در سال ۱۸۶۷، تزار الکساندر دوم روسیه موافقت کرد که قلمرو آلاسکا را در ازای فقط ۷.۲ میلیون دلار—تقریباً ۲ سنت در هر هکتار—به ایالات متحده بفروشد. در آن زمان، ویلیام سیوارد، وزیر امور خارجه و معمار این معامله، به دلیل این خرید مورد تمسخر قرار گرفت؛ منتقدان آن را "حماقت سیوارد" نامیدند. اما از زمانی که زمینشناسان در سال ۱۹۰۲ نفت را در این منطقه کشف کردند، آلاسکا منبع استراتژیکی را برای ایالات متحده فراهم آورد که به تأمین مالی رشد این کشور در طول قرن بیستم کمک کرد.
تولید نفت آلاسکا بیش از ۱۸۰ میلیارد دلار درآمد برای این ایالت ایجاد کرده است—سودی که چندین مرتبه بزرگتر از قیمت خرید اولیه بود. در همین حال، فروش آلاسکا توسط روسیه به عنوان یک اشتباه استراتژیک در تاریخ ثبت شد.
امروز، واشنگتن در معرض خطر ارتکاب اشتباهی مشابه است. پیش از سفر رئیسجمهور دونالد ترامپ به خلیج فارس، دولت او در حال بررسی تأیید صادرات صدها هزار، یا حتی میلیونها، تراشه پیشرفته هوش مصنوعی به عربستان سعودی و امارات متحده عربی است. این تراشهها برای آموزش و استقرار سیستمهای پیشرفته هوش مصنوعی که ممکن است بهزودی منجر به پیشرفتهای اساسی در علم پایه شوند و چهره رقابت اقتصادی و نظامی را در سراسر جهان متحول کنند، ضروری هستند.
تأیید فروش محدودتر تراشهها—به ویژه به مراکز داده در منطقه خلیج فارس که توسط شرکتهای فناوری آمریکایی اداره میشوند—خطرات کمتری دارد. اما زمانی که شرکتها در ایالات متحده برای تأمین قدرت محاسباتی کافی هوش مصنوعی برای عملیات خود در داخل کشور با مشکل مواجه هستند، ارزش این تراشهها بیشتر از آن چیزی است که به نظر میرسد کشورهای خلیج فارس پیشنهاد میدهند.
اگر—با اغوای وعده انرژی ارزان و سرمایه کشورهای خلیج فارس—دولت ترامپ صادرات نامحدود تراشهها را تأیید کند، آنگاه مهمترین فناوری قرن بیستویکم را در اختیار رژیمهای خودکامه با سیستمهای نظارتی پیشرفته، روابط رو به گسترش با چین، و منافعی که بسیار دور از منافع ایالات متحده است، قرار خواهد داد.
اینکه چرا کشورهای خلیج فارس اینقدر مشتاق به قدرت محاسباتی هستند، راز پنهانی نیست: آنها جاهطلبیهای سر به فلک کشیدهای در حوزه هوش مصنوعی دارند. عربستان سعودی هوش مصنوعی را به عنوان مدل اقتصادی آینده پذیرفته است، مدلی که میتواند جایگزین وابستگی این کشور به صادرات نفت شود. شیخ طحنون بن زاید آل نهیان، مشاور امنیت ملی امارات متحده عربی، همچنین ریاست G42، شرکت پیشرو هوش مصنوعی این کشور را بر عهده دارد، و کنترل ۱.۵ تریلیون دلار از صندوقهای ثروت ملی را در اختیار دارد. او بنا به گزارشها یک "معتقد واقعی" به امکان نزدیک هوش مصنوعی عمومی (AGI) است—ایدهای که سیستمهای هوش مصنوعی بهزودی در هر کاری با عملکرد انسان برابری یا از آن فراتر خواهند رفت.
G42 مذاکراتی برای دسترسی به خدمات هوش مصنوعی مایکروسافت انجام داده است؛ MGX، یک صندوق سرمایهگذاری اماراتی، از پروژه استارگیت OpenAI که با هدف ساخت زیرساختهای محاسباتی در ایالات متحده انجام میشود، حمایت میکند؛ و رهبران اماراتی شرکتهای بزرگ تولید تراشه TSMC و سامسونگ را تشویق کردهاند تا کارخانههای پیشرفته تولید تراشه در این کشور بسازند.
هر دو کشور اکنون نگاهشان را معطوف به ساخت مراکز داده عظیم و جدید هوش مصنوعی در بیابان کردهاند، که صدها هزار از پیشرفتهترین تراشههای انویدیا را در خود جای خواهند داد، تا بتوانند مدلهای هوش مصنوعی پیشرو در جهان را توسعه داده و اجرا کنند. نتیجه این امر نه تنها سود، بلکه سیستمهایی خواهد بود که میتوانند قابلیتهای نظارتی و سایبری این کشورها را به شدت تقویت کنند—و ممکن است در دهه آینده برای مزیت نظامی حیاتی باشند.
کشورهای خلیج فارس قطعاً پول و انرژی لازم برای تحقق برنامههای هوش مصنوعی خود را دارند. تنها چیزی که نیاز دارند، تراشهها هستند. از اواخر سال ۲۰۲۳، زمانی که دولت بایدن به دلیل نگرانیهای دو حزبی در مورد ارتباطات عربستان سعودی و امارات با چین، صادرات این تراشهها به منطقه خلیج فارس را متوقف کرد، رهبران منطقه از مقامات آمریکایی درخواست کردهاند تا شیرهای صادرات را دوباره باز کنند. دولت بایدن اجازه داد برخی تراشهها به منطقه سرازیر شوند، اما یک توافق گستردهتر دستنیافتنی باقی ماند، و دولت در داخل خود بر سر مزایای شراکت با کشورهای اقتدارگرا در زمینه هوش مصنوعی دچار اختلاف بود.
این خطرات از بین نرفتهاند، هرچند که ممکن است چشمانداز دسترسی بیشتر به سرمایهگذاری و انرژی کشورهای خلیج فارس برای شرکتهای فناوری آمریکایی برای دولت ترامپ جذاب باشد. تحت فشار ایالات متحده، به ویژه امارات متحده عربی، اقداماتی را برای فاصله گرفتن از پکن انجام داده است. G42 از برخی شرکتهای چینی سرمایهگذاری خود را خارج کرده و فناوری هواوی را به عنوان بخشی از توافق با مایکروسافت حذف کرده است.
اما چین همچنان بزرگترین شریک تجاری غیرنفتی امارات است؛ نیروی هوایی چین و امارات رزمایشهای مشترکی را در سینکیانگ برگزار کردهاند؛ و چین در سال ۲۰۲۳ به تصمیم G42 برای قطع روابط با هواوی اعتراض نکرد—سکوت معناداری، با توجه به واکنش معمول چین زمانی که کشورهای دیگر تصمیم به کنار گذاشتن فناوری چینی میگیرند. خود شیخ طحنون ارتباطات عمیقی با پکن برقرار کرده است، و دیپلماتهای دو کشور همچنان از عصر طلایی در روابط دوجانبه خود صحبت میکنند.
عربستان سعودی ممکن است حتی شریک کمتر قابل اعتمادی برای ایالات متحده در زمینه هوش مصنوعی باشد. چین بزرگترین شریک تجاری عربستان سعودی و بزرگترین خریدار نفت این کشور است. عربستان سعودی به سازمان همکاری شانگهای، یک ائتلاف امنیتی تحت رهبری چین در آسیای مرکزی، به عنوان یک شریک گفتوگو پیوسته است. عربستان سعودی همچنین روابط سیاسی و اقتصادی گستردهای با روسیه دارد، که همچنان برای تلاشهای عربستان برای حفظ قیمتهای بالای نفت ضروری است. در پی تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین، ریاض تنها روابط خود را با کرملین تقویت کرد.
خطر نشت برخی از حساسترین مالکیتهای فکری ایالات متحده به دست دشمنان آمریکا—یا اینکه این دشمنان بتوانند به سیستمهای هوش مصنوعی آمریکا در منطقه خلیج فارس دسترسی پیدا کرده و قابلیتهای نظارتی و نظامی خود را تقویت کنند—بسیار واقعی باقی میماند. و هم امارات و هم عربستان سعودی عادت نگرانکنندهای به جاسوسی از شهروندان آمریکایی دارند. مقامات آمریکایی باید تشخیص دهند که هیچ سطحی از دسترسی به فناوری یا سرمایهگذاری آمریکا، این کشورها را به شرکای کاملاً قابل اعتمادی تبدیل نخواهد کرد. تسریع جاهطلبیهای هوش مصنوعی کشورهای خلیج فارس همچنین میتواند به طور ناخواسته برتری نظامی اسرائیل در منطقه را تضعیف کند، چیزی که ایالات متحده مدتهاست متعهد به حفظ آن بوده است.
خوشبختانه، ایالات متحده نیازی به عجله برای امضای توافق ندارد. هرچند برخی از حامیان شراکت نزدیک در زمینه هوش مصنوعی با کشورهای خلیج فارس استدلال میکنند که ایالات متحده برای تأمین انرژی مورد نیاز رشد مراکز داده هوش مصنوعی به انرژی خارجی نیاز دارد، این نگرانیها بیش از حد بزرگنمایی شدهاند. بخش عمده مشکل نظارتی است: اگر تنظیمکنندههای ایالتی و فدرال فرآیند صدور مجوز را تسهیل کنند، کاری که این دولت در حال حاضر به سختی روی آن کار میکند، آنگاه شرکتها راههایی برای ساختوساز در ایالات متحده پیدا خواهند کرد. و حتی اگر پروژههای داخلی همچنان با مشکل مواجه باشند، شرکتهای هوش مصنوعی میتوانند انرژی فراوانی را از متحدان بسیار قابل اعتمادتر ایالات متحده، مانند استرالیا، کانادا، فنلاند و نروژ پیدا کنند.
در واقع، توافق با کشورهای خلیج فارس به توسعهدهندگان هوش مصنوعی در ایالات متحده آسیب میزند: هر شرکت بزرگ هوش مصنوعی در رقابت برای خرید هر تراشهای است که میتواند پیدا کند. فروش بیشتر به شرکتهای کشورهای خلیج فارس تنها این تراشهها را از دست کسبوکارهای آمریکایی خارج میکند. حتی اگر واشنگتن فروش را فقط به شرکتهای آمریکایی که در حال ساخت مراکز داده در منطقه هستند، مجاز کند، خطر ایجاد رقابتی برای رسیدن به پایینترین سطح را ایجاد میکند که در آن هر توسعهدهنده هوش مصنوعی برای بهرهبرداری از انرژی و سرمایه ارزان کشورهای خلیج فارس برای رقابت، تحت فشار قرار میگیرد. این امر برونسپاری صنعتی را که دولت متعهد به ساخت آن در آمریکا شده است، تسریع خواهد کرد.
همچنین پیشنهاد به مراتب بهتری برای کشورهای خلیج فارس از سوی پکن وجود ندارد: با وجود تمام پیشرفتهای تکنولوژیکی چین، این کشور هنوز نمیتواند تراشههای پیشرفته هوش مصنوعی کافی را برای تأمین تقاضای داخلی خود تولید کند، چه رسد به صادرات در مقیاس بزرگ. در حال حاضر، واشنگتن اهرم فشار لازم برای چانهزنی سخت را دارد.
چانه زنی سخت به معنای عدم توافق نیست. امارات و عربستان سعودی همچنان شرکای اقتصادی و دیپلماتیک ارزشمندی هستند—شرکایی که ایالات متحده نباید به طور غیرضروری آنها را از خود دور کند. یک توافق هوشمندانه به شرکتهای فناوری آمریکایی اجازه میدهد تا با همکاری شرکتهای محلی مانند G42، برخی مراکز داده را بسازند. اما آنها را از برونسپاری بزرگترین و پیچیدهترین عملیات خود منع میکند و اطمینان حاصل میکند که شرکتهای فناوری اماراتی تنها به تراشههای کافی برای آموزش مدلهایی دسترسی داشته باشند که یک نسل از آخرین فناوری روز عقبتر هستند.
در ازای دسترسی به تراشههای آمریکایی، واشنگتن باید کشورهای خلیج فارس را تحت فشار قرار دهد تا سرمایهگذاری در بخشهای هوش مصنوعی و نیمههادی چین را قطع کرده و از فناوری آمریکایی صادر شده محافظت کنند. ایالات متحده پیش از این اقدام کرده است تا سرمایهگذاران آمریکایی را از تأمین مالی این بخشها در چین منع کند؛ اجازه دادن به کشورهای خلیج فارس برای انجام این کار، در حالی که فناوری آمریکایی را در اختیار آنها قرار میدهد، سرمایهگذاران آمریکایی را در وضعیت نامساعدی قرار میدهد.
علاوه بر این، میلیاردها دلار از صندوقهای ثروت ملی کشورهای خلیج فارس، کمک زیادی به چین برای رسیدن به ایالات متحده خواهد کرد. واشنگتن همچنین باید برای حفظ امنیت فناوری آمریکایی با تحت فشار قرار دادن امارات و عربستان سعودی برای توسعه قوانین کنترل صادرات خودشان، جداسازی فناوری آمریکایی از چینی، و اعطای دسترسی لازم به شرکتها و مقامات آمریکایی برای تأیید نحوه و مکان استفاده از سیستمهای آمریکایی تلاش کند.
توافقی در این راستا ارزش انجام دادن دارد. هر چیزی کمتر از این، یک هدیه است که دولت از آن پشیمان خواهد شد. ایالات متحده برای نیم قرن تلاش کرده تا خود را از وابستگی به نفت خاورمیانه رها کند—آسیبپذیری که سیاست خارجی ایالات متحده را مخدوش کرده و یک رئیسجمهور پس از دیگری را مجبور به تن دادن به خواستههای سلسلهای از دیکتاتورهای بیرحم و فاسد خاورمیانه کرده است.
اگر ایالات متحده زیرساختهایی را که اساس پیشرفتهترین سیستمهای هوش مصنوعی جهان را تشکیل میدهند به منطقه خلیج فارس منتقل کند، خطر ایجاد وابستگی دیگری را به جان میخرد که میتواند به همان اندازه طولانی و مخرب باشد.