اعتبار... نایلا روشل برای نیویورک تایمز
اعتبار... نایلا روشل برای نیویورک تایمز

چرا زنان نسل ایکس بهترین رابطه جنسی را دارند

در سال 2019، من در سن 46 سالگی طلاق گرفتم و زندگی جنسی بیشتر و بهتری نسبت به آنچه فکر می‌کردم ممکن است، تجربه کردم.

تصور نمی‌کردم که پایان یک رابطه 20 ساله به معنای دوران جدیدی از شهوت زیاد باشد؛ برای فکر کردن به این موضوع باید دچار توهم می‌بودم. من میانسال بودم، با دو فرزند خردسال، تعدادی بیماری مزمن و یک حساب بانکی که اساساً به وکلای طلاق واگذار شده بود. حرفه‌ام در حالت تعلیق بود و پس از سال‌ها دوری در شهرهای بزرگ‌تر، به زادگاهم، مونترال، بازگشته بودم و نوعی انزوایی را تحمل می‌کردم که از خروج از رابطه‌ای ناشی می‌شود که تقریباً نیمی از زندگی شما را تعریف کرده است. سپس همه‌گیری کرونا شروع شد.

و با این حال.

در ابتدا فکر می‌کردم این فقط داستان جالب و غیرمعمول خودم است. بازگشت به رابطه جنسی فراوان در اواخر دهه 40 زندگی‌ام به طرز عجیبی شهودی به نظر می‌رسید، مانند شنیدن یک آهنگ قدیمی مورد علاقه و فهمیدن اینکه البته هنوز تمام کلمات را می‌دانم. تزیینات جدیدی وجود داشت - غذاهای مجلل می‌پختم، لباس زیر مضحک می‌خریدم، تظاهر می‌کردم که همیشه ویسکی ژاپنی در اطرافم دارم - اما همچنین فهمیدم که در رابطه جنسی بهتر هستم و این به این دلیل بود که پیرتر بودم. من مهار کمتری داشتم، گیرهای کمتری داشتم و عشق به خود بیشتری نسبت به زمانی که یک جوان 24 ساله سفت و سخت بودم، داشتم. و فرهنگ رابطه جنسی در دهه 2020 اکتشافی‌تر و بخشنده‌تر به نظر می‌رسید. تجاوزهای جنسی در قرار ملاقات و استادان خزنده که دهه 1990 من را پر کردند، از بین رفته بودند؛ آزار و اذیت در محل کار و اپیلاسیون‌های احمقانه برزیلی که اوایل دهه 2000 من را آزار می‌دادند، تمام شده بودند. ترس از بارداری تمام شده بود، همانطور که فشار برای به دست آوردن شریکی برای بچه‌دار شدن به پایان رسیده بود. هر آنچه که باقی مانده بود، مانند یک امتیاز به نظر می‌رسید: میل وجود داشت و توانایی برآورده کردن آن وجود داشت.

معلوم شد این فقط داستان من نبود. پنج سال از آن طلاق می‌گذرد و به نظر می‌رسد روشن است که آنچه من به طور خصوصی انجام داده‌ام بخشی از چیز بزرگ‌تری است - داستانی که به نوعی به نسل من و به ویژه زنان نسل من تعلق دارد.

تأیید رسانه‌ها این موضوع را تا حدی بی‌امان کرده است. چند ماه پیش، نتفلیکس یک نوار پیمایشی از گزینه‌ها را با عنوان «زنان بالغی که بهترین زندگی خود را می‌کنند» به من نشان داد، پر از فیلم‌هایی درباره زنان میانسال که بدون توبه رابطه جنسی برقرار می‌کنند، نه به این دلیل که ضعیف بودند، بلکه به این دلیل که رسیده بودند. سال گذشته نه یک، بلکه دو فیلم به اکران رسید که در آن نیکول کیدمن (57 ساله)، بازیگر باکفایت و خوش سلیقه، یک رابطه جنسی با یک مرد بسیار جوان‌تر دارد، و یکی که در آن لورا درن (57 ساله)، بازیگر باکفایت و خوش سلیقه، همین کار را انجام می‌دهد. در ادبیات، گیلیان اندرسون، بازیگر 56 ساله، کتاب «خواستن» را منتشر کرد، مجموعه‌ای از فانتزی‌های جنسی زنانه؛ گلینیس مک‌نیکول، 50 ساله، کتاب «من بیشتر اینجا هستم تا از خودم لذت ببرم» را نوشت، یک خاطرات محبوب درباره رفتن به پاریس برای رابطه جنسی؛ مولی رودن وینتر کتاب هوس‌انگیز «بیشتر» را درباره ازدواج بازش نوشت. و البته رمان پرفروش میراندا جولای، «هر چهارتا»، یک سکس‌تراوگانزای میان‌سالی بی‌مزه وجود داشت که نیویورک تایمز آن را «اولین رمان بزرگ دوران پیش از یائسگی» نامید و حاوی لحظات بسیار دقیق و راست‌گویانه‌ای بود که تقریباً تمام برنامه‌های پیام‌رسان من را با عکس‌های مشترک از صفحات آن منفجر کرد.

به نظر می‌رسد یک نوع فرهنگی کاملاً جدید فرود آمده است. این احساس در مقایسه با دیدگاه سنتی در مورد تمایلات جنسی زنان مسن‌تر، دنیایی دور به نظر می‌رسد - که اگر به سهم شیر مطالعات نگاه کنید، به این نتیجه می‌رسید که فوق‌العاده افسرده‌کننده است. تا اواخر قرن بیستم، مطالعات آکادمیک درباره زنان مسن‌تر تحت سلطه چیزی بود که جامعه‌شناسان آن را «دیدگاه بدبختی» می‌نامند، که تأکید می‌کند چگونه زندگی مردم با افزایش سن بدتر می‌شود، و عواملی مانند بیماری مزمن و مشکلات مالی بر آن سنگینی می‌کنند. زمانی را صرف خواندن مقالاتی با عناوینی مانند «ما فقط خسته‌ایم: تأثیرات بر فعالیت جنسی در میان زنان دارای شریک مرد در میانسالی» کنید و تصویری عبوس از معنای جنسی و زن بودن در 50 سالگی، یک شاخص زیست‌پزشکی تضعیف‌کننده از مشکلات، از کاهش میل جنسی گرفته تا رابطه جنسی دردناک تا آتروفی واژن تا سینه‌های بدون حساسیت، خواهید یافت. شما در مورد احتمال این که شرکای جدید توسط مسئولیت‌های مراقبتی غارت شوند، خواهید خواند - این که اگر یک بچه 10 ساله در خانه دارید یا یک فرد 80 ساله در یک خانه (یا هر دو)، احتمالاً به دنبال خرید لباس زیرهای تنگ برای پوشیدن برای شام‌های مایع برای دو نفر در رختخواب نیستید. به این یک مسئله نسبت را اضافه کنید که تا حدی ریشه در عادت مردان به ارتباط با زنان جوان‌تر دارد و تصویر حتی غم‌انگیزتر می‌شود.

اما امسال به زنانی که می‌شناسم نگاه کردم و سطح کاملاً متفاوتی از وجود را دیدم. «زنانی که من می‌شناسم» بنا به تعریف یک نمونه نماینده نیست، اما با این حال: دو نفر از دوستانم به دلیل نارضایتی جنسی خودشان به ازدواج پایان دادند. یکی دیگر طلاق گرفت و یک چندهمسری مجاز شد. دو نفر از دوستانم در دهه 50 زندگی خود به طور جدی با افرادی در دهه 30 زندگی خود قرار می‌گذارند و چند نفر دیگر مانند من طلاق گرفته‌اند و در فعالیت‌های جنسی شرکت می‌کنند که قبلاً هرگز امتحان نکرده بودند. مطمئن هستم که هر یک از ما جنبه‌هایی از «دیدگاه بدبختی» را در تمام آن مقالات تشخیص می‌دهیم، اما این زندگی ما را در حال حاضر توصیف نمی‌کند. من می‌توانم بگویم، زیرا وقتی یکی از ما به یک ابلیشن آندومتر برای خونریزی غیرقابل تحمل دوران پیش از یائسگی، یا یک هیسترکتومی برای فیبروم‌هایی که بزرگ‌تر از مرکبات هستند، نیاز دارد، یا موافقت می‌کند که یک والدین مسن یا بچه‌های یک شریک زندگی را به خانه خود ببرد، یک سؤال بزرگ به طور اجتناب‌ناپذیری به نظر می‌رسد: این چه تأثیری بر زندگی جنسی من خواهد داشت؟

تصویری نزدیک از یک فرد با رژ لب که دستش را به گونه‌اش برده است.
اعتبار... نایلا روشل برای نیویورک تایمز

من به این گروه از زنان به عنوان چیزی شبیه به گیاهان باغی مقاوم فکر کرده‌ام. سال به سال، با شرایط مناسب، گیاهان چند ساله به گل دادن ادامه می‌دهند. به همین ترتیب، گیاه جنسی چند ساله خود را هنوز به خوبی در یک زندگی شهوانی ریشه دوانده می‌یابد در سنی که ممکن است انتظار داشته باشد محو یا پژمرده شود.

این همه بیشتر قابل توجه است زیرا برای کل فرهنگ، رابطه جنسی فیزیکی واقعاً در حال پژمرده شدن و محو شدن است. در میان مهم‌ترین داستان‌های جاری درباره رابطه جنسی در آمریکا امروز، کاهش فعالیت در میان نسل زد و هزاره‌ها بوده است. تقصیر این کاهش عموماً بر گردن نحوه زندگی ما در قرن بیست و یکم گذاشته شده است: اتمیزه شدن زندگی اجتماعی ما؛ داروهای ضدافسردگی که می‌توانند میل جنسی را از بین ببرند؛ تلفن‌ها و رسانه‌های اجتماعی که جذابیت بی‌پایانی را ارائه می‌دهند، حتی در عصرهای کسل‌کننده که ممکن است اتفاقات دیگری رخ دهد؛ پورن همیشه در دسترس که هم انتظارات مشکل‌ساز از نحوه وقوع رابطه جنسی حضوری و هم یک جایگزین بسیار کم‌تقاضاتر برای آن ارائه می‌دهد. برای والدین جوان، شدت فرزندپروری مدرن زندگی جنسی را پژمرده می‌کند. برای نوجوانان، وسواس فزاینده با ایمنی شخصی و روانی، تمایل به مصون ماندن از ناراحتی، می‌تواند شهوت را در برخی از مکان‌هایی که ممکن است شکوفا شود، صاف کند.

سال گذشته حتی یک نظرسنجی دیدم که، در یک نگاه، به نظر می‌رسید به من نشان می‌دهد که افراد در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 زندگی خود ممکن است بیشتر از افراد بین 18 تا 24 سال رابطه جنسی داشته باشند. وقتی با محقق نسلی، جین تونگه، که کتاب‌های پرفروش او (اخیراً، «نسل‌ها») کارهای زیادی برای توضیح تفاوت‌های بین گروه‌های هم‌زاد انجام داده‌اند، تماس گرفتم، او نسبت به این یافته‌ها تردید داشت. اما داده‌های ظریف‌تری که او جمع‌آوری کرد - عمدتاً با استفاده از داده‌های نظرسنجی اجتماعی عمومی از سال 1989 تا 2022 - هنوز یک مورد روشن برای نوعی جذابیت جنسی یاغی در میان کسانی که در حال حاضر در میانسالی هستند، ارائه داد.

هنگامی که فراوانی جنسی را در بین گروه‌های سنی ردیابی می‌کنید، اتفاق قابل توجهی در حدود سال 2007 رخ می‌دهد: یک منحنی نزولی در فعالیت در بین افراد 18 تا 40 ساله که در دهه بعد به یک سقوط آزاد تبدیل می‌شود. جوانان امروزی 30 درصد کمتر از جوانان در اوایل دهه 2000 رابطه جنسی دارند. چنین کاهش‌هایی در سراسر طیف نسلی رخ داده است. اما یک نسل، در میانسالی خود، کاهش بسیار کمتری را از فراوانی جنسی اجداد خود تجربه می‌کند. تونگه می‌گوید، با استفاده از همان معیارها، «کاهش در میان نسل ایکس بسیار کم است.» فقط 9 درصد است.

گیاهان جنسی چند ساله این نسل به طور مرتب در هیچ یک از کهن الگوهای شناخته شده زنان مسن‌تر، مانند کوگار یا میلف قرار نمی‌گیرند - این تصورات تحقیرآمیز مردانه از زنانی که به طور ناپایدار در آستانه عدم مطلوبیت قرار دارند. فرهنگ عامه فقط اکنون شروع به ایجاد نمادهای جدیدی از آنها می‌کند، در حالی که نمادهای گذشته احمقانه یا عجیب به نظر می‌رسند. (در دهه 1980، بلانش دورو از «دختران طلایی» اغلب به عنوان یک دلقک غش‌کننده و پوشیده از ابریشم صرفاً برای داشتن میل جنسی به تصویر کشیده می‌شد؛ در آغاز آن سریال قرار بود حدود 53 سال داشته باشد، که دو سال جوان‌تر از جنیفر لوپز اکنون است.) حال و هوای گیاه چند ساله در مورد یافتن یک جیب کمک پس از غروب خورشید جوانی نیست. بلکه یک موضع قدرتمند است - مسئله کم‌اهمیت‌تر شدن نسبت به چنین انتظاراتی هر چه پیرتر می‌شوید.

دوست دارم تصور کنم که این پیشرفت یک پیشرفت دائمی است - که فرهنگ یک جایگاه پایدار برای تمایلات جنسی تمام زنان مسن‌تر پیدا می‌کند. اما نمی‌توانم این حدس قوی را از خود دور کنم که آنچه در میان زنان میانسال می‌بینیم تابعی از نسل خاصی است که در حال حاضر این سال‌ها را اشغال می‌کنند. این گروهی از زنان با تجربیات شکل‌دهنده است که شبیه نسل‌های اطراف خود نیستند: نسلی که زودتر از هر نسل دیگری در تاریخ رابطه جنسی را آغاز کرد، که سال‌ها بیشتر از والدین خود در بازار مجردها ماند، که حتی در میان یک کاهش جنسی گسترده‌تر به رابطه جنسی ادامه می‌دهد. فکر نمی‌کنم تصادفی باشد که زنانی که تاکنون درباره آنها نوشته‌ام بخشی از نسل ایکس هستند که بین سال‌های 1965 و 1980 متولد شده‌اند.

من در حدود اواسط دوره نسل ایکس، در سال 1973، متولد شدم. مانند بسیاری از افراد نسل ایکس، من بکارت خود را زود از دست دادم - در مورد من، در 15 سالگی. تا سال 2007، زمانی که آیفون معرفی شد و مارپیچ کاهش جنسی آمریکا به شدت قابل مشاهده شد، من 34 ساله بودم و تقریباً دو دهه از نظر جنسی فعال بودم. آموزش جنسی من کاملاً آنالوگ بود، به این معنی که انسانی و اکتشافی بود، زیرا جایگزینی وجود نداشت. اینترنت به سختی عمومی بود، محاسبات خانگی محدود به صفحه‌های چشمک‌زن مایل به سبز بود و پورن در سطح فرهنگ زندگی نمی‌کرد. اگر آن را می‌خواستید، چیزی بود که باید در مکان‌های عمومی به دنبال آن می‌گشتید که یا شرم‌آور (روزنامه‌فروشی‌ها) یا ترسناک (اتاق‌های پشتی پرده‌دار، تئاترهای کثیف) بودند.

بنابراین نحوه فهمیدن رابطه جنسی من در سراسر شهر بود: در خانه‌های پسران یا زمینی نزدیک دبیرستانم؛ در دفتر پشتی بوتیکی که در آن کار می‌کردم؛ در کلوپ‌های شبانه که با شناسنامه جعلی وارد می‌شدند. امروز، به عنوان مادر دو فرزند که از محل نگهداری آنها 100 درصد آگاه هستم، به بلوغ خود با کمی سردرگمی فکر می‌کنم: من والدین و ناپدری و نامادری داشتم، و با این حال کودکی من از نظر غیبت بزرگسالان قاطعانه شبیه «بادام زمینی» است. (تکرار خدمات عمومی که آمریکایی‌ها در آن زمان با آن مواجه بودند - «ساعت 10 شب است. آیا می‌دانید فرزندانتان کجا هستند؟» - امروز کاملاً سورئال به نظر می‌رسد، زمانی که فرزندپروری مدرن فرزندان ما را به طور کامل به طرفین بدن ما چسبانده است.) به یاد دارم که جوانی خود را در انواع مکان‌ها می‌گذراندم - کتابخانه‌ها، استخرهای شنا، پارک‌ها، کافه‌ها، مترو - با دسته‌هایی از افراد دیگر که گاهی تصادفی بودند: بچه‌هایی که می‌شناختم، بچه‌هایی که نمی‌شناختم، بچه‌هایی که خوب بودند و بچه‌هایی که مشکل داشتند. انتظار می‌رفت که این پویایی‌های بین فردی، عجیب و غریب بودن عمومی که همان افراد دیگر است، را به تنهایی کشف کنیم.

برخی نسل ایکس را نسل «فراموش شده» نامیده‌اند. دیگران آن را «نادیده گرفته شده» توسط والدینی که خودمحوری دهه 1960 و 1970 آنها فرزندان را تا حدودی مزاحم کرده بود، برچسب زده‌اند. اما حال و هوای آزاد فرزندپروری آن دوران بیشتر شبیه یک مسئله موقعیتی است تا یک انتخاب. مادر مطلقه من کار می‌کرد، اما برخلاف خانواده معمولی در دوران‌های قبل، هیچ ترتیبات بین نسلی آسانی برای مراقبت از من در زمانی که او در خانه نبود وجود نداشت، و برخلاف اکنون، هیچ سوالی در مورد کمک پدرم پس از پایان مدرسه در ساعت 3:45 وجود نداشت، و نه برنامه‌های مراقبت از کودکان در مدرسه برای خانواده‌هایی مانند من. مانند بسیاری دیگر از نسل من، من با اتوبوس شهری به خانه می‌رفتم، خودم را راه می‌دادم، «شرکت سه نفره» را با یک جعبه کراکر ریتز تماشا می‌کردم و در نهایت بزرگ شدم تا در مورد بزرگ شدن توسط گرگ‌ها شوخی کنم. بیشتر این نسل یاد گرفتند که از جوانی از خود مراقبت کنند. نسل ایکس، از برخی جهات، آخرین نسلی بود که به این شکل بزرگ شد، قبل از اینکه استانداردهای جدید ایمنی و ایده‌ها در مورد مسئولیت والدین، کودکان را بسیار برجسته‌تر در برنامه‌های نگهبانان خود قرار دهد.

برای زنان، این سرسختی در دهه 1990، دهه‌ای که بیشتر افراد میانسال امروزی به سن بلوغ رسیدند، به کار می‌آمد. وقتی برای اولین بار رابطه جنسی داشتم، به یاد دارم که با عجله به خانه رفتم تا با یک دوست دختر تماس بگیرم و این خبر را به او بگویم. حس واقعی از رهایی وجود داشت، از نزدیک‌تر شدن به بزرگسالی مقدس - چیزی که همه ما به شدت می‌خواستیم، بدون اینکه متوجه باشیم این تا حدی به این دلیل بود که خیلی زود از دوران کودکی خارج شدیم. (نیازی نیست حرف من را باور کنید: نرخ تولد نوجوانان بحران کوچکی در دهه 1990 بود و از سال 1991 تا 2022 تا 78 درصد کاهش یافت.) در آن زمان، کمتر برای من اهمیت داشت که، در حین معاشقه، پسری که در مورد او صحبت می‌کردم خود را به زور وارد من کرده بود. آن بخش ناخوشایند بود، اما به عنوان یک اتفاق، به اندازه کافی عادی به نظر می‌رسید.

اکنون با نگاهی به گذشته، متوجه می‌شوم که دیوانه‌کننده است که متوجه نشدم که مورد تجاوز قرار گرفته‌ام. حتی وقتی چند سال بعد بحث‌هایی در مورد «تجاوز در قرار ملاقات» شنیدم، به یاد دارم که احساس کمی ناله یا متقلبانه می‌کردم که خودم را قربانی حساب کنم. در آن زمان، من فقط ادامه دادم - عمدتاً به صحنه کلوپ شبانه دگرباشان جنسی، جایی که آنچه به نوعی خانه و خانواده شد را پیدا کردم. من هنوز حتی خیلی دوست نداشتم رابطه جنسی داشته باشم، اما شرکای زیادی داشتم، و اگر مشکلی برای یک کاندوم پیش می‌آمد، یا اگر ورود غافلگیرکننده دیگری رخ می‌داد، به یک درمانگاه می‌رفتم و یک قرص اورژانسی یا یک آزمایش بیماری مقاربتی می‌گرفتم، انگار که یک قهوه مخصوصاً ترسناک می‌گیرم. در سال 1991، زمانی که من 18 ساله بودم و کالج را شروع می‌کردم، در یک خانه رقص ووگ بودم که اولین توپ ووگ مونترال را برد. تا سال 1992، دو نفر از پنج عضو خانه بر اثر ایدز جان خود را از دست داده بودند و یکی اچ‌آی‌وی مثبت بود. وقتی به رابطه جنسی در آن سال‌ها فکر می‌کنم، «سرگرم‌کننده» اولین کلمه‌ای نیست که به ذهنم می‌رسد.

دیوید فرند در کتاب خود «دهه نود شیطان»، از کاتلین هانا، رهبر گروه شورش دخترانه بیکینی کیل، نقل قول می‌کند که فمینیسم دهه 90 خود را در مصاحبه‌ای با تایمز توصیف می‌کند و می‌گوید که او فقط به سقف شیشه‌ای ضربه نزد. او سینه‌های برهنه‌اش را به آن فشار داد. خط هانا در لاف‌زنی دخترانه و نافرمانی‌اش، آنقدر متعلق به آن دوران به نظر می‌رسد، و با این حال امروز یک مکث مضاعف را دعوت می‌کند: آیا بهتر نبود او برهنه نباشد؟ اما همانطور که فرند نشان می‌دهد، رابطه جنسی احساس می‌شد که هر گوشه از فرهنگ دهه 1990 را پوشانده است، حتی به بالاترین سطوح قدرت: لکه‌های مایع منی دفتر بیضی شکل بیل کلینتون، صحبت‌های جلسات استماع کلارنس توماس درباره «لانگ دونگ سیلور»، گفتن شاهزاده چارلز به معشوقه‌اش کامیلا پارکر-بولز که ممکن است به عنوان تامپون او تناسخ پیدا کند. حال و هوای رهایی جنسی زنانه و «قدرت دخترانه» به طور فزاینده‌ای در جریان اصلی بود، اما فرهنگ اطراف هنوز در نوعی تبعیض جنسی خیره‌کننده و سیگاربرلب به ریشه دوانده بود که ممکن است آن را با دوران‌های قبلی مرتبط کنید. زنان اغلب به شدت در نقش‌های جنسی قابل پیش‌بینی محصور می‌شدند، یا مردان حریص را دفع می‌کردند، یا با عمیق‌تر شدن دهه، در فیلم‌ها و مجلات به عنوان پری‌های جنسی دیوانه ظاهر می‌شدند که هرگز نمی‌توانستند به اندازه کافی دریافت کنند.

تصویری نزدیک از لباس زیر زنانه که دستی در آن فرو می‌رود.
اعتبار... نایلا روشل برای نیویورک تایمز

تا زمانی که کالج را تمام کردم، تاریخچه جنسی دندانه‌دار خودم را در یک شکل فمینیسم کامیل پاگلیاسکه سفت و سخت و به بزرگی پسرها ادغام کرده بودم. این شخصیت شوخ و شنگ تقریباً ضروری در روزنامه مونترال که در آن کار می‌کردم بود و در آن بیش از یک جلسه تحریریه را در حالی که روی زانوی سردبیرم نشسته بودم تحمل کردم. یک هالووین، یک روزنامه‌نگار همکار فقط با یک لباس زیر سفید تنگ و یک شنل در یک مهمانی ظاهر شد و ادعا کرد که به عنوان «مرد تجاوزگر» لباس پوشیده است. این محیطی نبود که من اغلب آن را زیر سوال ببرم. به یاد دارم که در حال رویاپردازی راه‌هایی برای پرورش و بیرون دادن نوعی موضع پسرانه-فاتال از ملال زیاد بودم - نوعی زنانه طعنه‌آمیز، همه‌چیزدیده، «هرچه بادا باد» که در آن زمان مترادف با جذابیت و اعتبار بود. زنان باحال غر نمی‌زدند. ما چشمانمان را به همه چیز می‌چرخاندیم. حتی ممکن بود تصور کرده باشم که توانایی کار کردن تحت یک غبار سنگین مردانگی و بار جنسی زیاد، در حالی که نسخه‌ای ارائه می‌کردم که تمیز بود، خود نوعی قدرت دخترانه بود. البته، این پوشش محافظ تضمین می‌کرد که چنین محل کاری بدون مانع اداره شود.

نمی‌خواهم اینطور القا کنم که گیاه چند ساله امروزی صرفاً محصول پینه‌بسته این همه آشفتگی شکل‌دهنده است. نکته این است که چشم‌انداز جنسی کمتر سمی و کمتر مردانه امروزی ممکن است به ویژه یک فرودگاه خوب و حتی بخشنده برای زنانی که در آن دوران زندگی کرده‌اند، احساس شود. فراوانی جنسی ممکن است در میان جوانان کاهش یافته باشد، اما جوانان همچنین به ایجاد دنیای مهربان‌تر و بازتر رابطه جنسی، پر از مثبت‌گرایی بدن و پرسش از جنسیت، فرهنگ رضایت و پذیرش انواع خواسته‌ها کمک کرده‌اند. (همچنین، تشخیص اینکه نظارت «بزرگسالان» یک بخش منابع انسانی می‌تواند یک چیز مثبت باشد.) در مواجهه با همه اینها، زن نسل ایکس - خود پس از طلاق من نیز در این دسته قرار می‌گیرم - ممکن است احساس کند که به نوعی طرف مقابل خوشامدگو رسیده است. او برای جنگل‌داری سخت در یک دامن مدادی آماده شده بود و اکنون، سال‌ها بعد، خود را در یک قلعه بادی شبیه رحم می‌یابد که در آن از زنان دعوت می‌شود نه تنها ارگاسم داشته باشند، بلکه گفتگوهای مهمی درباره ارگاسم‌های خود داشته باشند.

درست مانند تمام آن فیلم‌های نتفلیکس، ظهور گیاه چند ساله شبیه یک رقص بین نسلی است - آنچه اتفاق می‌افتد وقتی که آداب و رسوم یک گروه سنی با آداب و رسوم دیگران در هم می‌آمیزد. در بسیاری از خاطرات و فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی، زنان مسن‌تر در رابطه با مردان جوان‌تر یافت می‌شوند. این به عنوان کوگاریسم ردیابی نمی‌شود؛ بیشتر شبیه تصادف به نظر می‌رسد. حتی فراتر از این واقعیت که اکنون می‌توانید محرک‌های کلیتوریس را در داروخانه بخرید و حتی مردان بی‌احساس شنیده‌اند که نباید بدون اجازه شما خود را وارد شما کنند، امکان خود گیاه چند ساله از یک درگیری تصادفی از عوامل پدید آمده است. شما زنانی دارید که در میانسالی خود را از ازدواج رها یافته‌اند. (در سال 1980، میانگین سن زنان برای اولین طلاق حدود 30 سال بود؛ در سال 2020، حدود 40 سال بود.) شما زنانی دارید که تحصیل کرده‌تر هستند و بیش از هر زمان دیگری درآمد کسب می‌کنند. شما زنانی دارید که از نظر بین فردی سرسخت هستند و می‌توانند در رابطه جنسی سبک و آسان باشند زیرا در جوانی راه خود را از طریق رابطه جنسی بسیار دشوار باز کرده‌اند. و شما زنانی دارید که از جهاتی در برابر نیروهای خنثی‌کننده قرن بیست و یکم مصون هستند - زیرا، هم از نظر جنسی و هم از نظر اجتماعی، قبل از آن شکل گرفته‌اند.

تقریباً هر زنی که برای این مقاله با او صحبت کردم - از گیلیان اندرسون گرفته تا دوست دختران قدیمی از اولین مشاغل روزنامه‌نگاری من - اشاره کرد که احساس می‌کند در یک فاصله دوست داشتنی زندگی می‌کند. اندرسون گفت: «مثل این است که، درست است که اکنون چراغ‌ها روشن هستند.» ما برای تجارت باز هستیم. و این فقط این نیست که ما تسلیم نمی‌شویم - می‌خواهیم کارهای بیشتری انجام دهیم، و شاید این عطش برای انجام آن اکنون وجود داشته باشد.» من خودم دیده‌ام، با وارد شدن یائسگی به تصویر، چگونه میل جنسی من به طور ظریفی تغییر کرده است: چگونه میل شدید و روانکاری بی‌فکر که حتی چهار سال پیش، زمانی که برای اولین بار طلاق گرفتم، در دسترس من بود، اکنون به کمی کار بیشتر نیاز دارد. گاهی اوقات، در روزهایی که تمام بدنم بدون هیچ دلیلی که بتوانم درک کنم درد می‌کند، و خطوط بین بینی و گوشه‌های دهانم باعث می‌شود احساس کنم شبیه یک فک دریایی غمگین هستم، و والدینم به دلیل خدا می‌داند چه دلیل بومری از من عصبانی هستند، و بچه‌هایم برای زمان نمایش بیشتر کمپین راه می‌اندازند، و کار و غرق شدن به حدی می‌رسد که دوش گرفتن مانند یک رویای دور به نظر می‌رسد، من نیز در دیدگاه بدبختی احساس راحتی بیشتری می‌کنم.

زودگذر بودن در آن ساخته شده است و ممکن است تجربه وجود جنسی در میانسالی را حتی خاص‌تر کند. آنچه نیازی به زودگذر بودن ندارد، تأثیری است که این گشایش جدید می‌تواند بر نسل‌های جوان‌تر داشته باشد. وقتی برای اولین بار طلاق گرفتم، گاهی اوقات سعی می‌کردم جنبه‌هایی از زندگی‌ام را از دید دخترانم تصور کنم و تعجب می‌کردم که آیا آنها بازسازی عاشقانه من را - چیزی که فکر نمی‌کردم بتوانم کاملاً از آنها پنهان کنم - عجیب می‌دانند. من با مادر صاف و متاهلی که تا آن زمان می‌شناختند متفاوت بودم. و از تجربه خودم به عنوان فرزند طلاق می‌دانستم که آنچه برای والدین شما پس از جدایی اتفاق می‌افتد می‌تواند عمیقاً فرو رود و کل حس کودک از اینکه بزرگسالی چگونه است را دوباره شکل دهد. من زیاد به آن فکر می‌کردم: برای فرزندان خودم، چه پیام‌هایی، در مورد زندگی و سن و زن بودن، در حال القا شدن بود؟ این ممکن است سوال ماندگار برای گیاهان چند ساله امروزی باشد: ما دخترانمان را برای چه چیزی آماده می‌کنیم و آیا خوب خواهد بود؟

برخی از جنبه‌های نوعی که امروز ایجاد می‌شود، به وضوح نگران‌کننده هستند. برای مثال، این احساس با - یا حداقل همزمان با - این واقعیت گره خورده است که زنان 50 ساله امروزی، به ویژه زنان مشهور، می‌توانند طوری به نظر برسند که زنان 50 ساله هرگز به نظر نرسیده‌اند: تراشیده شده، شبنم‌دار، شاداب، با یال‌های بلند و ابروهای بدون خط و شکم‌های صاف و دندان‌های سفید کورکننده. این استانداردها برای هر کسی خسته‌کننده است، اما برای میانسالان، جرات می‌کنم بگویم، بیشتر خسته‌کننده است. مهم نیست چقدر خوددوست‌دار باشم، فکر نمی‌کنم یک زن 50 ساله روی زمین وجود داشته باشد که در نقطه‌ای جلوی آینه نایستد و احساس نکند که بخشی از بدنش مانند شمع روی خودش در حال ذوب شدن است. با این حال، درک عمومی - حتی در پیشنهادهای روشن‌فکرانه‌تری مانند «هر چهارتا» میراندا جولای - این است که پیری فیزیکی چیزی است که می‌توان با آن برخورد کرد، مانعی که باید از آن عبور کرد تا برای رابطه جنسی آماده شد. برای قهرمان جولای، این درک که باسنش دیگر گرد و محتوی به نظر نمی‌رسد، بلکه بلند، «مانند یک جفت بازوی چاق»، الهام‌بخش یک رژیم تمرینی است تا باسنش را آنقدر بالا ببرد که «مرا خفه کند.»

این پیام این است که گیاه چند ساله کار می‌کند وقتی گیاه چند ساله تمرین می‌کند. تنها چیزی که او نیاز دارد پول است و مقادیر دیوانه‌واری از زمان و تلاش و به زودی دانش محل دریافت بوتاکس و فیلر و لیزر و هورمون‌های بیولوژیکی و درمان‌های کراتینه مو و جوانسازی واژن و خدا می‌داند چه چیز دیگری است. این جوان‌سازی زیبایی‌شناختی - که استبداد یک جذابیت تعریف‌شده توسط یک زن 20 ساله را همیشه بالاتر از محدوده سنی می‌برد، به مکان‌هایی که دستیابی به آن سخت‌تر و سخت‌تر است - در فیلم‌هایی مانند «ماده» (با بازی دمی مور 62 ساله) و «بیبی‌گرل» (با کیدمن به عنوان رومی منجمد شده) آشکار به نظر می‌رسد. هر دو ادعا می‌کنند کهدر مورد تبعیض جنسی و سن‌گرایی اظهار نظر می‌کنند، در حالی که بدن‌ها و چهره‌های جوان‌محور بازیگران اصلی آنها، این دستاوردهای اورست‌مانند در پیلاتس یا تغییرات آرایشی، نقشی را ایفا می‌کنند که شبیه یک نقش مکمل است.

فردی با موهای خاکستری در یک سوتین نمایان.
اعتبار... نایلا روشل برای نیویورک تایمز

این یک راه است که می‌توانیم بدون فکر به پایین قدم بزنیم: راهی که توسط جوانی تعریف می‌شود، انگار جوانی تنها جایی است که رابطه جنسی واقعاً به آن تعلق دارد. ما می‌توانیم زیبایی‌شناسی امتیاز را بپذیریم و زنانی را که می‌توانند و زنانی را که نمی‌توانند از هم جدا کنیم. من حتی نگران این هستم که با نوشتن در مورد هر یک از اینها، بتوانم به ایجاد یک ظرف تحت فشار، یک استاندارد که باعث می‌شود زنان به دلیل «بد پیر شدن» اگر رابطه جنسی ندارند یا علاقه‌ای به آن ندارند، احساس بدی یا کمبود کنند، کمک کنم. تنها کاری که در این صورت انجام خواهیم داد این است که زنان را در همان قوانین قدیمی جوانی برای یک دهه یا دو دهه اضافی محدود کنیم، قبل از اینکه تبعید شوند، درست همانطور که قبلاً بودند. و شاید افرادی مانند دخترانم به زنان 50 و چند ساله با آن دکمه پیراهن اضافی باز نگاه کنند و فقط فکر کنند که افراد مسن سگ‌های شهوت‌طلب شرم‌آوری هستند که هنوز به بی‌بندوباری قرن بیستم می‌چسبند و اینکه غیرجنسی بودن نسبی گزینه بهتری است.

اما آنچه که گیاه چند ساله در حال حاضر برای خود دارد، چیزی بسیار بهتر از همه اینهاست، چیزی که می‌تواند در برابر قوانین قدیمی جوانی مقاومت کند. تحقیقاتی نیز در این مورد وجود دارد: در مقابل دیدگاه بدبختی پیری، یک مکتب جدید به نام «پیرشناسی انتقادی» بر اثرات مثبت پیری، از جمله بهبود زندگی جنسی برای زنان، متمرکز شده است. به گفته لیزا میلر، نویسنده مطالعه 2019 «خطرات و لذت‌های پیری»، بسیاری از زنان در میانسالی و فراتر از آن اکنون در حال یافتن «صدای جنسی» خود هستند، آزمایش می‌کنند و حق را برای راضی بودن ادعا می‌کنند. این همان چیزی است که من در اطرافم می‌بینم. این زنان از زیباترین غنیمت‌های پیری لذت می‌برند - چیزهایی مانند کم‌اهمیت‌تر شدن به استانداردهای اجتماعی که دیگر نیازی به آنها ندارند، یا راحت‌تر بودن در بدن خود دقیقاً به این دلیل که مدت زیادی در آنها زندگی کرده‌اند. مایه شرمساری خواهد بود اگر این مزایا چیزی بیش از یک نقطه شیرین موقت نباشد که تنها یک نسل کوچک به آن دست یافته است. این صرفاً در مورد گسترش آداب و رسوم جوانی نیست. این می‌تواند معنای بسیار عمیق‌تری داشته باشد: پذیرش این که فصل‌های زندگی در طول چند دهه گذشته تغییر کرده‌اند و فصل‌های بیشتری نسبت به گذشته وجود دارد.

من به شما نمی‌گویم که 50 سالگی 30 سالگی جدید است. من می‌گویم وقتی نقاط عطف زندگی جابجا می‌شوند، فرصت‌های جدیدی ایجاد می‌شود. دختر کوچکترم اغلب شگفت‌زده می‌شود - یا شاید فقط سرش را می‌خاراند - از این واقعیت که من دو برابر سن برخی از مادران دیگر در حیاط مدرسه هستم و با این حال چیزی شبیه به مادربزرگ نیستم. اگرچه بسیاری از زنان اطراف من نیز در اواخر دهه 30 یا اوایل دهه 40 زندگی خود فرزندانی داشتند، اما این اطلاعاتی است که کودک من به وضوح نمی‌داند با آن چه کند: مادرش در این دسته بی‌نام زندگی می‌کند که در آن سن خیلی زیاد بر من است، اما خیلی چیزها، از زندگی جنسی گرفته تا زندگی کاری، با تغییر زنده است. این می‌تواند به این معنی باشد که بازنشستگی چیزی است که من هرگز نمی‌توانم انجام دهم. اما همانطور که گیلیان اندرسون می‌گوید، پیامد دیگر این است که من از بسیاری جهات برای تجارت باز هستم، راه‌هایی که اکنون بیشتر از آنچه خسته می‌کنند، بازسازی می‌کنند.

من فکر می‌کنم، گیاه چند ساله فرصتی نادر برای شکل دادن به این مرحله، برای کمک به تعریف مجدد نحوه برخورد زنان بسیار جوان‌تر در آینده دارد. شاید دو نوع رابطه جنسی وجود داشته باشد - رابطه جنسی برای جوانان و رابطه جنسی برای افراد مسن - و دومی به دختران ما چیزی برای چشم دوختن بدهد.


میرای سیلکوف نویسنده و منتقد فرهنگی ساکن مونترال است. او قبلاً در مورد افشای عمومی بیماری‌های افراد مشهور، محو شدن خرده فرهنگ‌های نوجوانان و «لیسانس طلایی» نوشته است. نایلا روشل عکاسی است که اصالتاً اهل جامائیکا است. او به دلیل تصاویر سرسبز و ظریف خود با حس صمیمیت بالا شناخته شده است.