




سوالی بیپاسخ در تاریخ موسیقی مدرن این است: چه بلایی بر سر فرهنگی آمد که آن همه هنرمند زن شگفتانگیز را در دهه 1990 ایجاد کرد؟ از لیز فیر تا بیورک، از پیجی هاروی تا گروه هول، از بیکینی کیل تا توری آموس و دیگران، زنانی با صداها، ظواهر و نظرات کاملاً متفاوت، از نظر منتقدان و تجارت به همان اندازه قدرتمند بودند، اگر نگوییم بیشتر از مردان. با این حال، در اوایل دهه 2000، همه ما از نظر موسیقی تجاری جریان اصلی، در دنیایی تحت سلطه ستارههای پاپ دیزنی زندگی میکردیم.
شرلی منسون، موسیقیدان اسکاتلندی که برای 31 سال خواننده اصلی گروه گاربج (Garbage) بوده، یکی از موفقترین گروههای راک آن دوران و از عوامل اصلی این فرهنگ زنمحور دهه 90، نظریهای جذاب در این باره دارد.
او میگوید: «یازده سپتامبر، تمام صداهای آلترناتیو زنانه را متوقف کرد، زیرا وقتی مردم میترسند، محافظهکار میشوند و یک جامعه محافظهکار از چه چیزی بیزار است؟ از یک زن خطرناک.»
خانم منسون در آوریل امسال در کافه مورد علاقهاش در محله لوس فلیز لسآنجلس افزود: «واقعیت این است که آنها پخش صداهای آلترناتیو زنانه را در رادیو متوقف کردند. به خاطر دارم کسی در شرکت اینترسکوپ رکوردز به من گفت که KROQ [ایستگاه رادیویی راک آلترناتیو لسآنجلس] تنها یک زن را پخش خواهد کرد، و آن هم گوئن استفانی است، و بنابراین ما تمام بودجه بازاریابی خود را روی نو دابْت (No Doubt) میگذاریم. این به معنای واقعی کلمه بنبست آن انفجار باورنکردنی صداهای آلترناتیو زنمحور بود، که نتیجه مستقیم آن موج اول شگفتانگیز زنان آلترناتیو بودند: کریسی هایند (Chrissie Hynde)، دبی هری (Debbie Harry)، پتی اسمیت (Patti Smith)، استیوی نیکس (Stevie Nicks). نسل من پاسخی به آن بود. حرفه ما منفجر شد، پس فکر کردیم: "اوه، هی، همه چیز خوب است، همه چیز تغییر کرده، سقف شکسته شده است." و سپس به سال 2001 رسیدیم و همه چیز فرو ریخت.»
او سرش را تکان داد و ادامه داد: «اکنون دو دهه است که شاهد مدیریت بسیار دقیق جوانان، اغلب انفرادی، اغلب متعلق به دیزنی، اغلب بچههای مدارس تئاتر هستیم، و آنها عالی هستند! این کار برای مردم شادی زیادی به ارمغان میآورد. به رقص واداشتن کسی – چه هدیه بزرگی. همین حرف زدن هم مرا به گریه میاندازد. اما در نتیجه، ما همچنین چیزهای غریب و شکننده و تاریک و ترسناک و خشم را از دست دادهایم، تمام چیزهایی که یک جامعه مردسالار برای ذهن یک زن جوان مناسب نمیداند.»
همانطور که در آلبوم جدید گاربج با نام «بگذار هر آنچه تصور میکنیم نور باشد» (Let All That We Imagine Be the Light) که اولین آلبوم کامل گروه در چهار سال اخیر است، شنیده میشود، خانم منسون تمام تلاش خود را میکند تا مشعل خشم غریب و شکننده را حمل کند.
خانم منسون با لگینگهایی با طرح حیوانات و چکمههای پلتفرم، موهای بلوند تقریباً سفیدش که به عقب جمع شده و لبهای قرمزش، به طرز عجیبی شبیه تصویری است که در سال 1995، زمانی که برای اولین بار در صحنه موسیقی آمریکا ظاهر شد، نشان میداد: یک شخصیت جذاب، باهوش، سرکش و با سبک لباسهای کلوپی. خانم منسون در 59 سالگی، جوانترین عضو گروه گاربج است که 17 میلیون آلبوم در سراسر جهان فروخته و شامل موسیقیدانان آمریکایی دوک اریکسون (Duke Erikson) و استیو مارکر (Steve Marker) و تهیهکننده مشهور باچ ویگ (Butch Vig) نیز میشود.
گروه گاربج با یکی از پر اهمیتترین دورانهای تاریخ موسیقی مدرن مرتبط است، زمانی که موسیقی آلترناتیو فرهنگ عامه را هدایت میکرد و آخرین دورانی بود که راک اند رول مبتنی بر گیتار در موسیقی محبوب غالب بود. اما گاربج در میان معاصران خود منحصر به فرد است، زیرا این گروه نه به عنوان محصول افسانه مورد علاقه درباره نحوه شکلگیری گروهها (بچههایی که با هم بزرگ شدند و در گاراژ کسی شروع به نواختن کردند) بلکه به عنوان ایده باچ ویگ شکل گرفت.
در سال 1994، آقای ویگ که در آن زمان آلبوم موفق نیروانا (Nirvana) در سال 1991 با نام «نِوِرمایْند» (Nevermind) و همچنین آلبومهای مهمی از گروههای ال۷ (L7)، اسمشینگ پامپکینز (Smashing Pumpkins) و سونیک یوث (Sonic Youth) را تهیه کرده بود، تصمیم گرفت گروه خودش را تشکیل دهد؛ گروهی که بیشتر به سمت پاپ متمایل باشد تا صدای سنگین گرانج که او به آن معروف بود و یک خواننده زن در راس آن باشد. آقای مارکر خانم منسون را در موزیک ویدیوی «خفهام کن» (Suffocate Me) از گروه آنجلفیش (Angelfish) که در آن زمان گروه او بود، در برنامه ویدیویی شبانه موسیقی آلترناتیو MTV به نام «120 دقیقه» دیده بود.
خواننده برای اولین بار اعضای آینده گروهش را در آوریل 1994 در هتلی در لندن ملاقات کرد، که اتفاقاً همان روزی بود که جهان از مرگ کرت کوبین (Kurt Cobain) مطلع شد. اولین تست رسمی او برای گاربج، که در استودیوی آقای مارکر در مدیسون، ویسکانسین برگزار شد، خوب پیش نرفت. آقای ویگ گفت: «ما برای او چند قطعه بیکلام جدید پخش کردیم و اساساً از او خواستیم بداههپردازی کند و چند ترانه بسازد. کار آسانی نبود. و آن جلسه تا حدی شکست خورد.»
چند روز بعد، او به آنها گفت که میداند چه کار کند. آقای ویگ گفت: «او برگشت، و در همان اتاق نشیمن ترانههای "Vow"، "Stupid Girl" و "Queer" را خواند» – قطعاتی که بعدها ترکیب امضای گاربج از کروسهای پاپِ قابل خواندن با یک تاریکی منزوی و غمزده را تشکیل دادند. «چیزی در رویکرد او دقیقاً برعکس خوانندههای آلترناتیو راک کنونی بود که در رادیو بودند: یک کمگویی آرام و شدید.»
خانم منسون گفت، ماهیت غیرارگانیک شکلگیری گاربج در هویت گروه و شاید در ماندگاری آن، محوری است. اعضای گروهش هنوز به نوعی برای یکدیگر مرموز هستند، به جای دوستان قدیمی که این چیز را از عمق صمیمیت ساختند و بنابراین در معرض هوسهای خودخواهی و ناامیدی نسبت به یکدیگر قرار دارند که به راحتی میتواند آن را نابود کند.
خواننده گفت: «من اصلاً نمیدانم – و شوخی نمیکنم وقتی این را میگویم – هیچ ایدهای ندارم که آنها چه کسانی هستند و از لحاظ خلاقیت چه چیزی میخواهند باشند. منظورم این است که ما یکدیگر را دوست داریم و میتوانیم در یک اتاق با هم بنشینیم و واقعاً با هم کنار بیاییم و سرگرم باشیم، اما آنها واقعاً با من صحبت نمیکنند. این ایده رمانتیک یک گروه نیست.»
به گفته خانم منسون، برای او شخصاً، داستان ازدواج از پیش تعیینشده، «اصل بسیاری از مبارزات من، در پویایی گروه، در صنعت موسیقی، و در نحوه درک شدن من بوده است. شبح نیروانا و کرت کوبین و باچ ویگ تمام دوران حرفهای من را تحت تأثیر قرار داده است.»
او به یاد آورد که اولین مسئول روابط عمومی گروه به او گفت: «فقط برای اینکه بدانی، هیچکس نمیخواهد با تو صحبت کند، ما تلاش میکنیم آنها را به سمت تو هدایت کنیم، اما هیچکس نمیخواهد با تو صحبت کند.»
او افزود: «حتی اکنون، پس از 30 سال خواننده اصلی بودن، احساس میکنم بسیاری از کارهای من صرفاً متعلق به آن مردسالاری در نظر گرفته میشود، و این میتواند آزاردهنده باشد. باید بگویم، این هیچ ربطی به باچ ندارد. تقصیر او نیست. او فقط یک مرد است.»
بسیاری از خوانندگان اصلی زن با حس ناخودآگاهی از تضعیف شدن ظریف، در عین حال که مرکز آشکار جاذبه یک گروه هستند، دست و پنجه نرم میکنند. خانم منسون یکی از موفقترین گروههای راک دوران خود را رهبری میکند، بارها روی جلد مجلات رولینگ استون (Rolling Stone) و اسپین (Spin) ظاهر شده، در حالی که به گفته خودش، بسیاری او را نسبت به موفقیت کلی گاربج نسبتاً بیاهمیت دانستهاند.
دوستانش میگویند وضعیت غریبهبودن خانم منسون، قدرت خارقالعاده اوست. پیچز (Peaches)، موسیقیدان و هنرمند پرفورمنس که خانم منسون را از اواسط دهه 2000 میشناسد، گفت: «توانایی او برای همدردی باورنکردنی است. ما شامهایی برگزار میکنیم و همیشه تازهواردهای جوانی هستند که شرلی آنها را دعوت کرده است.»
در دنیای راک، «گفتگوی بونو» لحظهای در دوران حرفهای یک گروه جوان است که خواننده اصلی گروه یوتو (U2) با نوظهوران مینشیند تا پندهای برادرانه را منتقل کند. ویل چمپیون (Will Champion)، درامر گروه کلدپلی (Coldplay)، درباره این تجربه در برنامه «هوارد استرن شو» صحبت کرد، و کورتنی لاو (Courtney Love) یک بار به یاد آورد که به جولیان کازابلانکاس (Julian Casablancas) از گروه استروکز (The Strokes) گفته بود از رد کردن این فرصت پشیمان است، زمانی که به او و کرت کوبین پیشنهاد شده بود.
خانم منسون خودش را خواهر بزرگتر جمعی راک اند رول نمیداند – اما دیگران اینطور میبینند.
کارن او (Karen O)، خواننده اصلی گروه یهیه یه (Yeah Yeah Yeahs) گفت: «شرلی نوعی مربی من در ابتدای کارم بود. عشق و اعتقاد او باعث شد احساس کنم کاری که انجام میدهم درست است، در حالی که من روی جزیره تنهایی خودم به عنوان خواننده اصلی زن در راک شناور بودم. او فقط قلبش را روی آستینش حمل نمیکند، بلکه حاضر است تمام روحش را زیر و رو کند، تا درباره تمام مسائل بسیار سخت، آسیبپذیر و دردناک شخصی که افراد حساس در این سیستم تجربه میکنند، صحبت کند.»
لورن میبری (Lauren Mayberry)، خواننده اصلی گروه سینتپاپ اسکاتلندی چورچز (CHVRCHES) گفت: «شرلی یکی از اولین افرادی در صنعت بود که وقتی در اوایل دوران حرفهایام تجربیات دشواری داشتم، با من تماس گرفت. شرلی در بهترین و واقعیترین معنا یک "دخترِ دختران" است. او از تشویق و حمایت از دیگر هنرمندان زن، هنرمندان کوییر (LGBTQ+)، هنرمندان رنگینپوست آگاه است، و دیدن این موضوع به عنوان یک طرفدار و یک زن دیگر در صنعت همیشه بسیار تأثیرگذار بوده است. این میتواند مکانی بسیار منزویکننده باشد، و او واقعاً آرزو دارد مردم را با خود بالا بکشد.»




«زن جوان خشمگین» از یک خانواده خوب
داستان کودکی خانم منسون اغلب اینگونه روایت میشود: کودکی سرکش از ادینبورگ، مورد آزار و اذیت در مدرسه، برای کنار آمدن با درد به خودزنی روی آورد، و در نهایت موسیقی را به عنوان ابزاری برای پردازش دردهایش پیدا کرد. این روایت درست است، اما تصویری محدود از دختری را ترسیم میکند که در حین کار به عنوان فروشنده لوازم آرایش در فروشگاه بریتانیایی میس سلفریج (Miss Selfridge) به دلیل ترساندن مشتریان به انبار منتقل میشود. خانم منسون گفت: «من یک زن جوان واقعاً خشمگین بودم.»
اما او یک کودک خیابانی پس از دوره دیکنزی نبود. والدین خانم منسون تا زمان مرگ مادرش در سال 2008 بر اثر نوعی نادر از زوال عقل، ازدواج کرده بودند. او گفت: «من عاشق همه چیز مادرم بودم، هر سلول از وجودش، و او این را میدانست.» پدر خانم منسون هنوز در 87 سالگی زنده است، «و او هنوز درگیر زندگی است، برای خودش قرار ملاقات میگذارد، دوستان قدیمیاش را ملاقات میکند، شیفته رابرت لوئیس استیونسن (Robert Lewis Stevenson) و جان مویر (John Muir) و شعر و هنر است و وقتی به خانه او بروید، اطلسهایش را بیرون آورده و با دقت به آنها نگاه میکند.»
خشم خانم منسون عموماً از احساس محدودیت توسط ساختارها و چارچوبها و به طور خاص، از مقابله با مردسالاری شخصی خود او نشأت میگرفت. او گفت: «من در آتش شورش علیه پدرم ساخته شدم، زیرا او بسیار سلطهجو و فوقالعاده باهوش بود و نسبت به فرزندانش سختگیر.»
خانم منسون به یاد آورد که مادرش مجبور بود از پدرش – که یک استاد دانشگاه بود – پول بخواهد، که این موضوع خشم عمیقی در خانم منسون برانگیخت. مادرش تا حدود 5 سالگی در یک یتیمخانه زندگی کرده بود، «بنابراین او سختگیر بود،» خواننده گفت، «و در سیستم بزرگ شده بود، بنابراین تقریباً مثل یک فرزند ارتشی بود – تختها با گوشههای خاص درست میشدند. او یک آشپز و نانوا فوقالعاده بود و هر روز سخت کار میکرد، اما یک زن سنتی بود.»
وقتی خانم منسون 17 ساله بود، به اولین گروه واقعی خود، گودبای مستر مکنزی (Goodbye Mr. Mackenzie) پیوست. اما تا سال 1992، گروه توسط ناشرشان کنار گذاشته شد، که میخواست خانم منسون را حفظ کند، بنابراین او گروه آنجلفیش را با همان اعضا تشکیل داد. اگرچه استعدادش آشکار بود، تا زمانی که وارد آن استودیو در مدیسون شد، او هرگز واقعاً آهنگی ننوشته بود.
در مقالهای در نیویورک تایمز در سال 2018، خواننده درباره میل به خودآزاری در سال 1998، در حین تور برای دومین آلبوم گاربج، نوشت: «من از "سندرم ایمپاستر" (Impostor Syndrome) شدید رنج میبردم، دائماً خودم را با همتایانم مقایسه میکردم و صادقانه باور داشتم که آنها همه چیز را درست انجام دادهاند و من همه چیز را بسیار اشتباه انجام دادهام.»
پس از سی سال، خانم منسون هنوز با ایده اینکه دقیقاً چه کسی است، از نظر خلاقیت، دست و پنجه نرم میکند. او موسیقی میسازد، «چون به ارتباط نیاز دارم،» او گفت. «این انگیزه من است. میخواهم مردم را لمس کنم. من مثل اینم: "آیا شما آنجا هستید؟ آیا من اینجا هستم؟ آیا ما واقعی هستیم؟" و من عاشق اجرا هستم.» اما، او میگوید، «خیلی طول کشید تا فکر کنم یک هنرمند هستم.»

دوباره با هم، دوباره جدا
اگرچه آقای ویگ حس قویای از چگونگی ارائه موسیقی گاربج داشت، خانم منسون درک میکرد که تصویر گروه باید با صدای نوآورانه آن مطابقت داشته باشد. او گفت: «وقتی به گروه پیوستم، هرگز فکر نمیکردم که به جایی برسیم، چون ظاهر افتضاحی داشتیم!»
خانم منسون گروه گاربج را تشویق کرد تا توجه پیچیدهتری به هنرمندان بصری که با آنها کار میکردند، داشته باشند و با الن فون اونوِرث (Ellen von Unwerth)، سوفی مولر (Sophie Muller) و استفان سِدنائی (Stéphane Sednaoui)، و دیگران همکاری کردند. موزیک ویدیوی یکی از موفقترین آهنگهای اولیه گاربج، «فقط وقتی باران میبارد خوشحالم» (Only Happy When It Rains)، توسط ساموئل بایر (Samuel Bayer) کارگردانی شد، که ویدیوی انقلابی نیروانا به نام «بوی روح نوجوانی میدهد» (Smells Like Teen Spirit) را نیز کارگردانی کرده بود.
هنگامی که گروه بر روی سومین آلبوم خود، «گاربج زیبا» (Beautiful Garbage)، کار میکرد، اولین ازدواج خانم منسون با مجسمهساز اسکاتلندی، ادی فارل (Eddie Farrell)، رو به فروپاشی گذاشت. (او از سال 2010 با تهیهکننده و مهندس صدا، بیلی بوش (Billy Bush) ازدواج کرده است.) قرار بود این آلبوم در 11 سپتامبر 2001 منتشر شود و پس از آن یک تور جهانی برگزار شود. اما انتشار آلبوم تا اوایل اکتبر به تأخیر افتاد. اگرچه گروه در نهایت به تور رفت، اما آن را کوتاه کردند. گروه چهارمین آلبوم خود، «مانند من خونریزی کن» (Bleed Like Me) در سال 2005 را تبلیغ کرد، سپس وارد دورهای نیمهتعطیلی شد.
گروه گاربج در سال 2010 به فعالیت بازگشت و از آن زمان تاکنون به اجرای زنده و ساخت آلبوم مشغول است. گروه شروع به کار بر روی آلبوم «بگذار هر آنچه تصور میکنیم نور باشد» در سال 2023 کرد. درست مانند اولین آلبوم گروه، آقایان روی موسیقی کار میکردند و خانم منسون نتایج را «بدون توضیح، بدون ارتباط، هیچ چیز» دریافت میکرد، او گفت: «فقط قطعات بیکلام.» از آنجا، او شروع به کار میکرد، رنگها را اضافه میکرد، آنها را گسترش میداد، و به آن طرحهای اولیه صدا، بیان و سرزندگی و زبان میبخشد.
خواننده گفت: «هر بار که قدمی برای خلق چیزی برمیداری، احساس متفاوتی دارد زیرا در مرحله کاملاً متفاوتی از زندگیات هستی. و در این مورد، ما حتی در یک اتاق نبودیم. من در بستر بیماری بودم و آنها در استودیو بودند.»
در سال 2016، خانم منسون در صحنه دچار حادثه شد و به شدت از ناحیه لگن آسیب دید که در نهایت منجر به دو عمل جراحی تعویض مفصل لگن پی در پی، یکی در سال 2023 و دیگری در سال 2024 شد. او میگوید: «این یک کابوس بود اما عالی هم بود. به من این اجازه را داد که بگویم: "من جوان نیستم. من یک پیرزن شکسته هستم که لگنم را به یک مانع در KROQ's Weenie Roast کوبیدم!" این به من اجازه داد که فقط آرام باشم. در این مرحله، واقعاً برایم مهم نیست که دیگران درباره من چه فکر میکنند.»