کسانی که امیدوار به رهایی از سیاستهای عجیب و غریب کاخ سفید هستند، شاید نگران شوند از اینکه ایالات متحده ریاست گروه ۲۰ (G-20) را در سال ۲۰۲۶ بر عهده خواهد گرفت. رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، ممکن است از این فرصت استفاده کرده و گروه را برای آنچه مفسران «توافق مار-ئه-لاگو» نامیدهاند، تحت فشار قرار دهد؛ نسخهای بازنگریشده از توافق پلازا که در سپتامبر ۱۹۸۵ در هتل پلازا در نیویورک به امضا رسید و طی آن ژاپن، آلمان غربی، فرانسه و بریتانیا با فروش اوراق خزانه ایالات متحده موافقت کردند که دلار را تضعیف کنند.
انگیزه برای یک توافق ارزی جدید از ایدئولوژی «ماگا» (MAGA) نشأت میگیرد که تجارت، سیستم مالی جهانی و تضمینهای امنیتی ایالات متحده را به هم پیوند میدهد. با این حال، اقتصاد پشت یک توافق ارزی جدید منطقی نیست. علاوه بر این، دستیابی به توافقی برای تضعیف دلار تقریباً غیرممکن خواهد بود و این اقدام در تضاد با منافع جهانی واشنگتن قرار میگیرد.
هیچکس نمیداند ترامپ واقعاً با دلار چه میخواهد بکند؛ احتمالاً حتی خود ترامپ هم نمیداند. با این حال، در ماههای اخیر، مکتب فکری جدیدی به رهبری استیون میران (Stephen Miran)، رئیس شورای مشاوران اقتصادی ایالات متحده، برجسته شده است که استدلال میکند باید دلار تضعیف شود.
با مطالعه مقاله میران در نوامبر ۲۰۲۴ در این زمینه، که در آن وی تجدید ساختار سیستم مالی جهانی تحت سلطه ایالات متحده را پیشنهاد میکند، این تئوری به این صورت پیش میرود: تقاضای بالای بینالمللی برای اوراق خزانه ایالات متحده، همراه با جایگاه دلار به عنوان ارز منتخب برای تجارت و مالیه جهانی، به طور مصنوعی ارزش دلار را به ارتفاعات مشکلساز میرساند. از نظر میران، این عامل اصلی کسری تجاری ایالات متحده است: دلار بیش از حد ارزشگذاری شده محصولات چین و دیگر کشورها را بیش از حد ارزان و صادرات ایالات متحده را گرانتر میکند و در نتیجه رقابتپذیری آنها را کاهش میدهد.
میران متقاعد شده است که واشنگتن باید سریعاً برای اصلاح این وضعیت مداخله کند. اینجا جایی است که یک معامله فرضی مار-ئه-لاگو وارد عمل میشود. یک گزینه این خواهد بود که ترامپ به کشورهای دیگر نوعی تخفیف از تعرفههای ایالات متحده را پیشنهاد کند اگر آنها موافقت کنند که به تضعیف دلار کمک کنند. محتملترین سناریو این است که بانکهای مرکزی جهانی که مقادیر عظیمی اوراق خزانه ایالات متحده در اختیار دارند، برای فروش این داراییها هماهنگ شوند و بدین ترتیب بر ارزش دلار فشار وارد کنند. گزینهی دیگر این است که بانکهای مرکزی خارجی مستقیماً دلار بفروشند. با این حال، با حجم ۷.۵ تریلیون دلار در روز، حجم عظیم معاملات ارزی بعید میسازد که بانکداران مرکزی تأثیر زیادی بر نیروهای بازار داشته باشند.
اگر متحدان همکاری نکنند، میران یک برنامه B آماده دارد: ایالات متحده باید بخشی از سود اوراق خزانهداری ایالات متحده که توسط سرمایهگذاران خارجی نگهداری میشود را متوقف کند. اینکه حلقه نزدیک ترامپ حتی این گزینه هستهای را در نظر میگیرند، دیدگاه آنها را در مورد تعامل بین تجارت، مالیه و دفاع برجسته میکند. برای باورمندان به ماگا، عدم پرداخت سود اوراق خزانه ایالات متحده راهی است تا متحدان مفتخور آنچه را که گمان میرود به خاطر تضمینهای امنیتی ایالات متحده مدیون هستند، "پس بدهند".
البته، تبدیل اجباری اوراق خزانه سودآور به اوراق با سود صفر - احتمالاً با سررسید ۱۰۰ ساله - به منزله نکول (Default) خواهد بود. این به نوبه خود جذابیت اوراق خزانه ایالات متحده را به عنوان داراییهای ذخیره از بین میبرد، زیرا فرض بر این است که آنها بدون ریسک هستند. با این حال، برای یک علاقهمند به توافق مار-ئه-لاگو، این ممکن است یک ویژگی باشد نه یک نقص: گرفتن وضعیت "دارایی ایمن" از اوراق خزانه ایالات متحده قطعاً تقاضا برای آنها را کاهش خواهد داد.
طبق برخی شنیدهها در وال استریت، میران اخیراً تلاش کرده است تا خود را از توصیههایش دور کند. و این کار درستی است: استدلال اصلی او مبنی بر اینکه کسری تجاری (الف) برای ایالات متحده بد است و (ب) ناشی از دلار با ارزش بیش از حد است، با مبانی اولیه اقتصاد (Economics 101) در تضاد است. کسری تجاری نشانهای از این نیست که چیزی در اقتصاد اساساً اشتباه است؛ آنها به دلیل مصرف بیش از حد - موتور اصلی رشد اقتصادی ایالات متحده - در مقابل سرمایهگذاری داخلی به وجود میآیند. بهترین مثال برای این موضوع شاید این واقعیت باشد که ایالات متحده آخرین بار در سال ۱۹۷۵، در میانه یک رکود عمیق، مازاد تجاری ثبت کرد. علاوه بر این، تحقیقات اقتصادی نشان میدهد که کاهش کسری تجاری ایالات متحده پس از امضای توافق پلازا عمدتاً به دلیل نرخ بهره پایینتر و سیاست مالی سختگیرانهتر بود، نه دلار ضعیفتر.
جدای از اقتصاد عجیب و غریب، مشکل دیگر پیشنهاد توافق تضعیف دلار این است که بزرگترین دارندگان اوراق خزانه ایالات متحده - ژاپن، چین و کشورهای اصلی منطقه یورو - همگی دلایل خوبی برای عدم امضای توافق مار-ئه-لاگو دارند. در سال ۱۹۸۵، تمایل ژاپن برای امضای توافق پلازا بازتابی از وابستگی آن به تضمینهای امنیتی ایالات متحده بود که اکنون سست به نظر میرسند. توکیو همچنین خاطرات دردناکی با این توافق دارد: اقتصاددانان هنوز در مورد اینکه بازگرداندن عظیم داراییهای ایالات متحده تا چه حد حباب املاک و مستغلات ژاپن را که در دهه ۱۹۹۰ ترکید، متورم کرد، بحث میکنند. در همین حال، رهبران چین هیچ دلیل موجهی برای افزایش ارزش یوان ندارند که به صادرکنندگان چینی آسیب برساند. سرانجام، نه بانک مرکزی اروپا و نه بانکهای مرکزی کشورهای عضو اتحادیه اروپا اختیاری برای مذاکره در مورد مسائل ارزی در ازای تخفیف تعرفههای ایالات متحده ندارند.
دادههای وزارت خزانهداری ایالات متحده نشان میدهد که همکاری دارندگان رسمی اوراق خزانه ایالات متحده به سختی برای ایجاد تغییر کافی خواهد بود. در اواسط دهه ۱۹۸۰، خارجیها حدود ۱۵ درصد از اوراق خزانه ایالات متحده را در اختیار داشتند. این سهم به تقریباً یک سوم افزایش یافته است، اما یک نکته وجود دارد. در آن زمان، مؤسسات رسمی نزدیک به دو سوم موجودی اوراق خزانه نگهداری شده در خارج از کشور را مالک بودند. امروز، صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی در خاورمیانه و آسیا اکثریت اوراق خزانه خارجی را در اختیار دارند. این موضوع توافق مار-ئه-لاگو را اساساً غیرممکن میسازد: تصور اینکه ترامپ چگونه میتواند مجموعهای از صندوقهای خصوصی را مجبور به همکاری کند، چه رسد به اینکه به صورت هماهنگ، دشوار است.
نقص نهایی یک توافق مار-ئه-لاگو این است که منافع ایالات متحده را تضعیف میکند. سلطه جهانی دلار به ایالات متحده این قدرت را میدهد که دسترسی به ارز خود را برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک اهرم کند. اگر کشورهای خارجی از دلار دور شوند، تهدید از دست دادن دسترسی به سیستم مالی ایالات متحده از طریق تحریمها ممکن است دیگر آنقدر ترسناک به نظر نرسد.
چنین تغییری شاید اکنون به هر حال در حال وقوع باشد؛ غیرقابل پیشبینی بودن واشنگتن به حدی رسیده است که هم متحدان و هم دشمنان دلیل خوبی دارند که احساس کنند با دور شدن از دلار در امانتر خواهند بود. سلطه ارزی به همان اندازه که به اقتصاد مربوط است، به نفوذ ژئوپلیتیک، حاکمیت قانون و ثبات مالی نیز وابسته است - همه نقاط قوت قبلی ایالات متحده که به سرعت در حال نابودی هستند.
میران در مقاله خود که چارچوب توافق مار-ئه-لاگو را ترسیم میکند، اشاره کرد که "تصور اینکه پس از یک سری تعرفههای تنبیهی، شرکای تجاری مانند اروپا و چین پذیراتر برای نوعی توافق ارزی در ازای کاهش تعرفهها شوند، آسانتر است." شاید حق با او باشد. با این حال، به همان اندازه ممکن است که ایالات متحده برای کاهش ارزش دلار به توافق مار-ئه-لاگو نیازی نداشته باشد. تا زمانی که واشنگتن ریاست G-20 را بر عهده میگیرد، متحدان و دشمنان بیش از یک سال توهینها، چرخشهای سیاسی و تهدیدات نظامی ترامپ را تحمل کردهاند. تا آن زمان، این ممکن است بیش از حد کافی باشد تا اعتماد به دلار را از بین ببرد و تقاضا برای داراییهای ایالات متحده را کاهش دهد.
این مسیر بسیار محتملتر برای دلار ضعیفتر است و نشان میدهد که کاخ سفید باید در مورد آنچه آرزو میکند مراقب باشد.
این پست بخشی از پوشش مستمر FP از دولت ترامپ است. ادامه را اینجا دنبال کنید.