خورشید هنوز در پاریس طلوع نکرده است و من در انتظار در مقابل کاخ دادگستری ایستادهام تا شهادت کیم کارداشیان علیه آنچه "سارقان پدربزرگ" نامیده میشوند را تماشا کنم؛ گروهی از مجرمان حرفهای که بسیاری از آنها در دهه پنجاه و شصت زندگی خود بودند و در اکتبر ۲۰۱۶، در طول هفته مد پاریس، او را در سوئیت پنتهاوسش بستند و دهانش را بستند و میلیونها دلار جواهرات را سرقت کردند. در آن زمان، کارداشیان هنوز در تلاش بود تا ثابت کند شخصیتی است که اصلاً به هفته مد تعلق دارد؛ آن روزها، فرهنگ هنوز بین ستارههای شبکههای اجتماعی و ستارههای واقعی تمایز قائل میشد. این سرقت، ارتقای کارداشیان را به چیزی فراتر از یک اینفلوئنسر اینستاگرام نمایان کرد و حق حضور او در صحنه مد شهر را از طریق تجربه آسیبزا به دست آورد و همدردی عمومی شهردار پاریس را برانگیخت. این حادثه همچنین موجی از تیترهای خبری و گفتگوهای شبکههای اجتماعی را برانگیخت که آیا این حمله یک حقه تبلیغاتی بوده، آیا مصرف آشکار او او را به هدفی اجتنابناپذیر تبدیل کرده و آیا اصلاً باید اجازه دهیم این سرقت او را انسانیتر نشان دهد. این چرخه رسانهای در نهایت، کمتر از یک ماه بعد، تحتالشعاع انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور قرار گرفت؛ شخصیتی دیگر که به استفاده هوشمندانه از شبکههای اجتماعی شهرت داشت و مانند کارداشیان، برای مشهور بودن مشهور شناخته میشد.
بیشتر روزنامهنگارانی که با آنها در پاریس صحبت کردم، هرج و مرج را در روز شهادت کارداشیان پیشبینی میکردند. یکی از آنها به من گفت: "آنها برای حضور طرفداران پروپاقرص که شب را در بیرون سپری میکنند، آماده میشوند." دیگری پیشنهاد کرد که برای تضمین جایگاهی در دادگاه، ساعت ۵ صبح برسم، سه ساعت و نیم قبل از باز شدن درها. همانطور که مشخص شد، هیاهو به ورودی مطبوعات در آن سوی خیابان محدود شد، جایی که اِیبیسی و سیاِناِن از قبل از طلوع آفتاب منتظر بودند و صف پشت آنها لحظه به لحظه طولانیتر میشد. ساعتها طول میکشید تا افراد دیگری در صف دسترسی عمومی برسند. در نهایت، جوانی به نام وینسنت که یکی از طرفداران پروپاقرص است و با انبوهی از عکسهای ظاهر کارداشیان در مت گالا در طول سالها آماده شده بود، به من پیوست؛ از جمله آخرین ظاهر او، که ادای احترامی نسبتاً بیبحث به لنی کراویتز، موسیقیدان سبک راک، بود؛ فاصلهای زیاد با آنچه برخی ممکن بود انتظار داشته باشند او یک دهه پیش برای تم «بلک دَندییسم» بپوشد.
وینسنت میگوید امیدوار است کیم کارداشیان را ملاقات کند و او میتواند انتخاب کند که کدام عکس را امضا کند. سپس تریلر سریال تلویزیونی آینده را که کارداشیان در آن بازی میکند، "همه چیز عادلانه است" (All’s Fair)، ساخته رایان مورفی، از تلفن خود پخش میکند. در این سریال، کارداشیان که از سال ۲۰۱۸ پیگیری یک حرفه حقوقی را آغاز کرده است، نقش یک وکیل طلاق قدرتمند را بازی میکند. تریلر این سریال همزمان با حضور او در دادگاه پاریس به صورت آنلاین منتشر شده بود. این تلفیق عرضه محصولی مرتبط با موضوع با یک نقطه عطف شخصی، در این مرحله تعجبآور نیست، زیرا ما به ریتمهای همزمان ماشینآلات رسانهای کارداشیانها عادت کردهایم. به زودی، کارداشیان میتواند از شاهد دادگاه به وکیل تلویزیونی و سپس به وکیل قانونی تبدیل شود، درست همانطور که از قربانی مد به بازمانده سرقت هفته مد پاریس و سپس به الهامبخش صحنه مد برای بالنسیاگا و دولچه و گابانا تکامل یافت.
زمانی که درهای دادگاه باز میشوند، وینسنت و من - همراه با تعداد انگشتشماری از طرفداران که برای دیدن کارداشیان در واقعیت آمدهاند - وارد میشویم و خود را در میان هجوم گروههای فیلمبرداری میبینیم که در فضایی خارج از تالار ولتر، جایی که دادگاه از ۲۸ آوریل در جریان بوده است، مستقر شدهاند. جلسه صبح را به تماشای شهادت سیمون هاروش، استایلیست کارداشیان، میگذرانیم؛ او در زمان سرقت در پنتهاوس بود و با شنیدن فریادهای کارداشیان خود را در حمام حبس کرده بود. در برابر هیئتی از قضات فرانسوی که به نظر میرسید مشکوک هستند، هاروش را تماشا کردیم که آسیبهای عاطفی ماندگار ناشی از اعتقاد به تجاوز به بهترین دوستش و ترس از اینکه او نفر بعدی خواهد بود را توصیف میکرد.
هاروش شروعکنندهای مؤثر است؛ او خط انتقامی بسیار سختگیرانهتری نسبت به آنچه کارداشیان بعداً خواهد گرفت، ترسیم میکند و میگوید که میخواهد "عدالت اجرا شود." وقتی یکی از قضات از او پرسید که آیا تجمل بیشرمانه کارداشیان دردسر را دعوت کرده است، هاروش با استدلالی پاسخ میدهد که زمانی رادیکال بود اما اکنون در گفتمان اصلی طنینانداز شده است: "فقط به این دلیل که یک زن جواهرات میپوشد، او هدف قرار نمیگیرد. این مانند گفتن این است که چون یک زن دامن کوتاه میپوشد، مستحق تجاوز است."
در آغاز جلسه بعدازظهر، دادگاه با انتظار ورود کارداشیان پر از زمزمه است. ما در میان تعداد اندک برگزیدگانی قرار میگیریم که این ستاره را در فضایی که دوربینها مجاز نیستند - حتی دوربینهای خودش - مشاهده خواهند کرد. سکوتی بر فضا حاکم میشود. شخصی میگوید: "او اینجاست"، و سمت چپ گالریها، او آنجاست، ایستاده با کریس جنر جدی و کت و شلوارپوش و همراهی تیمی جدی از وکلا و نگهبانان امنیتی، درخشان، همانطور که بیشتر تیترها بعداً با دقت گزارش خواهند داد، با الماس. او راه خود را به سمت صندلیاش باز میکند، نگاهی مبهم و دلپذیر به سوی اعضای مطبوعات و عموم مردم میاندازد. سپس، پس از نشستن، همه در دادگاه ناگهان نفسهایشان را حبس میکنند: ردای یکی از وکلای فرانسوی که پشت کارداشیان ایستاده، به "بان" (مدل موی جمع شده) عالی او گیر کرده و سر کارداشیان را به عقب کشیده است، و برای برداشتن آن تقلا میشود.
نظارت عمومی بر کارداشیان در طول دههها صعود اجتماعی او، یک تانگو با "شادنفرویده" (Schadenfreude - لذت بردن از بدبختی دیگران) بوده است؛ دینامیکی بیپایان از تنش و رهایی در انتظار لغزشهای او و کنار آمدن با پیروزیهای او. این حمله به مدل موی عالی کارداشیان داستان ماندگار ما خواهد بود؛ شاهد بودن او در لحظهای بیش از حد انسانی از آسیبپذیری درست قبل از یک چرخه تبلیغاتی دیگر که او بر آن مسلط خواهد شد، پژواکی عجیب و کوچک از آنچه در سال ۲۰۱۶ برایش اتفاق افتاده بود.
پس از جدا شدن از وکیل، کارداشیان به سمت تریبون در مرکز اتاق میرود و با معرفی خود و تشکر از دادگاه برای وقتشان شروع میکند. سپس تجربه خود را از مورد سوءاستفاده قرار گرفتن و سرقت، دقیقاً به همان روشی که در سال ۲۰۱۶ در برنامه تلویزیونی خود و مصاحبههای بعدی در تاکشوها تعریف کرده بود، بازگو میکند، اگرچه اکنون باید این کار را در قطعات اطلاعاتی ساده برای مترجم دادگاه انجام دهد. او میگوید که این حادثه زندگی او را برای همیشه تغییر داد: "ما هرگز قبل از این فکر نمیکردیم که ناامن باشیم."
پس از سرقت، کارداشیان اولین عقبنشینی واقعی خود را از چشم عمومی داشت و سه ماه بعد در اینستاگرام دوباره ظاهر شد و عکسهای خانوادگی کمکیفیت با همسر آن زمانش، کانیه وست، و فرزندانشان که در خانهای شبیه به خانههای طبقه متوسط میچرخیدند، منتشر کرد. او در برنامه الن دیجنرس حضور یافت و از مادیگرایی خود صرف نظر کرد: "من شخص بسیار متفاوتی هستم... دیگر اهمیتی به آن چیزها نمیدهم." او همچنین سرمایهگذاریهای کارآفرینانهای را راهاندازی کرد که صرفاً بر پایه شباهت فیزیکی او نبودند، مانند کیموجی (Kimoji)، اپلیکیشنی با پیکتوگرامهای مرتبط با کارداشیان؛ شاید تا حدی برای ایجاد فاصله بیشتر از مردمی که عادت کرده بودند تمام شخصیت او را به عنوان کالا ببینند. موفقترین آنها برند لباسهای فرمدهنده اسکیمز (Skims) بود که بر "مثبتنگری بدنی" (body positivity) تأکید داشت، مدلهای متنوعی را در تبلیغات اولیه خود نمایش میداد و طبق گزارشها، تقریباً تمام محصولاتش در اولین روز آنلاین به فروش رفت.
او در مناسبتهای مختلف با رئیسجمهور ترامپ در دفتر بیضی دیدار کرد تا ابتکارات مختلف اصلاح عدالت کیفری را ترویج کند و یک ضربه دوتایی را در نمایش تداوم فروپاشی بین سیاست و سرگرمی به مردم ارائه دهد. ترامپ و کارداشیان هر دو ستارههای واقعیت بودند که شاید فقط یکدیگر را در توانایی خود در برانگیختن خشم عمومی به چالش میکشیدند. برای ترامپ، که توسط دیگر سلبریتیها هم در طول انتخابات و هم بعد از آن طرد شده بود، این دیدارها فرصتی برای تأیید دوباره نفوذ خود در فرهنگ پاپ بود. برای کارداشیان، این دیدارها به او حس مشروعیت میبخشید و همچنین نمایانگر گسترش پنجره اورتون (Overton window) یا محدوده سیاستها و مفاهیمی بود که عموم مردم قابل قبول میدانند. او مردم را شرطی میکرد تا او را در نقشهایی ببینند که حدود هنجارهای سلبریتیها را گسترش میداد؛ او تنها چند روز پس از انتشار سلفی بیکینی در اینترنت، در راهروهای قدرت قدم میزد. میتوان گفت، او صفحهای از کتاب بازی ترامپ را میگرفت. پس از پیروزی ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶، پژوهشگران نرمالسازی، آدام بیر (Adam Bear) و جاشوا کنوب (Joshua Knobe)، در مقالهای برای تایمز نوشتند که چگونه تکرار میتواند مقاومتهای ما را فرسایش دهد: "همانطور که رئیسجمهور ترامپ به انجام کارهایی ادامه میدهد که زمانی غیرمعمول تلقی میشدند، این اقدامات صرفاً معمولیتر نمیشوند؛ بلکه بیشتر به عنوان عادی دیده میشوند."
کارداشیان در جایگاه شهادت در مورد انتشار بیرویه محتوا در شبکههای اجتماعی توضیح میدهد که هاروش قبلاً از آن به عنوان "کسبوکار سرگرمی" در آمریکا یاد کرده بود. او میگوید: "شبکههای اجتماعی ابزاری عالی برای کسبوکار خانواده من هستند. هرچه دنبالکنندههای بیشتری داشته باشید، محصول بیشتری میفروشید. داشتن این نمایشهای واقعیت کوچک در شبکههای اجتماعی که مردم میتوانند هر حرکت شما را تماشا کنند، بخشی از فرهنگ در ایالات متحده آمریکاست." او به دادگاه اطمینان میدهد که از زمان سرقت، استراتژی اجتماعی خود را تغییر داده تا محتوای شخصی کمتری منتشر کند و هرگز در زمان واقعی. سوالات پرتنشتر قضات نه به عنوان ضربههای حماسی به امپراتوری کارداشیان، بلکه به عنوان ناچیز و قدیمی مطرح میشوند. ده سال پیش، سیل محتوای کارداشیانها ما را گیج میکرد. امروز، خواه بخواهیم یا نه، همه ما خلاصه اقتصاد اینفلوئنسرها را میدانیم.
کارداشیان در پاسخ به دلایل شهادت خود، پایدارترین روایت خود را تکرار میکند: نقش او در اصلاحات عدالت کیفری و قانون. او با اشاره به سارقان پدربزرگ، که در مقطعی به نوبت بلند شدند تا از او عذرخواهی کنند، میگوید: "این اولین بار بود که میتوانستم از همه بشنوم." "من واقعاً میخواهم وکیل شوم و این پایان ماجرا برای من است." او به یکی از مردان، اومار آیت خِداش (Aomar Aït Khedache)، که نامهای عذرخواهی برایش نوشته بود، رو میکند و میگوید: "شما را میبخشم." او به زیبایی سوال احمقانهای را رد میکند که آیا از هاروش برای عدم مداخله در طول حمله کینه دارد یا خیر. او اشاره میکند که به دلیل مجبور بودن به سفر با محافظان و کارکنان خصوصی در هر جایی که میرود، بار مالی را تجربه میکند. او به درمانی که برای کنار آمدن با خاطرات حادثه نیاز داشت، اذعان میکند. با این حال، در تمام این مدت، او بر انعطافپذیری خود تأکید میکند: "غیر از آن... سعی میکنم قوی باشم."
مدتهاست گمانهزنیهایی وجود دارد که دوران کارداشیانها "به پایان رسیده" است. این ایدهای است که هر زمان که برنامه تلویزیونی خانواده کاهش رتبه داشته باشد، یا هر زمان که کارداشیان در شبکههای اجتماعی دنبالکنندگان خود را از دست بدهد، دوباره مطرح میشود. این روایت شاید در سال ۲۰۲۰ به اوج رسید، زمانی که جهان خود را با وضعیت عادی جدید پاندمی سازگار میکرد و الگوریتم قدرتمند تیکتاک حجم سریعتر و بیشتری از محتوای شخصیسازی شده را به کاربران ارائه میداد و جوامع آنلاین را به خردهنیچها (micro-niches) تقسیم میکرد - هرگز برای یک شخصیت تکفرهنگی خوب نیست. با این حال، این چشمانداز جدید شبکههای اجتماعی دقیقاً به معنای سقوط نبود. در اواخر سال ۲۰۲۰، خانواده کارداشیان-جنر از قراردادی گزارششده ۹ رقمی با دیزنی خبر دادند. دو ماه بعد، در فوریه ۲۰۲۱، کارداشیان و وست درخواست طلاق دادند و فروپاشی ازدواج خود را به نوعی تبلیغات زنده تبدیل کردند، به نظر میرسید هر کجا میرفتند لباسهای بالنسیاگا میپوشیدند با همراهان جدیدی که برای پستهای فید (feed) مناسب بودند، و ارزش سهام کرینگ (Kering)، شرکت مادر برند، را بالا بردند. همان سال، اسکیمز بیش از یک میلیارد دلار ارزشگذاری شد. اگرچه نفوذ تیکتاک بر شبکههای اجتماعی در حال مرکزیتزدایی جریان فرهنگ بود، کارداشیانها بیش از آنچه هر کسی مایل به پذیرش بود، در امان بودند. آنها دیگر نه چهرههای رسواییهای دورهای، بلکه در حال تبدیل شدن به بخشی از جامعه نخبگان بودند.
این امتناع مطلق از ناپدید شدن - علیرغم نوسانات پیشرفتهای تکنولوژیکی، لطف عمومی و حتی آسیب فیزیکی - بخشی از چیزی است که با گذشت زمان، چهرههایی مانند ترامپ و کارداشیان را در بافت فرهنگ جای میدهد. آنها به اندازه کافی پایداری کردهاند تا اجتنابناپذیر به نظر برسند، که توسط اسطورههای خودساختهای که در آگاهی عمومی کاشتهاند، تقویت میشوند. کارداشیان در تلویزیون به دیجنرس گفت که معتقد است سرقت "قرار بوده اتفاق بیفتد" تا به او بیاموزد آنچه در زندگی واقعاً مهم است چیست. ترامپ اظهار مشابهی به خبرنگاران پس از نزدیک شدن به ترور در یک گردهمایی در باتلر، پنسیلوانیا، سال گذشته بیان کرد: "قرار است مرده باشم." او بعدها به جمعیت در کنوانسیون ملی جمهوریخواهان گفت که بسیاری این رویداد را "لحظهای الهی" مینامند.
درست است که نوع ویروسی شدنی که ترامپ و کارداشیان را به این مرحله از عادیسازی فرهنگی رساند، گذشته است. پس از خروج از دادگاه، جایی که گویندگان خبر در بیرون در حال تمرین گزارشهای خود در مورد "شهادت اشکآلود" کارداشیان هستند، در شبکههای اجتماعی میچرخم تا میزان علاقه عمومی به دادگاه را مشخص کنم. پستهای زیادی در مورد افشاگریهای هولناک از دادگاه دیدی (Diddy) وجود دارد که همزمان در حال برگزاری است. همچنین محتوای گربهای زیادی وجود دارد، و همچنین توصیههایی برای اینفلوئنسرها و حسابهای میم که قبلاً هرگز ندیدهام. مخاطبان خود من به نظر میرسد به بهروزرسانیهای من از پاریس علاقهمند هستند، اما تعامل ناچیز است. در همین حال، یک "ریل" (Reel) منتشر شده توسط یک اینفلوئنسر نسل زد (Gen Z)، که نزدیک به چهارده میلیون بار دیده شده، یک زوج جوان را نشان میدهد که برای عکسهای پروم (Prom) خود "عکسهای معروف هتل کیمیه (Kimye)" را "بازسازی" میکنند. اخبار سنتی همان جذابیت گذشته را ندارد زمانی که فیدهای شخصی ما طراحی شدهاند تا جریانی بیپایان از تازگی و نوستالژی را به ما ارائه دهند.
البته تصاویر صعود درخشان کارداشیان از پلههای ورودی کاخ دادگستری توسط نشریاتی مانند نیویورک تایمز و وگ در شبکههای اجتماعی منتشر شدهاند. (بعداً، وقتی در مورد انتخاب پوشیدن الماس از وکیلش سوال شد، شانه بالا انداخت و گفت: "کیم، کیم است.") شاید در دهه شصت، عکسهای او روی جلد مجله لایف (Life) قرار میگرفت، یا در دهه ۲۰۱۰ در استوریهای اینستاگرام همه بازنشر میشدند - بالاخره آنها یک رویداد مشروعیتبخش در زندگی یک نماد فرهنگی زمانی بحثبرانگیز را نشان میدهند. اما امروزه، تلاش برای اینکه یک عکس واقعاً برجسته شود، دشوار است.
تصویر نزدیک به ترور ترامپ در تابستان گذشته را در نظر بگیرید. برخی میگویند عکسهای حاصل از آن، که جایزه پولیتزر را بردند و شامل تصویری از ترامپ خونآلود که با چالش مشت خود را در هوا پرتاب میکرد، به او کمک کرد تا انتخابات را ببرد. اما حتی کردن یک تصویر واقعاً برجسته دشوار است.