تصویرسازی از Jan Buchczik
تصویرسازی از Jan Buchczik

علم پشت هنر گفتگو

صحبت های کوچک یک مهارت بیش از حد ارزیابی شده است. در عوض، پاداش های بحث در مورد مسائل عمیق را کشف کنید.

می خواهید از نوشته های آرتور مطلع باشید؟ ثبت نام کنید تا هر بار که یک ستون جدید منتشر می شود، یک ایمیل دریافت کنید.

به طور معمول، من از شام های اجتماعی و حرفه ای اجتناب می کنم. نه به این دلیل که من ضد اجتماعی هستم یا غذا را دوست ندارم. برعکس. دلیلش این است که گفتگوها معمولاً طولانی، سطحی و خسته کننده هستند. با این حال، اخیراً، من و همسرم در شامی با چندین زوج متاهل دیگر شرکت کردیم که معلوم شد جذاب ترین گردهمایی است که در مدت طولانی تجربه کرده ایم. میزبان، که ما فقط یک بار قبل از آن ملاقات کرده بودیم، این شام را با چند تعارف آغاز کرد، اما تقریباً بلافاصله این سؤال را از زوج های حاضر پرسید: "آیا تا به حال بحران بزرگی در ازدواج خود داشته اید؟"

یخ شکن خوبی است، درست است؟ با این وضعیت، ممکن است فکر کنید که در حال بهانه تراشی و فرار سریع هستید. اما اول، محیط اجتماعی را در نظر داشته باشید: این شام در مادرید برگزار شد، نه مینیاپولیس. نکته مهم تر این است که میزبان موضوع را با درجه نادری از ظرافت و مهارت مطرح کرد: او این کار را به گونه ای انجام داد که کنجکاوی واقعی در مورد تجربه دیگران، و با صمیمیت، طنز و عشق را منتقل می کرد. سوال او پاسخ های جذاب، صریح و متفکرانه ای را به همراه داشت - بنابراین، به دور از این که بخواهم آنجا را ترک کنم، متوجه شدم که ساعت ها به سرعت سپری می شوند (کار کمی نیست، با توجه به اینکه بسیاری از شام ها در مادرید بعد از نیمه شب به پایان می رسند).

این مناسبت باعث شد فکر کنم که بیشتر ما می توانیم یک یا دو نکته در مورد نحوه شرکت در یک گفتگو یاد بگیریم - حتی یک گفتگوی ظریف یا دشوار - به طوری که این تبادل الهام بخش شادی و علاقه باشد. خوشبختانه، تحقیقات زیادی وجود دارد که می تواند نشان دهد چگونه این کار را انجام دهیم.

بخوانید: گفتگو را قبل از اینکه خیلی دیر شود انجام دهید

برخی از افراد در گفتگو از دیگران راحت تر هستند. به طور خاص، افراد برونگرا معاشرت اجتماعی را نشاط بخش می دانند، در حالی که افراد درونگرا معمولاً آن را طاقت فرسا تجربه می کنند. عصب شناسان توضیح جالبی برای این موضوع ارائه داده اند. برای مقاله ای در سال 2011 در مجله علوم اعصاب شناختی، محققان از الکتروانسفالوگرافی برای اندازه گیری شکلی از فعالیت مغز، معروف به موج P300، زمانی که چهره های انسانی به افراد نشان داده می شد، استفاده کردند. آنها دریافتند که افراد برونگرا دامنه P300 بالاتری نسبت به افراد درونگرا دارند، به این معنی که محرک های اجتماعی توجه آنها را جلب می کند (یک پیش شرط آشکار برای، به عنوان مثال، مشارکت پرانرژی در گفتگو). افراد درونگرا فعالیت مغزی کمتری مرتبط با جذابیت یا علاقه به چهره های مخاطبان بالقوه نشان دادند - بنابراین می توانیم به طور منطقی فرض کنیم که افراد از این نوع کمتر برای یک گفتگوی پر جنب و جوش آماده می شوند.

گروه دیگری که گفتگو برای آنها می تواند دشوار باشد، افراد دارای طیف اوتیسم هستند، حتی اگر اوتیسم آنها خفیف باشد و عملکرد بسیار بالایی داشته باشند. کارشناسان در این زمینه سه توضیح برای این موضوع ارائه می دهند: مقاومت در برابر تغییر موضوعات، عدم پرسیدن سوالات پیگیری، و تمایل به تثبیت شدن روی یک موضوع خاص به استثنای سایر موضوعات.

یک مشکل رایج در گفتگوها این است که ما یکدیگر را به خوبی که فکر می کنیم درک نمی کنیم. پنج محقق در مقاله ای در مجله روانشناسی اجتماعی تجربی در سال 2011 نشان دادند که حتی در میان دوستان و همسران، افراد بر این باورند که 85 درصد از مواقع معنای مورد نظر از آنچه دیگران می گویند را درک می کنند، در حالی که رقم واقعی برای قابلیت اطمینان درک آنها 44 درصد است. همانطور که محققان اشاره می کنند، یک پرسش بی گناه مانند "چه کار می کردی؟" می تواند علاقه واقعی، ناراحتی از دیر رسیدن شخص دیگر یا سوء ظن در مورد کاری که انجام می داده اند را منتقل کند. این ناپایداری معنا ممکن است به دلیل ابهام لحن یا به این دلیل باشد که مردم به اندازه کافی به یکدیگر گوش نمی دهند. در یک آزمایش اخیر که در آن به افراد وظیفه داده شد که با کسی آشنا شوند، یک شریک گفتگو در واقع 24 درصد از تعامل به حرف های شخص دیگر گوش نمی داد.

گوش دهید: بهترین های نحوه: صحبت های کوچک انجام دهید

به جرات می توان گفت که مهمترین دلیلی که گفتگوها دشوار هستند این است که ما برای آنها آماده نمی شویم یا برای بهتر شدن در آنها تلاش نمی کنیم. این استدلال همکار من در هاروارد، آلیسون وود بروکس (بدون نسبت) است، که کتاب جدیدش، صحبت: علم گفتگو و هنر بودن خودمان، به دنبال دهه ها تحقیق در مورد نحوه تعامل ما با مردم و نحوه انجام بهتر و لذت بخش تر آن است. همانطور که بروکس نشان می دهد، مردم معمولاً زمان بیشتری را صرف فکر کردن در مورد اینکه چه چیزی برای یک مهمانی شام بپوشند، می کنند تا اینکه در مورد چه چیزی صحبت کنند. محققان دریافته اند که، جدای از تنبلی، این بی خیالی در مورد گفتگو به این دلیل است که 50 درصد بر این باورند که فکر کردن در مورد موضوعات از قبل باعث می شود که گفتگو اجباری و مصنوعی به نظر برسد. تنها 12 درصد از مردم فکر می کنند که چنین آمادگی ذهنی تجربه را بهبود می بخشد.

بروکس با ارائه یک ابزار یادگاری که به اندازه کافی مناسب TALK نامیده می شود، چهار اصل مبتنی بر تحقیق را برای انجام یک گفتگوی قوی و لذت بخش ارائه می دهد.

T مخفف موضوعات است.
قبل از ورود به یک گفتگو، به چند موضوع فکر کنید که دوست دارید با شرکای خود در مورد آنها بحث کنید. بدون شک این در ذهن میزبان ما در مادرید بود. او به خوبی می دانست که مهمانانش در ارزش ها و باورهای او در مورد ازدواج سهیم هستند و تقریباً مطمئناً خطرات راه اندازی یک موضوع ظریف را از قبل سنجیده است. یخ شکن او خود به خودی نبود، بلکه از پیش تعیین شده بود، که - به دور از ایجاد دست و پا گیر بودن این حرکت - سطح اعتماد را در اطراف میز بالا برد.

این تاکتیک برای محیط های غیر از مهمانی های شام مناسب است. من معمولاً سؤالات مهمی را که می خواهم از همسرم بپرسم یادداشت می کنم. سعی کنید لیستی از موضوعاتی که برای صحبت با افراد مهم مختلف در زندگی تان مناسب هستند، تهیه کنید. می توانید از یک سوال آماده به عنوان دلیل خوبی برای تماس یا ملاقات استفاده کنید.

A مخفف پرسیدن است.
بدیهی است که بازجویی سفت و سخت گفتگوی خوبی را ایجاد نمی کند. دانشجویان جوان من معمولاً شکایت می کنند که این روش پرسش و پاسخ تنها راهی است که والدینشان با آنها ارتباط برقرار می کنند، که نشان می دهد برخی از والدین در الگویی که از زمانی که فرزندانشان کوچک بودند گیر کرده اند و رابطه ای با آنها به عنوان بزرگسالان بالغ ایجاد نکرده اند. این یک مشکل نسلی و شاید درون خانوادگی خاص است. اما به طور معمول، یک گفتگو بدون سوال بی ارزش است - صحبت کردن با کسی که کاملاً کنجکاو به نظر نمی رسد، سرگرم کننده نیست.

تفاوت در این است که پرسش خوب نیاز به گوش دادن عمیق دارد. وقتی واقعاً روی حرف های شخص دیگری تمرکز می کنید، سوالات پیگیری به طور طبیعی مطرح می شوند. در مقابل، وقتی گوش دادن به معنای چیزی بیش از منتظر ماندن برای صحبت کردن نیست - که اغلب در دنیای آکادمی من اینطور است - سوالات پیگیری یا وجود ندارند یا شکلی هستند.

L مخفف شوخ طبعی است.
بروکس طرفدار بزرگ طنز است، زیرا باعث می شود گفتگوها سرگرم کننده باشند. این بدان معنا نیست که شما باید به یک گروه کمدی بداهه بپیوندید. در واقع، طنز موفق به ندرت به معنای گفتن جوک است. این به معنای حفظ "شوخ طبعی خوب" است: سبکی و لطافت، که از سنگین و جدی شدن اوضاع جلوگیری می کند. ما ممکن است خنده را بیشتر به عنوان روان کننده اجتماعی در نظر بگیریم تا پاسخی به یک ضرب المثل. در واقع، در یک مطالعه، محققان دریافتند که تنها 10 تا 15 درصد از خنده در یک گفتگو در پاسخ به چیزی واقعاً خنده دار بوده است.

یک راه آسان برای حفظ این نوع شوخ طبعی خوب این است که به سادگی لبخند بزنید - به همان اندازه برای نفع خودتان برای شرکای گفتگوی تان. روانشناسان مدت هاست می دانند که وقتی لبخند می زنیم، می تواند روحیه خودمان را بالا ببرد. علاوه بر این، شوخ طبعی خوبی که با لبخند منتقل می شود نشان داده شده است که در تعاملات مسری است. یک شخص تمایل دارد نشانه عاطفی یک چهره خندان همدل را بگیرد و خودش احساس شادی بیشتری کند. همانطور که برای مهمانی شام بعدی خود آماده می شوید، سعی کنید هنگام بستن کراوات یا آرایش کردن در آینه لبخند بزنید.

K مخفف مهربانی است.
این احتمالاً مهمترین عنصر در یک گفتگوی خوب است. شما می توانید آن را به عنوان سخاوت در نظر بگیرید، زیرا شامل فکر کردن در مورد نیازهای شخص دیگر در یک گفتگو و سپس دادن آن است. همانطور که بروکس اشاره می کند، این ممکن است تشویق، بازخورد سخت، ایده های جدید، خنده سریع، یک صفحه صدا، سوالات چالش برانگیز یا فقط یک استراحت باشد. اما همیشه به معنای تمرکز در درجه اول بر شخص دیگر است، نه بر خودتان.

شاید این خسته کننده یا ناخوشایند به نظر برسد. برعکس. همانطور که بسیاری از مطالعات نشان داده اند، استفاده از منابع خود برای دیگران تمایل دارد شادی بیشتری را نسبت به استفاده از آنها برای خودتان ترویج کند. البته، این نباید محدود به منابع مادی باشد - در واقع، توجه شما ممکن است با ارزش ترین چیزی باشد که می توانید در هر لحظه به اشتراک بگذارید.

Arthur C. Brooks: فایده انجام کارهایی که در آنها بد هستید

یک نکته آخر که باید در مورد داشتن گفتگوهای بهتر به خاطر داشته باشید: در مهمانی شام ما در مادرید، عنصر اصلی این تبادل درخشان، عمق آن بود. دلیلی که من به طور کلی از شام ها دوری می کنم، کم عمق بودن آنها، تمرکز آنها بر موضوعاتی است که هیچ اهمیت واقعی ندارند، نوع برخوردی که به سادگی زمان را بی ضرر می گذراند، بدون هیچ گونه سرمایه گذاری یا خطر واقعی. من به چوب گلف جدید شما اهمیتی نمی دهم. زندگی کوتاه است؛ عمیق شوید یا به خانه بروید، من می گویم.

آیا من یک آدم عجیب و غریب هستم که این نگرش را دارم؟ علم می گوید نه. یک مطالعه در سال 2010 در مجله علوم روانشناسی دریافت که هر چه درصد گفتگویی که صحبت های کوچک است بیشتر باشد، رفاه شرکت کنندگان کمتر است، در حالی که هر چه درصد موضوعات اساسی بیشتر باشد، رفاه بیشتر است.

پس ادامه دهید: ما را دعوت کنید و در مورد ازدواج ما بپرسید. من و خانم بروکس با خوشحالی تا بعد از نیمه شب خواهیم ماند.