چه چیزی رضایتبخشتر یا نوستالژیکتر از یک فنجان پودینگ شکلاتی است؟
زمانی که من در اوایل دهه 2000 کارم را در شیرینیپزی شروع کردم، مصمم بودم برای غذاخوریهایی که همسن و سال خودم بودند جذابیت ایجاد کنم. ما همگی داشتیم یاد میگرفتیم که چگونه در این دنیا بزرگسال باشیم، و بخشی از این شامل غذا خوردن در رستورانها به عنوان نسخههای بزرگتر از خودِ کوچکترمان بود. من میخواستم راهی پیدا کنم تا آن غذاخوریها را به یک حس بسیار خاص برگردانم، حسی شبیه به نشستن روی فرش پرزدار دیواری، با پاهای جمع شده زیر بدنهای کوچکشان، در چند اینچی یک تلویزیون بزرگ، با قاشقی که در چیزی فرو رفته است که باعث میشد اولین امواج عمیق آسایش را احساس کنند. کمی احساساتی بودن هرگز به کسی صدمه نمیزند. در واقع، سوخت بسیار خوبی در آشپزخانه است.
دستور پخت: فنجانهای پودینگ شکلاتی
من کاملاً مطمئنم که بسیاری از سرآشپزهای نسل من به دلایل مشابهی شروع به آشپزی کردند. ما در دورانی بزرگ شدیم که غذا از یک کار روزانه به یک وسیله راحتی و حتی لذت تبدیل شده بود - زمانی که برای مادران قابل قبولتر بود که همه چیز را نپزند، زمانی که کودکان سرگردان مانند من میتوانستند یک خوراکی شیرین داشته باشند که در یخچال منتظر ما باشد، انگار که اتفاق مهمی نیست. پودینگ شکلاتی، ارزان و ساده، نه زحمتکش و نه برای هیچ نوع مناسبت خاصی در نظر گرفته شده بود، یک وسیله ثابت بود، آماده برای لذت بردن به تنهایی با کتابها، آلبومها، رادیوها و تلویزیونهایمان.
بنابراین من سالها بعد تصمیم گرفتم یک دستور پخت پودینگ عالی پیدا کنم، و همانطور که سرآشپزهای شیرینیپزی عادت دارند، عاشق فرم فرانسوی شدم. پوت دِ کرم (Pots de crème) چشم من را گرفت، و بعداً با بودینو (budino) ایتالیایی لاس زدم، که اگر بخواهم صادق باشم، این دستور پخت بیشتر با آن همخوانی دارد.
آیا این فنجان پودینگ دوران کودکی ماست؟ نه کاملاً، نه. اما از آنجا شروع شد.
من با یک نسخه آمریکاییتر بزرگ شدم، نرمتر، معمولاً نشاسته ذرت، شیر کامل، وضعیت آسان برای خامه. این به خودی خود چیز زیبایی است، یک پودینگ برای تمام دوران. اما تفاوت شدیدی بین آن نسخههای نرمتر، آمریکایی با نشاسته ذرت و شیر کامل و نسخههای اروپایی با زرده و خامه وجود دارد، و تصدیق این موضوع مانند یک اشاره محترمانه و مهم به خدایان کیمیاگری آشپزی است.
درست است که گاهی اوقات، من یک پودینگ "سنتی" (به نظر آمریکاییها) بر پایه نشاسته ذرت را بیرون میآورم. اینها، به نظر من، زمانی بهترین هستند که سبکتر، ابریشمی و نرم باشند - چیزی شبیه به آنهایی که خیلی وقت پیش، یک ظرف با درخشش براق را پر میکردند و در جعبه ناهار شما تکان میخوردند. اما من نمیتوانستم از شیفتگی که با یک رابطه غنیتر و نرمتر احساس میکردم، دست بکشم، یکی که تقریباً باعث میشود احساس کنید شکلات در دهان شما آب میشود، اگرچه مدتها پیش در یک کاستارد داغ ذوب شده بود. با آگاهی بیشتر از پودینگ، آن خاطرات بعد از مدرسه جای خود را به خاطرات جدیدی داد، خاطرات بزرگسالانهتر، کشف اینکه چگونه کرم انگلیسی داغ که روی شکلات تلخ و شیرین ریخته میشود، طعم و احساسی بسیار متفاوت از آنچه در کودکی میدانستم خواهد داشت - و بسیار خارقالعاده.
برای این پودینگ شکلاتی غنی، فقط منطقی بود که تمام چربی، تمام تخممرغها، تمام خامه را به آن بدهیم، و همه آنها را تشویق کنیم تا با شکلات تلخ و شیرین با هم بازی کنند. تراکم ظریف حاصل، چیزی نبود که قبلاً تجربه کرده بودم، هر لقمه آموزش خود در مورد اهمیت نه تنها طعم، بلکه بافت بود، هر قاشق شما را تشویق میکند تا تا جایی که میتوانید به آرامی پیش بروید و اجازه دهید آنقدر روی زبان شما بماند که زننده نباشد.
آیا این فنجان پودینگ دوران کودکی من است؟ نه کاملاً، نه. اما از آنجا شروع شد و یک نسخه بسیار مناسب برای هوسها و آرزوهای بزرگسالانه من است، یکی با یک درس ساده در مورد تکنیک کاستارد. و مهمتر از آن، لحظهای را ایجاد میکند که میتوانید احساس کنید همان کودک کوچکی هستید که زمانی بودید، شکلات را از روی درب جداشونده لیس میزنید - این بار بدون هیچ نگرانی از بریدن گوشههای دهانتان.