در بهار سال ۱۹۹۳ یک ناشر فرانسوی کمتر شناخته شده، شکل جدیدی از سرگرمی را به مردمانی که هنوز قادر به هدر دادن ساعتها با تماشای ویدئوهای TikTok نبودند، پیشنهاد داد. «در جستجوی جغد طلایی»، یک کتاب نازک مصور بود که به مجسمه جغدی به اندازه واقعی اشاره داشت. این مجسمه توسط یکی از نویسندگان طراحی شده بود، با استفاده از سه کیلوگرم طلا، نقره بیشتر و جواهرات الماسنشان ساخته شده بود. نویسنده دیگر کتاب ۱۱ معما را طراحی کرده بود که کارآگاهان موفق را به نقطه دقیقی که او ماکتی برنزی از جغد را دفن کرده بود، هدایت میکرد. سرنخها به طرز موذیانهای رمزآلود بودند و برای حل آنها نیاز به دانش تاریخ، علم و هنرهای تاریک دیگر داشتند. برگزارکنندگان فکر میکردند حدود دو سال طول میکشد تا کارآگاهان آماتور رمز را بشکنند؛ هر کس که جایزه ماکت را کشف میکرد میتوانست آن را با جغد واقعی که گفته میشد ۱ میلیون فرانک (بیش از ۲۵۰ هزار یورو یا نزدیک به ۳۰۰ هزار دلار امروزی) ارزش داشت، به همراه یک انبار شراب مرغوب تعویض کند. اما اینطور نشد. در ۲ مه ۲۰۲۵، پس از اینکه ماجراجویان خانهنشین سه دهه را صرف جستجوی آن طلسم لعنتی کردند، برگزارکنندگان راهحل را فاش کردند. قارهای که بازی در سال ۱۹۹۳ در آن آغاز شده بود، به چیزی کاملاً متفاوت تبدیل شده بود. «جغدبازان» – یکی از اولین نمودهای اینکه چگونه وسواسهای مشترک میتوانند به جوامع خاص منجر شوند – در این دگرگونی نقش داشتند.
این واقعیت که پردهبرداری از پایان بازی در قالب مستندی که در ۴۰۰ سینما به نمایش درآمد، نشان میدهد که چگونه «جغد طلایی» (chouette d’or) خیال عمومی را تسخیر کرده بود. تخمین زده میشود ۲۰۰ هزار نفر طی سالها شانس خود را برای کشف پرنده امتحان کرده باشند. بسیاری از کسانی که خود را شبیه پوآرو میپنداشتند، با یک معما که کلمه B-O-U-R-G-E-S را هجی میکرد (شهری در مرکز فرانسه)، دچار حس کاذب اعتماد به نفس شدند. از طریق استنتاج و مثلثبندی بیشتر، هر کس نظریه محبوب خود را در مورد محل پنهان شدن جایزه شکل داد. بسیاری به دنبال یک راهنمایی داخلی بودند، چیزی که به پایان یافتن «ماسکرید» (Masquerade)، یک گنجیابی مشابه که در سال ۱۹۷۹ در بریتانیا آغاز شد، تنها پس از سه سال کمک کرده بود. در غیراین صورت، باید حفاری میکردید. بسیاری این کار را کردند، در جنگلها و چمنزارها، اغلب شبها تا مبادا رقیبی («شوتور» - chouetteur) در همان مسیر باشد؛ یکی حتی در محوطه کاخ ورسای حفاری کرده بود. بسیاری گمان کردند که دابو (Dabo)، روستایی در نزدیکی مرز آلمان، همان نقطه مورد نظر است. از سال ۱۹۹۳ آنجا به قدری توسط بازدیدکنندگان بیلبهدست به طور مداوم حفاری شده بود که قسمتهایی از آن شبیه به میدان نبردی از جنگ جهانی اول شده بود.
برخی از «جغدبازان» به خاطر پول در این کار بودند – طلا به هر حال ارزش خود را دارد – برخی دیگر به خاطر هیجان تعقیب. در میان جغدبازان، شکافهایی شایسته بخشهای آکادمیک جزئی به سرعت شکل گرفت. برای هر فرد «دابوئیست» (Daboïste) که نزدیک استراسبورگ حفاری میکرد، یک «ضد دابوئیست» (anti-Daboïste) به همان اندازه پرشور پیدا میشد؛ و از آنجایی که اینجا فرانسه است، یک نفر حتی خود را «متا دابوئیست» (méta-Daboïste) توصیف کرد. بسیاری حس میکردند مرگ معمای اصلی در سال ۲۰۰۹، که یک مشاور بازاریابی بود و هویتش در زمان حیاتش مخفی مانده بود، به معنای پایان بازی خواهد بود. شریک سابق او، سازنده جغد، از راهحل بازی باخبر نبود. فرد جدید حتی مجسمه – جایزه مقدس! – را در سال ۲۰۱۴ به حراج گذاشت، تا اینکه جغدبازان با صدای بلند در اعتراض جمعی فریاد زدند که حراج متوقف شد. در سال ۲۰۱۵ همسر معمای فقید راهحل را به نویسنده همکار او سپرد. استاد بازی جدید، که آن زمان حدود ۷۰ سال داشت، سازوکار بازی را به گونهای تغییر داد که یافتن «جغد» (chouette) آسانتر شد. آیا ممکن است به این دلیل باشد که او قصد داشت یک گنجیابی دوم را راهاندازی کند و نسل جدیدی از بازیکنان را به بازی بیاورد؟
و سپس – بالاخره – کسی آن چیز لعنتی را پیدا کرد. در اکتبر ۲۰۲۴ اعلام شد که یک تیم دو نفره از حفاران با ماکت پرنده جادویی و راهحل معتبر معماها جلو آمدهاند. هویت برندگان ناشناخته مانده است؛ آنها جغد طلایی را دریافت کردند و به خارج از کشور ناپدید شدند. اما تنها هفته گذشته در مستند بود که محل حفاری موفق آنها فاش شد: در واقع در دابو بوده است. جغدبازان باتجربه، که برخی از آنها در تعقیب جایزه دچار طلاق و افسردگی شده بودند، گله کردند که راهحل نهایی که پاسخهای ۱۱ معما را به هم وصل میکرد، فاقد ظرافتی بود که مدتها به دنبالش بودند. برخی فکر میکنند فریب خوردهاند. دیگران معتقدند یک ماکت «جغد» (chouette) دیگر هنوز در جایی بیرون است و منتظر یافتن شدن است.
بیشتر شبیه دوندگی بیهوده
نادیده گرفتن انبوهی از ایندیانا جونزهای مشتاق که فرانسه را شبیه پنیر سوئیسی کردهاند، به عنوان نشانهای از سبکسری آسان است. آیا این چیزی است که والدین آنها، نسلی که جنگ و بازسازی را تجربه کرده بودند، به آن میپرداختند؟ احتمالاً نه. اما طرفداران بازی در سال ۱۹۹۳ پیشنمایشی از جامعه در سال ۲۰۲۵ ارائه دادند. جغدبازان از اولین جوامع آنلاین در سراسر جهان بودند که توسط مینیتل (Minitel)، پیشگام فرانسوی اینترنت که از سال ۱۹۹۳ بحثهای آنلاین درباره «جغد» را اجرا میکرد، به هم متصل شده بودند. با استفاده از نامهای مستعار – گندالف و آرگوس، متئور و نئو۴۹ وجود داشتند – کارآگاهان سالها قبل از اینکه دیگران حتی نام چنین انجمنهایی را شنیده باشند، به صورت آنلاین (با پرداخت هزینه) از استاد بازی سوال میکردند. بعدتر، گروههای اینترنتی ظهور کردند و انجمنهای رقیب جغدبازان حضوری با یکدیگر ملاقات کردند تا نظریههای خود را به اشتراک بگذارند.
زمانی اروپاییها در جوامع منسجم زندگی میکردند، با نهادهایی مانند کلیساها، اتحادیههای کارگری یا احزاب سیاسی که زندگی عمومی را ساختار میبخشیدند. جغدبازان در خط مقدم روندی به سمت چیزی متفاوت بودند: ناپدید شدن افراد در قبیلههای کوچک خودشان، با آیینها و شبکههای خودشان. ژروم فورکه (Jérôme Fourquet)، تحلیلگر سیاسی فرانسوی، «جزیرهسازی» (archipelagisation) جامعه را توصیف میکند، تغییری در دهههای اخیر از یک هویت ملی یکپارچه که توسط تجربه مشترک به هم پیوند خورده بود به مجموعهای از گروههای متمایز و اغلب جدا از هم با منافع خاص خود. ما در کنار هم زندگی میکنیم، اما نه کاملاً با هم. از تماشای اخبار شبانگاهی یکسان، همه گوشه خاص خود از وب را مصرف میکنیم. از همه رأی دادن به یکی از دو یا سه حزب سیاسی، گروههای خاصتری ظهور کردهاند – از جمله در سراسر اروپا، گروههای پوپولیستی که از گسست پیوندهای ما بهره بردهاند. یک جغد پیر و خردمند ممکن است نتیجه بگیرد که این روزها همه در حبابهای ساخته دست خودمان زندگی میکنیم.