ماورا فینکلستاین در خانه خود در بروکلین در ماه آوریل. اعتبار: استفان رویز برای نیویورک تایمز
ماورا فینکلستاین در خانه خود در بروکلین در ماه آوریل. اعتبار: استفان رویز برای نیویورک تایمز

پروفسوری به خاطر دیدگاه‌های سیاسی‌اش اخراج شد. آیا این آینده دانشگاه است؟

در ژانویه ۲۰۲۴، ماورا فینکلستاین تدریس اولین کلاس‌های ترم خود را به پایان رساند، بی‌خبر از اینکه این آخرین کلاس‌های او به عنوان یک استاد خواهد بود. این اتفاق در روز چهارشنبه در کالج مولنبرگ (Muhlenberg College)، پردیسی که با درهای قرمز خود نمادی از مهمان‌نوازی و ریشه‌های لوتران کالج است، رخ داد.

همان‌طور که فینکلستاین آماده رفتن به خانه می‌شد، متوجه پیامی از فردی شد که ادعا می‌کرد معاون رئیس کالج، لورا فرج (Laura Furge)، است. او بعداً به من گفت: "من تازه آموزش آنلاین فیشینگ را گذرانده بودم. و با خودم گفتم، می‌دانم که اگر معاون رئیس از یک شماره ناشناس به من پیام بدهد، هرزنامه است." او پیام را حذف و مسدود کرد. سپس ایمیل خود را بررسی کرد. پیامی از معاون رئیس نیز در آنجا بود.

او گفت: "بنابراین، شماره‌اش را از حالت مسدود خارج کردم و با او تماس گرفتم." فرج به فینکلستاین گفت که وزارت آموزش و پرورش تحقیقی را در مورد مولنبرگ به دلیل نقض احتمالی حقوق مدنی آغاز کرده است. کالج هنوز شکایت اصلی را دریافت نکرده بود، اما می‌دانستند که نام یک استاد ذکر شده است، و مدیران دانشگاه تصور می‌کردند که آن استاد فینکلستاین است.

معقول به نظر می‌رسید. ماه‌ها بود که دانشجویان، فارغ‌التحصیلان و افراد ناشناس در مورد فینکلستاین شکایت می‌کردند. آنها پاییز گذشته یک کمپین در Change.org راه‌اندازی کرده بودند و خواستار اخراج او به دلیل "اظهارات خطرناک حامی حماس" و "تعصب آشکار در کلاس درس علیه دانشجویان یهودی" شده بودند. به عنوان مدرک، این کمپین و ۸۰۰۰ امضاکننده‌اش، اسکرین‌شات‌هایی از پست‌های فینکلستاین را ارائه کرده بودند: عکسی از او در تاریخ ۱۲ اکتبر، با یک چفیه، ماسک صورت با طرح چفیه و یک تاپ که روی آن نوشته شده بود "فقط با ایده‌های ضد صهیونیستی" (Anti-Zionist Vibes Only)، که زیر آن نوشته بود: "غزه آزاد شود، فلسطین آزاد شود، کشتار جمعی مداوم توسط ماشین‌های جنگی اسرائیل و آمریکا متوقف شود." در پستی دیگر، در تاریخ ۲۶ اکتبر، او نوشته بود: "اسرائیل حق دفاع از اشغالگری خود را ندارد."

فرج جزئیات زیادی برای اشتراک‌گذاری با فینکلستاین نداشت. فینکلستاین به یاد آورد: "او گفت: 'می‌خواستم بدانی تا از طریق رسانه‌ها مطلع نشوی.' و - این کاملاً منم - گفتم: 'لورا، من همیشه در تلاش هستم که به کالج کمک کنم تجربه‌های متفاوتی داشته باشد.'" فینکلستاین گفت، فرج "واقعاً نخندید."

آن شب، فینکلستاین غذای تایلندی بیرون‌بر گرفت و دوباره وارد اخبار غزه شد. حدود ساعت ۷ شب، او پستی از شاعر فلسطینی-آمریکایی، رمی کانازی (Remi Kanazi)، را به استوری اینستاگرام خود اضافه کرد. کانازی نوشته بود: "از صهیونیست‌ها نترسید. آنها را شرمنده کنید. آنها را در فضاهای خود نپذیرید. نگذارید احساس راحتی کنند. چرا با آن فاشیست‌های عاشق نسل‌کشی باید متفاوت از هر نژادپرست دیگری برخورد شود. صهیونیسم را عادی‌سازی نکنید. حضور صهیونیست‌ها را عادی‌سازی نکنید."

فینکلستاین، یک انسان‌شناس که تخصصش در هند شهری است، سال‌ها در مورد فلسطینیان تدریس و نوشته بود. او می‌دانست که موضعش در مورد صهیونیسم، که تقریباً ۳۰ سال پیش در کلاس تاریخ دبیرستان شکل گرفته بود، موضع محبوبی نیست - به ویژه در دانشگاه او. با وجود آن درهای قرمز، مولنبرگ، در آلنتاون، پنسیلوانیا، امروز بیشتر به عنوان مقصدی برای دانشجویان یهودی شناخته می‌شود که حدود ۲۰ درصد از جمعیت دانشجویی را تشکیل می‌دهند. خود فینکلستاین یهودی است. طی سه ماه گذشته به او به صورت آنلاین لقب یهودی از خود متنفر، نازی و کاپو داده شده بود؛ به او گفته شده بود که خانواده‌اش باید از او خجالت بکشند، که مادرش باید او را سقط می‌کرد، که به زودی کارش را از دست خواهد داد و "ما تو را زیر نظر داریم."

اما آن شب، با خواندن سخنان کانازی و دریافت اخبار، او از افزایش تعداد کشته‌شدگان در غزه و احساسش که آمریکایی‌های بسیار کمی به همان اندازه وحشت‌زده هستند، دچار خشم و ناامیدی شد. او به حق خود در بیان عقایدش و به اشتراک گذاشتن عقاید دیگران، مانند کانازی، که با آنها همدردی می‌کرد، اعتقاد داشت. به علاوه، این پست تا عصر روز بعد از استوری اینستاگرام او ناپدید می‌شد.

دو روز بعد، در یک جمعه، فینکلستاین ایمیلی از جنیفر استورم (Jennifer Storm)، مدیر برابری و قانون Title IX در مولنبرگ، دریافت کرد که از او می‌خواست دوشنبه آینده به جلسه‌ای بیاید – اگر می‌خواهد با وکیل. این اولین بار نبود که فینکلستاین برای شکایتی با استورم یا فرج ملاقات می‌کرد، اما اولین بار بود که کالج از حضور وکیل صحبت می‌کرد. فینکلستاین گفت: "بسیار عصبی بودم. خوابم نبرد." هرگز به ذهنش خطور نکرد که استوری اینستاگرام دلیل آن است.

اما جلسه، که یک هفته بعد به صورت زوم و با حضور وکیل فینکلستاین برگزار شد، به طور کامل در مورد بازنشر او بود. به فینکلستاین گفته شد که به دانشگاه بازنگردد و دسترسی او به ایمیلش مسدود شد. کلاس‌های او به یک استاد مدعو واگذار شد، در حالی که کالج یک شرکت خارجی را برای تحقیق استخدام کرد. شش روز بعد، فینکلستاین و وکلایش به‌روزرسانی‌ای دریافت کردند که نام دانشجوی خاصی در شکایت ذکر شده بود. آن دانشجو نوشته بود که "اظهارات تبعیض‌آمیز و مملو از نفرت فینکلستاین که به وضوح می‌گوید او علیه صهیونیست‌ها تبعیض قائل خواهد شد، شخصاً بر من تأثیر می‌گذارد، زیرا من یهودی و اسرائیلی هستم." (دانشجو به درخواست‌ها برای اظهار نظر پاسخ نداد.)

تحقیقات در طول ترم بهار ادامه یافت. سپس، در ماه مه، فینکلستاین نامه‌ای جدید از کالج دریافت کرد: او با دلیل اخراج می‌شد. این با وجود داشتن امتیاز استخدام ثابت (Tenure)، یک شکل تاریخی از محافظت شغلی دانشگاهی که قرار بود محققان را از قدرت له کننده سیاست و افکار عمومی مصون نگه دارد. آنچه در آن زمان کمتر مورد توجه قرار گرفت، اما مسلماً پیشگویانه‌تر بود، نحوه اخراج او بود که استاندارد دیگری را در آکادمی، یعنی تصمیم‌گیری اساتید در مورد اخراج یک همکار، لگدمال کرد.

برای کسانی که با فعالیت او در مورد جنگ غزه همدردی می‌کردند، این نقطه عطفی تلخ خواهد بود. اما در طول سال پس از آن - در حالی که دولت ترامپ، به نام مبارزه با یهودی‌ستیزی، دانشجویان و محققان تحصیلات تکمیلی را دستگیر کرده، کل دپارتمان‌ها و کالج‌ها را تهدید کرده و حمایت از برخی از با ارزش‌ترین دانشگاه‌های کشور را قطع کرده است - داستان او وزن یک هشدار را به خود گرفته است. در مرکز هرج و مرج و ترسی که حول محور از بین بردن دانشگاه توسط دولت می‌چرخد، همان سوالی وجود دارد که پرونده فینکلستاین را زنده نگه می‌دارد: آیا آزادی‌هایی که برای نسل‌ها به اساتید تضمین شده بود، باقی خواهند ماند؟

حدود ۲۵۰۰ دانشجو در سال ۱۹۴۰ در تالار بزرگ کالج سیتی نیویورک برای حمایت از فیلسوف برتراند راسل نشسته بودند که پیشنهاد شغلی او در این دانشگاه به دلیل دیدگاه‌های فرض‌شده‌اش لغو شده بود.
دانشجویان کالج سیتی نیویورک در سال ۱۹۴۰ برای ابراز حمایت از فیلسوف بریتانیایی برتراند راسل و اعتراض به لغو انتصاب او به هیئت علمی، تجمع برگزار کردند. اعتبار: بتمن/گتی ایماژ
بتمن/گتی ایماژ

آزادی آکادمیک

آزادی آکادمیک در ایالات متحده با جدیت و وقار خاصی صحبت می‌شود که هم تاریخ نسبتاً کوتاه و هم آسیب‌پذیری کنونی آن را نفی می‌کند. اولین بار که این اصطلاح در یک تصمیم دادگاه ظاهر شد، در سال ۱۹۴۰ بود، پس از دعوایی بر سر پیشنهاد شغلی ارائه شده به فیلسوف برتراند راسل (Bertrand Russell) توسط کالج سیتی نیویورک (City College of New York). یکی از والدین از هیئت آموزش عالی شهر شکایت کرد و استدلال کرد که دیدگاه‌های راسل در مورد سکس و جنسیت ممکن است به طور نامناسبی بر دخترش تأثیر بگذارد، دختری که در هر صورت نمی‌توانست در کالج سیتی نیویورک تحصیل کند زیرا در آن زمان فقط مردان را می‌پذیرفت. یک قاضی به نفع او رأی داد و در آن حکم، آنچه را که او محدودیت‌های خاصی برای آزادی آکادمیک می‌دانست، مفهومی که تازه در آگاهی آمریکایی‌ها در حال وضوح یافتن بود، تشریح کرد.

قاضی نوشت: "در حالی که این دادگاه با هیچ اقدامی از سوی هیئت مدیره تا آنجا که به یک سوال خالص از آزادی آکادمیک 'معتبر' مربوط می‌شود، دخالت نخواهد کرد، اما تحمل نخواهد کرد که آزادی آکادمیک به عنوان پوششی برای ترویج محبوبیت اعمال ممنوعه قانون جزا در ذهن نوجوانان استفاده شود."

راسل به راحتی در دانشگاه دیگری شغل پیدا کرد، اما پس از آن وضعیت خود را با سقراط (Socrates)، دانشمند دیگری که به دلیل "فاسد کردن جوانان" تحت تعقیب قرار گرفته بود – البته با عواقب بسیار وخیم‌تر – مقایسه کرد. اگرچه سقراط مدت‌ها پیش از ظهور دانشگاه غربی تدریس می‌کرد، اما او شاید بهترین نشانگر این است که معلمان همیشه در معرض خطر تأثیرگذاری نابجا یا به نظر رسیدن به تأثیرگذاری نابجا بر دانش‌آموزان خود بوده‌اند.

در واقع، برای بیشتر تاریخ اولیه آمریکا، مربیان می‌توانستند به دلیل حمایت از ایده‌های خطرناک، واقعی یا درک‌شده، بدون سر و صدای زیادی اخراج شوند. اولین رئیس دانشگاه هاروارد، هنری دانستر (Henry Dunster)، در سال ۱۶۵۴ به دلیل صحبت در مورد تصمیم آن زمان قابل توجه خود مبنی بر غسل تعمید ندادن فرزند چهارمش، شغل خود را از دست داد. هفتاد سال بعد، رئیس دانشگاه ییل (Yale) پس از تغییر دین به آنگلیکانیسم اخراج شد. و در سال ۱۸۵۶، بنجامین هدریک (Benjamin Hedrick)، استاد شیمی در دانشگاه کارولینای شمالی (University of North Carolina)، اخراج شد و از ایالت گریخت پس از آنکه دانشجویان مجسمه‌های او را سوزاندند و اوباشی در یک کنفرانس آموزشی او را تهدید به قیر و پر کردن کردند – همه اینها به دلیل مخالفت نه با خود برده‌داری، بلکه با گسترش برده‌داری به سرزمین‌های غربی.

تنها حدود ابتدای قرن گذشته بود که بحث جدی درباره آزادی آکادمیک آغاز شد، اگرچه در آن زمان نیز، مانند امروز، اختلاف نظرهایی درباره ماهیت دقیق این آزادی وجود داشت. در سال ۱۸۸۵، انجمن اقتصاد آمریکا (American Economic Association) یکی از اولین گروه‌های آکادمیک بود که آنچه اعضایش "آزادی بحث" می‌نامیدند، یعنی حقی که به آرمان دانشگاه آلمانی Lehrfreiheit und Lernfreiheit – آزادی تدریس و آزادی یادگیری – مرتبط بود را تأیید کرد. پانزده سال بعد، هنگامی که یک استاد اقتصاد، ادوارد راس (Edward Ross)، در استنفورد مجبور به استعفا شد (ظاهراً به دلیل دیدگاه‌هایش درباره مهاجران آسیایی، هرچند دقیق‌تر به نظر می‌رسد به دلیل مخالفت او با مهاجرت آسیایی که صنعت راه‌آهن و ثروت استنفورد به آن وابسته بود)، اقتصاددانان این انجمن از طریق گزارش یک کمیته، اخراج او را مورد انتقاد قرار دادند و هفت استاد دانشگاه در اعتراض استعفا دادند.

یکی از آن اساتید، فیلسوف آرتور او. لاوجوی (Arthur O. Lovejoy)، بعدها در تشکیل انجمن اساتید دانشگاه آمریکا (A.A.U.P.) و در کمک به تعهد آن سازمان به آزادی آکادمیک نقش ابزاری داشت. در اعلامیه اصول ۱۹۱۵، این انجمن آزادی آکادمیک را سه گانه تعریف کرد: آزادی تدریس؛ آزادی تحقیق در رشته تخصصی استاد؛ و – جنجالی‌ترین آنها – آزادی، به عنوان یک شهروند، در برخورداری از همان حقوق بیانی که هر کس دیگری در این کشور داشت. علاوه بر این، نویسندگان این اعلامیه چند شرط را درج کردند که بعدها پیامدهای مهمی داشت: آنها نوشتند که اساتید نیاز به حمایت‌های استخدام ثابت (Tenure) دارند، و همچنین لازم است که از طریق کمیته‌ای، خودشان تصمیم بگیرند که چه زمانی یک همکار از خط قرمز عبور کرده است – بخش کلیدی از آنچه بعدها به عنوان حاکمیت هیئت علمی (Faculty Governance) شناخته شد.

نویسندگان نوشتند: "اگر این حرفه نشان دهد که تمایلی به پاکسازی صفوف خود از ناتوانان و بی‌ارزش‌ها ندارد، یا از جلوگیری از آزادی که به نام علم ادعا می‌کند به عنوان پناهگاهی برای ناکارآمدی، سطحی‌نگری، یا جانبداری بی‌نقد یا افراطی استفاده شود، مطمئن باشید که این وظیفه توسط دیگران انجام خواهد شد."

در دهه‌های بعد، انجمن A.A.U.P. به تدریج این مدل کلی را به عنوان یک هنجار تثبیت کرد، هنجاری که اکنون بیش از ۲۵۰ کالج و دانشگاه رسماً آن را پذیرفته‌اند. این اتفاق با وجود رقابت‌های اجتناب‌ناپذیر بر سر آزادی آکادمیک رخ داد: در طول جنگ جهانی اول، هنگامی که اعضای هیئت علمی به دلیل صلح‌گرایی یا امتناع از خرید اوراق قرضه جنگی اخراج شدند و انجمن از آنها دفاع نکرد؛ با ظهور جوزف مک‌کارتی (Joseph McCarthy) در دهه ۱۹۵۰، هنگامی که خود لاوجوی استدلال کرد که اساتید کمونیست مظنون هستند؛ در طول دوران حقوق مدنی، هنگامی که اساتید دوباره به دلیل سخنرانی و فعالیت‌هایشان اخراج شدند، شکلی از سرکوب که به ویژه در جنوب شدید بود؛ و در دهه‌های اخیر، در حالی که موقعیت‌های استخدام ثابت در دانشگاه‌ها به طور پیوسته با موقعیت‌های به اصطلاح موقت جایگزین شده‌اند که کمترین حمایت‌هایی را که فینکلستاین هنگام اخراجش داشت، ارائه می‌دهند.

در حالی که نفوذ انجمن A.A.U.P. حیاتی بود، تعدادی از نیروهای تاریخی به هم پیوستند تا آزادی آکادمیک را در آمریکا تثبیت کنند. کالج‌ها و دانشگاه‌ها متنوع شدند؛ کلیسا کنترل خود را بر دولت از دست داد؛ و پرونده‌های مشابه راسل سرانجام به دیوان عالی راه یافتند، که در چندین تصمیم حقوق بیان هیئت علمی را تقویت کرد. دولت ایالات متحده نیز به دانشگاه‌ها علاقه‌مند شد – نه تنها به عنوان مراکز آموزشی بلکه به عنوان زرادخانه‌های تحقیق و به عنوان مخترعان، در سال‌های آینده، همه چیز از گاتورید (Gatorade) گرفته تا سی‌تی اسکن. چنین حمایتی به معنای بودجه بیشتر برای دانشگاه‌ها و کالج‌ها و همچنین فضای بیشتری برای اعضای هیئت علمی آنها برای مدیریت خودشان بود. در این زمینه، آزادی آکادمیک کمتر یک ارزش اخلاقی بود تا یک امتیاز برای نگه داشتن دانشمندان و روشنفکران در داخل کشور و، با ظهور تمامیت‌خواهی در اروپا در قرن گذشته، یک جاذبه دیگر برای جذب متفکران ارزشمند به اینجا: اریش فروم (Erich Fromm) و هربرت مارکوزه (Herbert Marcuse)، هانا آرنت (Hannah Arendt) و پاول تیلیش (Paul Tillich).

آلبرت اینشتین (Albert Einstein) چهار روز قبل از عزیمت به ایالات متحده در سال ۱۹۳۳ به جمعی در انگلستان گفت: "اگر می‌خواهید در برابر قدرت‌هایی که آزادی فکری و فردی را تهدید می‌کنند مقاومت کنید، باید آنچه در خطر است را به وضوح در نظر داشته باشیم. بدون چنین آزادی‌ای نه شکسپیر، نه گوته، نه نیوتن، نه فارادی، نه پاستور و نه لیستر وجود داشت."

ایالات متحده به اینشتین شغل آکادمیک مطمئن و سرانجام شهروندی اعطا کرد، اما این کار را در حالی انجام داد که بسیاری از دانشگاه‌های نخبه سهمیه یهودیان را حفظ کرده و دانشمندان سیاهپوست را به کلی محروم می‌کردند. برچیدن این نابرابری‌ها تنها سال‌ها بعد، عمدتاً از طریق قوانینی متمرکز بر آن آزادی آلمانی دیگر، آزادی یادگیری، اتفاق افتاد. در سال ۱۹۶۴، Title VI قانون حقوق مدنی به حمایت از دانشجویان در برابر تبعیض و آزار و اذیت بر اساس نژاد، رنگ و کشور مبدأ کمک کرد، و هشت سال بعد، Title IX اصلاحیه آموزش آن حمایت‌ها را به جنسیت گسترش داد، و سپس، یک سال بعد، بخش ۵۰۴ قانون توانبخشی، که به دانشجویان دارای معلولیت اعمال می‌شد.

با تصویب هر یک از این قوانین، دولت فدرال سطح نظارتی بر دانشگاه‌ها به دست آورد که قبلاً فاقد آن بود – و بودجه‌ای که به تحقیق و توسعه اختصاص می‌داد، به یک هویج یا چماق بالقوه برای ایجاد تغییراتی تبدیل شد که جوی ویلیامسون-لات (Joy Williamson-Lott)، پژوهشگر آموزش عالی، گفت به ویژه در مکان‌هایی مانند جنوب پیامدهای مهمی داشت. او گفت: "این چیزی بود که تغییرات را در آن موسسات اجباری کرد. شما نمی‌توانستید مانع حضور سیاه‌پوستان شوید و بودجه فدرال دریافت کنید. البته، آنها راه‌های خلاقانه‌ای برای دور زدن آن پیدا کردند. اما نمی‌توانستید به سادگی از حضور سیاه‌پوستان جلوگیری کنید. نمی‌توانستید سخنرانی‌های اساتید را سانسور کنید. باید طبق قوانین عمل می‌کردید."

یکی از قوانین: دانشجویان حق دارند بدون آزار و اذیت یا تبعیض تحصیل کنند. قانون دیگر: اعضای هیئت علمی و پژوهشگران حق آزادی آکادمیک دارند. این بدیهی نیست که این قوانین، این دو مجموعه حقوق، در تقابل با یکدیگر قرار گیرند، اما شاید باید اینگونه می‌بود.

پروفسور امی وکس از دانشگاه پنسیلوانیا در یک کنفرانس محافظه‌کار در کمبریج، ماساچوست، امسال سخنرانی می‌کند.
پروفسور امی وکس از دانشگاه پنسیلوانیا پس از ابراز دیدگاه‌های غیرمحبوب در دانشگاه مجازات شد. اعتبار: سوفی پارک/رویترز
سوفی پارک/رویترز

فینکلستاین اخراج خود را در سپتامبر، پس از آن که درخواست تجدیدنظرش توسط یک داور خارجی رد شد، علنی کرد و تقریباً بلافاصله داستان او هم خبرساز شد و هم به ابزاری برای چارچوب‌بندی اخبار تبدیل گشت. دانشگاهیان و گروه‌های حامی بیانیه‌های نگرانی و سرزنش صادر کردند، انجمن A.A.U.P. اعلام "تحقیق" در مورد اخراج او را داد و نویسندگان کمپین Change.org یک یادداشت پیروزی منتشر کردند.

برای برخی، فینکلستاین روشن‌ترین نمونه از "استثنای فلسطین" در آزادی بیان در دانشگاه بود: یک استاد با استخدام ثابت که به دلیل سخنرانی طرفدار فلسطین اخراج شد و "نمونه دیگری از سوءاستفاده از Title VI برای تنبیه سخنرانی سیاسی قانونی"، همانطور که برایان لایتر (Brian Leiter)، فیلسوف و استاد حقوق در دانشگاه شیکاگو، آن ماه در وبلاگ خود بیان کرد.

در این چارچوب، یک پیشرو واضح، استیون سلایتا (Steven Salaita) بود، پژوهشگر فلسطینی-آمریکایی که در سال ۲۰۱۴، به تازگی یک شغل با استخدام ثابت را در دانشگاه ایلینویز (University of Illinois) پذیرفته بود. آن تابستان، قبل از شروع رسمی موقعیت شغلی‌اش، سه نوجوان اسرائیلی در کرانه باختری ربوده و کشته شدند؛ در آنچه اکنون به عنوان جنگ غزه ۲۰۱۴ شناخته می‌شود، اسرائیل به غزه حمله کرد و بیش از ۲۰۰۰ فلسطینی، از جمله زنان، کودکان و امدادگران را کشت. سلایتا در طول خشونت توییت می‌کرد و در یک نقطه نوشت: "منطق 'یهودی‌ستیزی' که توسط صهیونیست‌ها به کار می‌رود، اگر در اصل اعمال شود، تقریباً همه را به جز یک جامعه‌ستیز، 'یهودی‌ستیز' می‌کند." به دنبال تهدیدات از سوی اهداکنندگان و درخواستی برای مسدود کردن انتصاب او، دانشگاه پیشنهاد شغلی سلایتا را دو هفته قبل از شروع برنامه کاری او لغو کرد. او بعداً به دلیل نقض قرارداد و نقض حقوق بیانش شکایت کرد و با دانشگاه به توافق ۸۷۵۰۰۰ دلاری رسید، اما بعداً نوشت که نتوانسته است شغل آکادمیک دیگری در ایالات متحده پیدا کند.

جودی دین (Jodi Dean) موازی دیگر، و جدیدتر بود. دین، استاد علوم سیاسی در کالج‌های هوبارت و ویلیام اسمیت (Hobart and William Smith Colleges)، بهار گذشته پس از نوشتن مقاله‌ای آنلاین که با توصیف تصاویر "چتربازان در حال فرار از پدافند هوایی اسرائیل" در طول حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به عنوان "هیجان‌انگیز" آغاز می‌شد، از کارش به صورت معلق درآمد. او مورد بررسی قرار گرفت و بعدها هنگامی که هیچ مدرکی دال بر تبعیض یا آزار و اذیت دانشجویان توسط او یا مقاله‌اش یافت نشد، به کار خود بازگردانده شد.

بر اساس داده‌های جمع‌آوری شده توسط سازمان آزادی بیان بنیاد حقوق فردی و بیان (FIRE)، او و فینکلستاین در میان بیش از ۴۰ استادی بودند که پس از ۷ اکتبر توسط کالج‌ها و دانشگاه‌های خود به دلیل سخنرانی‌های طرفدار فلسطین مورد تحقیق قرار گرفتند. از این میان، هشت استاد بدون حمایت استخدام ثابت اخراج شدند؛ پیشنهاد استخدام ثابت دو نفر لغو شد؛ و یک نفر با استخدام ثابت، یعنی فینکلستاین، اخراج شد.

با این حال، چارچوب‌بندی دیگری از داستان فینکلستاین در سپتامبر گذشته، به این صورت بود: لیبرال‌ها خودشان این مشکل را به وجود آوردند. جفری ای. ساکس (Jeffrey A. Sachs)، استاد علوم سیاسی در دانشگاه آکادیا (Acadia University) در کانادا، آن ماه در X نوشت: "همه کسانی که از وضعیت مولنبرگ ناراحت هستند باید صف طولانی اساتید استخدام ثابت را که به دلیل سخنرانی‌های حمایت شده پس از خشم چپ‌ها اخراج شده‌اند، بپذیرند."

لیست او شامل چارلز نگی (Charles Negy) بود که در سال ۲۰۲۱ پس از توییت درباره "امتیاز سیاه‌پوستان" برای مدت کوتاهی از دانشگاه فلوریدای مرکزی (University of Central Florida) اخراج شد، و تیم بودرو (Tim Boudreau)، استاد روزنامه‌نگاری با استخدام ثابت از دانشگاه میشیگان مرکزی (Central Michigan University)، که یک سال پیش‌تر شغل خود را از دست داد، تا حدی به دلیل نمایش اسلایدی حاوی یک توهین نژادی در طول سخنرانی در مورد متمم اول قانون اساسی. ساکس سپس به سایر اعضای هیئت علمی ناشناس اشاره کرد که به گفته او "به دلیل سخنرانی‌های محافظت‌شده‌ای که چپ‌ها را عصبانی کرده بود" اخراج یا مجازات شده بودند و رشته توییت خود را با ذکر نام امی وکس (Amy Wax)، استاد حقوق دانشگاه پنسیلوانیا (University of Pennsylvania)، به پایان رساند.

وکس، که پاییز گذشته پس از یک تحقیق و بررسی چند ساله توسط سنای دانشکده آن دانشگاه، با کسر حقوق معلق شد، اغلب توسط کسانی که استدلال می‌کنند دانشگاه‌ها نسبت به سخنرانی‌های محافظه‌کارانه خصمانه شده‌اند، مثال زده می‌شود. او، طبق پاسخ دانشگاه پنسیلوانیا به شکایتی که در ژانویه ارائه کرد، به دلیل سابقه "رفتار آشکارا غیرحرفه‌ای"، از جمله گفتن اینکه ایالات متحده با وجود سفیدپوستان بیشتر وضعیت بهتری خواهد داشت و زنان کمتر از مردان آگاه هستند، گفتن به یک دانشجو که سیاه‌پوستان از سفیدپوستان پست‌تر هستند و بحث عمومی در مورد توزیع نمرات کلاس‌هایش بر اساس نژاد، مجازات شد. (این شکایت در حال بررسی است.)

فایر (FIRE)، سازمان آزادی بیان، در مقاله‌ای در تاریخ ۲۴ سپتامبر در وب‌سایت خود در مورد مجازات وکس، او را "قناری آزادی آکادمیک در معدن" خواند. سه روز بعد، این گروه دوباره در یک سرمقاله در مورد اخراج فینکلستاین، وکس را در کنار پرونده فینکلستاین و همچنین جو گاو (Joe Gow)، استاد استخدام ثابت دیگری که همان هفته از دانشگاه ویسکانسین در لاکراس (University of Wisconsin at LaCrosse) اخراج شد، قرار داد. اخراج گاو، تا حدی به دلیل مجموعه‌ای از ویدئوهای پورنوگرافیک بود که او با همسرش ساخته بود.

فایر، که در سال ۱۹۹۹ تأسیس شد، از جمله سازمان‌هایی بوده است که در رصد و محکوم کردن لحظات خشم بر سر گفته‌ها و کارهای انجام شده در پردیس‌های دانشگاهی، از توییت‌های خشونت‌آمیز گرفته تا سمینارها درباره سفیدپوستی و لباس‌های توهین‌آمیز هالووین، دقیق عمل کرده است، اما همچنین از جمله صداهای بلندتر در استدلال این بوده است که آموزش عالی در معرض خطر است و یک دلیل اصلی آن چیزی است که آن را "فرهنگ سانسور" در پردیس‌های دانشگاهی می‌نامد.

در یک تحلیل سال ۲۰۲۲ از "تلاش‌های تحریمی" علیه پژوهشگران که به طور عمومی گزارش شده‌اند، از سال ۲۰۰۰، محققان فایر (FIRE) افزایش شدیدی را از حدود سال ۲۰۱۵ به بعد در اقدامات تقریباً همه – از فعالان گرفته تا سیاستمداران تا دانشجویان تا گروه‌های محافظه‌کار مانند ترنینگ پوینت یو‌اس‌ای (Turning Point USA) – برای مجازات اعضای هیئت علمی دانشگاه به دلیل آنچه می‌گویند یا می‌نویسند، چه در داخل و چه خارج از کلاس درس، ردیابی کردند. تعداد اساتید یا مدرسانی که اخراج شده‌اند، از ۶۹ نفر، شامل ۱۶ نفر با استخدام ثابت، بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴، به ۱۵۶ نفر، شامل ۴۴ نفر با استخدام ثابت، در هشت سال بعد افزایش یافته است. داده‌ها، اگرچه جامع نیستند، اما اوج خشم بر سر رفتار اساتید را که با رویدادهای سیاسی مهمی از جمله انتخاب دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ و قتل جورج فلوید در سال ۲۰۲۰ همزمان شده است، نشان می‌دهد.

با این حال، محققان فایر (FIRE) در تحلیل خود، یک یافته خاص را به عنوان مشکل‌ساز برجسته کردند: اینکه اکثریت "تلاش‌های تحریمی" علیه محققان از داخل آکادمی – از سوی هیئت علمی، مدیران یا دانشجویان – سرچشمه گرفته است. این یک چارچوب‌بندی از داده‌ها است که از استدلال محافظه‌کارانه گسترده‌تری حمایت می‌کند: اینکه یک تک‌فرهنگ فکری در آکادمی در حال رشد است و آزادی بیان را خفه می‌کند. این دیدگاه فایر را در تضاد با انجمن اساتید دانشگاه آمریکا (A.A.U.P.) قرار می‌دهد، که مدت‌هاست معتقد است محدودیت‌هایی برای آنچه اعضای هیئت علمی می‌توانند بگویند یا بنویسند وجود دارد و این محدودیت‌ها باید توسط خود اعضای هیئت علمی تعیین شود.

نیکو پرینو (Nico Perrino)، معاون اجرایی فایر، به من گفت که سازمان او آزادی آکادمیک را بیشتر یک حق فردی می‌داند، اما او گفت که از ایده حاکمیت خود هیئت علمی تا حدی نیز حمایت می‌کند. وقتی از او پرسیدم که چه کسی تصمیم می‌گیرد چه زمانی و آیا آن اساتید بد عمل کرده‌اند، او امی وکس را به عنوان مثال آورد. او گفت: "برای هیئت علمی که از طریق فرآیند انضباطی بیرون بیایند و امی وکس را مجازات کنند، یک اشتباه اخلاقی است."

به گفته جوآن دبلیو. اسکات (Joan W. Scott)، مورخ و نویسنده کتابی درباره آزادی آکادمیک، برای انجمن A.A.U.P. نیز، وکس یک نمونه است، اما نمونه‌ای از اعتماد به سیستم حاکمیت هیئت علمی که دهه‌هاست آکادمی را حفظ کرده است. این سازمان، که حدود ۵۰,۰۰۰ استاد دانشگاه را نمایندگی می‌کند، یک تفاوت اساسی بین پرونده فینکلستاین و وکس را ذکر می‌کند: وکس توسط کمیته‌ای از همکارانش قضاوت شد، در حالی که فینکلستاین چنین نبود. تلاش‌های تحریمی، در این چارچوب‌بندی، قرار است از درون آکادمی نشأت بگیرند. اگر افراد بیرونی تصمیم بگیرند که دیگر نمی‌توان به اعضای هیئت علمی برای اداره خود اعتماد کرد، آنگاه، همانطور که بنیانگذاران A.A.U.P. در سال ۱۹۱۵ پیشگویی کردند، "مطمئناً این وظیفه توسط دیگران انجام خواهد شد."

درب دفتر سابق ماورا فینکلستاین در کالج مولنبرگ. درب با پوسترهای سیاسی کوچک و یک تخته سفید که روی آن نوشته شده است «زنده باد فلسطین» پوشانده شده است.
دفتر سابق فینکلستاین در مولنبرگ. روی تخته سفید نوشته شده است: "زنده باد فلسطین." اعتبار: موولنبرگ ویکلی
موولنبرگ ویکلی

در اوایل اکتبر، من شروع به ردیابی دانشجویان مولنبرگ کردم، که صدایشان در بیشتر گزارش‌ها در مورد فینکلستاین در آن پاییز به طور قابل توجهی غایب بود. در طول ماه‌های بعدی با تقریباً ده‌ها دانشجو صحبت کردم، که برخی از آنها نمی‌خواستند نامشان فاش شود زیرا از لو رفتن اطلاعات شخصی خود (doxxing)، یا عصبانی کردن خانواده، دوستان یا کالج می‌ترسیدند. چهار نفر از آن دانشجویان یهودی بودند، که دو نفر از آنها از درخواست اخراج فینکلستاین حمایت می‌کردند.

بسیاری از دانشجویان به من گفتند که مولنبرگ، حداقل قبل از ۷ اکتبر، مکان بسیار خوبی برای تحصیل بود. همچنین، به گفته اعضای هیئت علمی، گاهی اوقات کار کردن در آنجا دشوار بود. مولنبرگ با کاهش ثبت‌نام و کاهش تعداد اعضای هیئت علمی مواجه بود – فشارهای مالی که کالج با استناد به وقف خود، آنها را نادیده گرفت – اما روزنامه کالج، "موولنبرگ ویکلی" (The Muhlenberg Weekly)، این موضوع را پوشش داده بود و اعضای هیئت علمی گفتند که این امر آنها را بیشتر از شهریه دانشجویان و نفوذ اهداکنندگان آگاه کرده بود.

کاترین کنلن (Katherine Conlon)، دانشجوی و سردبیر "ویکلی" در پاییز ۲۰۲۳ و بهار پس از آن، گفت که او فشارهای مالی را عاملی در اتفاقات مربوط به فینکلستاین می‌دانست، اما همه چیزهای دیگری که بسیار فراتر از کالج اتفاق می‌افتاد نیز همینطور بود. او گفت: "تنش‌ها بالا بود، به ویژه درست پس از حملات ۷ اکتبر. و من فکر می‌کنم مردم می‌خواستند راهی برای ابراز سرخوردگی و خشم خود پیدا کنند و او برای بسیاری از مردم فرد بسیار خوبی برای این کار بود. و سپس، این موضوع تا حدودی از کنترل خارج شد."

فینکلستاین در سال ۲۰۱۵، زمانی که در میانه دهه ۳۰ زندگی خود بود، پس از دو سال به عنوان استادیار میهمان در کالج میلز (Mills College) در منطقه خلیج، به مولنبرگ آمد. او در مورد هند تدریس می‌کرد، جایی که اولین کتابش، یک قوم‌نگاری از کارگران کارخانه بمبئی، در آنجا قرار دارد، و بعداً در مورد فلسطینیان، از جمله یک کلاس به نام "انسان‌شناسی فلسطین" (The Anthropology of Palestine). او به من گفت، هدف او در کلاس درس این بود که دانشجویان را "فراتر از محدودیت‌های تخیل خود به تفکر وادارد" اما همچنین، همانطور که یک معلم تاریخ دبیرستان تأثیرگذار زمانی برای او انجام داد، اطلاعاتی را به آنها بدهد که ممکن است قبلاً از آنها محروم بوده‌اند. آن معلم دبیرستان، جیمز بیدرون (James Biedron)، از طریق مذاکرات صلح ساختگی خاورمیانه در سال آخر دبیرستان، ابتدا فینکلستاین را به تحقیق در مورد فلسطین تاریخی و در نهایت، به گفته او، یافتن "مکانی برای فرود" در هویت یهودی خود، به عنوان یک یهودی ضد صهیونیسم، سوق داده بود.

در خارج از کلاس درس، فینکلستاین از قبل، همانطور که خودش گفت، "صدایش بلند بود." او سعید عطشان (Sa’ed Atshan)، رئیس مطالعات صلح و درگیری در کالج سوارثمور (Swarthmore College) و یک Quaker فلسطینی، را در سال ۲۰۱۸ برای سخنرانی به دانشگاه دعوت کرد. فینکلستاین به حاضران گفت: "بحث درباره فلسطین در اینجا در ایالات متحده برای ما بسیار دشوار است. این بحث پر از تنش و ناراحتی است، و بنابراین باید آن را داشته باشیم." او همان سال با سایر مربیان به سرزمين‌های فلسطینی سفر کرد و در مقاله‌ای آنلاین درباره این تجربه نوشت که در آن از هیله‌ل (Hillel)، گروه دانشجویی یهودی، به دلیل تمرکز حمایت از اسرائیل به جای "زندگی مذهبی و فرهنگی یهودی" در مولنبرگ و سایر پردیس‌ها انتقاد کرد. روی درب دفترش، در ساختمانی مشترک با هیله‌ل، یک تخته سفید وجود داشت که به عربی نوشته بود: "زنده باد فلسطین."

در آن سال‌ها، فینکلستاین فکر می‌کرد که خطرات بیان نظراتش را درک می‌کند. او در سال ۲۰۱۴ پرونده سلایتا را از دور دنبال می‌کرد، و در سال ۲۰۰۵ در زمان تحقیقات در مورد جوزف ا. مسعد (Joseph A. Massad)، استاد مسیحی فلسطینی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه کلمبیا، دانشجوی کارشناسی ارشد بود. او می‌دانست که امکان تحقیقات وجود دارد، اما امیدوار بود که با کسب استخدام ثابت (Tenure)، که در سال ۲۰۲۱ به آن دست یافت، و یهودی بودن خودش، از او محافظت شود.

او هنوز این فکر را در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۳ داشت، زمانی که رئیس دانشگاه مولنبرگ، کاتلین هرینگ (Kathleen Harring)، ایمیلی به کل دانشگاه ارسال کرد و به آنچه سه روز قبل در مرز غزه و اسرائیل رخ داده بود، پرداخت. هرینگ نوشت: "تروریسم حماس که در اسرائیل و مردم یهود به وقوع پیوست، محکوم است. درگیری در خاورمیانه طی هزاره‌ها ادامه داشته است، اما صرف نظر از تاریخ، تصمیم حماس برای حمله به یک کشور مستقل و قتل شهروندانش، یک عمل شیطانی بود."

در بسیاری از کالج‌ها، یک استاد نمی‌تواند به یک ایمیل سراسری از طرف مدیر با یک ایمیل «پاسخ به همه» (reply-all) پاسخ دهد، اما در مولنبرگ چنین گفت‌وگویی هنوز ممکن بود – اگرچه ظرف یک ماه متوقف شد. فینکلستاین پیش از این هم به ایمیل‌ها در کالج «پاسخ به همه» می‌داد، و آن روز هم تصمیم گرفت دوباره همین کار را بکند.

او نوشت: "شکی نیست که حملات غافلگیرکننده شنبه ویرانگر هستند. ما باید برای همه قربانیان غیرنظامی عزاداری کنیم. این دوران وحشتناکی است. اما نمی‌توانیم عزاداری کنیم بدون اینکه به این واقعیت اذعان کنیم که اسرائیل یک دولت استعمارگر است، فلسطینی‌ها از سال ۱۹۴۸ تحت اشغال زندگی کرده‌اند، و غزه یک زندان روباز است، متراکم‌ترین و شاید خطرناک‌ترین مکان در جهان."

فینکلستاین سپس به دانشجویان هر دو کلاسش ایمیل زد و گفت که جلسه بعدی‌شان را به بحث درباره هر سوالی که درباره ۷ اکتبر دارند، اختصاص خواهد داد. هر دو کلاس کوچک بودند، با ۱۰ تا ۱۲ دانشجو، و در هر یک از آنها فینکلستاین گفت که بحث آن روز بر روی سوالاتی متمرکز بود که دانشجویان از قبل برایش ایمیل کرده بودند، که تعدادی از آنها variations (گونه‌هایی) از این سوال بودند: حماس چیست؟

آنا میکوسکی (Anna Mikoski)، یکی از سه دانشجویی که در درس انسان‌شناسی شهری فینکلستاین با او صحبت کردم، به من گفت که بعدها آن جلسه را "کلاس بدنام" نامید. دانشجویان آن روز رسیدند، و میکوسکی به یاد آورد که به اطراف نگاه می‌کرد و متوجه حداقل دو دانشجو شد که در پردیس‌های کوچک علوم انسانی شناخته شده بودند که خود را صهیونیست معرفی می‌کردند. میکوسکی به یاد آورد که با خودش فکر می‌کرد: "او چه خواهد گفت؟" و همچنین "آنها چه جوابی خواهند داد؟"

میکوسکی به یاد آورد که فینکلستاین در پاسخ به یک سوال، از سرزمین فلسطین به عنوان سرزمین اشغالی یاد کرد و این ایده را به مفاهیم انسان‌شناسی شهری - به مسائل مرزها و ایست بازرسی‌ها - ربط داد. او گفت که فینکلستاین بعداً در مورد ظهور حماس صحبت کرد.

میکوسکی به یاد آورد: "او به وضوح گفت: 'من حماس یا اقدامات آن را محکوم نمی‌کنم. من فکر می‌کنم خشونت وحشتناک است.' اما شرط او برای این موضوع این بود که 'اما غیرمنتظره نیست.'"

آن شرط، که میکوسکی به یاد آورد فینکلستاین آن را نیز به مفاهیم انسان‌شناسی مرتبط کرده بود، هسته اصلی شایعه‌ای شد که به سرعت در دانشگاه پخش شد. او گفت: "همین تکه حرف بود که شروع به پخش در دانشگاه کرد که او حامی حماس است. و سرعت گرفت خیلی بیشتر از آنچه انتظار داشتم."

یکی از دانشجویان کلاس‌های فینکلستاین به کالج شکایت کرد و طبق تحقیقات بعدی وزارت آموزش و پرورش، گفت که فینکلستاین از کلاس خود "به طور مداوم برای پیشبرد روایت اینکه حماس آنچه را که برای آزادسازی مردم غزه از اسرائیل باید انجام شود، انجام می‌دهد" استفاده کرده و آن را "ناخوشایندترین محیط کلاسی که تاکنون تجربه کرده‌ام" خواند. نام آن دانشجو در گزارش ذکر نشده است، اما دانشجویی در کلاس فینکلستاین در آن ترم در X گفت که "تجربیات وحشتناکی" در کلاس او داشته است. او به چندین درخواست برای اظهار نظر پاسخ نداد.

دو دانشجوی یهودی دیگر در مولنبرگ به من گفتند که یا شنیده‌اند یا از دیگران فهمیده‌اند که فینکلستاین دانشجویان را در کلاس‌هایش ناراحت می‌کرده است، اگرچه نمی‌توانستند من را با هیچ یک از آن دانشجویان ارتباط دهند. یکی گفت که تجربه شخصی با فینکلستاین نداشته است اما "هزار درصد" فکر می‌کند که او باید اخراج شود زیرا "دانشجویان را با کلاس پر از نفرت خود شستشوی مغزی می‌دهد." دیگری گفت که فکر می‌کند فینکلستاین در فضای آنلاین نفوذ نامناسبی دارد، جایی که مردم ممکن است نظرات او را در مورد جنگ غزه به دلیل موقعیتش به عنوان یک استاد دانشگاه جدی‌تر بگیرند.

دیگر دانشجویان گفتند که فارغ‌التحصیلان را عاملان اصلی شایعات در مورد فینکلستاین و واکنش‌های منفی علیه او می‌دانستند. تأثیرگذارترین این صداهای فارغ‌التحصیلان، فارغ‌التحصیلان مولنبرگ بودند که پشت کمپین Change.org بودند که در اواخر اکتبر راه‌اندازی شد. آنها خواستار اخراج فینکلستاین توسط کالج شدند و تهدید کردند که کمک‌های مالی را قطع خواهند کرد و درخواست خود را به "هر دبیرستان یهودی در آمریکا ارسال خواهند کرد تا اطمینان حاصل کنند که می‌دانند مولنبرگ مکانی امن برای دانشجویان یهودی نیست." از جمله مدارک ارائه شده، ایمیل «پاسخ به همه» فینکلستاین در ۱۰ اکتبر و چندین پست در شبکه‌های اجتماعی بود، از جمله پستی که در آن از یک جمع‌آوری کمک مالی هیله‌ل در ساختمان او انتقاد می‌کرد که از کدهای QR برای هدایت کمک‌های مالی به تلاش‌های امدادی و همچنین نیروهای دفاعی اسرائیل استفاده می‌کرد.

ظرف دو روز، این درخواست نزدیک به ۵۰۰۰ امضا داشت. یکی از امضاکنندگان، که تنها با عنوان "جی." از نیویورک شناخته شده بود، نوشت: "چرا این شخص اجازه تدریس در دانشگاه را دارد و چرا این موسسه دانشگاهی او را استخدام کرده است؟" و افزود: "آیا اقلیت دیگری نیز به همین آزار و اذیت و عدم حمایت، جز یهودیان، دچار خواهد شد؟"

پردیس کالج مولنبرگ.
کالج مولنبرگ، که ثبت نام آن به زیر ۲۰۰۰ نفر کاهش یافته است، به گفته برخی از اعضای هیئت علمی، می‌تواند مکانی دشوار برای کار باشد، حداقل تا حدی به این دلیل که مانند بسیاری از کالج‌های کوچک و خصوصی اما غیرنخبه، با مشکلات مالی دست و پنجه نرم کرده است. اعتبار: استفان رویز برای نیویورک تایمز
استفان رویز برای نیویورک تایمز

وظیفه حسرت‌برانگیز یک مدیر کالج مانند فرج (معاون رئیس) یا استورم (مدیر Title IX در مولنبرگ) رسیدگی به شکایات و تصمیم‌گیری در مورد تهدید یادگیری یا امنیت دانشجویان است – در حالی که همزمان تلاش می‌کنند از حقوق اعضای هیئت علمی و دانشجویان برای بیان عقایدشان محافظت کنند. با تعدادی از دانشجویان مولنبرگ صحبت کردم که به من گفتند پس از ۷ اکتبر در دانشگاه احساس حمله یا ناراحتی کرده‌اند. یک دانشجوی یهودی، همان دانشجویی که به من گفت فکر می‌کند فینکلستاین در حال شستشوی مغزی دانشجویانش است، گفت که از دیدن تابلوهایی با نوشته "از رودخانه تا دریا، فلسطین آزاد خواهد شد" متزلزل شده است و سپس بیشتر از پست‌های ناشناس در سایت رسانه‌های اجتماعی Yik Yak که او را پس از برچسب زدن آن تابلوها به عنوان "غیرقابل قبول" در اینستاگرام، نژادپرست خوانده بودند، نگران شده بود. دانشجویان یهودی دیگر گفتند که ناراحتی برای آنها عمدتاً از سوی کسانی بود که طرفدار اسرائیل بودند در حالی که آنها نبودند. یک دانشجوی یهودی ناشناس در اواسط اکتبر همان سال به "ویکلی" گفت: "اکنون زمان وحشتناکی برای دانشجو بودن در مولنبرگ است. اگر خشم خود را از اقدامات اسرائیل ابراز کنم، به عنوان یهودی‌ستیز شناخته می‌شوم و از نظر اجتماعی طرد خواهم شد."

نه فرج و نه استورم موافقت نکردند با من صحبت کنند، اما استورم در مصاحبه‌ای با D. Stafford & Associates، شرکت خارجی که توسط کالج برای تحقیق در مورد فینکلستاین استخدام شده بود، گفت که او هر شکایتی را که در آن ترم به دفترش ارسال شده بود، بررسی کرده است، بسیاری از آنها ناشناس یا از خارج از دانشگاه بودند. وقتی می‌توانست، همچنین با دانشجویان "به طور عمیق" صحبت می‌کرد که آیا احساس ناراحتی یا ناامنی می‌کنند. پاسخ همیشه این بود که آنها یا هنوز در کلاس‌های فینکلستاین شرکت می‌کردند یا در رویدادهای هیله‌ل حضور داشتند، که به نظر استورم به معنای آن بود که آنها برای امنیت خود ترسی نداشتند. همچنین آنها مستقیماً هدف قرار نمی‌گرفتند.

بازرسان D. Stafford نوشتند: "این فقط منحصر به مولنبرگ نیست که دانشجویان و کارمندان ممکن است این دو را با هم اشتباه بگیرند. بازار ایده‌ها شامل گفتاری نیست که ممکن است آزاردهنده یا تهدیدآمیز باشد. اما شامل گفتاری است که ممکن است دیدگاه‌های دیگران را به چالش بکشد و به بحث در مورد این دیدگاه‌های متفاوت تشویق کند."

تا نوامبر ۲۰۲۳، مدیران با فینکلستاین در مورد دانشجو در کلاسش صحبت کرده بودند، و او موافقت کرد که آن ترم دیگر در مورد جنگ غزه بحث نکند. اما گزارش اشاره می‌کند که پس از پست فینکلستاین در مورد جمع‌آوری کمک مالی هیله‌ل، برخی از دانشجویان و کارکنان شروع به نظارت بر شبکه‌های اجتماعی او کردند، از جمله حدود ۱۶۰ عضو یک گروه چت واتس‌اپ هیله‌ل، که به گفته بازرسان، اسکرین‌شات‌هایی از پست‌های او گاهی به اشتراک گذاشته می‌شد تا ببینند "آیا او از خط قرمز آزار و اذیت یا رفتار تهدیدآمیز عبور خواهد کرد یا خیر."

به گفته D. Stafford، فینکلستاین آن ترم هرگز از خط قرمز عبور نکرد، اما در همین حال، احساس زیر نظر بودن در سراسر مولنبرگ گسترش یافت. تا پایان ترم، میکوسکی به من گفت که او و دوستانش وقتی در مورد فینکلستاین صحبت می‌کردند، شروع به بررسی سالن غذاخوری کرده بودند تا مطمئن شوند کسی در نزدیکی نیست. او و کنلن، سردبیر روزنامه دانشگاه، هر دو گفتند که از اساتیدی شنیده‌اند که می‌ترسیدند اگر از فینکلستاین حمایت کنند یا در مورد موضوعات دیگری مانند نامزدی ترامپ اظهار نظر کنند، اخراج شوند، و یک استاد، یوانا چاتزیدیمیتریو (Ioanna Chatzidimitriou)، به من گفت که او و دیگران شروع به انتقال هر بحث بالقوه جنجالی از ایمیل کاری خود کرده‌اند – از ترس اینکه مدیریت ممکن است آنها را زیر نظر داشته باشد.

ترم به پایان رسید، و در طول تعطیلات زمستانی، شخصی درخواست Change.org را برش و در یک فرم شکایت به وزارت آموزش و پرورش الصاق کرد. در ژانویه، حتی قبل از شروع کلاس‌ها، ایمیل‌های رباتیک یکسان هر ۳۰ ثانیه به صندوق ورودی رئیس دانشگاه، معاون رئیس و مدیران ارشد می‌رسید، همه با همان موضوع: "یهودی‌ستیزی در دانشگاه خود را متوقف کنید و ماورا فینکلستاین را اخراج کنید." تقریباً یک هفته بعد، در ۱۷ ژانویه، وزارت آموزش و پرورش تحقیقات خود را در مورد مولنبرگ اعلام کرد، که به نظر می‌رسد تنها بر اساس همان درخواست آغاز شده بود.

این یکی از حدود ۹۰ مورد تحقیقاتی بود که دفتر حقوق مدنی وزارتخانه در حدود یک سال پس از ۷ اکتبر آغاز کرد، افزایشی خیره‌کننده نسبت به سال‌های گذشته که معمولاً نیم دوجین مورد را شاهد بود. تعداد انگشت شماری مربوط به تعصبات ضد عربی بود اما اکثریت قریب به اتفاق مربوط به یهودی‌ستیزی بود. برخی در پاسخ به گزارش‌های وحشتناک آزار و اذیت یا تبعیض علیه اعضای هیئت علمی و دانشجویان یهودی بودند، اما برخی دیگر با شواهد میدانی به ظاهر اندک یا در دانشگاه‌هایی آغاز شد که اعضای هیئت علمی، دانشجویان و کارکنان یهودی آنها بعداً منکر این بودند که یهودی‌ستیزی مشکلی است. به عنوان مثال، در بیش از ده‌ها مورد، تحقیقات با موجی از شکایات با کلمات مشابه از یک فعال محافظه‌کار، زاکری مارشال (Zachary Marschall)، سردبیر Campus Reform، که خود یهودی است و در مصاحبه‌ای در سال گذشته، کمپین گسترده‌تر او و دیگران علیه یهودی‌ستیزی را به اهداف به ظاهر نامربوط، از جمله "بازگشت ارزش‌های سنتی به دانشگاه‌ها" مرتبط کرده بود، آغاز شد.

تحقیقات وزارت آموزش و پرورش در مولنبرگ در طول ترم بهار و تابستان ادامه یافت و در سپتامبر ۲۰۲۴، همان ماهی که فینکلستاین اخراج خود را علنی کرد، با یک قطعنامه به پایان رسید. در یک گزارش ۲۰ صفحه‌ای، محققان کالج را به دلیل عدم بررسی "مجموعه شرایط" در ارزیابی اینکه آیا دانشجویانش با یک محیط آموزشی خصمانه روبرو هستند، سرزنش کردند، اما از بیان اینکه آیا چنین محیطی در مولنبرگ در پاییز ۲۰۲۳ وجود داشته است خودداری کردند و همچنین اذعان داشتند که کالج "نمی‌تواند سخنرانی‌های محافظت شده را تنبیه کند." این گزارش تنها به طور خلاصه به ناپدید شدن داستان فینکلستاین در ۱۷ ژانویه اشاره می‌کند؛ محققان گفتند اطلاعات کمی در مورد آن دارند.

نگاهی دقیق‌تر و روشنگرتر به آن حادثه از دو گزارش تحقیقاتی اضافی در مورد فینکلستاین در آن سال به دست می‌آید: گزارش محرمانه D. Stafford، شرکت خارجی استخدام شده توسط کالج برای تحقیق در مورد بازنشر او، و گزارشی از A.A.U.P. در آوریل امسال، که از مصاحبه با اعضای هیئت علمی و مدیران و تحقیقات D. Stafford در توصیف فرهنگ و رویدادهایی که منجر به اخراج او شد، بهره می‌برد.

تحقیقات D. Stafford شامل رونوشت مصاحبه با مدیران، کارکنان هیله‌ل، اساتید، فینکلستاین و یک دانشجو است، اما یافته‌های آن تا حد زیادی غیرقطعی است. بازرسان نوشتند که بازنشر فینکلستاین شکلی از آزار و اذیت نبوده است. اینکه آیا تبعیض‌آمیز بوده است یا خیر، بستگی به این داشت که آیا صهیونیست‌ها تحت Title VI یک طبقه محافظت شده محسوب می‌شوند یا خیر، و در مورد این سوال، بازرسان تردید داشتند.

یک مسئله ثانویه، که در هر دو گزارش مطرح شد، این بود که داستان ناپدید شده چگونه به دانشجویان راه یافته است. فینکلستاین به من گفت که تصور می‌کرد یکی از دانشجویانی که در ماه‌های گذشته شبکه‌های اجتماعی او را زیر نظر داشتند، آن را دیده است. اما این دو گزارش، آن درک را به طور قابل توجهی تغییر می‌دهند.

شب که فینکلستاین سخنان کانازی را بازنشر کرد، یک رئیس دانشکده در کالج، آلیسون ویلیامز (Allison Williams)، متوجه استوری اینستاگرام شد، طبق مصاحبه او با D. Stafford، و گفت که "احساس متفاوتی" نسبت به بسیاری از چیزهای دیگری که فینکلستاین پست کرده بود، داشت. ویلیامز صبح روز بعد یک اسکرین‌شات از پست را به استورم، مدیر Title IX، ارسال کرد، طبق مصاحبه او، و همچنین آن را با مدیر شاخه هیله‌ل مولنبرگ به اشتراک گذاشت، که او آن را ندیده بود. او گفت که "شخصاً تحت تأثیر" آن قرار گرفته است، طبق مصاحبه او، و آن را به همکار اسرائیلی گروه فوروارد کرد و او را تشویق کرد تا یک یا دو دانشجو شکایتی را ثبت کنند. یکی از آن دانشجویان، یکی از اعضای هیئت اجرایی دانشجویی هیله‌ل که هرگز فینکلستاین را ملاقات نکرده بود، دقیقاً همین کار را کرد.

این زنجیره‌ای از ایمیل‌ها و پیامک‌ها بود که انجمن A.A.U.P. مستقیماً آن را محکوم کرد، در حالی که بازرسان D. Stafford به طور خاص تصمیم کارکنان برای اشتراک‌گذاری پست‌های شبکه‌های اجتماعی با دانشجویان را زیر سوال بردند. آنها نوشتند: "مشخص نیست چرا کارکنان عمداً پست‌هایی را به اشتراک می‌گذارند که می‌دانند باعث ناراحتی دانشجویانشان خواهد شد."

مقامات کالج مولنبرگ گفتند که داستان ناپدید شدن "دانش عمومی" بوده و شکایات "بسیار زیادی" در مورد آن دریافت کرده‌اند. آنها افزودند که گزارش A.A.U.P. حاوی "خطاهای متعدد" واقعی بوده است. پاسخ کامل کالج به آن گزارش در خود گزارش گنجانده شده و هیچ خطای خاصی مربوط به زنجیره ایمیل‌ها و پیامک‌ها را مشخص نمی‌کند.

بازرسان A.A.U.P. نوشتند: "بدون نظارت و تحریک احساسات دانشجویان در این مورد، بعید بود که جنجال و بحران حاصله بر سر پست‌های شبکه‌های اجتماعی پروفسور فینکلستاین رخ دهد و پروفسور فینکلستاین از سمت استخدام ثابت خود اخراج شود."

در ماه نوامبر، دونالد ترامپ به ریاست جمهوری انتخاب شد و از جمله وعده‌های بسیاری که داده بود، وعده پاکسازی "جنون ضد آمریکایی" از دانشگاه‌ها را نیز داده بود. در بیانیه‌ای کوتاه، روز پس از انتخابات، رئیس انجمن A.A.U.P.، تاد ولفسون (Todd Wolfson)، انتخاب ترامپ را ناامیدکننده خواند و وعده مبارزه برای دانشگاه، و به ویژه برای آزادی آکادمیک را داد. عنوان بیانیه "آموزش عالی باید برای تضمین آینده دموکراسی آمریکا سازماندهی شود" بود.

سخنان او در حالی بیان شد که دیگران در آموزش عالی، از جمله فایر (FIRE)، سازمان آزادی بیان، دانشگاه‌ها را به سکوت فرا می‌خواندند – توصیه‌ای که با انتخابات تقویت شد اما از ماه‌ها بیانیه و اعتراض و نزاع عمومی بر سر جنگ در غزه الهام گرفته بود. این سازمان در نامه‌ای سرگشاده با دو گروه دیگر در ژوئیه گذشته نوشت: "منظور ما از 'بی‌طرفی نهادی' چیزی مشخص است. منظور ما این است که دانشگاه باید در مورد مسائل سیاسی و اخلاقی مورد مناقشه روز بی‌طرف بماند، دقیقاً به این دلیل که فضایی برای پژوهشگران و دانشجویان فراهم کند تا به عنوان افراد در مورد این مسائل نظر دهند."

شکاف بین این دو سازمان مدت‌ها پیش‌بینی شده بود – فایر پیش از این از A.A.U.P. به دلیل مواضعش در مورد تحریم‌های آکادمیک و بیانیه‌های تنوع انتقاد کرده بود – اما پاسخ ولفسون به انتخابات ظاهراً همه چیز را به اوج رساند. در روزهای بعد، در سرمقاله‌ها و مقالات و پست‌های شبکه‌های اجتماعی، مجموعه‌ای از اتهامات مطرح شد: اینکه فایر وابسته به حامیان مالی محافظه‌کار است، اینکه A.A.U.P. همه اساتید خود به جز لیبرال‌ترین آنها را رها کرده است، اینکه فایر آزادی آکادمیک را درک نمی‌کند و اینکه خود A.A.U.P. اکنون تهدیدی برای آزادی است که خود به تدوین آن کمک کرده است. آخرین اتهام از سوی گرگ لوکیانف (Greg Lukianoff)، رئیس فایر، در یک خبرنامه طولانی مطرح شد که آنچه را "سقوط" سازمان صد ساله – و ظاهراً ظهور گروه او به جای آن – توصیف کرد.

در زیر این درگیری عمومی، نزاعی آشنا اما مهم بر سر تعریف و شکل آزادی آکادمیک و به تبع آن خود آکادمی نهفته بود. آیا این یک حق است که باید توسط کسانی خارج از دانشگاه – توسط قضات یا توسط گروه‌های حامی مانند فایر – مورد بررسی قرار گیرد یا حتی تعیین شود؟ توسط سیاستمداران یا توسط عموم مردم؟ یا این حقی است که، همانطور که خود دانشگاه‌ها برای دهه‌ها به طور گسترده اداره شده‌اند، توسط خود اعضای هیئت علمی اداره می‌شود؟

در این بحث، فینکلستاین بار دیگر خود را وارد ماجرا دید. اگرچه او در ماه مه سال گذشته اخراج شد، اما در سپتامبر متوجه شد که شانس کمی برای لغو آن تصمیم دارد. کمیته‌ای منتخب از همکاران فینکلستاین هرگز پرونده او را بررسی نکرده بود، که طبق نامه‌ای از A.A.U.P. به مولنبرگ در سال گذشته، نقض رویه قانونی آکادمیک بود. (کالج گفت که آنها سیاست را رعایت کرده‌اند.) اکنون کمیته، پس از درخواست رسمی از فینکلستاین در یک نامه، موافقت کرده بود که این کار را انجام دهد. اعضای آن جلسه‌ای را برای دسامبر، یک ماه پس از انتخابات، برنامه‌ریزی کردند، و فینکلستاین در یک دوشنبه بارانی به آلنتاون رفت، نگران این بررسی، نگران کاهش وجوه قانونی خود و همیشه به فکر فلسطینیان بود.

او دو روز را به پاسخ دادن به سوالات در مورد تدریس و رسانه‌های اجتماعی خود گذراند و – از طریق یک وکیل هیئت علمی، زیرا هیچ وکیلی مجاز نبود – از مدیران در مورد درک آنها از صهیونیسم و استدلال قانونی آنها برای اخراج او سوال پرسید. سپس به بروکلین بازگشت، جایی که اکنون با همسر و سگ کوچکش زندگی می‌کند، و منتظر تصمیم آن کمیته ماند. تصمیم آنها نهایی نخواهد بود، اما قرار بود وزن داشته باشد؛ این تصمیم به عنوان یک توصیه به رئیس دانشگاه، هرینگ (Harring)، ارسال می‌شد، و سپس او در سال جدید تصمیم می‌گرفت که آیا فینکلستاین باید اخراج می‌شد یا خیر.

اما ابتدا، دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ آغاز شد. تا زمانی که در اواسط فوریه با فینکلستاین تماس گرفتم تا وضعیت او را جویا شوم، رئیس جمهور قبلاً دستور اجرایی خود را در مورد یهودی‌ستیزی صادر کرده بود، که دولتش گفته بود هدف آن "نژادپرستی ضد یهود در کالج‌ها و دانشگاه‌های چپ‌گرا و ضد آمریکایی" خواهد بود. وزارت آموزش و پرورش او چند روز دیگر نامه "همکاران گرامی" (Dear Colleague) را منتشر می‌کرد که عملاً برنامه‌ها یا سیاست‌های مبتنی بر نژاد را در مدارس دریافت‌کننده بودجه فدرال ممنوع می‌کرد، که جان کی. ویلسون (John K. Wilson)، متخصص آزادی آکادمیک، آن را "گسترده‌ترین و سرکوب‌کننده‌ترین تحمیل کنترل ایدئولوژیک دولتی بر کالج‌ها در تاریخ آمریکا" نامید. به زودی، میلیاردها دلار کمک مالی و بودجه به دانشگاه‌ها و محققان مسدود یا لغو می‌شد، برخی طبق سندی فاش شده از بنیاد ملی علوم (National Science Foundation)، برای بررسی بر اساس لیستی از کلماتی که شامل "معلولیت"، "سخنان نفرت‌انگیز" و "فعالیت" بود، فعال می‌شد. دانشجویان و محققان دارای ویزا یا گرین‌کارت در اینجا دستگیر و برخی اخراج شدند، در حالی که اساتید دیگر مشاغل خارج از کشور را پذیرفتند – عکس فرار مغزها که زمانی اینشتین و آرنت و دیگر متفکران را به اینجا آورده بود. حداقل ۶۰ کالج هشدار داده شد که ممکن است بودجه فدرال خود را از دست بدهند، و هم کلمبیا و هم هاروارد این اتفاق برایشان افتاد – دومی پس از امتناع از اعمال مجموعه‌ای از تغییرات، که برخی از آنها هیچ ربطی به یهودی‌ستیزی نداشت و اکثر آنها هم آزادی آکادمیک و هم استقلال دانشگاه را تضعیف می‌کرد.

در سایه این آشفتگی، کمیته پرسنل و سیاست‌های هیئت علمی، آن گروه پنج نفره از دانشگاهیان کالج مولنبرگ، تصمیم خود را گرفت. اعضای آن از همکار خود حمایت کردند و به اتفاق آرا رأی دادند که مدیران مولنبرگ نتوانسته‌اند ثابت کنند فینکلستاین "بی‌توجهی آشکار" به قوانین و هنجارهای کالج نشان داده است و توصیه کردند که اخراج او مورد بازنگری قرار گیرد. کمیته همچنین مدیران مولنبرگ را به دلیل عدم شفافیت در مورد چگونگی یا اینکه آیا صهیونیسم یک طبقه محافظت شده است، مقصر دانست.

فینکلستاین وقتی با ما صحبت کرد، گفت: "فکر می‌کنم واقعاً سخت است که در بحبوحه یک بحران بزرگ، در مورد خبر خوب چه احساسی داشته باشی. سعی می‌کنم به این حس خود پایبند باشم که در نهایت، کمیته پرونده من را بررسی کرد و دید که هیچ پرونده‌ای وجود ندارد. و هر اتفاقی بیفتد، این برد من است. فکر می‌کنم."

در آخرین روز ماه مارس، فینکلستاین دوباره به سمت کالج مولنبرگ رانندگی کرد. اما این بار برای سخنرانی در دانشگاه لی‌های (Lehigh University) در بیت لحم، سخنرانی که او بارها ارائه داده است: "آزادی آکادمیک در دوران بحران". قبل از ورود او، به اعضای هیئت علمی لی‌های گفته شد که دانشگاه ده‌ها هزار ایمیل رباتیک در مخالفت با این سخنرانی دریافت کرده است. لی‌های در لیست ۶۰ دانشگاهی بود که توسط دولت ترامپ هدف قرار گرفته بودند، اما این کالج همچنین پس از شورش ۶ ژانویه، مدرک افتخاری رئیس جمهور را پس گرفته بود. ترس این بود که او هنوز کینه به دل دارد. این رویداد از سخنرانی فینکلستاین به یک میزگرد تغییر یافت و پلیس در اتاق و بیرون ساختمان مستقر شد.

حدود یک ساعت قبل از سخنرانی فینکلستاین، او از سمت استخدام ثابت خود در مولنبرگ استعفا داد. هرینگ هنوز تصمیم نهایی خود را اعلام نکرده بود، اما نامه او بعدها نشان می‌داد که قصد دارد توصیه‌های هیئت علمی و یافته‌های تحقیق A.A.U.P. در مورد مولنبرگ را رد کند، تحقیقاتی که حکم داد اخراج فینکلستاین استاندارد‌های آزادی آکادمیک را نقض کرده است – و هشدار داد که بعید است این آخرین نمونه از این دست باشد. فینکلستاین به من گفت که نمی‌تواند جزئیات استعفایش را فاش کند، اما اکنون، حداقل، می‌تواند در مورد هر چیز دیگری که می‌خواهد صحبت کند.

او گفت: "در این لحظه، نمی‌توانم هیچ یک از کارهایی را که برایم معنا دارد، آنطور که می‌خواهم در یک کالج یا دانشگاه انجام دهم. اما می‌توانم این کار را در خارج از آن موسسات انجام دهم. و بنابراین، به نوعی، احساس آزادی می‌کنم."