چندی پیش، بحث به موضوع عشق رسید. به طور خاص کارتهای تبریک تولد. آخر آدم باید چه چیزی در این کارتها بنویسد؟ تولدت مبارک رفیق بزرگ. خیلی دوستت دارم. همه موافق بودیم که فشرده کردن احساسات معنادار در یک تکه کاغذ سخت است. یکی گفت: "شوهرم از چتجیپیتی (ChatGPT) استفاده کرد." چتجیپیتی؟ اوه بله، یک فرمان وارد کنید و به شما میگوید چه بگویید.
با شوهر مورد نظر، جان، صحبت کردم. او گفت: "فقط خواستم امتحانش کنم، احتمالاً حتی با دوز بدبینی، تا ببینم کارش را خوب انجام میدهد یا نه." "واکنش من به اولین تلاش این بود که 'اصلاً بد نیست'. سپس سه یا چهار فرمان دیگر برای بهبود به آن دادم و از نسخه نهایی کاملاً راضی بودم." او نتایج را نوشت، پاکت را چسباند و به دوستش داد.
طی چند سال گذشته، چتجیپیتی (ChatGPT) از اوپنایآی (OpenAI) و سایر مدلهای زبان بزرگ با قدمهایی که هر روز بلندتر میشوند، وارد جامعه شدهاند. این چتباتها اطلاعات را که از مجموعههای عظیم دادهها شامل کتابها، وبسایتها، پستهای رسانههای اجتماعی، صفحات راهنمای نرمافزار و فهرست بلندی از منابع دیگر جمعآوری شدهاند، بازآرایی کرده و به متنی گرامری تبدیل میکنند. تنها چتجیپیتی تا مه 2025 حدود 800 میلیون کاربر فعال هفتگی تخمین زده میشود که افزایش شگفتانگیز دو برابری نسبت به 400 میلیون تخمینی در تنها فوریه 2025 را نشان میدهد.
کسانی که از پذیرش هوش مصنوعی مولد (Generative AI) حمایت میکنند، استدلال میکنند که این پدیده دیگر غیرقابل توقف است و کمک به نوشتن، موانع خودبیانگری را کاهش میدهد. به هر حال، کارت تولد جان احساسات خودش بود، مگر نه؟ چتجیپیتی فقط به او کمک میکرد تا آن را به کلمات درآورد. به عنوان یک نویسنده، این برونسپاری انتخاب کلمات برایم دشوار است، اما پس از صحبت با دوستان دیگر، به نظر میرسد استفاده از هوش مصنوعی مولد برای نوشتن احساسات به طور فزایندهای رایج شده است. ممکن است کسی بگوید: من میخواهم یک نامه استعفا بنویسم، اما میخواهم پشیمان به نظر برسد. میخواهم در برنامه «هینگ» (Hinge) حرف درستی بزنم. میخواهم به پدرم بگویم دوستش دارم.
آیا میتوانید یک پیام تولد برای پدرم بنویسید؟
چتجیپیتی: البته! در اینجا یک پیام تولد صمیمانه برای پدرتان آورده شده است:
تولدت مبارک، پدر!
امروز ما تو را جشن میگیریم – مردی که راهنمای من، قدرت من، و بزرگترین الگوی من بوده است. خرد، صبر و مهربانی تو بخش بزرگی از وجود من را شکل داده است، و من بینهایت از هر کاری که انجام دادهای و همچنان انجام میدهی، سپاسگزارم. امیدوارم این سال به همان اندازه که به اطرافیانت شادی بخشیدهای، برای تو هم شادی به ارمغان بیاورد. تو شایستهی همهی اینها و بیشتر هستی.
روزی پر از عشق، خنده و هر آنچه که تو را خوشحال میکند برایت آرزومندم.
همیشه دوستت دارم،
[نام شما]
پدر من یک فیزیکدان کوانتوم بازنشسته است. از چتجیپیتی خواستم که این نکته را در نسخهی جدیدی از پیام منعکس کند. تو به من آموختهای که عدم قطعیت چیزی برای ترسیدن نیست – فضایی است که کشف از آن آغاز میشود. تو را بیشتر از همهی کوارکهای کیهان دوست دارم. آیا میخواستم آن را شاعرانهتر کنم؟ بسیار خب.
امسال با لطف گستردهتر باد –
جهانی در آغوش تو.
جهانی در آغوش تو. آیا این همان چیزی است که من احساس میکنم؟ من به ندرت پدرم را در آغوش میگیرم. او نزدیک من زندگی نمیکند، بنابراین هر آغوشی معمولاً در اولین سلام و آخرین خداحافظی یک ملاقات اتفاق میافتد. او قوی است، این برداشتی است که من در طول زندگیام از او داشتهام، با وجود سکته مغزیاش، با وجود سنش. قوی و بزرگ و شاید یک جهان. یک جهان کامل در آغوش او. آیا من چنین احساسی نسبت به او دارم؟
امسال، شرکت «مچ گروپ» (Match Group)، که مالک برنامههای «تیندر» (Tinder)، «هینگ» (Hinge) و «اوککیوپید» (OkCupid) است، شروع به معرفی لایهای "تحولآفرین" از هوش مصنوعی در مجموعه برنامههای دوستیابی خود کرده است. این شرکت در نامهای به سهامداران اعلام کرد که در حال "کاوش چندین ویژگی مبتنی بر هوش مصنوعی" است، از جمله "آغازکنندههای گفتگو با عناصر زمینهای که سازگاری را برجسته میکنند" و "ایدههای قرار مبتنی بر علاقه".
مچ گروپ اظهار داشت که معتقد است هوش مصنوعی به برندهایش کمک خواهد کرد تا "ارتباطات معنیدار را سریعتر، ایمنتر و شخصیتر از همیشه ایجاد کنند"، اگرچه تأکید کرد که ویژگیهای هوش مصنوعی فعلی آن چتبات نیستند. مدیرعامل شرکت رقیب «بامبل» (Bumble) سال گذشته درباره مفهوم "مدیران برنامهریزی دوستیابی هوش مصنوعی" (AI dating concierges) صحبت کرد که به "آموزش" کاربران برای برقراری ارتباط بهتر با شرکای بالقوه کمک میکنند، در حالی که مدیرعامل «گرایندر» (Grindr) گفته است این شرکت در حال توسعه یک "همیار" (wingman) هوش مصنوعی است که در آینده میتواند با دیگر همیاران هوش مصنوعی چت کند پس از اینکه انسانهایشان با یکدیگر مچ شدند.
"جهانی در آغوش تو"، شاید بنویسم. آیا مهم است که این جمله از ماشینی آمده است که کلمات را از هر جا که بوده بلعیده است؟
لوک برونینگ، مدرس اخلاق کاربردی در دانشگاه لیدز، که در ماه فوریه نامهای سرگشاده را برای بررسی نظارتی بیشتر هوش مصنوعی مولد در فضاهایی که افراد به دنبال صمیمیت هستند، هماهنگ کرد، به من میگوید: "چند نگرانی اصلی وجود دارد." او میگوید: "نگرانی آشکار این است که چگونه هوش مصنوعی مولد میتواند به کلاهبرداران کمک کند. اما به طور مبهمتر، پیامد اجتماعی گستردهتر استفاده از عصای هوش مصنوعی هنگام تلاش برای صحبت در مورد احساسات وجود دارد: 'پذیرش گسترده هوش مصنوعی مولد ممکن است باعث کاهش مهارتهای صمیمی شود، جایی که افراد بدتر میشوند، یا توانایی خود را برای بیان خواستههایشان و صحبت کردن بدون کمک فناوری کاملاً از دست میدهند.'"
در ماه آوریل، سازمان نجات کوهستان انگلستان و ولز (Mountain Rescue England and Wales) اعدادی را منتشر کرد که افزایش شدیدی در تعداد افرادی که نیاز به نجات در مناطق بیابانی داشتند، نشان میداد. این آمار بین سالهای 2019 و 2024، 24 درصد افزایش یافته است. برای اولین بار، تیمها در سال 2024 هر روز سال فراخوانده شدهاند. این تغییر، دست کم تا حدی، به رشد برنامههای مسیریابی نسبت داده میشود. مایک پارک، مدیرعامل این سازمان، به گاردین گفت: "جای تعجب نیست که کسانی که احتمالاً بیشتر به تلفنهایشان تکیه میکنند، دچار مشکل میشوند."
بدون اصرار بر یک قیاس، موقعیتیابی جغرافیایی به ما قدرت سفر داده است. اما چه اتفاقی میافتد وقتی این قدرت ما را به سمت اعتماد و وابستگی فزاینده به نقشههایی که به ما ارائه میشوند سوق میدهد؟ شاید ظریفتر و شاید موذیانهتر: یک نقشه – چه عاطفی و چه جغرافیایی – چه اثری بر نحوهی دید ما به جهان، و نحوهی تفکر ما دربارهی خودمان در آن دارد؟
به یک مغازه کارتفروشی رفتم که در گوگل مپس پیدا کرده بودم. روز پدر نزدیک بود، بنابراین مغازه پر از عکسهای آبجو، فوتبال و گیتار برقی بود و در یک مورد حتی عکسی از یک عنکبوت که زیر لیوان به دام افتاده بود، دیده میشد. پدر، بدون تو کجا بودیم؟ احتمالاً روی یک صندلی ایستاده و از ترس جیغ میزدیم! آیا این پیام از پیش چاپ شده واقعاً بدتر از چیزی بود که هوش مصنوعی پیشنهاد میکرد؟ آیا این کارتها از قبل کلیشههای پدری را بازتاب نمیدادند، آن هم بدون کمک یادگیری ماشین؟
اما این پیام از پیش چاپ شده نیست که اهمیت دارد، هست؟ این کلمات دستنویس احساسی است، هر چقدر هم ساده، هر چقدر هم کلیشهای. از جان پرسیدم که آیا به دوستش گفته است که برای نوشتن تبریک تولدش از چتجیپیتی استفاده کرده است. او گفت: "بهش نگفتم." "فکر کردم خجالتآور و یک راه فرار است."
خیلی دوستت دارم. آیا نویسنده بودن این کلمات نهایتاً ارزشمندتر از هر قصیدهای است که هوش مصنوعی تولید میکند؟ اگر بتوانم این کلمات را با معنا پر کنم، آیا نمیتوانم کلمات دیگر را هم پر کنم؟ جهانی در آغوش تو، شاید بنویسم. آیا مهم است که این جمله از ماشینی آمده است که کلمات را از هر جا که بوده بلعیده است؟ آیا احساسات من را بهتر بیان میکند؟ یا اینکه، مانند یک شعر به یاد ماندنی، از ابتدا به آن احساسات شکل میدهد؟ فکر و زبان، زبان و فکر. یکی دیگری را در بر میگیرد. ناگهان خودم را عنکبوتی دیدم که زیر یک لیوان به دام افتاده است.
در مغازه کارتفروشی، کارتی با عکس ستارگان را انتخاب کردم که داخلش خالی بود.
رمان «آبهای زیرزمینی» (Groundwater) اثر توماس مکمولان در تاریخ 17 ژوئیه توسط انتشارات بلومزبری (Bloomsbury Publishing) با قیمت 18.99 پوند منتشر میشود.