی ای که من در توضیح آن برای هاورث مشکل داشتم، زیرا Zoom آن را از توضیح من حذف کرده بود.
برای افرادی که نمی توانستند بشنوند، فیلم های صامت یک شکل سرگرمی عمومی در دسترس بود، زیرا دیالوگ هایی که نمی توانست از عمل استنباط کرد، روی کارت های عنوان چاپ شده ظاهر می شد. فیلم های ناطق - فیلم های دارای صدای همگام، معرفی شده در اواخر دهه بیست - یک پسرفت بود. افزودن زیرنویس به فیلم آسان است، اما در بیشتر موارد، آنها فقط زمانی استفاده می شدند که بازیگران و تماشاگران به زبان های مختلف صحبت می کردند. در سال 1958، کنگره فیلم های زیرنویس دار برای ناشنوایان را ایجاد کرد، برنامه ای که قرار بود مشابه کتاب های گویا برای نابینایان باشد. زیرنویس برای تلویزیون بعداً آمد. اولین پخش تلویزیونی زیرنویس دار یک قسمت از "سرآشپز فرانسوی"، با بازی جولیا چایلد بود، که ایستگاه عمومی بوستون WGBH به عنوان یک آزمایش در سال 1971 پخش کرد. آزمایش های موفق دیگری نیز دنبال شد و در سال 1979 دولت موسسه ملی زیرنویس (N.C.I.) را با هدف تولید متن بیشتر تأمین مالی کرد. اولین پخش زنده تلویزیونی شبکه ای که شامل زیرنویس در زمان واقعی بود، نمایش جوایز اسکار 1982 در ABC بود. بیشتر متن آن شب از فیلمنامه کپی شده بود. بداهه گویی ها و اعلامیه های جایزه توسط تندنویسان در حین وقوع اضافه می شد.
بسیاری از اولین زیرنویس نویسان N.C.I. گزارشگران دادگاه بودند که به صورت پاره وقت کار می کردند. آنها از ماشین های تندنویسی استفاده می کردند، دستگاه هایی که کاربران ماهر می توانند رونویسی های دقیقی را سریعتر از تایپیست ها تولید کنند. در اوایل دهه 2000، تقاضا برای زیرنویس از عرضه تندنویسان آموزش دیده پیشی گرفت و N.C.I. شروع به آزمایش با تشخیص خودکار گفتار کرد. این نرم افزار نمی توانست مستقیماً گفتگوی تلویزیونی را تبدیل کند. زیرنویس نویسان مجبور بودند آن را آموزش دهند تا صدای خود را تشخیص دهد، همانطور که من با Dragon این کار را کردم. پس از انجام این کار، آنها مانند مترجمان همزمان کار می کردند، با گوش دادن به آنچه روی صفحه نمایش گفته می شد و بلافاصله آن را در میکروفونی که به یک کامپیوتر متصل بود تکرار می کردند. آنها در سازمان به عنوان "نویسندگان صوتی" شناخته می شدند.
مردیت پترسون، که اکنون رئیس N.C.I. است، در سال 2003 در آنجا شروع به کار کرد و یکی از اولین نویسندگان صوتی بود. او گفت: "این نرم افزار با واژگانی که انتظار می رفت دشوار باشد عالی بود. اما با کلمات کوچک مشکل داشت، که ما آنها را به خوبی بیان نمی کنیم - مانند 'در' در مقابل 'و'." پترسون و همکارانش مجبور بودند تمام علائم نگارشی را به صورت شفاهی وارد کنند، گاهی اوقات با استفاده از میانبرها - به جای "علامت سوال"، می گفتند "پوف" - و برچسب های شفاهی ایجاد کردند تا بین کلماتی مانند "دو"، "به" و "هم" تمایز قائل شوند. حافظه کوتاه مدت خوب یکی از الزامات شغلی بود. اگر یک مفسر تجاری تلویزیونی نام و قیمت سهام را ردیف می کرد، نویسندگان صوتی باید می توانستند بلافاصله اطلاعات را بدون از دست دادن آنچه در پی می آمد تکرار کنند. پترسون گفت: هنگام استخدام، "ما از یک فرآیند غربالگری استفاده کردیم که شبیه به چیزی است که آنها برای کنترل ترافیک هوایی استفاده می کنند."
N.C.I. هنوز نویسندگان صوتی و حتی تندنویسان را استخدام می کند، اما بیشتر زیرنویس های امروزی خودکار است. این انتقال به طور جدی کمی بیشتر از چهار سال پیش آغاز شد، که ناشی از COVID-19 بود، که مقادیر زیادی از تعاملات انسانی را به صفحه نمایش سوق داد و تقاضا برای زیرنویس را افزایش داد. (N.C.I. خدمات خود را نه تنها به شبکه های تلویزیونی بلکه به وب سایت ها، موسسات آموزشی، شرکت ها و بسیاری از مشتریان دیگر ارائه می دهد.) در همین حال، پیشرفت های سریع در هوش مصنوعی دقت رونویسی را افزایش داد.
در ماه دسامبر، من یک شب را با کریستی آلبرینو و آری شل گذراندم، که هر دو در دهه پنجاه زندگی خود هستند و به شدت دچار اختلال شنوایی هستند. ما در خانه آلبرینو، در وست هارتفورد، کانکتیکات ملاقات کردیم. آنها عضو هیئت مدیره سازمانی به نام Hear Here Hartford هستند و آلبرینو عضو هیئت مدیره مدرسه آمریکایی ناشنوایان (A.S.D.) است که محوطه دانشگاه آن از خانه او دور نیست. هر دو سمعک های قدرتمندی دارند و در لب خوانی مهارت دارند. آلبرینو زمانی که در مقطع کارشناسی ارشد بود شروع به از دست دادن شنوایی خود کرد. شل گفت که مطمئن نیست چه زمانی شنوایی خود را از دست داده است، اما زمانی که هشت یا نه ساله بود، گاهی اوقات در حالی که والدینش خواب بودند به طبقه پایین می رفت و تلویزیون را با صدای قطع شده تماشا می کرد. او به من گفت: "پدرم یک بار پایین آمد و گفت: 'چرا صدا را زیاد نمی کنی؟' من گفتم نیازی نیست، زیرا دقیقاً می دانستم آنها چه می گویند."
آلبرینو گفت که همه گیری چالش های زیادی را برای او و سایر افراد کم شنوا ایجاد کرده است، زیرا ماسک ها صداها را خفه می کنند و لب خوانی را غیرممکن می کنند. (ماسک های شفاف وجود دارند، اما به طور گسترده در دسترس نبودند.) با این وجود، او گفت، همه گیری برای او بسیار مفید بود. او به عنوان مشاور در وزارت آموزش و پرورش کانکتیکات کار می کند و بیشتر هر روز کاری را از طریق تلفن یا در جلسات می گذراند. او گفت: "ده سال پیش، ما از ساختمانی با دفاتر کوچک جداگانه به یک اتاق غول پیکر با پنجره های کف تا سقف نقل مکان کردیم. دویست و پنجاه نفر در یک طبقه باز هستند و صدای سفید را پخش می کنند. این یک کابوس صوتی است."
همه گیری او را مجبور به کار از خانه کرد و زندگی اش تغییر کرد. او ادامه داد: "حالا من در اتاقی تنها هستم. هیچ صدایی جز صدای من وجود ندارد. هیچ کس اهمیت نمی دهد که من چقدر بلند هستم. و همه چیز زیرنویس شده است." جلسات کاری به Microsoft Teams، یک برنامه کنفرانس ویدیویی، منتقل شد که او آن را "بزرگترین چیزی که تا به حال اختراع شده است" نامید. Teams شامل یک ابزار زیرنویس است که مانند Live Transcribe و Zoom کار می کند. او می تواند هر چیزی را که همکارانش می گویند بخواند و با صحبت کردن، بدون هیچ تاخیری پاسخ دهد. قبل از زیرنویس، او مجبور بود آنقدر روی آنچه مردم می گفتند تمرکز کند که اغلب در پاسخ دادن متفکرانه با مشکل مواجه می شد و وقتی شب به خانه می رسید، خسته می شد. او گفت: "پس از قرنطینه، من به بخش منابع انسانی رفتم و پرسیدم: 'آیا می توانم لطفاً در خانه بمانم؟' زیرا نمی خواهم دوباره بگویم 'چی؟'"
وقتی با مادرم که حدوداً نود و شش ساله است، مکالمات Zoom دارم، معمولاً فقط بالای سر و زنگ هشدار دود روی سقفش را می بینم، زیرا او دوست ندارد دوربین لپ تاپ خود را به سمت صورتش بگیرد. نمی توانم چشمانش یا حالت چهره اش را ببینم - این یک نقطه ضعف هنگام صحبت کردن است. استفاده از ابزارهای رونویسی می تواند چالش مشابهی ایجاد کند، زیرا شخصی که کلمات شما را روی تلفن می خواند نمی تواند همزمان به چشمان شما نگاه کند. هاورث به من گفت که از Live Transcribe در جلسه ای با دو مشاور مالی استفاده کرده است، اما نتوانسته تشخیص دهد کدام مشاور صحبت می کند و بنابراین مجبور شده است مدام نگاه کند تا ببیند لب های چه کسی حرکت می کند. (ایمپلنت حلزونی او کمکی نکرد، زیرا همه صداها را برای او یکسان می کند.)
یکی از راه حل ها توسط مدهو لاواکار، دانشجوی ارشد دانشگاه ییل ابداع شد. او در هند به دنیا آمد، مدتی کوتاه در ایالات متحده زندگی کرد و در دهلی تحصیل کرد. او اخیراً به من گفت: "یکی از همکلاسی هایم دچار کم شنوایی بود. او سمعک داشت، اما گفت که آنها به او کمک نمی کنند مکالمات را درک کند - آنها فقط صدا را تقویت می کنند." نرم افزار تبدیل صدا به متن نیز کمکی نکرد. از آنجا که او به لحن صدا دسترسی نداشت، نیاز داشت که بتواند لب ها را بخواند و حالات چهره و حرکات دست را ببیند - چیزهایی که نمی توانست هنگام نگاه کردن به تلفن خود انجام دهد."
لاواکار به این نتیجه رسید که راه حل ایده آل عینک هایی خواهد بود که رونویسی گفتار را در زمان واقعی نمایش می دهند اما مانع از میدان دید فرد نمی شوند. دوستش موافقت کرد. لاواکار همیشه یک تعمیرکار بوده است. وقتی شش ساله بود، یک اجاق خورشیدی با فویل آلومینیومی ساخت، زیرا مادرش اجازه نمی داد از اجاق گاز در آشپزخانه خود استفاده کند، و وقتی نه ساله بود، "یک دزدگیر آزاردهنده ساخت که خلع سلاح آن دشوار بود" تا والدینش را از اتاقش دور نگه دارد. همانطور که او مشکل شنوایی دوستش را در نظر می گرفت، متوجه شد که اطلاعات کافی در مورد اپتیک برای ساخت عینک هایی که در مورد آنها صحبت کرده بودند ندارد، بنابراین پروژکتور فیلم خانواده اش را از هم جدا کرد و نحوه کار آن را مطالعه کرد.
او یک نمونه اولیه خام ساخت، که وقتی وارد ییل شد به اصلاح آن ادامه داد. سپس دو سال مرخصی گرفت تا منحصراً روی دستگاه کار کند، اغلب با کمک داوطلبانه، از جمله سایر دانشجویان. او اکنون بیست و سه ساله است و برای خوشحالی والدینش، به دانشگاه بازگشته است. اخیراً او را برای ناهار در یک پیتزا فروشی در نیوهیون ملاقات کردم. او یک دمو آورده بود که از آن طرف میز شبیه یک عینک معمولی به نظر می رسید. من نزدیک بین هستم، بنابراین به من گفت عینک او را روی عینک خودم بگذارم. (اگر مشتری بودم، می توانستم افزودنی های تجویزی را اضافه کنم.) بلافاصله، مکالمه ما به صورت خطوط خوانا از متن سبز نیمه شفاف ظاهر شد، که به نظر می رسید در فضای بین ما شناور است. من گفتم "عجب چیز جالبی" (که به درستی رونویسی شد). او به من نشان داد که می توانم با دو بار ضربه زدن روی دسته سمت راست عینک، رونویسی را خاموش کنم و با انجام دوباره همان کار، آن را دوباره روشن کنم. او با تغییر یک تنظیم در تلفن خود، شناسه سخنران را اضافه کرد. رستوران کوچک و پر سر و صدا بود، اما عینک ها دو زنی را که با صدای بلند در میز سمت چپ من صحبت می کردند نادیده گرفتند.
شرکت لاواکار TranscribeGlass نام دارد. او تا حدی آن را با کمک هزینه ها و جوایزی که از Pfizer، وزارت امور خارجه ایالات متحده و دولت هند، برنامه هایی در ییل و مسابقات تبلیغاتی دریافت کرده است، تأمین مالی کرده است، از جمله مسابقه ای که اخیراً در نیواورلئان در آن شرکت کرده است. عینک های او به یک اتصال بلوتوث به آیفون نیاز دارند، که قدرت مغزی و میکروفون را فراهم می کند و با Wi-Fi بهترین کارایی را دارند، اگرچه نیازی به آن ندارند. می توانید همین حالا یک جفت از وب سایت شرکت سفارش دهید، به قیمت سیصد و هفتاد و هفت دلار، به اضافه بیست دلار در ماه برای رونویسی، که توسط گروهی چرخشی از ارائه دهندگان ارائه می شود.
مدتی پس از ناهار ما، من یک مکالمه Zoom با الکس وستنر و مریلین مورگان وستنر، یک زوج متاهل که شرکتشان، XanderGlasses، دستگاه مشابهی را می فروشد، داشتم. الکس عضوی از تیمی بود که iZotope RX را توسعه داد، مجموعه نرم افزاری که "فتوشاپ برای صدا" نامیده شده است، و مریلین شش سال در دانشکده بازرگانی هاروارد کار کرد، جایی که به ساخت برنامه هایی در زمینه کارآفرینی کمک کرد. در سال 2019، آنها تصمیم گرفتند به دنبال چیزی بگردند که الکس آن را "یک کار جانبی" توصیف کرد. آنها با ایجاد عینک هایی که گفتار را به متن تبدیل می کنند، تصمیم گرفتند به افراد کم شنوا کمک کنند - که طبق گفته مؤسسه ملی بهداشت، تقریباً پانزده درصد از کل آمریکایی های بالای هجده سال را تحت تأثیر قرار می دهد. (آنها لاواکار را از طریق جستجوی گوگل پیدا کردند. این سه نفر با هم در تماس هستند.)
XanderGlasses کاملاً مستقل هستند. این باعث می شود آنها سنگین تر، آشکارتر و به طور قابل توجهی گران تر از عینک های لاواکار باشند، اما همچنین آنها را برای کسانی که تلفن یا دسترسی به اینترنت ندارند جذاب می کند، دسته ای که شامل بسیاری از افراد دارای مشکلات شنوایی می شود. (XanderGlasses می توانند در صورت وجود به Wi-Fi متصل شوند.) وستنرها از نزدیک با اداره بهداشت جانبازان همکاری کرده اند. دو مورد از شایع ترین علل ادعاهای معلولیت مربوط به خدمات V.A. شامل شنوایی می شود: وزوز گوش، یا صداهای خیالی در گوش ها، که بیش از 2.3 میلیون ادعای پرداخت شده در سال مالی 2020 را تشکیل می دهد. و از دست دادن شنوایی، که بیش از 1.3 میلیون در مدت مشابه را تشکیل می دهد.


هر دوی وستنرها شنونده هستند. وقتی با کسی که اختلال شنوایی دارد ملاقات می کنند، یک کلمه می گویند، "حاوی" - به این معنی که "شما می دانید که این فقط من با گوش هایم نیست. این برای همه است." هم آلبرینو و هم شل می گویند که از دست دادن شنوایی آنها تأثیری بر "ذهنیت اجتماعی" آنها داشته است - به طوری که وقتی برای اولین بار با مردم ملاقات می کنند، ممکن است در برخورد اول به نظر نرسد که کاملاً درگیر هستند. اگر وستنرها این ایده را به دست آورده باشند، به نظر می رسد که آنها به تنهایی به آن نرسیده اند. من برای آنها توضیح دادم که هاورث، وکیل، در آن زمان که شنوایی خود را از دست داد، چگونه تظاهر می کرد که آنچه دیگران می گویند را دنبال می کند و گهگاه سر تکان می داد. مریلین پاسخ داد: "میدونی، وقتی مردم از این چیزها می گویند، من گاهی اوقات با خودم فکر می کنم، 'آه، آیا باید بیشتر لبخند بزنم؟'"
من به طرز وسوسه انگیزی نزدیک به استفاده از عبارتی بودم که آلبرینو و شل به من یاد دادند، "من درگیر هستم." آنها برای به حداقل رساندن سوء تفاهم از آن استفاده می کنند. اما در عوض تصمیم گرفتم بگویم که وستنرها با صحبت با من درباره چیزی که به آن فکر کرده بودند، نشان دادند که با من درگیر هستند. چه چیزی باعث می شود افراد دارای اختلال شنوایی احساس کنند که می خواهند با افرادی که تازه ملاقات کرده اند صمیمی باشند؟ یکی از پیشرفتهای امیدوارکنندهتر فناوری زیرنویس این است که میتواند به برخی افراد کمک کند تا بیشتر خودشان باشند.