
فهرست کشورهایی که توسط دولت ترامپ در جدیدترین دستور ممنوعالسفر شدهاند، ظاهراً هیچ منطق و دلیلی ندارد. ارتباط اندکی میان افغانستان، میانمار، چاد، جمهوری کنگو، گینه استوایی، اریتره، هائیتی، ایران، لیبی، سومالی، سودان و یمن – که همگی هدف ممنوعیت کامل قرار گرفتهاند – یا بوروندی، کوبا، لائوس، سیرالئون، توگو، ترکمنستان و ونزوئلا – که همگی هدف محدودیتها قرار گرفتهاند – وجود دارد. دلیل ذکر شده در این دستور این است که همگی تهدیدات امنیتی را بر اساس «وجود قابل توجه تروریست در قلمرو هر کشور، نرخ بیشماندگی ویزا، و همکاری آنها در پذیرش اتباع قابل اخراج خود» ایجاد میکنند.
در این دستور آمده است که بیشماندگی ویزا «نشاندهنده بیاعتنایی آشکار به قوانین مهاجرتی ایالات متحده است». با این حال، آخرین دادهها در مورد بیشماندگی از گمرک و حفاظت مرزی، این کشورها را در کنار سایر کشورهای لیستنشده، در بالای فهرست نشان میدهد.
با این حال، اگر اندکی بیشتر به این فهرست، با توجه به تاریخ مشترک جهان، نگاه کنیم، میتوانیم منطق وحدتبخش متفاوتی را ببینیم. همه این کشورها در جنوب جهانی (Global South) قرار دارند، شهروندان آنها از لحاظ نژادی سیاهپوست یا قهوهای و مسلمان طبقهبندی میشوند. اکثر آنها نرخ فقر بالایی دارند که در حدود نیمی از جمعیتشان یا بیشتر است. چندین کشور اخیراً صحنه ناآرامیهای اجتماعی یا جنگهای وحشتناک بودهاند. به عنوان مثال، یمن، سودان، سومالی و افغانستان، همگی در فهرست شدیدترین بحرانهای غذایی جهان برنامه جهانی غذا ظاهر میشوند.
این حقایق، برخلاف فرض ممنوعیت سفر، نه از خشونت ذاتی مردم این کشورها حکایت میکنند و نه از تمایل به «بیاعتنایی» به قانون. در واقع، حتی دادههای بیشماندگی ویزا نیز چیزی در مورد وضعیت قانونی افراد نمیگوید. اتباع افغانستان، برمه، السالوادور، هائیتی، سومالی، سودان و ونزوئلا مدتهاست که حق درخواست وضعیت حفاظت موقت (Temporary Protected Status) را به دلیل ناامنی کشورهایشان داشتهاند. ما نمیدانیم چند نفر از به اصطلاح «بیشماندگان» برای سایر حمایتها مانند پناهندگی درخواست دادهاند.
فقر و ناامنی این کشورها عمدتاً نشانهای از این است که آنها تحت سلطه امپریالیسم، از جمله مداخله و اجبار نظامی و اقتصادی ایالات متحده، قرار گرفتهاند.
شما نمیتوانید خشونت بومی یا فقر اقتصادی که مردم را مجبور به ترک هائیتی میکند، بدون توجه به اخاذی فرانسه از این جزیره در ازای آزادی آنها از بردگی، و نیز اشغال آن توسط ایالات متحده، درک کنید. شما نمیتوانید مهاجرت گسترده مردم از افغانستان، یکی از بزرگترین جمعیتهای پناهنده جهان، را بدون درک حمایت مالی ایالات متحده از مجاهدین، یا به اصطلاح «جنگ علیه تروریسم»، که فقط به بیثباتی بیشتر این کشور منجر شد، بفهمید. رژیم کنونی ایران تنها به این دلیل ممکن شد که ایالات متحده از تلاشهای بریتانیا در نابودی دموکراسی ایران برای نجات شرکت بریتیش پترولیوم حمایت کرد.

تحریمهای ایالات متحده، چه در ایران و چه در ونزوئلا یا در کوبا، نه به تغییر رژیم کمک کردهاند، بلکه به ویرانی اقتصادی و آوارگی گسترده منجر شدهاند. ترکشهای آمریکایی از بدن کودکان یمنی بیرون کشیده شده است. از ماه مارس، ۲۵۰ نفر در حملات ایالات متحده به صعده و صنعا کشته شدهاند که حداقل ۶۸ نفر از آنها مهاجران بازداشتشده آفریقایی بودند.
بارها و بارها دادهها نشان دادهاند که کشورهای آفریقایی مانند گینه استوایی ثروتمند از نفت و چاد، که توسط شرکتهایی مانند اکسونموبیل ویران شدهاند، و سودان غنی از طلا، قربانی فقر نیستند، بلکه قربانی دزدیاند. سازمان ملل متحد تخمین میزند که سالانه ۸۶ میلیارد دلار از این قاره در قالب «جریانهای مالی نامشروع» یا سرقت از طریق فعالیتهای مجرمانه و فرار مالیاتی خارج میشود. علاوه بر این، تخمین زده میشود که بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۲۲، کشورهای جنوب جهانی، از جمله کشورهای موجود در این فهرست، بیش از ۲.۵ تریلیون دلار تنها در قالب بهره به نفع شمال جهانی پرداخت کردهاند. توماس سانکارا، رئیسجمهور سابق بورکینافاسو، زمانی بدهی را «بازپسگیری ماهرانه آفریقا» نامید.
ثروتمندترین ملتهای جهان باعث بحران اقلیمی میشوند که فقیرترین ملتها تاوان آن را میدهند. فعالان اقلیمی تخمین میزنند که دولتهای شمال جهانی سالانه ۵ تریلیون دلار به کشورهای جنوب جهانی به خاطر ویرانیهایی که به آنها تحمیل میکنند، بدهکارند.
از این منظر، ممنوعیت سفر ترامپ، که با افتخار به آنچه «ممنوعیت مسلمانان» در دولت اول او نامیده شد در پاراگرافهای آغازین خود اشاره میکند، تشدید بیرحمانه سیاستی دیرینه است که بر زندگی سیاهپوستان و رنگینپوستان سود میبرد و آسیبپذیرترین آنها را از بین میبرد.
در اردوگاههای آوارگان در نیویورک، تیخوانا و جزایر اژه یونان، من با داروسازان، هنرمندان، دیجیها و روزنامهنگاران از بسیاری از کشورهای هدف دیدار کردهام. همین هفته با یک فعال سیاسی صحبت کردم که مجبور شد از کشتار در یکی از کشورهای هدف فرار کند و سه فرزند خردسال خود را پشت سر گذاشت. او پس از صدور این ممنوعیت با من صحبت کرد و نگران بود که آیا میتواند پناهندگی خود را، که در حال حاضر در حال رسیدگی است، تضمین کند و آیا میتواند هرگز خانوادهاش را دوباره متحد کند. صدایش لرزید وقتی گفت: «کاش میفهمیدند که هرگز نمیخواستم به اینجا بیایم.»
ترامپ این ممنوعیت را با اشاره به حادثه اخیر در بولدر، کلرادو توجیه کرد که در آن یک مرد مصری ۱۲ نفر را مجروح کرد و خواستار آزادی گروگانهای اسرائیلی شد (اگرچه قابل ذکر است که مصر در این لیست نیست). اینکه این یک اقدام واحد، ممنوعیت میلیونها نفر را توجیه میکند، پوچ است. این آخرین ممنوعیت، صرفاً بخش دیگری از یک سری سیاستهاست که هدفشان «بازگرداندن آمریکا به دوران سفیدپوستی» است، که پس از ممنوعیت پناهندگی و لغو آزادی مشروط بشردوستانه صورت میگیرد. این اقدام در حالی صورت میگیرد که حملات به دانشجویان مهاجر ما ادامه دارد، به ویژه آنهایی که جرأت میکنند علیه حمایت مالی ایالات متحده از تخریب غزه صحبت کنند.
این مردم این کشورها نیستند که تهدیدی برای امنیت ایالات متحده محسوب میشوند. بلکه این ایالات متحده است که مدتهاست تهدیدی برای آنها بوده، ثروتشان را غارت کرده، نهادها و محیطهایشان را نابود کرده، و سپس مشارکت آنها را در امنیتی که به بهای آنها ساخته شده، انکار کرده است. ما باید برای گناهان خود کفاره دهیم، نه اینکه آنها را تشدید کنیم.