ساعت به خوبی از ۲ بامداد گذشته بود، اما یکی از دستیاران معاون رئیسجمهور جی. دی. ونس تلاش میکرد یک مقام ارشد اوکراینی را در هتلش در مونیخ از خواب بیدار کند. او خواهان یک ملاقات رو در رو برای نهایی کردن توافقی بود که به ایالات متحده اجازه میداد مواد معدنی ارزشمندی را در اوکراین استخراج کند، که اولویت رئیسجمهور جدید، دونالد جی. ترامپ، بود.
به گفته یک مشاور سیاست خارجی که در جریان این حادثه قرار گرفته بود، دستیار گفت که این کار باید همان شب انجام شود، پیش از اینکه آقای ونس روز بعد با رئیسجمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، در کنفرانس امنیتی فراآتلانتیکی ملاقات داشته باشد. مقام اوکراینی اعتراض کرد که دیر وقت است و حاضر نشد اتاقش را ترک کند. ملاقات روز بعد انجام شد، هرچند پیشنهاد بدون امضا باقی ماند.
معامله مواد معدنی، که بالاخره روز چهارشنبه امضا شد، و تلاش پیش از سپیدهدم برای فشار در فوریه برای نهایی کردن آن، نمادی گویا از دولتداری آمریکایی در دولت دوم ترامپ هستند. این معامله استثمارگرانه، معاملهای و تقریباً امپریالیستی در خواستههایش، رویکرد آقای ترامپ به جهان را در ۱۰۰ روز اول ریاست جمهوریاش، دورهای آشفته و بیسابقه در دوران پس از جنگ جهانی دوم، خلاصه میکند.
آقای ترامپ یک گوی تخریب غولپیکر را از طریق نظم جهانی موجود، از اتحاد ناتو گرفته تا سیستم تجارت جهانی، به حرکت درآورده است.


او گاهی اوقات نسبت به هزینههایی که این رویکرد برای اقتصاد داخلی و جهانی، برای اعتماد به ایالات متحده یا برای ارزش داراییهای معتبر آن در پی دارد، بیتوجه بوده است. دلار تضعیف شد و بازدهی اوراق قرضه خزانهداری با فرار سرمایهگذاران از داراییهای آمریکایی افزایش یافت.
آقای ترامپ اصل بنیادین حاکمیت ملی را به صراحت به چالش کشیده است، با فشار بر کانادا برای تبدیل شدن به پنجاه و یکمین ایالت آمریکا و تهدید گرینلند به اشغال نظامی توسط آمریکا. تعرفههای گسترده او به پیشروی چندین دههای به سمت تجارت آزاد و بازارهای باز پایان داده، قیمتها را بالا برده، سرمایهگذاران را فلج کرده، مصرفکنندگان را دلسرد کرده و یک جنگ تجاری خطرناک با چین را شعلهور ساخته است.
رئیسجمهور در سخنرانی تحلیف خود در ژانویه اعلام کرد: «ما دیگر اجازه نخواهیم داد از ما سوءاستفاده شود.» «در هر روز از دولت ترامپ، من به سادگی، اول آمریکا را در اولویت قرار خواهم داد.»
آقای ترامپ در عجله سرسری خود برای جایگزینی «پاکس آمریکانا» (Pax Americana) با «اول آمریکا»، جهان را در حال تلاش برای انطباق با منظرهای جدید رها کرده که هنوز در حال شکلگیری است. برای بسیاری از رهبران خارجی که در دنیایی بزرگ شدهاند که با اتحادهای پس از جنگ و نهادهای چندجانبهای که توسط ایالات متحده ایجاد شده بودند، رویکرد رئیسجمهور با صدای ناخوشایند یک بازدید پیش از سپیدهدم به در، فرود آمده است.
مالکوم ترنبول، که در دوران دولت اول آقای ترامپ نخستوزیر استرالیا بود، گفت: «برای دوستان و متحدان آمریکا، این ضربه روحی است.» «مانند این است که متوجه شوید همسرتان به شما خیانت کرده و یک زندگی پنهان دارد. ناگهان کشف میکنید که ایالات متحده برنامه کاملاً متفاوتی دارد.»
آقای ترنبول در سال ۲۰۱۷ نیز با آقای ترامپ بر سر نحوه رسیدگی به پناهندگان درگیر شده بود. اما او گفت این بار متفاوت است. آقای ترامپ، که توسط مشاورانی که در دوره اول جلوی افراطیترین انگیزههای او را میگرفتند مهار نشده است، با سرعت سرگیجهآور در جبهههای متعدد حرکت کرده است. او در اروپا در حال مبادله متحدان با دشمنان است، پیشنهادی دور از واقعیت برای بازسازی غزه جنگزده مطرح کرده و مهاجران را - حداقل در یک مورد، به طور تصادفی - به زندان فوق امنیتی در السالوادور، دور از دسترس دادگاههای آمریکا، فرستاده است.


و با این حال، جهان نیز در حال واکنش است. کشورها، با درک اینکه سیاستهای آقای ترامپ ممکن است دیگر صرفاً هوسهای گذرای یک رهبر خارج از قاعده نباشد، تعهدات جدیدی را پذیرفته و به دنبال اتحادهای جدیدی - در برخی موارد، رهبران جدیدی - هستند تا بتوانند بهتر با آمریکایی متغیر، غیرقابل اعتماد و درونگرا کنار بیایند.
تعداد کمی از کشورها پای موضع خود ایستادهاند، چه مقاومت میهنپرستانه کاناداییها و گرینلندیها و چه پاسخ تلافیجویانه چین به تعرفههای آقای ترامپ. حتی طفره رفتن آقای زلنسکی در مورد معامله مواد معدنی به توافقی منجر شد که در ازای دسترسی آمریکا به عواید حاصل از ذخایر مواد معدنی کمیاب اوکراین، درجهای از تعامل آمریکا را برای اوکراین فراهم میکند.
مقامات آشنا به این حادثه میگویند که درخواست دیرهنگام دستیار آقای ونس برای ملاقات رو در رو در مونیخ، بخشی از تبادل طولانی پیامک و تماس در مورد این معامله بین او و مقامات اوکراینی بوده است.
نشانههایی وجود دارد که قاطعیت تأثیرگذار است: در کانادا، نخستوزیر مارک کارنی با پیامی مبنی بر «ایستادگی در برابر ترامپ» در انتخابات این هفته پیروز شد. آقای ترامپ تعرفههای خود علیه چین را برای معاف کردن محصولات کلیدی تنظیم کرده است، در حالی که او و آقای زلنسکی، به گفته همه، قبل از تشییع جنازه پاپ فرانسیس در واتیکان، دو ماه پس از درگیری دیدنیشان در دفتر بیضی شکل، ملاقات خوبی داشتند.
ولفگانگ ایشینگر، که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ سفیر آلمان در ایالات متحده بود، گفت: «ما نمیدانیم که رویکرد 'شوک و وحشت' به یک ویژگی دائمی سیاست خارجی آمریکا تبدیل خواهد شد یا یک پدیده گذراتر.» «بنابراین، ما در تلاشیم تا در برابر پیامدهای آنچه قبلاً رخ داده و در برابر تحولات احتمالی آینده، خود را محافظت کنیم.»
در آلمان، این امر راه را برای یک بسته هزینه بیسابقه به مبلغ ۵۰۰ میلیارد یورو (۵۶۸ میلیارد دلار) برای پروژههای دفاعی و عمومی باز کرده است. آقای ایشینگر گفت که این امر توسط «شوک الکتریکی دونالد ترامپ» و چرخش ناگهانی او از اروپا به سمت ولادیمیر وی. پوتین، رئیسجمهور روسیه، تحریک شده است.
این ۱۰۰ روز هولناک بوده است و شرکای آمریکا را مجبور به طی کردن فرآیندی شبیه به مراحل غم و اندوهی کرده است که روانپزشک الیزابت کوبلر-راس آن را محبوب کرد. انکار، خشم، معامله، افسردگی و در نهایت، درجهای از پذیرش - همه این احساسات و بیشتر، در جهانی که توسط آقای ترامپ بازسازی شده است، در حال موج زدن است.


روز ۲۵، مونیخ: از متحدان به دشمنان
تعداد کمی به اندازه معاون رئیسجمهور ترامپ، با اشتیاق نقش اجراکننده سیاستهای رئیسجمهور در خارج از کشور را پذیرفتهاند. آقای ونس در روز ولنتاین با ترکشهایی آماده به کنفرانس امنیتی مونیخ رسید.
با این حال، در حالی که منتظر سخنرانی خود در آشپزخانهای در کنار صحنه در هتل بایریشر هوف بود، با چند سازماندهنده و مقام دیگر به راحتی شوخی میکرد و حضور قبلی خود در این نشست را به عنوان سناتور در سال ۲۰۲۴ به یاد میآورد و میگفت که آن حضور جایگاه او را بالا برده و حتی ممکن است به انتخاب او توسط آقای ترامپ به عنوان همحزمیاش کمک کرده باشد.
یکی از میزبانان، با یادآوری این تبادل نظر دوستانه در میان صدای تقتق قابلمهها و تابهها گفت: «همه خندیدیم و شوخی کردیم، و سپس او گفت: "ممکن است کمی شما را بترسانم."»
سخنرانی ۱۸ دقیقهای آقای ونس بیش از این انجام داد. تقریباً هشت دهه از روابط فراآتلانتیکی را پارهپاره کرد. او گفت بزرگترین ترس او برای اروپا نه روسیه و نه چین است، بلکه «تهدید از درون – عقبنشینی اروپا از برخی اساسیترین ارزشهای خود، ارزشهایی که با ایالات متحده آمریکا مشترک هستند.»
او ادعا کرد اروپا جایی است که بوروکراتهای نخبه آزادی بیان را خفه میکنند، انتخاباتی را که نمیخواهند لغو میکنند و احزابی را که با آنها موافق نیستند به حاشیه میرانند. او به مخاطبان مبهوت گفت رهبران اروپایی از رأیدهندگان خود میترسند، پیش از اینکه یک هفته قبل از انتخابات پارلمانی در آلمان، به طور ضمنی از حزب راست افراطی آلمان، آلترناتیو برای آلمان (AfD)، حمایت کند.
اما تکاندهندهترین بخش سخنرانی آقای ونس، تفاوت چشمگیر بین لحن او در آشپزخانه و روی صحنه بود. او روی صحنه هیچ شوخی نکرد و به نظر میرسید که برای وظیفهای که آقای ترامپ به او محول کرده بود، یعنی قرار دادن چوب در چرخ دنده روابط فراآتلانتیکی و تشویق ملیگرایان راست افراطی که مدتها در اروپا منزوی شده بودند، مصمم است.
آقای ونس در مصاحبه اخیر گفت که «بخش عمده واکنش شدید» به سخنرانی او «نتیجه این واقعیت است که من حاضر شدم برخی از چیزهای واضح را با صدای بلند بگویم.»
او افزود که او به سادگی دیدگاه آقای ترامپ را منعکس کرده است. «او معتقد است که آینده ائتلاف فراآتلانتیکی به این بستگی دارد که اروپا به همان اندازهای که ایالات متحده به اروپا نیاز دارد، به ایالات متحده نیاز داشته باشد.»
در روزهای پس از آن سخنرانی، برخی از دیپلماتها، از جمله سفیر آلمان در ایالات متحده، سخنرانی را به خاطر حمله به ارزشهای مشترک و حمایت از «کسانی که مایل به تخریب اروپا هستند» محکوم کردند. یکی از مقامات ارشد اروپایی که سالها با دولتهای ایالات متحده همکاری کرده بود، گفت که او هرگز چیزی شبیه به آن نشنیده بود. او خاطرنشان کرد که آقای ونس، مانند دیگر مقامات دولت ترامپ، به نظر میرسید که معتقد است ایالات متحده میتواند بین آنچه که او «اروپای خوب» مینامید - راستگرایان ملیگرا - و «اروپای بد» - لیبرالها و جهانگرایان - تمایز قائل شود.
«این واقعیت که آمریکاییها میتوانند این تمایز را قائل شوند، از نظر روانی دشوارترین بخش است»، این مقام افزود، که مانند دیگران مصاحبه شده برای این گزارش، برای صحبت آزادانه در مورد موضوعی حساس که در آن به شدت درگیر بوده است، خواستار ناشناس ماندن شد.
یک مقام دیگر گفت که آقای ونس در سفر خود به اوکراین و لهستان نیز همان پیام را تکرار کرد: ایالات متحده برای محافظت از اروپا در برابر تجاوز روسیه بیش از حد هزینه کرده است. مقامات اروپایی از سخنان معاون رئیسجمهور نتیجه گرفتند که رئیسجمهور ترامپ یا ناتو را در مدت کوتاهی از بین خواهد برد یا دهها هزار سرباز آمریکایی را طی چند ماه یا سال آینده از اروپا خارج خواهد کرد.
این، بیش از هر اقدام واحد دیگری، به نفع پوتین عمل کرده است.

روز ۳۱، السالوادور: برقراری نظم
شاید ترسناکترین بخش دوره دوم آقای ترامپ، آمادگی او برای نادیده گرفتن حاکمیت قانون، هنجارهای دیرینه و حتی مبانی منطق باشد. در حالی که در دوره اول ریاست جمهوری خود، او تمایل داشت به دلیل دخالت دستیارانش که از بدترین انگیزههای او جلوگیری میکردند، در مورد بسیاری از برنامههای خود کوتاهی کند، تیم جدید او کاملاً به او وفادار است.
یک مثال تکاندهنده، رفتار با آرتورو سوارز، موسیقیدان ونزوئلایی است که برای سالها در ایالات متحده زندگی و کار کرده بود. او توسط مأموران مهاجرت در لس آنجلس بازداشت شد و یک ماه در بازداشت فدرال ماند، پیش از اینکه به السالوادور اخراج شود - به زندان فوق امنیتی بدنام تحت کنترل باندهای تتو شده.
وکلای آقای سوارز که با عجله در تلاش برای یافتن محل او در ایالات متحده بودند، او را در آنجا پیدا کردند. مقامات مهاجرت ایالات متحده هیچ توضیحی ندادند که چرا او اخراج شده است، یا چرا به السالوادور فرستاده شده است.
در مجموع، دولت ترامپ بیش از ۲۰۰۰ مهاجر را به تتولان، السالوادور اخراج کرده است. به گفته مقامات آمریکایی که از این برنامه آگاه هستند، مقامات السالوادوری مایل به پذیرش مهاجران، برخی از آنها که از آزار و اذیت در کشورهای خود فرار کردهاند، در زندان فوق امنیتی در ازای ارسال کمکهای خارجی ایالات متحده به السالوادور بودند.
در غزه، آقای ترامپ پیشنهاد کرد که ایالات متحده باید این منطقه جنگزده را تصرف کرده و آن را به یک مقصد گردشگری پر زرق و برق به سبک «ریویرای خاورمیانه» تبدیل کند.
در حالی که این ایده با تردید مورد استقبال قرار گرفت، نشان میدهد که آقای ترامپ چگونه جهان را میبیند - نه به عنوان یک صحنه از نهادهای با قوانین و مقررات، بلکه به عنوان بازاری که در آن میتوان امتیازات را به دست آورد و معاملههای سریع انجام داد. در مورد غزه، او مطمئن بود که میتواند با خرید زمین، ساخت هتلها و کازینوها و تبدیل آن به یک جاذبه گردشگری، برای سرمایهگذاری آمریکاییان فضایی ایجاد کند. او برای این کار به همکاری مصر، اسرائیل و دیگران نیاز داشت. او معتقد بود که همه میتوانند سهمی از منافع به دست آورند.
یک مقام ارشد اروپایی گفت: «ترامپ به نهادهای چندجانبه یا حاکمیت قانون اهمیت نمیدهد.» «او فقط به معاملهها اهمیت میدهد.»
این مقام اضافه کرد که آقای ترامپ «مجبور کرده است تا بسیاری از ما یاد بگیریم که چگونه بدون تکیه بر ایالات متحده زندگی کنیم.»
روز ۷۱، پکن: بازگشت جنگ تجاری
به نظر میرسید که جنگ تجاری با چین، که به اقتصاد جهانی در طول دوره اول آقای ترامپ آسیب زد، به طور غیرمنتظرهای زود بازگشته است. در ماه مارس، آقای ترامپ اعلام کرد که تعرفههای جدیدی را بر واردات از چین اعمال خواهد کرد که در برخی موارد به بیش از ۱۰۰ درصد میرسد. هدف، به گفته او، بازگرداندن تولید به ایالات متحده و مجازات چین به خاطر سوء استفاده از سیستم تجارت جهانی بود.
در واکنش، چین نیز به وضع عوارض سهرقمی پاسخ متقابل داده است – مطمئن از اینکه در بسیاری از صنایع، زنجیره تأمین را چنان کاملاً تحت سلطه دارد که رقبای آن برای ساخت کالاهای مشابه در جای دیگر با مشکل مواجه خواهند شد.
در حالی که هنوز برای اندازهگیری کامل تأثیر جنگ تجاری جدید زود است، برخی از تحلیلگران نگرانند که میتواند به یک رکود جهانی منجر شود. اما آقای ترامپ، که این جنگ را به عنوان بخشی از تلاش خود برای قرار دادن «اول آمریکا» میبیند، بیاعتنا به نظر میرسد.
یک مقام ارشد دولت گفت: «رئیسجمهور معتقد است که ایالات متحده مدتهاست که در تجارت مورد سوء استفاده قرار گرفته است و او مایل به استفاده از تمام ابزارهای موجود برای تغییر این وضعیت است.»
این دیدگاه آقای ترامپ در مورد جهان به عنوان یک بازی مجموع صفر، جایی که یک کشور باید برای پیروزی کشور دیگری را شکست دهد، متحدان سنتی ایالات متحده را به وحشت انداخته و دشمنان آن را جسور کرده است. در اروپا، رهبران نگرانند که ایالات متحده دیگر نمیتواند به عنوان یک نگهبان قابل اعتماد در برابر تجاوز روسیه یا به عنوان یک شریک مطمئن در مقابله با چالشهای جهانی مانند تغییرات آب و هوایی و بیماریهای همه گیر مورد اعتماد باشد.
در آسیا، چین در تلاش است تا از عقبنشینی آمریکا برای گسترش نفوذ خود استفاده کند، در حالی که کره شمالی و ایران به طور جسورانهتری برنامه هستهای خود را دنبال میکنند.
این ۱۰۰ روز یک یادآوری قدرتمند بوده است که تحت رهبری آقای ترامپ، سیاست خارجی آمریکا میتواند به سرعت و به طور غیرقابل پیشبینی تغییر کند. در حالی که متحدان آمریکا در حال انطباق با این واقعیت جدید هستند، جهان نیز در حال انطباق است - و نتیجه ممکن است یک مکان کمتر امن و قابل پیشبینی باشد.