در سنگین را فشار دهید و وارد شوید. صدای بسته شدن محکم در پشت سرتان در سکوت قدیمی و سرد، بلند و تقریباً بیادبانه به نظر خواهد رسید. کلیسای سنت تورنی در کورنوال واقعاً بسیار قدیمی است. نورمنها آن را ساختند. تودورها آن را گسترش دادند. ویکتوریاییها در آن دست بردند. دافنه دو موریه آن را در کتاب "مهمانسرای جامائیکا" جاودانه کرد. این کلیسا از رفرم و جنگ داخلی جان سالم به در برد.
اما نتوانست از بیتفاوتی جان سالم به در ببرد. در قرن بیستم، مردم دیگر به آنجا نمیآمدند. با شروع کووید-۱۹، فقط چهار نفر عبادتکننده داشت. با آغاز همهگیری تعطیل شد و هرگز بازگشایی نشد. اُرگ آن برداشته شد، کتابهای سرود آن خارج شدند، انجیل آن از روی تریبون برداشته شد و سکوتی عمیقتر حاکم شد. ۸۰۰ سال تاریخ به پایان رسید.
کلیسای انگلستان (C of E) در بحران است. این یک لحظه عجیب کلیسایی است. پاپ درگذشته، اسقف اعظم کانتربری رفته است. از سال ۱۶۹۱ تاکنون سابقه نداشته که هر دو منصب خالی باشند. اما این منصبها پر خواهند شد. یک خالی بودن بسیار نگرانکنندهتر در نیمکتهای کلیسای انگلستان دیده میشود. طبق آمار خود کلیسای انگلستان، حضور بزرگسالان در مراسم کلیسا در انگلستان طی ۱۵ سال بیش از یک سوم کاهش یافته است؛ فقط کمی بیش از ۱٪ هفتگی به کلیسا میروند. افزایش حضور در کلیسا در میان جوانان عمدتاً پدیدهای کاتولیکی است. کلیسای انگلستان سالانه حدود ۲۰ کلیسا را تعطیل میکند.
منتقدان یک خلاء معنوی نیز احساس میکنند: در عدم توانایی کلیسا در حل و فصل اختلافات بینالمللی بر سر موضعش درباره ازدواج همجنسگرایان و در سرپوش گذاشتن بر موارد وحشتناک کودکآزاری. در ۶ ژانویه، اسقف اعظم سابق جاستین ولبی، که بسیاری احساس میکردند در رسیدگی به این رسوایی ناموفق بود، عصای خمیدهاش را روی محراب کاخ لمبت قرار داد. روند انتخاب جانشین آغاز شده است.
چه به خدا اعتقاد داشته باشید چه نداشته باشید، این موضوع برای بوروکراسی و برای بریتانیا اهمیت دارد. ممکن است بریتانیاییها جمعیت بیخدایی باشند – در سرشماری سال ۲۰۲۱ کمتر از نصف خود را مسیحی خواندند، که از تقریباً ۶۰٪ در سال ۲۰۱۱ کمتر شده است – اما خود بریتانیا اینگونه نیست. کلیسای انگلستان فقط یک کلیسا نیست بلکه یک کلیسای دولتی است. انگلستان یکی از حدود ۲۰٪ کشورها (از تووالو تا دانمارک) است که دین رسمی دولتی دارند. این نهاد به صورت سازمانی کلیسایی است.
کلیسای انگلستان قدرت نرم (اسقفها مراسم روز یادبود را رهبری میکنند) و قدرت واقعی دارد (۲۶ اسقف با لباسهای سیاه و سفید در مجلس اعیان مینشینند، جایی که میتوانند به شکلگیری قوانین کمک کنند). قدرت آموزشی دارد (از طریق ۴۶۰۰ مدرسه کلیسای انگلستان) و قدرت مراسم مقدس (پادشاه انگلستان توسط اسقف اعظم ارشد انگلستان تاجگذاری میشود). و پول دارد: کلیسای انگلستان موقوفهای به ارزش ۱۰.۴ میلیارد پوند (۱۳.۹ میلیارد دلار) دارد.
اکنون در حال انتخاب رهبر جدیدی است. این روند همانقدر غیرعادی است که از نهادی با نیم هزاره قدمت و سابقه داشتن نه تنها اسقفها بلکه پادشاهان، ملکهها و قلعهها – کمتر کلیسا و بیشتر یک مجموعه شطرنج – انتظار میرود. انتخاب و تاجگذاری یک اسقف اعظم ماهها طول میکشد و شامل یک پادشاه (چارلز)، یک "منشی خصوصی پادشاه در امور مذهبی" (که پیچیده است) و قوانینی مربوط به سال ۱۵۳۳ میشود.
این قوانین معمولاً توجه کمی به املای مدرن دارند (آنها به "Archebishope" و "the Kynges Majestie" اشاره میکنند) یا به اخلاقیات مدرن (یکی از قوانین حکم میکند که اگر نخست وزیر یهودی یا کاتولیک باشد، نمیتواند شرکت کند زیرا این یک "بزه سنگین" خواهد بود). بنابراین، این روند شامل سازوکارهای برابری، تنوع و شمول (DEI) زیادی نخواهد بود. اما شامل یک تخت سنگی ویژه متعلق به قرن سیزدهم خواهد بود.
فرد جدیدی که استخدام میشود، وظیفهای دلهرهآور خواهد داشت. انگلستان همیشه با اسقفهای اعظم خود مهربان نبوده است، همانطور که توماس کرانمر با سوختن در آتش متوجه شد. اگرچه فرد جدید با این سرنوشت روبرو نخواهد شد، اما انبوهی از مسائل در انتظار اوست. او (احتمالاً مرد، اگرچه بر خلاف پاپ بعدی میتواند زن باشد) باید با کسانی که در قدرت سیاسی کلیسای انگلستان تردید دارند، سر و کار داشته باشد: اندرو کاپسون، رئیس انجمن انسانگرایان بریتانیا میگوید برای کلیسایی که تعداد کمی به طور مرتب در آن عبادت میکنند، داشتن نظر در مورد قوانین کشور "مضحک" است.
اسقف اعظم همچنین باید با تضعیف پیوند بین کلیسا و تاج و تخت کنار بیاید. وارث تاج و تخت انگلستان، شاهزاده ویلیام، هر یکشنبه به کلیسا نمیرود و یک منبع داخلی کاخ گفته است که او در "محیط مذهبی" "به طور غریزی راحت نیست" - کلماتی شوم و مبهم برای کسی که عنوان "مدافع ایمان" را بر عهده خواهد داشت.
مدیریت حال کلیسا و در عین حال حفظ گذشته آن، بخش اصلی کار اسقف اعظم جدید است. مسیحیت شکل انگلستان را تغییر داد – یک مناره یا برج اولین چیزی است که هنگام نزدیک شدن به یک دهکده انگلیسی میبینید – و خود زبان انگلیسی را نیز تغییر داد. با وجود انحطاط کلیسای انگلستان، کلمات انجیل نسخه کینگ جیمز در سال ۱۶۱۱ در انگلیسی نفوذ کرد و کلماتی مانند "افتادن از فیض" (غلاطیان ۵:۴) و "کلمات در دهان کسی" (اشعیا ۵۱:۱۶) را در زبان ما جای داد. تام هالند، مورخ، میگوید درک تاریخ انگلستان "بسیار دشوار" است مگر اینکه مسیحیت را درک کنید، زیرا تاریخ انگلستان "مملو" از آن است. حتی سیستم تاریخگذاری قبل از میلاد/بعد از میلاد توسط یک روحانی انگلیسی قرن هفتم، بیدِ محترم، رایج شد. زمان بر محور کلیسایی او میچرخد.
شاید آشکارترین بقایای کلیسای انگلستان، معماری آن باشد: کلیساهای آن. حدود ۱۶۰۰۰ کلیسا همچنان باز هستند؛ تنها در دهه گذشته ۱۹۷ کلیسا تعطیل شدهاند. سِر سایمون جنکینز، مورخ، میگوید اهمیت آنها "قابل اغراق نیست"؛ انگلستان بدون منارههای رویاییاش غیرقابل تصور است.
اگر اهمیت کلیساها روشن است، نقش مدرن آنها اینگونه نیست. در دهه ۱۹۵۰ شاعر فیلیپ لارکین وارد کلیسایی شد و پرسید "وقتی کلیساها به طور کامل از استفاده خارج شوند، آنها را به چه چیزی تبدیل خواهیم کرد؟" پاسخ کوتاه، املاک است. کلیسای انگلستان کلیساهای قدیمی را میفروشد، با قیمتی شگفتآور ارزان. یک کلیسا از آب لولهکشی و برق "بهره میبرد"، علاوه بر یک صحن، راهرو، اتاق اُرگ و برج؛ دیگری از فضایی "وسیعه". هر دو با قیمتی زیر ۳۰۰۰۰۰ پوند فروخته میشوند.
برخی، مانند کلیسای سنت تورنی، توسط موسسات خیریهای مانند تراست حفظ کلیساها نجات مییابند. برخی دیگر به کافهها تبدیل میشوند و نان شیرینی و کمی معنویت ارائه میدهند – نوعی نشنال تراست روحانی. تبدیل برخی دیگر به هر چیزی بسیار دشوار است، زیرا آنها همچنین از قبرستانها و تعداد زیادی جسد "بهره میبرند". بسیاری دیگر به خرابی بیشتر میافتند. نزدیک به ۱۰۰۰ کلیسا در فهرست "در معرض خطر" سازمان هیستوریک انگلند قرار دارند.
پس اسقف اعظم جدید، سرش شلوغ خواهد بود. کلیسای انگلستان پیش از این نیز با بحرانها روبرو بوده است. در دوران ویکتوریا، نظریه تکامل و علم جدید زمینشناسی، قطعیتهای سنگی ایمان را متزلزل کردند. جان راسکین، منتقد، "صدای تقتق" چکش زمینشناسان را در "هر آهنگ از آیههای انجیل" میشنید. شاعر متیو آرنولد در ساحل دوور ایستاد و "غرش غمانگیز، طولانی و عقبنشیننده" دریای ایمان را شنید.
آنچه اکنون متفاوت است، این است که عقبنشینی بسیار آرام صورت میگیرد. ایمان غرش نمیکند؛ در حال فروکش است و تقریباً توسط اکثر مردم مورد توجه قرار نمیگیرد. کلیسای انگلستان شاید باید این را انتظار داشته باشد: همانطور که در نسخه کینگ جیمز آمده است، برای هر چیزی زمانی هست: زمانی برای سخن گفتن و زمانی برای سکوت. در کلیسای سنت تورنی، هیچ صدایی جز پرندگان نیست. زمانی برای زاده شدن؛ و زمانی برای مردن.¦
اصلاحیه (۹ می ۲۰۲۵): رقم ارائه شده در این مقاله برای تعداد کلیساهای کلیسای انگلستان که در دهه گذشته تعطیل شدهاند، مطابق با دادههای کلیسای انگلستان اصلاح شده است.