دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، روز سهشنبه اعلام کرد که ایران در رویکرد خود به مذاکرات توافق هستهای «بسیار تهاجمیتر» شده است. این اظهارات در حالی مطرح میشود که وی روز گذشته پاسخ مورد انتظار ایران به پیشنهاد آمریکا را غیرقابل قبول خوانده و نسبت به یک جایگزین «بسیار بسیار وخیم» در صورت شکست مذاکرات هشدار داده بود.
ایران در تلاش است تا غنیسازی داخلی اورانیوم را که برای ساخت سلاح هستهای ضروری است، ادامه دهد، اما خط قرمز ترامپ در مورد غنیسازی از ابتدا واضح بوده است.
انتظار میرود مذاکرات در اواخر این هفته، پس از ارائه پیشنهاد متقابل ایران، ادامه یابد، اما زمان برای تهران در حال اتمام است، بهویژه اگر این کشور به پافشاری بر غنیسازی ادامه دهد.
اگرچه برخی گزارشها تلاش کردهاند اختلافات بین اردوگاههای «ماگا» و «بازها» را در مورد نحوه برخورد با ایران برجسته کنند، اما ممکن است داستان بزرگتر یک استراتژی منسجم و پیچیده را که ایران را در موضع دفاعی قرار داده، نادیده گرفته باشند.
به بیان دیگر: از ماه ژانویه، ترامپ در حال برگزاری یک کلاس درس استادی در مورد استراتژی ایران بوده است: ترکیبی از دیپلماسی خلاقانه، تهدید معتبر به زور، یک جدول زمانی و ارتباط با چشمانداز وسیعتر یکپارچگی منطقهای.
اولاً، کارگردانی دیپلماتیک تحت نظر ترامپ چشمگیر بوده است که نقشهای برجستهای را برای اسرائیل؛ کشورهای عربی حوزه خلیج فارس – بهویژه عمان که به عنوان میانجی قابل اعتماد عمل کرده است؛ آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با حمایت قدرتهای کلیدی اروپایی و آماده برای نکوهش ایران به دلیل نقض معاهده عدم اشاعه (NPT)؛ و حتی روسیه، با وجود روابط نظامی و اقتصادی دیرینه آن با تهران، ایفا کرده است.
استیو ویتکوف، فرستاده ترامپ به خاورمیانه – که مسئولیت پروندههای روسیه و غزه را نیز بر عهده دارد – به سادگی، مرد ترامپ است. هیچ اختلافی بین آنها در سیاست منطقهای وجود ندارد. علاوه بر برخورداری از اعتماد کامل رئیسجمهور، ویتکوف به طور گسترده توسط همه طرفها به عنوان مذاکرهکنندهای قابل اعتماد، خستگیناپذیر و مؤثر توصیف میشود.
ثانیاً، تهدید به زور هرگز معتبرتر از این نبوده است. در حالی که ترامپ گفته است که یک توافق را ترجیح میدهد، او همچنین اذعان داشته است که در صورت شکست مذاکرات، حمله نظامی ممکن است. این در عمل همان چیزی است که او از «صلح از طریق قدرت» اراده میکند.
ژنرال مایکل «اریک» کوریلا، رئیس فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام)، روز سهشنبه گفت که او «طیف وسیعی» از گزینههای نظامی را برای رئیسجمهور در صورت فروپاشی مذاکرات هستهای آماده کرده است.
و در تهران، این فراموش نشده است که این ترامپ بود که دستور ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، را در ژانویه ۲۰۲۱ صادر کرد.
اسرائیل به اعتبار یک حمله نظامی در صورت شکست مذاکرات میافزاید. تهران نگران یک حمله احتمالی اسرائیل است و این حمله فقط از هوا نیست، بلکه از داخل نیز ممکن است. اسرائیل بازی زمینی خود را در سوریه و لبنان، جایی که دشمنانش را از بین برده و به سایتهای استراتژیک نفوذ کرده است، و در خود ایران، جایی که اسماعیل هنیه، رهبر حماس را در ژوئیه ۲۰۲۴ در حالی که در یک مهمانخانه دولتی پس از شرکت در مراسم تحلیف رئیسجمهور مسعود پزشکیان اقامت داشت، کشت، نشان داده است.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، البته حمله نظامی به ایران و فروپاشی مذاکرات هستهای را ترجیح میدهد. او و ترامپ روز دوشنبه دوباره در مورد ایران صحبت کردند. در حالی که نتانیاهو ممکن است در مقطعی به تنهایی برای ضربه زدن به ایران فکر کرده باشد، او اکنون کاملاً با استراتژی ترامپ همسو است. به گزارش بن کاسپیت، اسرائیل نیز به نوبه خود آماده است تا در یک لحظه حمله کند.
ثالثاً، ترامپ از همان ابتدا ضربالاجلی برای مذاکرات تعیین کرد، که در تضاد با مذاکرات غیرمستقیم بیپایان در دولت قبلی بود. ترامپ میداند که ایران ترجیح میدهد ماهها یا حتی سالها در مذاکرات چانهزنی کند. اگر ایران توافق را نهایی نکند، پنجره ۶۰ روزه ممکن است به زودی به پایان برسد.
رابعاً، سیاست ایرانِ ترامپ با برنامههای او برای بازسازی خاورمیانه، که بر یک واقعیت منطقهای جدید تحت رهبری ایالات متحده متمرکز است و تجارت را بر درگیری اولویت میدهد، پیوند خورده است. دیدگاه و استراتژی او حمایت کامل شرکای آمریکا در خلیج فارس را دارد، که در دیدارهای او با رهبران عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی در ماه گذشته به نمایش گذاشته شد.
ترامپ با همکاری با کشورهای خلیج فارس نشان داده است که آماده است تا اقدامات بزرگی را با سرعت انجام دهد، مانند آنچه در سوریه با لغو تحریمها انجام داد. تام باراک، سفیر ایالات متحده در ترکیه و فرستاده ویژه به سوریه، به الیزابت هگدورن گفت: «[ترامپ] به تنهایی تصمیم باورنکردنی گرفت که یکباره کار را تمام کند. این ترامپ بود که ترامپ بود، نه مشاورانش، و این نبوغآمیز بود.»
همان شدت، سرعت و بینش استراتژیک پس از رسیدن به آتشبس در غزه و بازگرداندن همه گروگانها وارد عمل خواهد شد. ترامپ میخواهد جنگ هرچه زودتر به پایان برسد. او حتی این هفته اشاره کرد که ایران با طرفهای دیگر درگیر یک «مذاکره گسترده» بر سر غزه بوده است. در افق، پس از جنگ غزه، گسترش بزرگی از پیمانهای ابراهیم، که یک دستاورد تاریخی در اولین دولت ترامپ بود، قرار دارد.
نکته مهم در این چشمانداز گسترده این است که به یک راه حل برای ایران نیاز دارد، به هر طریقی. ایران دارای سلاح هستهای، روندی به سمت تجارت و یکپارچگی را مختل خواهد کرد. ترامپ اشاره کرده است که ایران، اگر مسیر خود را تغییر دهد، میتواند آینده اقتصادی روشنتری را تجربه کند. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس آماده سرمایهگذاری در اقتصاد ایران هستند، اما تنها در صورتی که ایران با یک توافق موافقت کند و تحریمها برداشته شوند.
این فقط زمانی میتواند اتفاق بیفتد که ایران بتواند بر «حق» خود برای غنیسازی غلبه کند. در این زمینه، پیشنهاد ترامپ برای یک کنسرسیوم منطقهای از ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برای مدیریت برنامه غنیسازی ایران، یک نبوغ محض است. طبق گزارشها، بر اساس این طرح، ایران میتواند غنیسازی را، شاید حتی در سطوح محدود در یک دوره موقت، انجام دهد. با گذشت زمان، غنیسازی میتواند ادامه یابد، اما با نظارت دقیق شرکای منطقهای؛ یک راه فرار آبرومندانه که ایران باید آن را بپذیرد. در صورت اجرا، یک کنسرسیوم گامی غولآسا به سوی همکاری منطقهای در انرژی هستهای صلحآمیز خواهد بود، هدفی که مدتهاست دنبال میشود، در حالی که جاهطلبیهای ایران برای سلاح هستهای را مهار میکند.
حتی اگر ایران با توافق هستهای موافقت کند، هوشیاری «اعتماد کن اما راستیآزمایی کن» به سبک ریگان مورد نیاز خواهد بود. ایران باید حوثیها را مهار کند. حملات از یمن به اسرائیل و کشتیرانی در خلیج فارس نمیتواند ادامه یابد. ایران باید از صرف منابع مالی پس از تحریمها برای بازسازی شبکههای نیابتی خود در لبنان، غزه و جاهای دیگر منع شود. عراق، که در نوامبر انتخابات دارد، یک سؤال باز است، که بسیاری در منطقه آن را در جیب ایران و تقریباً یک قضیه از دست رفته میدانند، مگر اینکه تغییری رخ دهد.
ایران، تحت فشار حداکثری ترامپ، باید احساس کند که زمان در حال اتمام است و گزینههایش در حال بسته شدن هستند. این که ترامپ توانست ولادیمیر پوتین را به عنوان یک میانجی احتمالی به کار گیرد، به احتمال زیاد رهبران ایران را به ستوه آورده است، چه پوتین بتواند کاری انجام دهد یا نه، همانطور که هگدورن برای المانیتور مینویسد. روندهای دیپلماتیک، که با تهدید به زور پشتیبانی میشوند، همگی به نفع ترامپ هستند.
رویکرد ترامپ میتواند عصبانیت داخلی در ایران را نیز تحریک کند. آیتاللهها به طور فزایندهای از جوانان کشور دور شدهاند، جوانانی که رفاه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را میبینند و از خود میپرسند چرا ایران در گذشته گیر کرده است. از زمان مرگ مهسا امینی در بازداشت پلیس به دلیل نقض حجاب در سپتامبر ۲۰۲۲، یک فیوز بلند برای قرارداد اجتماعی دولت روشن شده است.
باید دید ایران در پیشنهاد متقابل خود چه چیزی ارائه میدهد. انتظارات کم است که ایران بتواند از وسواس خود به غنیسازی داخلی اورانیوم، که یک پوشش آشکار برای حفظ برنامههای پنهانی و وضعیت خود به عنوان یک کشور در آستانه هستهای است، فراتر رود. در حالی که دولت ترامپ نمیتواند برای تهران تصمیم بگیرد، اما شرایط و پیامدها را روشنتر از همیشه تعیین کرده است — هنر معامله، یا یک جایگزین «بسیار بسیار وخیم».