تصویرگری: بِن کوته / دِ اَتْلانتیک. منابع: ناستاسیک / گِتی؛ کِلو / گِتی.
تصویرگری: بِن کوته / دِ اَتْلانتیک. منابع: ناستاسیک / گِتی؛ کِلو / گِتی.

نوع سوالاتی که آشنایان قرن هفدهمی داشتند، چه بودند؟

ستون‌های مشاوره همیشه برای پاسخگویی به سردرگمی‌های همیشگی مردم در مورد عشق و ازدواج جذاب بوده‌اند.

مدت کوتاهی پس از اینکه من و شریک زندگی‌ام اولین "دوستت دارم" هایمان را مبادله کردیم، اعترافی شرم‌آور کردم. در هفته‌های منتهی به آن لحظه، در گوگل جستجو کرده بودم که چقدر باید منتظر ماند قبل از ابراز عشق و ده‌ها انجمن و مقاله را در جستجوی راهنمایی شانه زده بودم. با آسودگی، شریک زندگی‌ام بیرون زد: "من هم همین کار را کردم!" تصور می‌کردم که هر دو سؤال مشترکمان را در نوار جستجو زمزمه می‌کنیم و به دنبال هم‌سرای ناشناخته‌ای از مشاوره‌ها هستیم.

ما اولین کسانی نبودیم که به صورت ناشناس از غریبه‌ها راهنمایی‌های عاشقانه می‌خواستیم. در سال ۱۶۹۴، فردی عاشق‌پیشه به نشریه اَتِنیَن مِرکوری (The Athenian Mercury)، که توسط چاپچی انگلیسی جان دانتون منتشر می‌شد، نامه‌ای نوشت با سؤالی که چندان متفاوت از سؤال من نبود: "بانویی که عاشق شده است مایل است بداند چگونه می‌تواند به شکل شایسته‌ای طرف مقابل را از علاقه خود مطمئن کند؟" پاسخی که از تیم کارشناسان نشریه—یعنی دانتون و دو برادر همسرش، با نام مستعار "انجمن آتنی"—دریافت کرد، به طرز شگفت‌آوری همدلانه بود: "راستش، بانو، این مسئله‌ای حساس است،" پاسخ دادند، "و قبل از هر اقدامی باید مرد را خوب بشناسید... رک و راست بگویم، ما در این موارد مردان را موجوداتی ناسپاس می‌بینیم... اما بهترین راه این است که آن را تا حد امکان محترمانه انجام دهید."

اَتِنیَن مِرکوری، که تماماً شامل پرسش و پاسخ بود، از سال ۱۶۹۱ به مدت شش سال منتشر شد و هزاران سؤال دریافت کرد که بسیاری از آن‌ها تلاش برای فهمیدن قواعد ناگفته دوستیابی و عشق بودند. همانطور که مورخ مری بث نورتون در مقدمه کتاب جدید و دلپذیر خود، با عنوان "فروتنانه خواهان پاسخ سریع شما هستم" ("I Humbly Beg Your Speedy Answer")، که مجموعه‌ای گسترده از پرسش و پاسخ‌های این نشریه را گردآوری و تحلیل کرده است، می‌نویسد، بسیاری از سؤال‌کنندگان معضلاتی را مطرح می‌کردند که هنوز هم امروزه افراد را گیج می‌کند: چگونه با عشق‌های یک‌طرفه کنار بیاییم؛ چگونه خود را از یک رابطه پشیمان‌کننده رها کنیم؛ چگونه پس از "نادیده گرفته شدن" یا به اصطلاح شبح شدن (ghosting) توسط محبوب خود، بهبودی یابیم. (اگرچه همه آن‌ها چندان مرتبط نیستند: زنی در سال ۱۶۹۳ نوشت که "بداقبالی داشتم که یک آقا جوان به حدی عاشق من شد که دیوانه شد و فوت کرد.")

هنگامی که دانتون این نشریه را، که از آن با عنوان "پروژه سؤال" یاد می‌کرد، راه‌اندازی کرد، توزیع مشاوره روابط در ذهن او نبود. حدود نیم قرن قبل از دایرة‌المعارف دیدرو (Diderot’s Encyclopédie)، و سه قرن قبل از اختراع گوگل، دانتون قصد داشت نیازهای مشتریان مرد تحصیل‌کرده قهوه‌خانه‌های جدید لندن را برآورده کند، که به دنبال آموزش خود در موضوعاتی از جمله علم، پزشکی و حقوق بودند. خوانندگان بسیاری از این نوع سؤالات را می‌فرستادند ("ستاره چیست؟" "علت آبله چیست؟" "آیا رقصیدن مجاز است؟")، اما قالب به طور طبیعی به سردرگمی‌های همیشگی و بسیار انسانی در مورد چگونگی مدیریت رابطه جنسی، عشق و ازدواج جذاب بود. به زودی، دانتون و همکاران سردبیرش با سؤالاتی مانند "یک مرد چگونه می‌تواند بفهمد که بانویی او را دوست دارد؟" و "چه کسانی عاقل‌ترند، کسانی که برای عشق ازدواج می‌کنند یا برای مصلحت؟" مواجه شدند.

اگرچه هم مردان و هم زنان برای دریافت مشاوره عاشقانه به اَتِنیَن مِرکوری می‌نوشتند، نورتون اشاره می‌کند که دانتون تمایل داشت سؤالات مربوط به روابط شخصی را تحت عنوان "مسائل بانوان" دسته‌بندی کند. بیش از ۳۰۰ سال بعد، ستون‌های مشاوره روابط هنوز هم اغلب به عنوان ویژگی‌های سطحی مجلات زنان نادیده گرفته می‌شوند. اما در طول تاریخ طولانی خود، آن‌ها به شیوه‌های پیچیده‌ای تکامل یافته‌اند که مسیر پر پیچ و خم سیاست‌های جنسیتی را منعکس می‌کنند—حتی با وجود اینکه به یک اصل ثابت وفادار مانده‌اند: عشق گیج‌کننده و دشوار است.

دو تا از محبوب‌ترین ستون‌های مشاوره قرن بیستم—"دورتی دیکس صحبت می‌کند" (Dorothy Dix Talks) نوشته الیزابت گیلمر، که از سال ۱۸۹۶ تا ۱۹۵۰ منتشر می‌شد، و "گریه کن بر شانه جرالدین" (Cry on Geraldine’s Shoulder) نوشته اِلسی رابینسون، که از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۱ پاسخ‌ها را ارائه می‌داد—تحت تأثیر تجربیات نویسندگانشان در ازدواج‌های ناموفق، و همچنین دیدگاه‌های نسبتاً پیشرفته آن‌ها در مورد حقوق زنان قرار داشتند. ستون‌های پرخواننده آن‌ها تأثیر عمده‌ای داشتند. در کتاب "خواهش از یک دوست" (Asking for a Friend)، جسیکا وایزبرگ استدلال می‌کند که دیک قدرت زیادی بر هنجارهای عاشقانه اعمال می‌کرد. وایزبرگ به مطالعه‌ای در سال ۱۹۲۹ در مورد آداب و رسوم فرهنگی در مانسی، ایندیانا، اشاره می‌کند که نشان داد ستون دیک به دیکته کردن ایده‌های مردم شهر در مورد ازدواج کمک کرده است—از جمله این ایده که همسر باید چیزی بیش از "یک زن خانه‌دار خسته‌کننده" باشد.

رابینسون، به نوبه خود، صریحاً از برابری جنسیتی دفاع می‌کرد. او در سال ۱۹۲۲ نوشت: "خسته شده‌ام از شنیدن تأکید و بهره‌برداری از تفاوت‌های زن و مرد." "این دیوار شومی بین جنس‌ها ساخته است و زمان آن رسیده که آن را خراب کنیم." به گفته کتاب "گوش کن، دنیا!" (Listen, World!) نوشته جولی شیئرز و آلیسون گیلبرت درباره این ستون‌نویس، رابینسون تشخیص داد که زنان اغلب احساس بی‌ارزشی و انزوا می‌کنند؛ او حس تأییدیه بسیار مورد نیاز را به آن‌ها ارائه داد. او در اعلامیه خود برای "گریه کن بر شانه جرالدین" نوشت: "آیا همسرت یا پوست صورتت کسل‌کننده شده است؟ پس بیایید درباره ارزش صابون نرم برای پوست صورت—و همسران—صحبت کنیم... ما با هم بر لبه دنیا خواهیم نشست. تو به یک دوست نیاز داشتی. من هستم."

اما ستون‌های مشاوره همیشه منبع تأیید و همبستگی نبوده‌اند. به رغم تمایلات نسبتاً لیبرال خود، دیک همچنین "دشمن سرسخت بی‌نظمی جنسی در میان خوانندگانش" بود، بر اساس مقاله‌ای در سال ۱۹۳۶ در مجله تایم (Time). در مورد مشاوران پشت اَتِنیَن مِرکوری، آن‌ها آنچه نورتون "دیدگاه پروتستان مبتنی بر اصول گسترده" می‌نامد را داشتند و اغلب از آنچه رفتار جنسی نادرست تلقی می‌کردند، از جمله روابط همجنس‌گرایانه و رابطه جنسی پیش از ازدواج، انتقاد می‌کردند.

برخی از ستون‌های مشاوره عاشقانه موذیانه‌تر در ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم شکوفا شدند، با هدف سر و سامان دادن به زنانی که از ازدواج ناراضی بودند و سال‌ها قبل از انتشار "رمز و راز زنانه" (The Feminine Mystique) شروع به بیان "مشکل بی‌نام" کرده بودند. هیلی ام‌لوتک در کتاب خاطرات خود درباره طلاق، "بدون تقصیر" (No Fault)، درباره تاریخچه چنین ستون‌هایی صحبت می‌کند، از جمله "آیا این ازدواج قابل نجات است؟" (Can This Marriage Be Saved?)، که از سال ۱۹۵۳ تا ۲۰۱۴ در مجله لِیدیز هوم ژورنال (Ladies’ Home Journal) منتشر می‌شد. در دهه‌های اولیه این ستون، پاسخ به سؤال عنوان تقریباً همیشه بله بود، صرف نظر از شدت grievance همسر. (اولین ستون‌نویس پشت آن، پاول پوپِنو، یک یوجنیست شناخته شده بود که شور و اشتیاقش برای ازدواج ناشی از تمایل به تکثیر "شایستگان"—یعنی سفیدپوستان طبقه متوسط و توانمند—بود.) هنگامی که یک گروه فمینیستی در سال ۱۹۷۰ در دفاتر مجله تحصن کردند و خواستار ویرایش یک شماره "آزادی‌یافته" از ژورنال شدند، تصمیم گرفتند نام "آیا این ازدواج قابل نجات است؟" را به "آیا این ازدواج باید نجات یابد؟" (Should This Marriage Be Saved?) تغییر دهند. (گزارش شده است که یکی از اعضا پیشنهاد کرد که به سادگی آن را به شکل قاطعانه‌تر "آیا این ازدواج" کوتاه کنند.)

واقعیت این است که طی قرن گذشته، بسیاری از ستون‌های مشاوره عاشقانه به عنوان یکی از شاخه‌های آنچه محقق جین وارد "صنعت ترمیم دگرجنس‌گرایی" می‌نامد، عمل کرده‌اند؛ صنعتی که مشاوره‌ای را بر اساس تفاوت‌های آشتی‌ناپذیر بین مردان و زنان دگرجنس‌گرا ارائه می‌دهد. وارد در کتاب "تراژدی دگرجنس‌گرایی" (The Tragedy of Heterosexuality) می‌نویسد: "کارشناسان ازدواج بی‌علاقگی و خشونت مردان نسبت به زنان، و نارضایتی و ترس زنان از مردان را به عنوان موانع اساسی برای روابط دگرجنس‌گرا تشخیص دادند." در نتیجه، وارد استدلال می‌کند، مشاوران اولیه بیشتر علاقه‌مند به تداوم پیوندهای دگرجنس‌گرا بودند—یعنی قاب‌بندی عدم درک متقابل مردان و زنان به عنوان امری طبیعی—تا تلاش برای بهبود روابط جنسیتی. قابل توجه است که قرن‌ها پیش، انجمن آتنی زنان را تشویق کرده بود که نسبت به مردان بدبین‌تر باشند—"بی‌ثباتی، سبکی و پیش‌داوری‌های جنس ما بسیار مشهود است"—به جای اینکه به سادگی خطاهای آن‌ها را بپذیرند.

امروزه، دل‌شکستگان بیشتر از اقتدار ستون‌نویسان دوری می‌کنند و به نفع مشاوره‌های جمعی (crowdsourced) روی می‌آورند. (من خودم، برای پاسخ به سوالم، علاوه بر تعدادی مقاله مجله، با انجمن کورا (Quora) مشورت کردم.) در نتیجه، راهنمایی‌های مربوط به روابط دموکراتیک‌تر اما در عین حال پراکنده‌تر شده‌اند. در ساب‌ردیت r/relationship_advice، که ۱۶ میلیون عضو دارد، پست‌های واحد می‌توانند صدها پاسخ دریافت کنند که بسیاری از آن‌ها متناقض هستند. خودمختاری بیشتری که امروزه افراد برای تصمیم‌گیری‌های عاشقانه خود دارند، می‌تواند به طور همزمان احساس توانمندی و سردرگمی ایجاد کند. علاوه بر این، بسیاری از مردم با این سوءظن دست و پنجه نرم می‌کنند که در حال زندگی در بدترین دوره عشق دگرجنس‌گرا هستند؛ عشقی که به نظر می‌رسد تحت فشارهای مختلفی در حال فروپاشی است: بسیاری از مردان از نظر تحصیلی و اقتصادی عقب مانده‌اند و برای برخی افراد، منطق بهینه‌سازی باعث شده دوستیابی شبیه به یک کار طاقت‌فرسا شود. اهالی اینترنت می‌پرسند، "عاشقان واقعی" کجا رفته‌اند؟

اما خواندن "فروتنانه خواهان پاسخ سریع شما هستم" تأیید می‌کند که حتی زمانی که هنجارهای خواستگاری و ازدواج بسیار قاعده‌مندتر بود و گزینه‌ها در عشق و زندگی بسیار محدودتر، دوستیابی همچنان تلاشی پر از اضطراب بود. انجمن آتنی به خواننده‌ای که پرسید یک زن چگونه می‌تواند بفهمد که مردی "برای ازدواج یا برای سرگرمی" با او معاشقه می‌کند، نوشت: "واقعاً در عشق آنقدر ابهام وجود دارد که در اشتباه بودن بسیار راحت‌تر از در راه درست بودن است." هیچ رمزی برای گشودن، هیچ حیله‌ای برای به کار بردن وجود نداشت. به هر حال، عاشقانه نهایی‌ترین آزمون قضاوت فرد است—به همین دلیل است که ما اغلب این کار فکری را به بیرون واگذار می‌کنیم و به مشاوره‌های دیگران تکیه می‌کنیم. اما، همانطور که انجمن آتنی در سال ۱۶۹۲ به یک پرسش‌کننده گفت، یک چیز مثل همیشه مسلم است: "اگر عاشق واقعی هستید، نمی‌توانید از کمی سختی ناامید شوید."