تصویر مونتاژی نشان می‌دهد که دونالد ترامپ با دستان باز در حال اشاره است. در مقابل او تصاویری از بنیامین نتانیاهو و ولودیمیر زلنسکی، تصاویری از مهاجران و پلیس ICE، یک پرچم پاره شده اتحادیه اروپا و نشان‌های «اول آمریکا» وجود دارد. تصویرسازی از Klawe Rzeczy برای فارن پالیسی/گتی ایمیجز
تصویر مونتاژی نشان می‌دهد که دونالد ترامپ با دستان باز در حال اشاره است. در مقابل او تصاویری از بنیامین نتانیاهو و ولودیمیر زلنسکی، تصاویری از مهاجران و پلیس ICE، یک پرچم پاره شده اتحادیه اروپا و نشان‌های «اول آمریکا» وجود دارد. تصویرسازی از Klawe Rzeczy برای فارن پالیسی/گتی ایمیجز

صد روز اول ترامپ در عرصه جهانی

هفته آینده صدمین روز از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، است. در سه ماه گذشته، ترامپ و تیمش گام‌هایی برداشته‌اند که حتی برخی از ناظران باتجربه را نیز شگفت‌زده کرده است، از رها کردن بخش کارایی دولت ایلان ماسک بر بوروکراسی فدرال گرفته تا اعمال تعرفه‌های سنگین بر اکثر شرکای تجاری ایالات متحده.

آشوبی که اکنون از کاخ سفید ساطع می‌شود، روابط ایالات متحده با متحدان و دشمنان را به طور یکسان تغییر داده است، همچنین برداشت‌ها از واشنگتن در صحنه جهانی را نیز متحول کرده است.

ترامپ با کشورهای آمریکای لاتین برای کمک به اجرای قوانین مهاجرت قراردادهایی منعقد کرده است—به ویژه با السالوادور، که صدها نفر تبعید شده از ایالات متحده را بدون رعایت رویه‌های قانونی به سیستم زندان خود پذیرفته است. او به اوکراین یک چارچوب صلح "پیشنهاد نهایی" ارائه داده است که شامل دستاوردهای ملموسی برای روسیه احیاگر است. و دولت او اولین گلوله را در جنگ تجاری با چین شلیک کرد، که با حداقل نرخ تعرفه 145 درصد بر اکثر کالاهای ارسالی به ایالات متحده مواجه است.

همزمان با نزدیک شدن به صدمین روز، ما از 10 نویسنده و همکار فارن پالیسی خواستیم تا شروع دوره دوم ترامپ را ارزیابی کنند—تا از تمام آنچه تاکنون اتفاق افتاده و آنچه ممکن است در آینده رخ دهد، معنایی استخراج کنند. برای خواندن پاسخ‌های آنها، به ادامه مطلب مراجعه کنید یا روی یک موضوع خاص در زیر کلیک کنید.

—Audrey Wilson, managing editor

سیاست تجاری ترامپ تیم خودش را آزمایش می‌کند

تصویر مونتاژی نشان می‌دهد دستی که پوشه‌ای با برچسب تعرفه در دست دارد، نمودار سقوط سهام، لیستی از تعرفه‌های ایالات متحده بر کشورهای خارجی و یک معامله‌گر نگران سهام.
تصویر مونتاژی نشان می‌دهد دستی که پوشه‌ای با برچسب تعرفه در دست دارد، نمودار سقوط سهام، لیستی از تعرفه‌های ایالات متحده بر کشورهای خارجی و یک معامله‌گر نگران سهام.

صد روز اول دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، آزمونی بوده است برای اینکه آیا رادیکال‌ها و تازه‌کارانی که او در پست‌های ارشد اقتصادی قرار داده است، می‌توانند کاری را انجام دهند که به اصطلاح بزرگسالان دوره اولش نتوانستند: بازسازی قوانین اقتصاد جهانی برای خدمت به دستور کار "اول آمریکا"ی رئیس جمهور.

تاکنون، نتایج به طرز چشمگیری بد بوده است. سیاست تجاری ترامپ از تهدیدهای پوچ گرفته تا تعرفه‌های گسترده تا عقب‌نشینی‌های تحقیرآمیز، متزلزل بوده است، بازارهای پرهیاهو و از بین بردن اعتماد باقی‌مانده به رهبری اقتصادی ایالات متحده. مگر اینکه دولت بتواند نظم و انضباطی را در رویکرد خود ایجاد کند، ترامپ هیچ یک از اهداف خود را محقق نخواهد کرد و ایالات متحده را فقیرتر و ضعیف‌تر ترک خواهد کرد.

رهبران تجاری و شرکای تجاری ایالات متحده امیدوار بودند که دوره دوم ترامپ شبیه دوره اول او باشد—مطمئناً بیشتر حمایت‌گرایانه، اما با یک رویکرد منسجم. اما رابرت لایتیزر، کهنه‌کاری که از سال 2017 تا 2021 به عنوان نماینده تجاری ایالات متحده خدمت می‌کرد، از تیم کنار گذاشته شد، گفته می‌شود به این دلیل که ترامپ فکر می‌کرد او "خیلی می‌ترسد که بزرگ فکر کند."

ترامپ بزرگ فکر کرده است، اما به شیوه‌های آشفته و غیرقابل پیش‌بینی. او تهدید کرد که اگر کشورهای عضو BRICS معاملات مربوط به دلار آمریکا را کاهش دهند، تعرفه‌های 100 درصدی بر آنها اعمال می‌کند، تعرفه‌هایی را بر کانادا و مکزیک بر سر مهاجرت غیرقانونی و قاچاق فنتانیل وضع و تا حدی لغو کرد، تعرفه‌های فولاد و آلومینیوم را گسترش داد و 25 درصد به هزینه بیشتر واردات خودرو اضافه کرد.

Coup de grâce اعلام 2 آوریل او مبنی بر تعرفه‌های به اصطلاح متقابل بر شرکای تجاری ایالات متحده بود که برای برخی از کشورها به 50 درصد رسید. دولت از یک فرمول خنده‌دار و خام استفاده کرد که بازارهای سهام و اوراق قرضه را به یک گرداب فرستاد و ترامپ را مجبور به عقب‌نشینی کرد.

هیچ‌کس در تیم ترامپ نتوانسته است اقدامات رئیس‌جمهور را توضیح دهد، چه رسد به اینکه آنها را محدود کند. همه در دولت تازه‌کار هستند، به جز نماینده تجاری ایالات متحده، جیمیسون گریر، که با لایتیزر کار می‌کرد، و همچنین پیتر ناوارو، مشاور کاخ سفید، یک حامی حمایت‌گرایی رادیکال که هرگز تعرفه‌ای را ندیده بود که دوستش نداشته باشد.

بیشتر توضیحات به عهده هوارد لوتنیک، وزیر بازرگانی ایالات متحده گذاشته شده است، که پیش‌بینی کرد تعرفه‌های جدید میلیون‌ها شغل برای آمریکایی‌ها ایجاد می‌کند—حتی در حالی که برخی از تولیدکنندگان تعرفه‌ها را عامل اخراج‌ها می‌دانند. اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری، سردرگم به نظر می‌رسید و اصرار داشت که اعلام تعرفه‌ها همه یک استراتژی مذاکره بوده است، حتی در حالی که ناوارو، لوتنیک و دیگران خلاف آن را می‌گفتند. با این وجود، ترامپ به بسنت نقش مهمی در تلاش برای مذاکره بر سر توافق‌های تجاری جدید داده است.

جدی‌ترین آسیب به روابط ایالات متحده و چین وارد شده است، که لایتیزر در طول دوره اول ترامپ حتی با وجود اعمال تعرفه‌ها، آن را پرورش داد. این بار، بی‌باکی چین در پاسخ دادن با تعرفه‌های تلافی‌جویانه، دو کشور را در یک مارپیچ مرگ اقتصادی قرار داده است، به طوری که هر کدام تعرفه‌هایی را اعمال می‌کنند که به اندازه کافی بالا هستند تا بیشتر تجارت را متوقف کنند. به نظر نمی‌رسد هیچ‌کس در تیم ترامپ قادر به حل این مشکل باشد.

آمریکای لاتین در فهرست اولویت‌ها بالا می‌رود

تصویر مونتاژی نشان می‌دهد تصویری از رئیس‌جمهور مکزیک، کلودیا شینبام، رئیس‌جمهور السالوادور، بوکله، با دستش روی سینه‌اش، دست‌های یک مهاجر در دستبند، و یک مهاجر که توسط مردان نقاب‌دار بازداشت شده است.
تصویر مونتاژی نشان می‌دهد تصویری از رئیس‌جمهور مکزیک، کلودیا شینبام، رئیس‌جمهور السالوادور، بوکله، با دستش روی سینه‌اش، دست‌های یک مهاجر در دستبند، و یک مهاجر که توسط مردان نقاب‌دار بازداشت شده است.

تمرکز دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، بر تبعید دسته‌جمعی در صد روز اول ریاست جمهوری‌اش، آمریکای لاتین را در فهرست اولویت‌های سیاست خارجی قرار داده است. در شرایط دیگر، شاید این توجه جشن گرفته می‌شد. به هر حال، نادر است که یک وزیر امور خارجه ایالات متحده اولین سفر بین‌المللی خود را به منطقه انجام دهد، همانطور که مارکو روبیو در ماه فوریه هنگام بازدید از پاناما، السالوادور، کاستاریکا، گواتمالا و جمهوری دومینیکن انجام داد.

اما یکی از اهداف روبیو در آن سفر، زمینه‌سازی برای تبعید به یک زندان با حداکثر امنیت در السالوادور بود. ایالات متحده بعداً مهاجران را به آنجا منتقل کرد، به این ادعا که آنها اعضای باند هستند، حتی اگر اکثر آنها هیچ سابقه کیفری در ایالات متحده نداشتند و به نظر می‌رسید بر اساس چیزی بیش از خالکوبی‌هایشان متهم شده‌اند.

علیرغم ماهیت بی‌رویه این تبعیدها، بسیاری از رهبران آمریکای لاتین در حال تسهیل آنها هستند—و نه فقط کسانی که به دنبال یک رابطه نزدیک با ترامپ هستند. این تا حدی ادامه روند تقلید دولت‌های منطقه‌ای از سیاست‌های مهاجرتی محدودکننده ایالات متحده است. همچنین نشان می‌دهد که دولت‌های آمریکای لاتین می‌خواهند سرمایه سیاسی خود را برای مقابله با یکی دیگر از سیاست‌های ترامپ حفظ کنند: فشار اقتصادی.

ترامپ به سرعت تعرفه‌های 25 درصدی را بر مکزیک تهدید کرد و تنها پس از امتیازات عمده تا حدی عقب‌نشینی کرد. در پاناما، ترامپ هشدارهایی در مورد تعامل اقتصادی با چین را با تهدید به تصرف زیرساخت‌های حیاتی همراه کرد. و اگرچه روبیو گفته است که خواهان رفاه اقتصادی مشترک در نیمکره غربی است، اما جزئیات کمی در مورد یک دستور کار اقتصادی مثبت برای منطقه ظاهر شده است.

ایالات متحده برای کل تجارت و سرمایه‌گذاری در آمریکای مرکزی و مکزیک مهم‌تر از آمریکای جنوبی است، جایی که چین بخش بیشتری از کیک اقتصادی را تشکیل می‌دهد. فشار ترامپ بر آمریکای لاتین برای دوری از روابط با چین آشنا است؛ اما در طول دوره اول او، بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی این فشار را رد کردند و حتی روابط اقتصادی خود را با پکن دو برابر کردند.

در مواجهه با موانع تجاری جدید و چشمگیر ترامپ، کشورهای آمریکای لاتین خلاق‌تر می‌شوند. بلوک تجاری مرکوسور به یک توافق تجاری طولانی‌مدت با اتحادیه اروپا نزدیک‌تر شده است؛ حتی مکزیکوسیتی نیز در حال مذاکرات تجاری با بروکسل است. روسای جمهور منطقه در هفته‌های اخیر با دیدارهای دولتی در هند و ژاپن مورد تجلیل قرار گرفتند. تاکنون، حداقل یکی از اثرات دوره دوم ترامپ، الهام بخشیدن به کشورها برای تنوع بخشیدن به تجارت بوده است.

100 روز تخریب نهادها—و مخالفان

تصویر مونتاژی نشان می‌دهد که ترامپ در حال نشان دادن یک دستور اجرایی است. در مقابل او FDR در حال امضای یکی در یک میز است. در سمت چپ کاخ سفید قرار دارد.
تصویر مونتاژی نشان می‌دهد که ترامپ در حال نشان دادن یک دستور اجرایی است. در مقابل او FDR در حال امضای یکی در یک میز است. در سمت چپ کاخ سفید قرار دارد.

این بار، صد روز اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، قطب مخالف صد روز اول ریاست جمهوری فرانکلین دی. روزولت در سال 1933 بوده است. در حالی که روزولت به بحران اقتصادی که با آن روبرو بود با ایجاد برنامه‌های دولتی و تقویت نهادهای از هم پاشیده پاسخ داد، ترامپ از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری خود برای تخریب هر چه بیشتر استفاده کرده است.

تاکنون، ترامپ مصمم است اهداف خود را دنبال کند که حاضر است خطر به آشوب کشیدن اقتصاد را متحمل شود—همانطور که در اعلامیه او و سپس عقب‌نشینی جزئی از تعرفه‌های متقابل گسترده در این ماه منعکس شد.

سیاست تنها تمرکز ترامپ نیست—مجازات نیز یکی دیگر از آنهاست. در اولین تجمع انتخاباتی خود در فصل انتخابات 2024، که در Waco، تگزاس برگزار شد، ترامپ، نامزد وقت، اهداف خود را روشن کرد: "برای کسانی که مورد ظلم و خیانت قرار گرفته‌اند … من انتقام شما هستم."

همانطور که وعده داده شده بود، دولت او یک حمله تمام عیار به نهادهایی انجام داده است که در هشت سال گذشته با او و دستور کارش مخالفت کرده‌اند: شرکت‌های حقوقی، دانشگاه‌ها، مطبوعات، دادگاه‌ها، بوروکراسی، متحدان خارجی و غیره.

اما رفتن به دنبال نهادها فقط برای تسویه حساب نیست. یکی دیگر از اثرات، تضعیف، اگر نگوییم کاملاً تضعیف، پایه و اساس مخالفانی است که می‌توانند برای ترامپ مشکل ایجاد کنند، زیرا او به دنبال دستور کاری است که حول تعرفه‌ها، کاهش مالیات، گسترش ارضی و از بین بردن دولت اداری می‌چرخد.

اگر رئیس جمهور به ارعاب کسانی که ظرفیت مبارزه دارند ادامه دهد، افراد کمتری خواهند بود که می‌توانند در راه او بایستند زیرا دولت در جاه‌طلبی‌های خود جسورتر می‌شود. تاکنون، تنها قضات فدرال حاضر شده‌اند در برابر طوفان اجرایی ترامپ محکم بایستند.

در نهایت، دو حزب سیاسی اصلی ایالات متحده همچنان بیشترین قدرت را برای تعیین مسیر کشور در اختیار دارند. اگر تعداد کافی از جمهوری‌خواهان از تصمیم خود برای دفاع و توانمندسازی رئیس جمهور جدا شوند، او فوراً بسیار آسیب‌پذیر می‌شود، حتی در برابر تهدید استیضاح. اگر دموکرات‌ها یک پیام و استراتژی انتخاباتی مؤثر برای بازپس گیری کنترل مجلس نمایندگان ایالات متحده در سال 2026 پیدا کنند، آنگاه یک پایگاه قدرت قدرتمند برای مهار او خواهند داشت.

چین در آستانه "مارپیچ مرگ" اقتصادی قرار دارد

تصویر مونتاژی نشان می‌دهد شی جین پینگ و یک کشتی باری و اسکله‌هایی که توسط جرثقیل‌ها احاطه شده‌اند.
تصویر مونتاژی نشان می‌دهد شی جین پینگ و یک کشتی باری و اسکله‌هایی که توسط جرثقیل‌ها احاطه شده‌اند.

در صد روز اول دور دوم ریاست جمهوری ترامپ، ایالات متحده و چین در یک "مارپیچ مرگ" اقتصادی قرار گرفته‌اند. هیچ برنده واقعی در این سناریو وجود نخواهد داشت—فقط یک مجموعه از بازنده‌ها.

اعمال تعرفه‌های بسیار بالا از سوی ترامپ بر واردات از چین به این معنی است که شرکت‌های آمریکایی هزینه بیشتری برای تولید محصولات خود متحمل خواهند شد. سپس، به نوبه خود، مصرف‌کنندگان آمریکایی محصولات با قیمت بالاتری را پرداخت خواهند کرد. در همین حال، شرکت‌های چینی با کاهش صادرات مواجه خواهند شد، که به این معنی است که باید مشاغل را کاهش دهند و تولید را کاهش دهند.

بیش از این، "مارپیچ مرگ" به این معنی است که شرکت‌های آمریکایی به احتمال زیاد تجارت خود را از چین خارج می‌کنند. این انتقال شرکت‌ها به جای دیگری برای تجارت، سرمایه‌گذاری و تولید، به نوبه خود، به چین آسیب می‌زند، زیرا این سرمایه‌گذاری‌های خارجی را از دست می‌دهد. از دست دادن تجارت، به نوبه خود، منجر به از دست دادن مشاغل و کاهش رشد اقتصادی می‌شود.

چین برای کاهش خطر و کاهش تأثیر از دست دادن مشاغل ناشی از تجارت، تلاش کرده است تا اقتصاد خود را با بیشتر کردن آن مبتنی بر مصرف داخلی بیشتر کند و کمتر مبتنی بر صادرات. با این حال، در حال حاضر، این تلاش نتیجه معکوس داده است، زیرا مصرف‌کنندگان چینی اکنون نسبت به افزایش بدهی و بحران املاک ترسیده‌اند. این ترس باعث شده است که آنها کمتر خرج کنند و بیشتر پس‌انداز کنند.

در این بین، اقدامات تلافی‌جویانه چین برای مقابله با تعرفه‌های ترامپ به نوبه خود به اقتصاد ایالات متحده آسیب می‌رساند و حتی اقتصاد جهانی را نیز به خطر می‌اندازد.

جنگ تجاری گسترده آمریکا و چین همچنین همکاری در بسیاری از زمینه‌های دیگر، از جمله تغییرات آب و هوایی و امنیت منطقه‌ای را مختل خواهد کرد.

علاوه بر این، تضاد بین ایالات متحده و چین سایر کشورهای جهان را نیز به سمت تضاد سوق می‌دهد. در حال حاضر، به نظر می‌رسد که هر دو کشور در حال تلاش برای جذب کشورها به مدار نفوذ خود هستند، که در تئوری ایده "دهکده جهانی" را تضعیف می‌کند.

هند در سیاست خارجی ترامپ سرگردان مانده است

تصویر مونتاژی نشان می‌دهد نارندرا مودی و ترامپ و یک هلی‌کوپتر آپاچی و تانک‌های T-90.
تصویر مونتاژی نشان می‌دهد نارندرا مودی و ترامپ و یک هلی‌کوپتر آپاچی و تانک‌های T-90.

در طول دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، هند به طور فزاینده‌ای یک شریک استراتژیک مهم برای ایالات متحده در نظر گرفته می‌شد. هند به عنوان یک دموکراسی بزرگ و در حال رشد اقتصادی، به طور فزاینده‌ای به عنوان یک وزنه تعادل برای صعود چین در نظر گرفته می‌شد. دولت ترامپ به طور فزاینده‌ای از هند برای کمک به محدود کردن ادعاهای چین در دریای چین جنوبی حمایت می‌کرد و تسلیحات پیشرفته‌ای را برای کمک به مدرن کردن نیروهای مسلح هند به هند می‌فروخت.

اما در صد روز اول دور دوم ترامپ، هند خود را در حاشیه سیاست خارجی ایالات متحده قرار داده است. دو دلیل برای این امر وجود دارد. اول اینکه، دولت ترامپ، همانطور که در بالا توضیح داده شد، بر جنگ تجاری خود با چین متمرکز است. دوم اینکه، دولت ترامپ به دنبال قطع روابط هند و روسیه است—یک دستور کار دیرینه سیاست خارجی ایالات متحده.

در سال‌های اخیر، هند خرید تسلیحات از روسیه را کاهش داده است، اما هنوز یکی از بزرگترین خریداران تسلیحات روسی باقی مانده است. علاوه بر این، هند به واردات کود شیمیایی و سوخت ارزان قیمت از روسیه ادامه می‌دهد—وارداتی که به دولت روسیه کمک می‌کند تا جنگ خود را در اوکراین تأمین کند. به نظر می‌رسد دولت ترامپ مصمم است به نحوی هند را از جایگاه خود خارج کند، حتی اگر در این فرآیند روابط هند و آمریکا را تضعیف کند.

دکترین کرونیگ: تسلیم

دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، جنگ در اوکراین را با "دکترین کرونیگ" خود پایان داده است: تسلیم. همانطور که در یک مقاله برای فارن پالیسی در سال 2017 پیشنهاد کردم، رئیس جمهور و مشاوران ارشدش معتقدند که "محدودیت‌های اساسی" برای آنچه ایالات متحده می‌تواند برای بهبود وضعیت اوکراین انجام دهد وجود دارد. آنها نگران تحریک بیشتر ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه هستند. و از نظر آنها، اوکراین نمی‌تواند خودش را نجات دهد.

بنابراین، به عنوان یک تاکتیک، دولت باید علناً اهداف محدودی را در اوکراین دنبال کند—مثلاً صرفاً اطمینان حاصل کند که پوتین "برنده نمی‌شود". اما مخفیانه، آنها باید برای دستیابی به بهترین معامله ممکن با پوتین، اهداف محدودی را در پیش بگیرند، در حالی که متوجه می‌شوند که این احتمالاً به معنای یک اوکراین کوچک‌تر و ضعیف‌تر خواهد بود. اوکراینی‌ها باید در این فرآیند به اشتراک گذاشته شوند، اما نه اینکه اجازه داده شود آن را دیکته کنند.

با این دیدگاه، دولت ترامپ در صد روز اول خود از تمام تاکتیک‌های ممکن برای تحت فشار قرار دادن ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، برای پذیرش یک معامله استفاده کرده است. این شامل توقف کمک‌های نظامی ایالات متحده و ارائه "پیشنهاد نهایی" به روسیه بود که به روسیه اجازه می‌دهد تمام زمین‌های تصرف شده خود را در شرق و جنوب حفظ کند. به زلنسکی گفته شد که ایالات متحده هیچ‌گاه نیروهای خود را برای محافظت از اوکراین در برابر روسیه اعزام نخواهد کرد، و هرچه او به طور مداوم بیشتر بگوید، روسیه بیشتر تقویت خواهد شد. پس از پایان جنگ در اوکراین، ایالات متحده هرگز در پیوستن به این کشور به ناتو کمک نخواهد کرد، بلکه به جای آن، آن را تشویق می‌کند تا به منطقه نفوذ روسیه بازگردد.

همانطور که من در سال 2017 نوشتم، چنین رویکردی "احتمالاً اشتباه خواهد بود. از آنجایی که انگیزه اصلی پوتین جلوگیری از چرخش غرب‌گرایانه اوکراین است، او احتمالاً از هر معامله‌ای که این خطر را تهدید می‌کند، امتناع خواهد کرد." با این حال، ترامپ به طور مشهودی مایل است قمار خود را انجام دهد. این به این دلیل است که او معتقد است تنها چیزی که در روابط بین‌الملل مهم است، قدرت است، و ایالات متحده باید از تلاش برای ساختن دموکراسی یا برقراری نظمی مبتنی بر قوانین دست بردارد و در عوض یاد بگیرد که مانند روسیه یک قدرت واقع‌گرا باشد.

اروپا دوباره یک کیسه بوکس است

تصویر مونتاژی نشان می‌دهد یک مرد کتک‌خورده زیر یک پرچم پاره شده اتحادیه اروپا زانو زده است.
تصویر مونتاژی نشان می‌دهد یک مرد کتک‌خورده زیر یک پرچم پاره شده اتحادیه اروپا زانو زده است.

تفاوت بین دور اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، و دور دوم او در سیاست خارجی ایالات متحده چیست؟ در دور اول، او از ابزارهای سیاست خارجی استفاده می‌کرد، هرچند اغلب به روش‌های بی‌سابقه و تکان‌دهنده، در حالی که به ندرت از ابزار وجودی اساسی استفاده می‌کرد: قدرت نرم آمریکا.

قدرت نرم آمریکا در یک کشور از نظر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی منعکس می‌شود، به این معنی که مردم در مکان‌های دیگر از ایده آمریکا استقبال می‌کنند و از آن تقلید می‌کنند، از فیلم‌های هالیوود و محصولات فن‌آوری سیلیکون ولی گرفته تا برتری نظامی که همه هژمونی آمریکا را به تصویر می‌کشند.

در دور دوم، با این حال، ترامپ از ابتدا نشان داده است که تمام موانع را برای افزایش قدرت سخت آمریکا بردارد و قدرت نرم را کاملاً فدای آن کند. یک نمونه کلیدی رابطه او با اروپا است.

در 100 روز اول دوره دوم، ترامپ با تحمیل تعرفه‌ها و تهدید به تحمیل تعرفه‌های بیشتر، شرکای تجاری اروپا را مورد آزار و اذیت قرار داده است. او به شدت از کشورهای اروپایی به دلیل تلاش کم برای دفاع از خود در برابر روسیه انتقاد کرده است. و به طور کلی، ترامپ تمام خطوط ارتباطی مستقیم بین دولت خود و بروکسل را قطع کرده است.

به همین ترتیب، ترامپ به جای اینکه به دنبال حمایت اروپا از سیاست‌های خود باشد، به طور کلی به آنها بی‌توجهی می‌کند. او با به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، بدون مشورت یا حتی هشدار به اتحادیه اروپا، از خطوط قرمز اروپا عبور کرد. او به هر دلیلی که داشت، کنوانسیون آب و هوایی پاریس را ترک کرد. و به طور مشابه، ترامپ از برجام، توافق هسته‌ای ایران، کناره‌گیری کرد.

از این منظر، دور اول ترامپ به نظر می‌رسد یک دوره "طلایی" از روابط بین آمریکا و اروپا باشد. در آن زمان، او حداقل با استفاده از ابزارهای اقتصادی و سیاسی در دسترس خود، به دنبال درگیری با اتحادیه اروپا بود. در این دور، ترامپ برای آسیب رساندن مستقیم به اروپا از هیچ چیزی دریغ نمی‌کند.

آسیای جنوبی دوباره مهم نیست

تصویر مونتاژی نشان می‌دهد: یک کوه، سربازان با لباس‌های استتاری خاکی و یک پهپاد شکارچی در پس‌زمینه.
تصویر مونتاژی نشان می‌دهد: یک کوه، سربازان با لباس‌های استتاری خاکی و یک پهپاد شکارچی در پس‌زمینه.

صد روز اول دور دوم ریاست جمهوری ترامپ به آسیا نشان می‌دهد که منطقه‌ای که زمانی کانون سیاست ایالات متحده بود بار دیگر برای دولت اهمیت چندانی ندارد. تمرکز همچنان بر تلاش برای کاهش مهاجرت غیرقانونی به ایالات متحده است، و این امر دولت را به بازجویی خشن از شرکای خود سوق داده است، از جمله پاکستان.

در ماه فوریه، وزارت امور خارجه ایالات متحده پاکستان را در فهرست کشورهای در حال بررسی خاص بر اساس قانون آزادی مذهبی بین‌المللی قرار داد. دولت استدلال کرد که این کشور آزادی مذهبی را نقض می‌کند، اما بسیاری معتقدند این اقدام تلاشی برای فشار آوردن به پاکستان برای پذیرش بیشتر مهاجران اخراجی از ایالات متحده است.

به همین ترتیب، دولت از به رسمیت شناختن طالبان در افغانستان اجتناب کرده است، در حالی که به حمایت مخفیانه از اقدامات نظامی پاکستان برای سرکوب گروه‌های شبه‌نظامی افغان در امتداد مرز بین دو کشور ادامه می‌دهد. این امر بدون شک به تشدید درگیری‌ها دامن زده است و هیچ راه‌حل سیاسی برای مشکلات فراوانی که افغانستان با آن مواجه است ارائه نمی‌دهد.

متعاقباً، دولت به تشویق هند برای تعمیق روابط نظامی با ایالات متحده ادامه می‌دهد. به این ترتیب، واشنگتن از هر گونه تلاش برای پیوند دادن سرنوشت دولت‌های آسیای جنوبی به سرنوشت سایر نقاط جهان خودداری می‌کند.

عدم ثبات در آفریقا رو به افزایش است

تصویر مونتاژی شامل یک تانک، هواپیماها و ساختمان‌های در حال سوختن در پس‌زمینه است.
تصویر مونتاژی شامل یک تانک، هواپیماها و ساختمان‌های در حال سوختن در پس‌زمینه است.

دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، از طریق نادیده گرفتن مداوم چالش‌های حاد در این قاره، مسیر ایجاد بی‌ثباتی فزاینده در آفریقا را هموار می‌کند. به عنوان مثال، در هفته‌های اخیر، ترامپ از حمایت از تلاش‌های آفریقایی برای برقراری ثبات در شرق جمهوری دموکراتیک کنگو و سودان خودداری کرده است.

این کشورها در مواجهه با شورش و جنگ داخلی به کمک بین‌المللی نیاز دارند، اما این مداخلات تاکنون با موفقیت محدودی روبرو شده‌اند. با این حال، اگر ایالات متحده و سایر کشورهای قدرتمند جهان توجه و کمک خود را از منطقه دریغ کنند، احتمالاً تداوم بی‌ثباتی افزایش می‌یابد و گروه‌های مسلح را تشویق می‌کند.

به همین ترتیب، با تلاش ایالات متحده برای تمرکز بر رقابت با چین و روسیه در صحنه جهانی، پکن و مسکو قدرت خود را در آفریقا افزایش داده‌اند. به عنوان مثال، روسیه در حال ارائه حمایت مالی و نظامی به تعدادی از دیکتاتورها و نظامی‌ها در این قاره است، که در غیر این صورت از پذیرش کمک از غرب رد می‌شدند. در این بین، چین سرمایه‌گذاری خود را در آفریقا افزایش داده است، اما اغلب به روش‌هایی که باعث بی‌ثباتی مالی و سیاسی در این قاره می‌شود.

تعداد کمی از ناظران بین‌المللی از مداخله نیروهای مسلح ایالات متحده در آفریقا حمایت خواهند کرد. با این حال، این بدان معنا نیست که واشنگتن نباید هیچ سهمی در این قاره داشته باشد. در صورت عدم وجود یک رهبر قدرتمند آمریکایی، آفریقا ممکن است در حال حرکت به سمت یک بحران وجودی باشد.

خاورمیانه بدتر از همیشه به نظر می‌رسد

تصویر مونتاژی شامل پرچم‌های اسرائیل و ایران، گنبد صخره و جنگنده‌ها است.
تصویر مونتاژی شامل پرچم‌های اسرائیل و ایران، گنبد صخره و جنگنده‌ها است.

دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، به دلیل کاهش تنش‌ها در منطقه‌ای که برای مدت‌ها درگیر درگیری بوده است، هیچ تلاشی نکرده است، و این رویکرد با ایجاد بی‌ثباتی بیشتر در خاورمیانه و اطراف آن تنها اوضاع را بدتر می‌کند.

به عنوان مثال، در سال‌های اخیر، تنش‌ها بین اسرائیل و ایران به طور فزاینده‌ای افزایش یافته است، در حالی که دو کشور از طریق نیروهای نیابتی با یکدیگر درگیر شده‌اند. به هر دلیلی که باشد، دولت ترامپ تصمیم گرفته است که تنها با یک طرف متحد شود: اسرائیل. واشنگتن با ارائه حمایت سیاسی و نظامی فراوان به اسرائیل، به این کشور چراغ سبز داده است تا ایران و عوامل آن را تحت فشار قرار دهد، و اسرائیل دقیقاً همین کار را انجام داده است.

به همین ترتیب، دولت ترامپ در برابر پایان دادن به جنگ ویرانگر در غزه ناکام بوده است. از آنجایی که اسرائیل به تلافی حملات تروریستی از سوی حماس به غزه، با یک کمپین بمباران بی‌امان با حمایت آمریکا پاسخ می‌دهد، غیرنظامیان غزه با شرایط بسیار سختی روبرو هستند، شرایطی که جامعه بین‌المللی به طور فزاینده‌ای آن را هولناک توصیف می‌کند.

این در حالی است که خاورمیانه همچنان با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کند که از زمان بهار عربی در سال 2011 برای مدت طولانی این منطقه را تحت تأثیر قرار داده است. به عنوان مثال، سوریه هنوز درگیر یک جنگ داخلی خونین است، لیبی یک دولت کارآمد ندارد، و لبنان در حال تجربه یک بحران اقتصادی بی‌سابقه است. در حال حاضر، خاورمیانه بیش از همیشه ناآرام به نظر می‌رسد، و هیچ پایان مشخصی برای مشکلات بی‌پایان آن در افق نیست.