این کپی برای استفاده شخصی و غیرتجاری شما است. توزیع و استفاده از این مطالب تابع توافقنامه مشترک ما و قانون حق تکثیر است. برای استفاده غیر شخصی یا سفارش نسخههای متعدد، لطفاً با Dow Jones Reprints با شماره 1-800-843-0008 تماس بگیرید یا به سایت www.djreprints.com مراجعه کنید.
https://www.wsj.com/lifestyle/relationships/the-kids-always-came-first-then-i-realized-my-marriage-was-falling-apart-d64347be
«تغییر عقیده» ستونی درباره نحوه تغییر نظر یک فرد است.
من با مرد خوبی ازدواج کردم، یک مرد خانوادهدوست. وقتی دخترمان به دنیا آمد، از خوشحالی سر از پا نمیشناختیم، سپس پسرمان. ما با عشق بیاندازهمان به این موجودات جدید با هم پیوند خوردیم. شبهای بیخوابی را با هم مثل زامبیها راه رفتیم و از حرفهای شگفتانگیزی که میزدند از خنده ریسه میرفتیم.
رویکرد ما به خانوادهمان بر اساس یک باور مرکزی استوار بود: بچهها باید در اولویت باشند. هر چیزی کمتر از این، به این معنی بود که ما به عنوان والدین کم گذاشتهایم.
من به عنوان یک درمانگر، افراد زیادی را دیده بودم که هنوز از زخمهای دوران کودکی رنج میبرند و هنوز با اشتباهات والدین خود دست و پنجه نرم میکنند. با توجه به انبوه داستانهای هشداردهنده در دفترم، مشتاق بودم از انجام همان اشتباهات اجتناب کنم. به نظر من واضح بود که نیازهای روحهای شکننده و در حال رشدی که من و شوهرم به این دنیا آوردهایم، بسیار فوریتر از نیازهای خودمان است.
شوهرم با این موضوع موافق بود زیرا به من اعتماد داشت، اما رابطهمان شروع به آسیب دیدن کرد. در ابتدا آنقدر سرم با بچهها شلوغ بود که متوجه نشدم. به آنها اجازه دادم مکالمات ما را قطع کنند و مانع از این شوند که با هم به سفر برویم. من بیشتر وقتم را صرف صحبت کردن با آنها در مورد امیدها و مشکلاتشان میکردم تا اینکه به مشکلات خودم فکر کنم یا حتی از شوهرم در مورد مشکلاتش بپرسم.
احساس میکردم یک چیزی کمی اشتباه است، کمی نامتعادل، اما تصور کردم این یک محصول جانبی اجتنابناپذیر از انجام وظایف مادریام است. به نظر میرسید وظیفه این است که سرم را پایین نگه دارم و به جلو پیش بروم.
اما زمان به شکافها فشار وارد کرد. هر کدام به نوعی احساس بیتوجهی میکردیم و به نظر میرسید اختلافاتمان بیشتر میشود. کمتر بازیگوش شدیم، کمتر صمیمی. بچهها که آن زمان در مقطع ابتدایی تحصیل میکردند نیز با مشکل مواجه شده بودند. سعی کردم بیشتر به آنها خدمت کنم و آنها را خوشحال کنم، اما این کارساز نبود. به نظر میرسید هیچ چیز کارساز نیست.
با احساس فروتنی، در یک کلاس فرزندپروری ثبتنام کردم—کلاسی که از آموزههای کابالا، یک حکمت معنوی یهودی باستانی، الهام گرفته بود. آنچه آموختم مرا شوکه کرد اما با من هم طنینانداز شد. طبق کابالا، ترتیب اولویتها در خانه باید به این صورت باشد: خود، ازدواج، فرزندان.
منطق این است: وقتی روی خودمان سرمایهگذاری میکنیم—یعنی شادی، رشد و هدف خودمان—چیزهای بیشتری برای ارائه به رابطهمان داریم. وقتی روی ازدواجمان سرمایهگذاری میکنیم و استحکام این پیوند را حفظ میکنیم، چیزهای بیشتری برای دادن به فرزندانمان داریم. معلم کابالای من توضیح داد: «وقتی بچهها میبینند مادرشان شاد است، کمتر نیاز دارند، زیرا کودکان مستقیماً تحت تأثیر پر یا خالی بودن منبع خود قرار میگیرند.»
این موضوع از نظر شهودی منطقی بود، اما من تحقیقات خود را انجام دادم. مطمئناً، مطالعه پس از مطالعه نشان داد که والدینی که از پیوند خود با یکدیگر راضیتر و مطمئنتر هستند، به احتمال زیاد فرزندانی راضی و از نظر عاطفی ایمن دارند. با این حال، احساس ترس کردم. چگونه میتوانستم به شوهرم بیشتر بدهم در حالی که احساس میکردم ظرفیتم پر شده است؟
آنچه کشف کردم این بود که وقتی به خودم اجازه دادم خودم و ازدواجم را در اولویت قرار دهم، در واقع احساس آرامش و انرژی بیشتری کردم. حتی تغییرات کوچک، مانند آموزش به بچهها برای صبر کردن وقتی ما در حال صحبت هستیم یا اختصاص زمان بیشتر برای ارتباط در پایان روز، باعث شد احساس کنیم بیشتر دیده و درک میشویم، کمتر رنجیده و در تنهایی در ناامیدیهایمان قرار داریم. کمتر دعوا میکردیم و بیشتر میخندیدیم. نگران بودم فرزندانمان احساس بیتوجهی کنند، اما در واقع از نظر اجتماعی در مدرسه عملکرد بهتری داشتند و کمتر با یکدیگر در خانه دعوا میکردند. آنها نیازی به توجه دائمی و از خودگذشته ما نداشتند. آنها میدانستند وقتی به ما نیاز دارند، ما آنجا هستیم.
اکنون ما خانهمان خالی از فرزند است. هر دوی فرزندانمان ازدواج کردهاند و یکی از آنها اکنون صاحب فرزند شده است. اگر خانهمان همچنان کودکمحور باقی میماند، اکنون کجا بودیم؟ بیش از هر زمان دیگری، شوهرم، همراهم در تمام این مسیر را گرامی میدارم. دوست دارم وقتی به من سلام میکند، «سلام، شماره یک من».
Rachel Glik یک روان درمانگر، معلم در مرکز کابالا و نویسنده کتاب "ازدواج پرشور: التیام بخشیدن به رابطه خود با مسئولیت پذیری، رشد، اولویت و هدف" است که توسط Morehouse Publishing در 4 فوریه منتشر شده است.