در اوایل دوران شیفتگی من به eBay، یک پیام تهاجمی و خندهدار اغلب به توضیحات اقلامی که برای فروش عرضه میشد اضافه میشد: "لطفاً وقتتلفکنها مزاحم نشوند."
با خودم میگفتم: این یعنی چی؟ کمی مضطرب به نظر میرسید. آن زمان کمتر خسته و تحت فشار بودم. "آرام باش رفیق!"، خودمِ قدیمیام زیر لب میگفت، متحیر از لحن تدافعی و تند این فروشندگان کلافه.
تقریباً در همان زمان، در یک بعدازظهر شلوغ در اتاق خبر فایننشال تایمز، به همان اندازه از کار مشابه یکی از همکارانم در زندگی واقعی متعجب شدم. او در مواجهه با پیشروی کلامی یکی از همکاران که در مورد مشکلی با او صحبت میکرد، به سادگی این رویکرد را رد کرد.
او با قاطعیت گفت: "من ظرفیت این کار را ندارم." حتی دستش را بالا گرفت تا آنها را دور کند و به کار خودش ادامه داد. با خودم فکر کردم: "وای، بیرحمانه اما مؤثر بود – و احتمالاً کاملاً مردانه هم بود."
اخیراً، به این فکر میکردم که "میراندای دیروز" چطور واکنش نشان میداد. متوجه میشدم که دیگران چقدر با قاطعیت مرز تعیین میکنند. این کار برایم بیادبانه به نظر میرسید. اما نتوانستم درک کنم که این در واقع مقابله با پدیدهای است که محافظت از خود در برابر آن عاقلانه است: چیزهایی که وقت شما را میگیرند، در حالی که شما به اندازه کافی وقت ندارید.
اکنون اوضاع فرق کرده است. ایمیلها و پیامکها، از آن دوران بیگناه، به گروههای واتساپ و اعلانهای شبکههای اجتماعی پیوستهاند که پیگیری پیامهای کاری را به یک ماراتن شبانهروزی تبدیل کردهاند. مراقبت از والدین سالخورده یک سونامی از کارهای اداری ایجاد کرده است که مدرسه بچههایم حجم زیادی از برنامههای دیوانهکننده را به آن اضافه کرده تا به طور جداگانه همه چیز را از تکالیف گرفته تا واکسیناسیون و غیبتها را اطلاع دهد.
همهاش دردسر بزرگی است. و من تنها نیستم. یک نظرسنجی اخیر نشان داد که بریتانیاییها سالانه ۱.۵۲ میلیارد ساعت را به عنوان یک ملت صرف کارهای اداری میکنند و این مقدار زیادی از زمان مفید ما را هدر میدهد – و ما را با سرعت بیشتری به سمت فرسودگی دیجیتال سوق میدهد.
بدترین وضعیت را زنان میانسال دارند – احتمالاً به این دلیل که ما کارهای اداری را به نمایندگی از جوانان و سالخوردگان انجام میدهیم. آیا دانستن اینکه حجم کار زیاد من یک وضعیت عادی است، حالم را بهتر میکند؟ شاید نه – مطمئن نیستم که اگر تعداد زیادی از افراد ساعتها وقت خود را صرف این مزخرفات میکنند، این نشانه امنیت باشد. به قول پیتر فینچ در فیلم "شبکه": "من تا سر حد مرگ عصبانیام و دیگر نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم."
راه حل چیست؟ به گفته کال نیوپورت و دیگر پیامبران بازیابی منابع خود برای آنچه اهمیت دارد، بهتر است همه چیز را خاموش کنید. فقط انصراف دهید – از ایمیلها، شبکههای اجتماعی و کل "انچیلادای دیجیتال" (اشاره به بسته کامل دیجیتالی). شاید یک پیام خودکار برای عدم پاسخگویی تنظیم کنید، اما قول ندهید که هیچ کدام از آنها را بخوانید. زندگی در بیرون منتظر شماست تا آن را زندگی کنید، و کار نیز به شما نیاز دارد تا بدون حواسپرتی به آن بپردازید.
اما اکثر ما این لوکس را نداریم که حتی برای یک روز ناپدید شویم. غیرممکن بودن واقعاً آفلاین شدن، منجر به پیشنهادهای طنزآمیز در شبکههای اجتماعی برای مدیریت صندوق ورودی ایمیلهای پُر میشود. چطور است که برای انتخاب یک ایمیل برای پاسخ، یک رایگیری هفتگی برگزار کنیم و بقیه را حذف کنیم؟ کاش میشد!
اما رویکرد بهتری وجود دارد. حتی برای چند سال هم برای من کارساز بود، تا اینکه هجوم دیجیتالی شدت گرفت. به سادگی کارهای فوری را انجام دهید. یاد بگیرید که چگونه چیزهایی را که واقعاً به توجه شما نیاز دارند تشخیص دهید و بلافاصله با آنها برخورد کنید. من این را به استبداد لیستهای کارهای روزانه ترجیح میدهم، جایی که وظایف میانمدت به بارهای روانی وحشتناکی تبدیل میشوند.
در صنعت خبر، این یک هنجار است. همین الان پیگیری کنید، آن تماس تلفنی را بگیرید، لعنتی را بنویسید، اطلاعات را پیدا کرده و منتقل کنید. سپس به کار بعدی میروید. وقتی افراد در اتاق خبر تعلل میکنند، به طرز غیرمعمولی آزاردهنده است. فراتر از آن، کمی توهینآمیز به نظر میرسد – از این رو بود که همکارم سالها پیش از درگیر شدن خودداری کرد.
و واقعاً در آن تبادل نظر، چه کسی رفتار بدتری داشت؟ این چیزی است که من به آن بازگشتهام. اکنون فکر میکنم تعیین مرزها کاملاً ضروری است. این به این معنی نیست که جرأت کنم به یک همکار بگویم که ظرفیت ندارم، نه تنها به این دلیل که از زنان انتظار میرود مهربانتر باشند.
اما قطعاً نسبت به وقت دیگران کمتر بیملاحظه خواهم بود. دیگر انتظار پاسخ به پیامهای بیمعنی را ندارم، مانند پیامی که برای سردبیر این ستون فرستادم با شوخی احمقانه در مورد رایگیری ایمیلی. ایرادی ندارد که کمی شوخطبعی را در طول روز کاری به اشتراک بگذاریم. اما نادیده گرفتن آن نیز ایرادی ندارد. همانطور که او عاقلانه عمل کرد: "لطفاً وقتتلفکنها مزاحم نشوند!"