هنگامی که اخیراً در یک عصر، ایمی لاروکا، نویسنده را در کافهای در محلهی بوئروم هیل در بروکلین ملاقات کردم، نتوانستم متوجه چیزی نشوم: او درخشندگی داشت. یا حداقل به نظر میرسید که دارد.
این درخشندگی، همانطور که خانم لاروکا در کتاب جدیدش «چگونه تندرست باشیم: پیمایش اپیدمی خود مراقبتی ما، هر درمان مشکوک به نوبهی خود» توضیح میدهد، نتیجهی «پاکسازی از درون به بیرون» است. این اتفاق زمانی رخ میدهد که هر روز از روال مراقبت از پوست خود پیروی کنید، مایعات لنفاوی را به طور مرتب تخلیه کنید و مکملهای کلاژن خود را مصرف نمایید. اما برای درخشش واقعی، باید ذهنآگاهی (mindfulness)، خود مراقبتی و در حالت ایدهآل، مدیتیشن متعالی (transcendental meditation) را نیز تمرین کنید، از غذاهای فرآوریشدهی بیارزش دوری کنید و حداقل هشت ساعت در شب بخوابید.
اینها استانداردهای دقیق فرهنگ تندرستی معاصر هستند که به گونهای گسترش یافته است که تقریباً هر جنبهای از زندگی را در بر میگیرد. نه فقط سرمهایی که به صورتمان میزنیم یا کلاسهای پیلاتسی که با عجله به آنها میرویم، بلکه غذایی که میخوریم (همیشه غذاهای کامل)، حرکات رودهای که داریم (باید «سفت و خوششکل» باشند) و حتی افکاری که به ذهنمان راه میدهیم (فقط افکار هدفمند).
به نظر کار زیادی میآید. یا کسی ممکن است بگوید کار زیادی است— اگر برای یک زن تندرست الزامآور نبود که همیشه در آرامش باشد.
بعد از یک ساعت صحبت با خانم لاروکای ۴۹ ساله، متوجه شدم که او هر کاری را که یک زن تندرست باید انجام دهد، انجام نمیدهد. او سعی میکند زیاد بخوابد. او به طور مرتب ورزش میکند. و بله، او یک انگشتر اورا (Oura ring)، جدیدترین فناوری پوشیدنی برای ردیابی نرخ اکسیژن خون، دمای بدن و سایر معیارهای زیستی را میاندازد.
اما او از هیچ روال ۱۲ مرحلهای پیروی نمیکند. او از این واقعیت آگاه است که برسکشی خشک ممکن است راهی عالی برای لایهبرداری باشد اما احتمالاً مایع لنفاوی شما را تخلیه نمیکند.
گاهی اوقات، او در چیزی که خودش آن را «تندرستی تفریحی» مینامد شرکت میکند؛ کاری که میداند بعید است به آنچه وعده میدهد دست یابد، اما با این وجود نوعی لذت را برایش به ارمغان میآورد. خانم لاروکا، که ۲۰ سال در نشریه نیویورک در نقشهای مختلفی از جمله مدیر مد کار کرده است، با جذابیت شدید انسانی برای این باور که برخی از این اقدامات به او کنترلی بر زندگی و بدن او میدهند که میداند اصولاً دستیافتنی نیست، غریبه نیست — و شاید همین هستهی عاطفی وسواس ما به تندرستی باشد.
این گفتگو که بر سر یک ماچالاته (matcha latte) و یک چای سبز سرد انجام شد، برای اختصار و وضوح ویرایش شده است.

پیش از خواندن کتاب شما، دیدگاه بسیار محدودتری نسبت به مفهوم تندرستی داشتم. اما درک گستردهتر شما از این دنیا مرا شیفته کرد.
تندرستی واقعاً شامل کلاسهای ورزشی بیمعنی است. همچنین شامل جوامع محرومی است که در مورد جدی نگرفتن سلامتیشان صحبت میکنند. میتوانیم در مورد روشی صحبت کنیم که صنعت زیبایی از تندرستی به عنوان یک «راه گریز» استفاده میکند وقتی میخواهد وانمود کند فمینیست است. میتوانیم در مورد درمانگران عجیب شستوشوی روده صحبت کنیم. میتوانیم در مورد تندرستی به عنوان یک اصطلاح اجتماعی پذیرفتهشده برای اختلالات خوردن صحبت کنیم. ۹۰ میلیون راه برای گفتگو در مورد تندرستی وجود دارد. در نهایت، سعی کردم بگویم، تندرستی همهی اینها است و ما فقط در این آشفتگی زندگی میکنیم.
در این مرحله، به نظر میرسد تعیین مرزهای مشخص برای تندرستی دشوار است.
گاهی اوقات وقتی به این مطبهای جدید پزشکی میروید، این را میبینید. با خود میگویید: «آیا من در یک اسپا هستم؟ یک باشگاه ورزشی؟ یک هتل بوتیک؟ در مطب دکتر؟ در یک فیلم از کیت هادسن؟»
شما شروع به نوشتن این کتاب قبل از کووید کردید. تصور شما از تندرستی چگونه تحت تأثیر پاندمی قرار گرفت؟
به سرعت مشخص شد چه کسانی بیمار میشوند و چه کسانی از کووید جان خود را از دست میدهند. بنابراین مفهومی که پروژهی من را پیش میبرد - با نگاهی از منظر کسی که سالها در مورد مد و استایل نوشته - این بود که تندرستی به چیزی تبدیل شده است که در آن بدن خودمان را با همان تکنیکهای بازاریابی که مردم برای فروش کیف دستی یا کفش یا رژ لب استفاده میکنند، به ما میفروشند. زندگی در جامعهای که سلامت را مانند یک محصول لوکس تلقی میکند، فوقالعاده خطرناک است.
من از اینکه شما به برخی از تناقضات موجود در فرهنگ تندرستی اشاره کردید، خوشم آمد. در جایی، به مفهوم یک سیگارِ با نیت خوب اشاره میکنید – یک لذت کوچک.
این به این دلیل است که همهی این چیزها در حیطهی امتیازات قرار میگیرند. اصطلاحی به نام خودشیفتگی تفاوتهای کوچک وجود دارد. چیزهایی که باعث ناخوشی کسی میشوند، بسیار بزرگتر از هر پروتکل کوچک تندرستی هستند. آنها عوامل بزرگتر اجتماعی-اقتصادی هستند.
چیزی که هنگام خواندن به آن فکر میکردم، جنبهی جنسیتی تندرستی بود و اینکه تندرستی نوعی تمرین برای ایجاد پیوند میان زنان است – به اشتراک گذاشتن ناامنیها، اینکه چطور میخواهید خود را بهبود بخشید، این روالهای شخصی.
فکر میکنم میتواند اینطور باشد. رفتن به کلاس ورزشی با دوستان یا به اسپا – قطعاً برای بسیاری از افراد یک آیین پیونددهنده است. باشگاههای اجتماعی تندرستی مانند Remedy Place وجود دارند. همچنین میتواند شکلی از سرگرمی یا تفریح باشد. فقط مسئلهی درک جایگاه آن و انتظارات شماست. در اینجا مهم است بگویم: اینطور نیست که از تندرستی متنفر باشم. من هم در بسیاری از این فعالیتها شرکت میکنم. فکر میکنم تندرستی بیش از حد در زندگی ما ریشه دوانده است که بتوان «طرفدار» یا «مخالف» آن بود.
من اصطلاح «تندرستی تفریحی» را دوست دارم. به نظر میرسد با تجربهای که اغلب دارم مرتبط است، یعنی دانستن اینکه چیزی قرار نیست جواب دهد اما با این حال آن را انجام میدهم.
این یک نوع سرگرمی است. من زیاد ورزش میکنم - بخشی از آن برای تفریح است، بخشی برای سلامتی واقعی. قبلاً از ماسک نور قرمز استفاده میکردم و کلاژن مینوشیدم. حالا کمی از اینها را کنار گذاشتهام. هر از گاهی، یکی از دوستانم زنگ میزند و میگوید: «زندگی من با آغوز گاوی (bovine colostrum) تغییر کرده!» و من میگویم: «من هم به آغوز گاوی نیاز دارم!»
اخیراً در یک داروخانه پر از محصولات مراقبت از پوست زیبا در یک منطقه گرانقیمت لسآنجلس بودم. میدانستم به چیزی نیاز ندارم، اما میخواستمش. و زنی شیکپوش در فروشگاه پرسه میزد و به مشتریان پیشنهاد کمک برای پیدا کردن آنچه برایشان مناسب است میداد.
این میتواند واقعاً باعث شود احساس کنید از شما مراقبت شده و مورد توجه قرار گرفتهاید. میتواند خیلی حس خوبی باشد!
فکر کردم چه حسی خواهد داشت که همهی این چیزها را در قفسهی داروها و محصولات بهداشتیام داشته باشم. احساس میکردم یکی از زنان شیکپوشی هستم که در این محله راه میروند. که باز برمیگردد به جنبهی لوکس بودن.
این همان حس «اگر این کیف را بخرم...» است.
چرا این کشش اینقدر قوی است؟ اغلب به طور آگاهانه میدانیم که این محصولات کاری را که میگویند انجام نمیدهند.
اما اگر انجام میدادند چقدر عالی بود، نه؟ و در غیاب اطلاعات معتبر از کارشناسان واقعی، این فرصت فوقالعاده وجود دارد. ما میخواهیم که حقیقت داشته باشد، و اعتمادی نسبت به سیستمهایی که قرار است از ما محافظت کنند و به ما اطلاعرسانی کنند، از دست رفته است. و این هم در چپ و هم در راست وجود دارد. بسیاری از محصولات Moon Juice و مکملهای Infowars برخی از انواع مواد تشکیلدهندهی مشابه را دارند. پیام در هر دو طرف این است: «خود را برای فروپاشی جهان آماده کنید! تندرستی ما را از این اجتنابناپذیریهای وحشتناک نجات خواهد داد!»
دانستن اینکه اینقدر روغن مار (snake oil) و اطلاعات نادرست در بیرون وجود دارد، میتواند این حس را نیز تقویت کند که در جایی، در میان این هزاران محصول، شاید دو یا سه مورد وجود داشته باشد که «واقعاً جواب میدهند».
کاملاً! با خودم میگویم: «بالاخره یک بار، یکی از این ایمیلهای بابي براون (Bobbi Brown) آن نکتهی طلایی را خواهد داشت!» و اگر آن زمانی باشد که من کلیک نکنم چه؟