آدولف هیتلر، پس از سخنرانی در رایشتاگ در خانه اپرای کرول در سال 1933. مستقیماً پشت سر او صنعتگر ثروتمند و غول رسانه‌ای، آلفرد هوگنبرگ، ایستاده است که به قدرت رسیدن هیتلر را ممکن ساخت. (عکس Sueddeutsche Zeitung / Alamy)
آدولف هیتلر، پس از سخنرانی در رایشتاگ در خانه اپرای کرول در سال 1933. مستقیماً پشت سر او صنعتگر ثروتمند و غول رسانه‌ای، آلفرد هوگنبرگ، ایستاده است که به قدرت رسیدن هیتلر را ممکن ساخت. (عکس Sueddeutsche Zeitung / Alamy)

الیگارش‌هایی که از حمایت هیتلر پشیمان شدند

آنها در پی سود به او کمک کردند. بسیاری در نهایت در اردوگاه‌های کار اجباری سر درآوردند.

مقدمه

او یکی از ثروتمندترین مردان جهان بود. او اولین ثروت خود را در صنایع سنگین به دست آورد. او دومین ثروت خود را به عنوان یک غول رسانه‌ای به دست آورد. و در ژانویه 1933، در ازای یک لطف سیاسی، آلفرد هوگنبرگ سرمایه انتخاباتی را فراهم کرد که انتصاب آدولف هیتلر به عنوان صدراعظم را ممکن ساخت. قبل از اینکه هوگنبرگ پیمان خود را با هیتلر مهر و موم کند، یکی از نزدیکان به هوگنبرگ هشدار داده بود که این معامله‌ای است که از آن پشیمان خواهد شد: یک شب خود را در حال دویدن در باغ‌های وزارتخانه با لباس زیر خواهید یافت که سعی می‌کنید از دستگیری فرار کنید.

در کتاب اخیرم، تصاحب: ظهور نهایی هیتلر به قدرت، من روابط پر تنش بین ظالم و غول را شرح دادم، اما داستان من در ژانویه 1933 به پایان رسید، بنابراین من تأثیر بعدی آن بر ثروت هوگنبرگ، چه رسد به پیامدهای فاجعه‌باری که در پیش بود را شرح ندادم. برای سایر رهبران شرکت‌ها، شرکت‌هایشان و کشورشان.

در دهه‌های 20 و اوایل دهه 30، برند هیتلر برای سرمایه‌داران و نخبگان شرکتی منفور بود. حزب کارگران سوسیالیست ملی آلمان او با خشونت ناسیونالیستی بود، اما همچنین بدون عذرخواهی سوسیالیستی—یک Arbeiter Partei واقعی، یا حزب مرد کارگر. پلتفرم سیاسی 25 ماده‌ای آن به صراحت بانکداران و سرمایه‌داران را هدف قرار داد و خواستار شکستن بندگی بهره و همچنین صنعتگرانی شد که از تولید در زمان جنگ سود می‌بردند. سودها قرار بود بدون غرامت توسط دولت مصادره شود و مدیران شرکت‌ها به خیانت متهم شوند. نکته 13 پلتفرم صریح بود: ما ملی شدن تمام نهادهای شرکتی موجود را خواستاریم.

در طول دهه 1920، بازرگانان ترجیح دادند شرط‌های سیاسی خود را با سیاستمداران محافظه‌کار، میانه‌رو و طرفدار تجارت، مانند اعضای حزب مرکز یا حزب مردم باواریا یا ملی‌گرایان آلمانی راست‌گرا اما قاطعانه طرفدار تجارت، ببندند. بنابراین، ناسیونال سوسیالیست‌ها از روی ضرورت مجبور بودند بیشتر بودجه خود را از طریق حق عضویت، سربازان طوفانی که در گوشه خیابان‌ها برای کمک مالی التماس می‌کردند، و هزینه‌های ورودی به تجمعات هیتلر به دست آورند. از جمله استثنائات این امر، افراد مشهور اجتماعی بودند—ویکتوریا فون دیرکسن، هلن بشتاین، السا بروکمان—که شیفته هیتلر بودند. اما مهم‌ترین استثنا فریتز تیسن بود.

در یک عکس سیاه و سفید فریتز تیسن در مقابل هیتلر و دیگران در یک میکروفون صحبت می کند
هیتلر در کنار هرمان گورینگ در Industrieclub دوسلدورف نشسته است، در حالی که فریتز تیسن، صنعتگر ثروتمندی که یکی از حامیان مالی اولیه هیتلر بود، در 27 ژانویه 1932 در میکروفون صحبت می کند. (Ullstein bild / Getty)

فریتز تیسن و حمایت مالی از حزب نازی

تیسن، وارث یکی از بزرگترین ثروت‌های صنعتی آلمان، از حامیان مالی اولیه جنبش نازی بود. او برای اولین بار در پاییز سال 1923 پس از شرکت در یک تجمع در سالن آبجو با هیتلر ملاقات کرد. تیسن در خاطرات خود در سال 1941، من به هیتلر پول دادم، به یاد می‌آورد: در آن زمان بود که من استعدادهای سخنوری و توانایی او در رهبری توده‌ها را درک کردم. آنچه بیش از همه من را تحت تأثیر قرار داد، نظمی بود که در جلسات او حاکم بود، انضباط تقریباً نظامی پیروانش. تیسن تخمین زد که تقریباً 1 میلیون رایش مارک—بیش از 5 میلیون دلار امروز—به حزب کمک مالی کرده است و همچنین به تأمین مالی خرید و بازسازی یک کاخ در مونیخ به عنوان مقر حزب نازی کمک کرد. مهم‌تر از همه، تیسن ترتیبی داد که هیتلر در 27 ژانویه 1932 برای همکاران صنعتگر خود در دوسلدورف سخنرانی کند.

تیسن گفت: این سخنرانی تأثیر عمیقی بر صنعتگران گرد آمده گذاشت، و در نتیجه تعدادی کمک مالی بزرگ از منابع صنایع سنگین به خزانه حزب ناسیونال سوسیالیست سرازیر شد. این تأمین مالی، که سالانه حدود 2 میلیون مارک تخمین زده می‌شود، از طریق یک واسطه مورد اعتماد هدایت می‌شد: آلفرد هوگنبرگ.

هوگنبرگ در طول جنگ بزرگ به عنوان مدیر کروپ A.G.، فولادساز بزرگ و تولیدکننده اسلحه خدمت کرده بود، و بعداً اتحادیه تلگراف را تأسیس کرد، مجموعه‌ای از 1400 روزنامه مرتبط که هدف آن ارائه یک سنگر محافظه‌کارانه در برابر مطبوعات لیبرال و طرفدار دموکراسی بود. هوگنبرگ همچنین سهام کنترلی بزرگترین استودیوی فیلم‌سازی کشور را خرید و او را قادر ساخت تا فیلم و مطبوعات را با هم برای پیشبرد دستور کار راست‌گرایانه و ضد دموکراتیک خود به کار گیرد. خبرنگاری برای Vossische Zeitung، یک روزنامه روزانه میانه‌رو برجسته، مشاهده کرد که هوگنبرگ پخش کننده بزرگ ایده‌های ناسیونال سوسیالیستی برای کل ملت از طریق روزنامه‌ها، کتاب‌ها، مجلات و فیلم‌ها بود.

به این منظور، هوگنبرگ آنچه را که Katastrophenpolitk می‌نامید، سیاست فاجعه، تمرین می‌کرد، که به موجب آن او به دنبال قطبی کردن افکار عمومی و احزاب سیاسی با داستان‌های خبری آتش‌افروزانه بود، که برخی از آنها Fabrikationen—مقالات کاملاً ساختگی با هدف ایجاد سردرگمی و خشم بود. طبق یکی از این داستان‌ها، دولت نوجوانان آلمانی را به بردگی می‌کشاند و آنها را به متحدان خود می‌فروخت تا بدهی‌های جنگی خود را پرداخت کند. هوگنبرگ محاسبه کرد که با خالی کردن مرکز سیاسی، اجماع سیاسی غیرممکن می‌شود و نظام دموکراتیک فرو می‌پاشد. هوگنبرگ به عنوان یک نماینده راست‌گرا در رایشتاگ، یک قانون آزادی را پیشنهاد کرد که خواستار آزادی مردم آلمان از بندهای دموکراسی و از مقررات سنگین پیمان ورسای بود. این قانون خواستار محاکمه و اعدام امضاکنندگان پیمان و همچنین مقامات دولتی درگیر در اجرای مفاد پیمان به جرم خیانت بود. سفیر فرانسه در برلین، هوگنبرگ را یکی از شرورترین نوابغ آلمان نامید.

اگرچه هم هیتلر و هم هوگنبرگ به شدت ضد کمونیست، ضد دموکراتیک، ضد مهاجرت و ضد یهودی بودند، اما تلاش‌های آنها برای شراکت سیاسی به طور چشمگیری و مکرر با شکست مواجه شد. مشکل در تفاوت‌های ایدئولوژیک نبود، بلکه در شباهت خلق و خوی آنها و آرزوهای سیاسی رقابتی آنها بود. هوگنبرگ مانند هیتلر انعطاف ناپذیر، لجوج و خود حق به جانب بود. وقتی به چالش کشیده می‌شد، سماجت می‌کرد. هوگنبرگ در سال 1919، بسیار قبل از اینکه هیتلر نیرویی در صحنه سیاسی باشد، از رایش سوم صحبت کرده بود و خود را به عنوان Reichsverweser آینده، یا نایب السلطنه رایش تصور می‌کرد. پیروانش با Heil Hugenberg! به او سلام می‌کردند. یوزف گوبلز خاطرنشان کرد که هیتلر همیشه از جلسات خود با هوگنبرگ با چهره‌ای برافروخته و از عصبانیت دیوانه بیرون می‌آمد.

اما تا اواخر ژانویه 1933، سرنوشت این دو مرد به طور جدایی ناپذیری در هم تنیده شده بود. هوگنبرگ، که ثروت خود را به قدرت سیاسی تبدیل کرده بود، به رهبر حزب ملی مردم آلمان تبدیل شده بود، که آرایی را در رایشتاگ داشت که هیتلر برای انتصاب به عنوان صدراعظم به آن نیاز داشت. هیتلر این پتانسیل را داشت که هوگنبرگ را به قدرت سیاسی برساند. همانطور که یکی از نزدیکان هیتلر پویایی هیتلر-هوگنبرگ را توضیح داد: هوگنبرگ همه چیز داشت جز توده‌ها. هیتلر همه چیز داشت جز پول.