آیا یک افسر نظامی از دستور قانونی اما غیراخلاقی – غیراخلاقی به این معنی که اصول حرفهای افسر را نقض میکند – سرپیچی خواهد کرد؟ شاید در آستانه فهمیدن این موضوع باشیم.
دولت ترامپ تفنگداران دریایی را به منطقه لسآنجلس اعزام کرده تا به نیروهای گارد ملی که از پیش در آنجا حضور داشتند، بپیوندند. در حال حاضر، تفنگداران دریایی برای کمک به حفاظت از "وظایف و اموال فدرال" مستقر شدهاند، همانطور که یادداشت تفاهم پرزیدنت ترامپ تصریح میکند – نه برای درگیر شدن در فعالیتهای وسیعتر پلیس داخلی. اما این وضعیت میتواند به سرعت تغییر کند.
به طور کلی، اگر رئیسجمهور به اعضای ارتش دستور دهد تا در عملیات پلیسی داخلی شرکت کنند، این دستور تقریباً قطعاً قانونی خواهد بود. نه تنها رئیسجمهور از اختیارات قانون اساسی برای حفاظت از اموال و وظایف فدرال برخوردار است، بلکه قانون شورش ۱۸۰۷ نیز سقف بسیار پایینی را برای استقرار ارتش جهت اجرای قانون داخلی تعیین میکند. علاوه بر این، اخلاق نظامی حکم میکند که افسران باید از دستورات قانونی اطاعت کنند. همه اینها نشان میدهد که اگر به افسران دستور داده شود در عملیات پلیسی داخلی شرکت کنند، باید از آن تبعیت کنند.
اگر رئیسجمهور به افسران دستور دهد که در عملیات پلیسی داخلی شرکت کنند که غیرضروری (زیرا میتوانست توسط نیروی انتظامی محلی به نحو کافی مدیریت شود)، با انگیزههای حزبی یا بیملاحظه باشد، این دستور باز هم تقریباً قطعاً قانونی خواهد بود – اما طبق اصول حرفهای افسران، غیراخلاقی نیز محسوب میشود. و اخلاق نظامی حکم میکند که افسران باید دستورات غیراخلاقی را رد کنند.
افسران نظامی در چنین موقعیتی درگیر یک تناقض خواهند بود: وظیفه حرفهای آنها هم اطاعت و هم سرپیچی را طلب میکند.
اخلاق حرفهای نظامی نیازمند عدم جانبداری است تا ارتش به ابزار سیاسی تبدیل نشود و هدف خود یعنی خدمت به منافع ملی را به خطر نیندازد. همین اخلاقیات همچنین تلاش میکنند تا رفتار ارتش را به حوزه تخصص خود – یعنی جنگیدن – محدود نگه دارند. شایستگی اصلی ارتش، شکست دادن دشمنان در نبردهای مرگبار است؛ برای سربازان، تفنگداران دریایی و ملوانان، کشتن اغلب به معنای پیروزی است. این را نمیتوان در مورد پلیس داخلی گفت، جایی که امید این است که استفاده از نیروی کشنده به حداقل برسد.
به دلیل محدودیت تخصص نیروهای مسلح در این زمینه، آنها "نقشهای کاملاً محدود در اجرای قانون" دارند، همانطور که در نامه سرگشادهای در سال ۲۰۲۲ که توسط گروهی دوحزبی از وزرای دفاع سابق و روسای ستاد مشترک امضا شد، توضیح داده شده است. استفاده از نیروهای فعال در نقش اجرای قانون باید تنها "به عنوان آخرین راه حل" انجام شود، همانطور که مارک اسپر، وزیر دفاع در اواخر دولت اول ترامپ، در یک کنفرانس خبری با اعلام مخالفت خود با استقرار نیروهای نظامی در داخل کشور در طول ناآرامیهای مدنی در ایالات متحده در سال ۲۰۲۰، توضیح داد. (آقای ترامپ بعداً او را اخراج کرد.)
پس، افسران نظامی باید چه کنند اگر به طور قانونی دستور داده شوند که اصول اخلاقی حرفهای خود را نقض کنند؟ در میان نیروهای مسلح، دکترین ارتش جامعترین پاسخ را به این مشکل ارائه میدهد و کمک چندانی نمیکند. در آن آمده است: "ما با افتخار – طبق اخلاق ارتش – تحت نظارت مدنی و با اطاعت از قوانین کشور و همه دستورات قانونی خدمت میکنیم؛ علاوه بر این، ما دستورات یا اقدامات غیرقانونی، غیراخلاقی یا نامشروع را رد کرده و گزارش میدهیم."
این متن همزمان به اطاعت و سرپیچی از دستورات قانونی اما غیراخلاقی فرمان میدهد و افسران را بدون پاسخی روشن در مورد چگونگی اقدام رها میکند.
محققان روابط مدنی-نظامی در مورد این موضوع بحثهای طولانی و مداومی داشتهاند. کسانی که طرفدار اطاعت هستند بر اهمیت کنترل مدنی ارتش تأکید میکنند. طرفداران سرپیچی در پاسخ میگویند که اخلاق ارتش نه تنها از کنترل مدنی ارتش محافظت میکند، بلکه از سوءاستفاده مدنی از ارتش نیز جلوگیری میکند. برجستهترین محقق روابط مدنی-نظامی، ساموئل پی. هانتینگتون، دانشمند علوم سیاسی، معتقد بود که این معضل غیرقابل حل است.
در سالهای اخیر، هنگامی که این معضل روابط مدنی-نظامی را تهدید به گسست میکرد، مقامات عالیرتبه برای خنثی کردن بحران وارد عمل شدند – مانند زمانی که آقای اسپر در سال ۲۰۲۰ علناً اصول اخلاقی نظامی را برای مخالفت با استقرار نظامیان در داخل کشور برشمرد. آقای اسپر ممکن است اعضای نیروهای مسلح را از تصمیمگیری در مورد سرپیچی از یک دستور مستقیم، به سختی نجات داده باشد.
در دوره دوم ریاست جمهوری، آقای ترامپ در گماردن وفاداران در پستهای کلیدی دقت بیشتری به خرج داده است. این بدان معناست که مسئله مقاومت اخلاقی ممکن است بر دوش افسران حاضر در میدان بیفتد. آنها ممکن است مجبور شوند بین اطاعت حرفهای و یکپارچگی حرفهای، بین وظیفه خود در قبال فرمانده کل قوا و مردم آمریکا، یکی را انتخاب کنند. این یک تنگنای غمانگیز است – برای آنها، برای ارتش و برای دموکراسی آمریکا.