چین ممکن است به خوبی بر قرن آینده تسلط یابد—چون پرزیدنت دونالد ترامپ در حال الگوبرداری از مشهورترین رهبر چینی قرن قبل است.
ایالات متحده همچنان قدرت نرم پیشگام جهان است. غول مالی و فرهنگی است که سرگرمی و سلبریتیهایش در سرتاسر سیاره حکمرانی میکنند. اما به عنوان یک قدرت صنعتی، ایالات متحده آنقدر در معرض خطر عقب افتادن نیست که در واقع هماکنون عقب افتاده است. مقالهای اخیر در نشریه فارین افرز توسط راش دوشی و کورت کمپبل، هر دو کارشناس مسائل چین که در دولت بایدن خدمت کردهاند، با جزئیات نگرانکنندهای به این موضوع پرداخته است. چین ۲۰ برابر بیشتر از آمریکا سیمان و ۱۳ برابر بیشتر فولاد تولید میکند. بیش از دوسوم خودروهای برقی جهان، بیش از سهچهارم باتریهای برقی آن، ۸۰ درصد پهپادهای مصرفی آن و ۹۰ درصد پنلهای خورشیدی آن را میسازد. ظرفیت کشتیسازی چین چندین مرتبه بزرگتر از آمریکاست و نیروی دریایی آن تا سال ۲۰۳۰ پنجاه درصد بزرگتر از نیروی دریایی آمریکا خواهد بود.
دولت ترامپ به وضوح نیاز به بازسازی ظرفیت صنعتی را تشخیص میدهد. در فرمان اجرایی خود که در "روز آزادی" منتشر شد، کاخ سفید اظهار داشت که بدون تعرفههای بالا، "پایه صنعتی دفاعی" آمریکا بیش از حد "وابسته به دشمنان خارجی" است—اشارهای واضح به چین.
اما رویکرد ترامپ برای مقابله با چین آنقدر نامنظم، آنقدر ناشیانه، آنقدر مضحک بوده که گاهی به نظر میرسد سیاست پنهان برای از بین بردن شهرت آمریکاست. به جای ساختن ائتلافی جهانی برای تجارت و زنجیره تأمین هماندازه چین، ما کانادا را تهدید به حمله کردهایم و تعرفههای جدیدی بر متحدان اروپایی و شرق آسیایی خود وضع کردهایم. به جای سرمایهگذاری در اکتشافات علمی، که اساس برتری تکنولوژیکی ماست، دولت تهدید به از بین بردن مؤسسات ملی بهداشت و بنیاد ملی علوم کرده و به دانشگاههای تحقیقاتی بزرگ از جمله هاروارد و کلمبیا حمله میکند. به جای رقابت در زمینه انرژی پاک، کاخ سفید یارانههای خورشیدی و بادی را هدف نابودی قرار داده است. به جای سرمایهگذاری در انرژی هستهای با گسترش دفتر برنامههای وام وزارت انرژی، که تضمین وامهای میلیاردی برای پروژههای هستهای ارائه میدهد، دولت ۶۰ درصد کارکنان آن را اخراج کرده است. به جای تضمین شهرت ما به عنوان مقصد برتر جهان برای استعدادهای جهانی، ما دانشجویان خارجی را دور میکنیم.
دوشی هفته گذشته به من گفت: «اگر تمام مزایای نامتقارن آمریکا» – دانشگاههای ما، علم ما، شهرت ما برای جذب باهوشترین جوانان جهان – «را در نظر بگیرید، ما درگیر نوعی مائوئیسم فرهنگی در حال از بین بردن هر یک از آنها هستیم.» مائو زدونگ، که پس از جنگ جهانی دوم رهبری دولت تکحزبی چین را بر عهده داشت، ناظر تلاشی پرهزینه و مرگبار برای صنعتی کردن کشور بود که به نام جهش بزرگ رو به جلو شناخته میشود. رژیم او به دلیل کیش شخصیت و پاکسازی دشمنان ایدئولوژیک خود، علاوه بر میلیونها مرگ ناشی از قحطی، بدنام بود.
دوشی فکر نمیکند که ترامپ میلیونها آمریکایی را از گرسنگی بکشد (من هم همینطور). اما او به من گفت که معتقد است دوره دوم ترامپ شامل "کیش شخصیت" خواهد بود که ممکن است کاملاً مائوئیستی نباشد، اما "مائو-مانند" احساس میشود. ۱۰۰ روز اول این دولت "با هدف قرار دادن بیوقفه افراد و سازمانها به دلیل دیدگاههای بدعتآمیز و پاکسازیهای درون دولت برای کسانی که به اندازه کافی وفادار تلقی نمیشوند، مشخص شد. و مقصد آن نابودی ظرفیت دولتی و نهادهای پیشرو است، زیرا شور و هیجان بر هرگونه احتیاط و برنامهریزی غلبه میکند."
دوشی تنها کسی نیست که این مقایسه را انجام میدهد. چند هفته پیش، نویسنده روتیمی آدئویه در واشنگتن پست آنچه را که او "مائوئیسم مگا" نامید، شناسایی کرد. او گفت، مانند انقلاب فرهنگی چین، راستگرایان ترامپیستی وسواس دارند که هرگونه اثری از تفکر مترقی را از کتابخانههای دولتی و موزههای با بودجه دولتی پاک کنند. همانطور که جملی بوئی از نیویورک تایمز نوشته است، کاخ سفید کتابهای نویسندگان سیاه پوست، زن و یهودی را از آکادمی نیروی دریایی حذف کرده است (در حالی که نبرد من را در جای خود باقی گذاشته)، موزه ملی تاریخ و فرهنگ آفریقایی-آمریکایی را متهم به انتشار "ایدئولوژی نامناسب" کرده و از سازمان پارکهای ملی خواسته است تا تاریخچه راهآهن زیرزمینی را بازنویسی کند.
کلینت اسمیت: معنای حقیقتگویی درباره آمریکا
یکی دیگر از پژواکهای ترسناک مائو، تمجید مگا از مردان قوی در انجام کارهای قوی و رویاهای آن برای فرستادن نخبگان لیبرال به کارخانهها و مزارع برای عبرتآموزی به آنها بوده است. ترامپ در سخنرانی آغازین در دانشگاه آلاباما، دانشجویان بازرگانی را تشویق کرد تا "مهارتهای عالی که آموختهاید... را در آهنگری فولاد و ریختن بتن کارخانهها، کارگاهها، کشتیسازیها و حتی شهرهای جدید آمریکایی به کار بگیرید." همانطور که روزنامهنگار مایکل موینیهان مشاهده کرد، این به طرز عجیبی شبیه پیشنهاد مائو در سال ۱۹۵۷ به نظر میرسید که "روشنفکران" - از جمله "نویسندگان، هنرمندان، معلمان و کارگران تحقیقات علمی" - باید "از هر فرصتی استفاده کنند تا به کارگران و دهقانان نزدیک شوند"، حتی اگر به معنای زندگی چندین سال در روستاهای چین برای کار به عنوان "تکنسین در کارخانهها" یا "کارکنان فنی در کشاورزی" باشد.
سالهاست که هر دو حزب اصلی با حسادت به چین نگاه میکنند. چگونه میتوانند اینقدر سریع و زیاد تولید کنند، در حالی که ما برای ساخت مسکن کافی در شهرهای بزرگ – چه رسد به تجهیزات الکترونیکی پیشرفته، تراشههای کامپیوتری، رباتها و کشتیها – مشکل داریم؟ تحت حاکمیت ترامپ، حسادت به چین چرخشی عجیب داشته است. به جای رقابت، به نظر میرسد آینده را به چین واگذار میکنیم، در حالی که گذشته آن را تقلید میکنیم – با بیاحتیاطی توانایی دولت برای حمایت از علم و فناوریهای کلیدی را از بین میبریم، در حالی که "تفکر نادرست" را با همان شدتی که حامیان ترامپ زمانی در میان ترقیخواهان منفور میدانستند، تعقیب میکنیم.
در هفته گذشته، حال و هوای مائو به ویژه عجیب شده است. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، مائو از خانوادههای معمولی چینی خواست تا برای منافع عمومی فداکاری کنند – برای مثال، با ذوب کردن وسایل آشپزخانه و سایر اشیاء فلزی خود برای افزایش تولید ملی فولاد. (این عمدتاً مقدار زیادی چدن بیمصرف تولید کرد.) ترامپ نیز به نوبه خود، بر روشهای جدید فداکاری اقتصادی متمرکز شده است. او در دفاع از تأثیر احتمالی تعرفههایش بر نابودی تجارت اسباببازی گفت: "شاید بچهها دو عروسک داشته باشند به جای ۳۰ عروسک، و شاید آن دو عروسک چند دلار بیشتر از حد معمول هزینه داشته باشند." با فراتر رفتن از این، او به انبیسی گفت که دانشآموزان "نیازی به ۲۵۰ مداد ندارند، میتوانند پنج مداد داشته باشند." تنها کمی بیش از ۱۰۰ روز از این دوره گذشته است، و آنچه بیل اکمن، حامی ترامپ، "پررونقترین، طرفدار کسبوکارترین دولت" در تاریخ مدرن نامید، از سهمیهبندی عروسکهای السا و مدادهای شماره ۲ دفاع میکند.
دولت ترامپ هنوز جوان است و توانایی عجیبی در پر کردن هر هفته با خبرهایی به اندازه یک سال دارد. با خوشبینی، هفتههای بسیار بیشتری برای بهبود سیاست اقتصادی و فرهنگی ترامپ وجود دارد. به طور واقعبینانه، زمان زیادی برای بدتر شدن هر دوی آنها وجود دارد. با دور کردن مهاجران با استعداد، با هدف قرار دادن موفقترین دانشگاههای ما، با سوزاندن اتحادهای تجاری ما، با برچیدن سیاست صنعتی ما، با کاهش شدید بودجه علمی ما، و با آسیب رساندن به شهرت آمریکا در سراسر جهان درست در لحظهای که برای ساختن همتای امنی برای تسلط صنعتی چین به مقیاس جهانی نیاز داریم، ترامپ به تهدید چین با تقلید از شبح گذشته آن پاسخ داده است.
وقتی از کورت کمپبل، نویسنده همکار فارین افرز، نظرش را درباره ترامپ پرسیدم، او به من گفت که گفتگوهای نگرانکنندهای با تحلیلگران در چین داشته است. کمپبل گفت: "برخی از آنها با صراحت خواهند گفت، 'میدانید، ما برنامههای زمانی خود را برای چگونگی مقابله با شما... برای چگونگی دور کردن شما از متحدانتان داشتیم.'" و آنچه شما در سه یا چهار ماه انجام میدهید، فراتر از آن چیزی است که ما امیدوار بودیم در پنج یا ۱۰ سال انجام دهیم.'" نهایت دستاورد مائوئیسم آمریکایی این خواهد بود: جهش بزرگ به عقب ما به چین برتری جهانی خواهد داد که خود مائو نتوانست به تنهایی به آن دست یابد.