کاخ سفید اعلام کرده که در مراحل نهایی تلاش برای دستیابی به یک توافق صلح بین اوکراین و روسیه است. نشانههای اندکی از پیشرفت نیز دیده میشود، از جمله یک توافق آمریکا و اوکراین در زمینه حقوق مواد معدنی و بازسازی، و همچنین یک دیدار بین دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، و ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در رم که به بگو مگو ختم نشد.
اما حتی با فرض اینکه اوکراین تحت فشار آمریکا تسلیم شود و به توافقی با روسیه دست یابد، هر سه کشور با یک مشکل اساسی مواجه هستند: حقوق بینالملل هر معاهده صلحی را که با استفاده از زور - مانند روشی که روسیه از سال ۲۰۱۴ به کار گرفته است - به دست آمده باشد، بیاعتبار (void) میداند. راه حل این مشکل، یعنی تصویب توافق توسط شورای امنیت سازمان ملل، ایجاب میکند که این نهاد زودتر از موعد در نتیجه درگیری نقش ایفا کند.
کنوانسیون وین درباره حقوق معاهدات پس از سه دهه پیشنویس و تصویب، در سال ۱۹۸۰ لازمالاجرا شد. امروز، ۱۱۶ کشور به مفاد آن پایبند هستند، از جمله روسیه و اوکراین. ایالات متحده، اگرچه طرف این کنوانسیون نیست، اما بیشتر مقررات آن را به عنوان حقوق بینالملل عرفی میپذیرد. نکته کلیدی برای اوکراین و روسیه اینجاست: ماده ۵۲ کنوانسیون بیان میکند: «هر معاهدهای که انعقاد آن با تهدید یا استفاده از زور و در نقض اصول حقوق بینالملل مندرج در منشور ملل متحد به دست آمده باشد، باطل است.»
پیش از جنگ جهانی دوم، حقوق بینالملل به دولتها اجازه میداد که به جنگ بروند و در نتیجه معاهدات را به زور تحمیل کنند. منشور ملل متحد، که تحت رهبری آمریکا تدوین شد، اوضاع را به طور اساسی تغییر داد. این منشور هم تهدید و هم استفاده از زور را ممنوع میکند، مگر در موارد دفاع از خود یا با مجوز شورای امنیت سازمان ملل. ایده این بود که از توافقات آینده مانند توافقنامه مونیخ در سال ۱۹۳۸ که در آن بریتانیا، فرانسه و ایتالیا با الحاق سودتنلند چکسلواکی توسط آلمان نازی موافقت کردند، جلوگیری شود. بنابراین، کارشناسانی که اولین پیشنویس کنوانسیون وین را تهیه کردند، آنچه بعدها به ماده ۵۲ تبدیل شد را به صورت ساده و قطعی دیدند: همه معاهداتی که از طریق تهدید یا استفاده از زور و در نقض منشور به دست آمدهاند، صرفاً قابل ابطال نیستند، بلکه باطل هستند. دیوان بینالمللی دادگستری ماده ۵۲ را به عنوان حقوق بینالملل عرفی توصیف کرده است که آن را برای همه دولتها الزامآور میکند.
اگرچه ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، و اخیراً ترامپ، اظهار داشتهاند که اوکراین مسئول درگیری فعلی است، این فرضیه به سادگی قابل دفاع نیست. چه درگیری مورد نظر در سال ۲۰۱۴ با «مردان سبز» در کریمه آغاز شده باشد و چه با تهاجم تمامعیار به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، روسیه در حال نقض منشور ملل متحد است. این کشور هیچ ادعای قابل قبولی برای دفاع از خود یا تأیید شورای امنیت ندارد. در واقع، مجمع عمومی سازمان ملل در مارس ۲۰۲۲ به همین نتیجه رسید. حتی اگر اوکراین برای مذاکره حداقل برخی از مفاد مطلوب یک معاهده صلح (مانند تضمینهای امنیتی و به رسمیت شناخته شدن حق آن برای پیوستن به اتحادیه اروپا) با واگذاری قلمروها موافقت کند، این نمیتواند وضعیت را نجات دهد. هر توافق صلح که شامل واگذاریهای سرزمینی یا مالی به نفع روسیه باشد، باید به عنوان توافقی تلقی شود که تحت فشار نیرویی که روسیه به کار گرفته، به دست آمده است، و این آن را بیاعتبار میسازد.
طرفداران واقعگرایی (realpolitik) ممکن است بپرسند که بیاعتباری یک معاهده صلح اوکراین و روسیه چه اهمیتی دارد تا زمانی که طرفین آن را از نظر سیاسی پذیرفته باشند. و البته، کشورها به طور فزایندهای به توافقات غیرالزامآور متکی هستند تا عمداً از حقوق و تعهدات خود تحت حقوق بینالملل دوری کنند. معامله هستهای ایران نمونهای برجسته است: دولت اوباما با رسمی نکردن آن به عنوان یک معاهده، از فرآیند تأیید خصمانه سنای آمریکا اجتناب کرد، که این امر به دولت اول ترامپ اجازه داد بدون اینکه حق هیچ گونه راه حل قانونی برای ایران و سایر شرکتکنندگان ایجاد شود، از آن معامله خارج شود. با این حال، همین ناپایداری آن معامله، خطرات چنین رویکردی را برجسته میکند.
قالب معاهده هزاران سال است که به دلیلی پایدار مانده است. قرار دادن وعدهها در یک معاهده، نشاندهنده تعهدی جدی به طرفین و دیگران است که در وعدههای کوتاهمدتتر وجود ندارد. اگر یک معاهده صلح اوکراین و روسیه قبل از خشک شدن جوهر بیاعتبار باشد، هیچ یک از طرفین توانایی قانونی برای مطالبه پایبندی دیگری به مفاد آن را نخواهند داشت. هیچ یک نمیتوانند در صورت نقض معاهده بیاعتبار، تحریمها یا اقدامات متقابل دیگری اعمال کنند. این به جای صلح، بیثباتی خطرناکی ایجاد خواهد کرد؛ در هر زمان آینده، اوکراین یا روسیه میتوانند به سادگی ادعا کنند که توافق همیشه بیاعتبار بوده است، و فضای زیادی برای نقض فرصتطلبانه مفاد آن در صورتی که هر یک از کشورها مزیتی در شروع مجدد درگیری ببینند، ایجاد میکند. کشورهای ثالث نیز آزاد خواهند بود که از به رسمیت شناختن توافق یا تسهیل اجرای آن خودداری کنند.
دو راه برای جلوگیری از یک معاهده بیاعتبار وجود دارد. اولی مبتنی بر دفاع از خود است. اگر قربانی اصلی تجاوز، تهاجم را دفع کند و شرایطی را بر مهاجم اصلی تحمیل کند، آن معاهده حتی با وجود اجبار معتبر است. این امکان در حال حاضر در اوکراین بعید به نظر میرسد.
گزینه دیگر این است که به شورای امنیت سازمان ملل اجازه داده شود تا توافق را تحت اختیار خود برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی تأیید کند. این شورا در گذشته این کار را انجام داده است، از جمله زمانی که در سال ۱۹۹۹ به جنگ در کوزوو پایان داد و در سال ۲۰۰۰ به درگیری بین اتیوپی و اریتره. این شورا میتواند این کار را دوباره در اینجا انجام دهد. این بدان معنی است که ایالات متحده نمیتواند به تنهایی برای تدوین یک توافق صلح پیش برود. در عوض، باید اکثریت اعضای شورای امنیت را با خود همراه کند، از جمله کسانی که مانند ایالات متحده و روسیه حق وتو دارند - یعنی بریتانیا، فرانسه و چین. همراه کردن این کشورها، با این حال، به احتمال زیاد به معنای پذیرش شرایط صلح اضافی است که برای روسیه کمتر مطلوب خواهد بود، موضع اوکراین را تقویت خواهد کرد، و به تعدادی از صداهای کلیدی اروپایی صندلیهای دلخواه خود را در میز مذاکره خواهد داد.
کاخ سفید بدون شک میخواهد قاعده کنوانسیون وین مبنی بر ابطال معاهدات ناشی از اجبار را نادیده بگیرد یا در برابر آن مقاومت کند. دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ یک اقدام آشکار برای کنار گذاشتن تعهدات و نهادهای بینالمللی دیرینه است؛ تعجبآور نخواهد بود اگر او در اینجا نیز این کار را نکند. اما تعهداتی که منشور ملل متحد و حقوق معاهدات تحمیل میکنند، تابع هوی و هوس یک هژمون نیستند. قاعده ابطال معاهدات اجباری دقیقاً به این دلیل وجود دارد که همه کشورهای عضو سازمان ملل چارچوب حاکمیت قانون را پذیرفتند تا از جهانی که در آن قدرت همیشه حق است، جلوگیری کنند.
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، باید مشکلی را که اجبار برای هر معاهده صلح آینده بین روسیه و اوکراین ایجاد خواهد کرد، درک کند، فارغ از فشاری که ایالات متحده برای دستیابی به آن اعمال میکند. او باید هدف خود را متقاعد کردن کاخ سفید قرار دهد که همکاری با شورای امنیت - اکنون - بهترین راه پیش رو است. یونان برای تمام ماه مه ریاست شورای امنیت را بر عهده دارد و بنابراین در موقعیت مناسبی برای قرار دادن این موضوع در دستور کار شورا قرار دارد. دخالت دادن شورای امنیت، از جمله، میتواند به تضمین صلحی پایدار بین اوکراین و روسیه کمک کند که همه کشورها به آن احترام خواهند گذاشت. اما به همان اندازه مهم، میتواند اطمینان حاصل کند که نتیجه یک صلح عادلانه است - توافقی که شورای امنیت میتواند تأیید کند که با حقوق بینالملل سازگار است. در زمان تغییرات سریع جهانی و افزایش بینظمی، مهم است که دولتها نشان دهند که حاکمیت قانون - نه جنگهای تجاوزکارانه - به هر نقصی که دارد، به عنوان چارچوب تعیینکننده نظم جهانی ادامه خواهد یافت.