تصویرسازی: کلوئی کوشمن
تصویرسازی: کلوئی کوشمن

برای کسب کمک آمریکا، به متحدان گفته می‌شود ملی‌گرایان را انتخاب کنند

دنیای مگا (MAGA) با نیروهایی معاشقه می‌کند که زمانی اروپا را از هم پاشیدند

یکی از مهارت‌های اصلی در دیپلماسی دنیای مگا (MAGA)، ارائه پیشنهادهایی است که نمی‌توان آن‌ها را رد کرد. «کارول ناواتسکی باید رئیس‌جمهور بعدی لهستان باشد. متوجه هستید؟» کریستی نوام، وزیر امنیت داخلی آمریکا، در ۲۷ مه به رای‌دهندگان لهستان اصرار کرد. خانم نوام در یک گردهمایی در یاسیونکا، یک مرکز لجستیکی نزدیک مرز با اوکراین، چند روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سخنرانی می‌کرد؛ انتخاباتی که در آن آقای ناواتسکی، یک مورخ ملی‌گرا، با شهردار مترقی و حامی اروپا در ورشو به رقابت می‌پرداخت.

سپس خانم نوام با لحنی تهدیدآمیز افزود، و گویا اشاره کرد که اگر لهستانی‌ها می‌خواهند سربازان آمریکایی در کشورشان بمانند، باید رئیس دولت مناسبی را انتخاب کنند. برای بسیاری از لهستانی‌ها، این پادگان، ضامن حمایت آمریکا با گوشت و خون است. خانم نوام به جمعیت گفت: «اگر لهستانی‌ها رهبری را انتخاب کنند که با رئیس‌جمهور دونالد ترامپ همکاری کند، متحدی قدرتمند در برابر "دشمنانی که ارزش‌های شما را ندارند" خواهند داشت.» او ادامه داد: «با رهبر مناسب، مرزهای قوی خواهید داشت و از جوامع خود محافظت خواهید کرد» و «همچنان حضور آمریکا، حضور نظامی، در اینجا خواهید داشت.»

آقای ناواتسکی در ۱ ژوئن به سختی به پیروزی رسید. در پیام تبریک، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، اعلام کرد: «مردم لهستان صحبت کرده‌اند و از ارتش قوی‌تر و تامین امنیت مرزهای خود حمایت می‌کنند.» هرگز مشخص نخواهد شد که مداخله خانم نوام چه تعداد رأی را تغییر داد. با این حال، بازدید او در آستانه انتخابات، گواهی بر انقلابی در روابط آمریکا با اروپاست. این تصور که آمریکا منافع حیاتی در امنیت جمعی اروپا دارد، جای خود را به چیزی ناگوارتر و مشروط‌تر می‌دهد. این پیشنهاد انتخابی آمریکا بر شکایت‌های آشنا از روسای جمهور دموکرات و جمهوری‌خواه استوار است که اعضای اروپایی ائتلاف ناتو باید بیشتر برای دفاع خود هزینه کنند. اما بی‌صبری دنیای ترامپ نسبت به اروپا فراتر از غرولندها درباره سوءاستفاده است. اگر حرف‌های خانم نوام و آقای روبیو را جدی بگیریم، خارجی‌هایی که امیدوارند آمریکا از آن‌ها دفاع کند، بهتر است به ترامپیسم وفاداری نشان دهند.

رهبران اروپا با دوراهی روبرو هستند. اگرچه آنها برای حفظ روابط دفاعی با آمریکا ناامیدانه تلاش می‌کنند، اما تمرکز آقای ترامپ بر تهدیدهایی نیست که آنها بر آن متمرکز هستند. دستیاران او شیفته مرزها هستند. او به نظر می‌رسد مشتاق معامله با رئیس‌جمهور ولادیمیر پوتین است، اگرچه ترس از روسیه است که توضیح می‌دهد چرا لهستانی‌ها خواهان پادگان آمریکایی هستند. در مورد اتحادیه اروپا، آقای ترامپ آن را به عنوان یک قدرت متخاصم تلقی می‌کند و می‌گوید که برای «ضرر رساندن» به کشورش ایجاد شده است.

آقای ترامپ و دستیارانش رویکرد اروپا در قبال تجارت فراآتلانتیک، و تنظیم مقررات و مالیات بر کسب‌وکارها، به ویژه شرکت‌های فناوری آمریکایی را محکوم می‌کنند. رهبران آن به دلیل نگرانی‌های هیستریک درباره تغییرات اقلیمی مورد انتقاد قرار می‌گیرند. اتحادیه اروپا به دلیل پذیرش فاجعه‌بار مهاجرت و قلدرمابی در درخواست از دولت‌ها برای تقسیم بار میزبانی از پناه‌جویانی که به مرزهای خارجی‌اش می‌رسند، مورد سرزنش قرار می‌گیرد (اتهام قلدرمابی که آقای ناواتسکی به رای‌دهندگان لهستان وارد کرد).

برخی انتقادات ارزش تأمل دارند. جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور، در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه به درستی محدودیت‌های سخت‌گیرانه اروپا بر آزادی بیان و ممنوعیت‌هایی را که برخی کشورها بر احزاب سیاسی با حمایت گسترده اعمال می‌کنند، زیر سوال برد. اما آقای ونس در جایی که این «تهدید از درون» را خطرناک‌تر از روسیه خواند، قصد امتیازگیری داشت.

اکنون به وضوح روشن است که اروپا گرفتار سیاست‌های داخلی و حزبی آمریکا شده است. در توضیح آن سخنرانی در مونیخ، یک محافظه‌کار با نفوذ در واشنگتن گزارش می‌دهد که آقای ونس، به عنوان یک «کاتولیک جنگ فرهنگی»، هنگامی که «اروپایی‌های طبقه پرحرف» سکولار، دیوان عالی آمریکا را به دلیل حکم علیه حقوق سقط جنین سرزنش کردند، شخصاً احساس توهین کرد. برای دنیای ترامپ، اتحادیه اروپا پناهگاهی برای نخبگان جهانی‌گرا و مترقی (woke) است که باید مانند دانشگاه هاروارد یا وزارت امور خارجه رام شود.

از پیشینیان خود سپاسگزار باشید

نبرد واقعی ترامپ با روسای جمهور آمریکایی است که روابط فراآتلانتیک پس از جنگ را تعریف کردند. همکاری نزدیک‌تر اروپا توطئه‌ای برای «ضرر رساندن» به آمریکا نبود. در واقع، دولت‌های پس از جنگ آمریکا اروپایی‌ها را ترغیب کردند که به دنبال اتحاد اقتصادی و سیاسی باشند و از مثال بنیان‌گذاران آمریکا الهام گرفتند. هری ترومن در سال ۱۹۴۷، در حالی که از کنگره می‌خواست طرح مارشال را برای تامین مالی بازسازی اروپا تصویب کند، گفت تنها یک قاره مرفه می‌تواند از «ناامیدی» که مردم را به سوی فاشیسم و کمونیسم سوق می‌داد، جلوگیری کند. سی و سومین رئیس‌جمهور، رهبران پس از جنگ اروپا را به دلیل دوری از «ملی‌گرایی محدود» و موافقت با «کاهش موانع تجاری، برداشتن موانع بر سر رفت‌وآمد آزادانه افراد در اروپا، و تلاش مشترک برای استفاده بهینه از منابع مشترک خود» ستود.

قوانین امروز آلمان برای ممنوعیت احزاب افراط‌گرا به درخواست و اصرار وکلای و دیپلمات‌های آمریکایی پس از جنگ، که نگران بازگشت نازیسم بودند، تدوین شد. دوایت دی. آیزنهاور، ژنرال سابق که به سی و چهارمین رئیس‌جمهور تبدیل شد، گفت که اتحاد اروپا برای نشان دادن به آمریکا ضروری است که کمک‌های آن ارزشمند است. برای رهبران در واشنگتن، ادغام اروپا پاسخی به «مشکل آلمان» بود: چگونه اجازه دهیم آلمان به عنوان یک غول اقتصادی دوباره ظهور کند بدون اینکه همسایگانش را بترساند و خطر جنگ دیگری را به دنبال داشته باشد.

با وجود تمام نواقص اروپای مدرن، ترومن، مارشال، آیزنهاور و همتایانشان موفق شدند. در لهستان، آقای ناواتسکی به تازگی به عنوان رئیس‌جمهوری ملی‌گرا و آتشین انتخاب شده است که اتحادیه اروپا را تحقیر می‌کند و می‌گوید که برای جنایات جنگی، غرامت‌های عظیمی از آلمان طلب خواهد کرد. با این حال، خطرات جنگ بین لهستان و آلمان، یا بین هر کشور اتحادیه اروپا، تقریباً صفر است. این معجزه صلح در هیچ قرن قبلی شناخته شده نبود. این امر به خانم نوام و امثال او اجازه می‌دهد تا از نقش آمریکا به عنوان ضامن امنیت برای اهرم فشار استفاده کنند و با وحدت اتحادیه اروپا بازی تفرقه‌اندازی و حکومت را انجام دهند، بدون هیچ خطر درگیری در داخل مرزهای اروپا. آقای ترامپ و تیمش ممکن است از آن متفکران الهام‌بخش که اروپا را پس از ۱۹۴۵ بازسازی کردند، متنفر باشند. اما آن‌ها از کار آن‌ها سوءاستفاده می‌کنند. ¦