اسرائیل در حملاتی که از صبح جمعه آغاز شد، یکی از سایتهای کلیدی هستهای ایران را به شدت تخریب کرد و شمار قابل توجهی از مقامات ارشد نظامی و هستهای این کشور را به هلاکت رساند. اما با طلوع آفتاب پس از آن حمله ویرانگر، مشخص شد که چه میزان از برنامه هستهای ایران، حداقل در حال حاضر، همچنان پابرجا مانده است.
به نظر میرسد حملات اسرائیل یک سایت تولید سوخت هستهای روی زمین و مراکز تامین برق را در بزرگترین مرکز غنیسازی اورانیوم ایران در نطنز، منهدم کردهاند. کشتار برخی از دانشمندان هستهای برجسته ایران، ادامه کارزار دیرینه اسرائیل برای هدف قرار دادن تخصصهای لازم برای ساخت بمب است. اما فاز اول حملات اسرائیل به محتملترین محل ذخیرهسازی سوخت هستهای نزدیک به درجه بمب ایران اصابت نکرد – و این ممکن است عمدی بوده باشد.
این ذخیره، طبق گفته بازرسان بینالمللی که مسئول اندازهگیری و نظارت بر آن هستند، در یک مجموعه وسیع در خارج از اصفهان، پایتخت باستانی سابق، نگهداری میشود. ۱۰۰ جنگنده اسرائیل و انبوه موشکها و پهپادهای آن در موج اول حملات خود از اصفهان دوری کردند، با وجود اینکه اصفهان یکی از بزرگترین سایتهای هستهای کشور و به گفته سازمانهای اطلاعاتی غربی، یکی از مراکز برنامههای تحقیقات تسلیحات مخفی ایران است.
نیروهای دفاعی اسرائیل بعدازظهر جمعه با صدور بیانیهای اعلام کردند که در موج دوم حملات خود، اصفهان را هدف قرار دادهاند، اما نه ذخیره سوخت را. در عوض، آنها بر روی آزمایشگاههایی متمرکز شدند که بر روی تبدیل گاز اورانیوم به فلز کار میکردند — یکی از آخرین مراحل ساخت سلاح. اما هیچ اشارهای به هدف قرار دادن منطقه ذخیره سوخت نکردند.
رافائل ماریانو گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی (سازمان ملل متحد که سوخت هستهای را رصد میکند تا مطمئن شود به پروژههای تسلیحاتی منحرف نمیشود)، جمعه، چند ساعت پس از آغاز حملات گفت: «ما سوخت را همین اخیراً در آنجا دیدیم.» بازرسان طی چند هفته گذشته در تاسیسات اصفهان حضور داشتند و موجودیهای نهایی را برای گزارش فصلی درباره قابلیتهای ایران که این ماه به هیئت مدیره آژانس توزیع شد، ثبت میکردند. این گزارش بر پایبندی ایران به خواستههای بازرسان تمرکز داشت.
معما این است که چرا اسرائیل از هدف قرار دادن این ذخیره خودداری کرد، ذخیرهای که سریعترین مسیر ایران برای تولید یک زرادخانه هستهای کوچک را فراهم میکند. و این همان هسته اصلی توجیهات نخستوزیر بنیامین نتانیاهو در اوایل روز جمعه برای صدور فرمان حمله بود، پس از دو دهه که اسرائیل همیشه از کشیدن ماشه خودداری کرده بود.

او گفت: «ایران اورانیوم به اندازه کافی برای ۹ بمب اتم تولید کرده است – ۹ بمب.» (کارشناسان دیگر این رقم را کمی بالاتر، ۱۰ بمب، تخمین میزنند، اما تعداد واقعی بستگی به این دارد که ایرانیان در تولید کلاهک یا بمب چقدر کارآمد عمل کنند.)
آقای نتانیاهو در ادامه به بحث درباره خطری پرداخت که او معتقد بود وجود این ذخیره ایجاد میکند: «در ماههای اخیر، ایران گامهایی برداشته است که قبلاً هرگز برنداشته بود، گامهایی برای تسلیحاتی کردن این اورانیوم غنیشده.» او استدلال کرد که اگر ایران متوقف نشود، «میتواند در مدت زمان بسیار کوتاهی یک سلاح هستهای تولید کند.»
او گفت: «ممکن است در یک سال باشد، ممکن است ظرف چند ماه باشد — ممکن است کمتر از یک سال باشد.»
مقامات اسرائیلی به سوالات درباره اینکه چرا ذخیره را، حداقل در حال حاضر، هدف قرار ندادهاند، پاسخ ندادند. این احتمال وجود دارد که مجموعه اصفهان در موج بعدی هدف قرار گیرد. پرزیدنت ترامپ روز جمعه گفت که «در آینده اتفاقات بیشتری خواهد افتاد، خیلی بیشتر»، و افزود که حملات بعدی «وحشیانه» خواهند بود.
اما کارشناسان خارجی معتقدند که اجتناب از حمله به اصفهان یک انتخاب عمدی بوده است.
جان ولفستال از فدراسیون دانشمندان آمریکایی، که پیشرفتهای هستهای ایران را از نزدیک رصد میکند، گفت: «این واقعیت که اسرائیل به یک تأسیسات شناختهشده تولید اورانیوم در اصفهان حمله نکرد، نشان میدهد که یا بیبی نگران بود که بمباران ممکن است یک حادثه رادیولوژیکی ایجاد کند یا اینکه آنها واقعاً فکر میکنند این امر ایران را به تسلیم داوطلبانه ذخایر اورانیوم خود سوق خواهد داد.»
نگرانی درباره «حادثه رادیولوژیکی» واقعی است. بمباران محل ذخیرهسازی سوخت در شکل کنونی آن باعث انفجار هستهای نمیشود. اما میتواند سوخت را در محیط رها کند و خطری رادیواکتیو ایجاد نماید، که اساساً نیروگاه اصفهان را به یک بمب کثیف تبدیل میکند.
(آقای گروسی اواخر جمعه گفت که آلودگی شیمیایی و رادیولوژیکی در تأسیسات به شدت آسیبدیده نطنز وجود دارد، اما سالنهای زیرزمینی که برخی از مدرنترین و قدرتمندترین سانتریفیوژهای ایران را در خود جای دادهاند، به نظر نمیرسد سوراخ شده باشند.)
تاریخ نشان میدهد که اسرائیل نسبت به خطر انتشار مواد رادیواکتیو بسیار حساس است. وقتی در سال ۱۹۸۱ راکتور هستهای اوسیراک صدام حسین را بمباران کرد، تلاشی برای جلوگیری از دستیابی عراق به سلاح هستهای، قبل از قرار دادن سوخت در نیروگاه حمله کرد. و همین کار را هنگامی انجام داد که به یک نیروگاه در سوریه که توسط کره شمالی در حال ساخت بود حمله کرد، اگرچه در آن مورد اسرائیل ماهها تلاش کرد تا مسئولیت خود را در این کارزار بمباران پنهان کند. در حمله روز جمعه به ایران، اسرائیل به جزئیات افتخار کرد.

توضیح احتمالی دیگر این است که مقامات اسرائیلی معتقدند میتوانند ایرانیها را از غنیسازی بیشتر این ذخیره تا سطوح بمبساز – ۹۰ درصد – بازدارند؛ فرآیندی که طبق تخمینهای عمومی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، تنها چند روز یا چند هفته طول میکشد. (ساخت سلاح با سوخت با خلوص پایینتر امکانپذیر است، اما چالشهای جدیدی ایجاد میکند.)
انتخابهای ایران محدود است. بزرگترین تأسیسات غنیسازی این کشور در نطنز، هدف اصلی در ساعات اولیه جمعه بود و ویدئوهای تلفن همراه نشان میدادند که همچنان دود از آن بلند میشود. آقای گروسی، که بارها از نطنز بازدید کرده است، گفت: «ما معتقدیم که این تأسیسات به شدت آسیب دیده است.»
اگر نطنز از کار بیفتد، بهترین گزینه ایران این است که سوخت را به تأسیسات غنیسازی کوچکتر فردو برساند که در عمق یک کوه در پایگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دفن شده است. آقای گروسی تخمین میزند که این تأسیسات نیم مایل عمق دارد، که احتمالاً آن را در برابر سلاحهای سنگرشکن اسرائیل آسیبناپذیر میکند. تاکنون دولت ترامپ به صراحت اعلام کرده است که در این حملات شرکت نخواهد کرد، که شامل استفاده از بمبهای عظیم سنگرشکن توسعهیافته توسط ایالات متحده برای نابودی چنین سایتهای عمیق دفن شدهای در ایران و کره شمالی نیز میشود.
بر اساس برخی گزارشها، اسرائیل ممکن است به هر حال در حال تلاش باشد؛ نشانههایی از بمباران در منطقه تأسیسات کوهستانی در غروب جمعه وجود داشت. حتی اگر این تلاش ناموفق باشد، ایران تقریباً مطمئناً نمیخواهد خطر انتقال سوخت ۶۰ درصد غنیشده خود را به سایت نطنز بپذیرد. یک مقام اطلاعاتی سابق آمریکایی که به طور گسترده روی ایران کار کرده است، روز جمعه گفت: این کار «آن را به هدفی آشکار برای پهپادهایشان تبدیل خواهد کرد.»

در انتخاب اهداف خود، اسرائیل همچنین شرط بندی کرد که میتواند تلاشها را با کشتن دانشمندان کلیدی به تأخیر اندازد. روز جمعه، مرگ دو نفر از آنها به طور گسترده در ایران گزارش شد. یکی از آنها محمد مهدی تهرانی، فیزیکدان و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در تهران بود که مدتها با کار روی برنامههای هستهای و موشکی ایران مرتبط بوده است.
دیگری مردی بود که اسرائیل قبلاً سعی کرده بود او را بکشد و موفق نشده بود. فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی ایران، فردی با ادبیات تند بود. در نوامبر ۲۰۱۰، در اوج حملات «بمب چسبان» اسرائیل که در آن مواد منفجره به درب راننده دانشمندانی که در ترافیک تهران گرفتار شده بودند، چسبانده میشد، آقای عباسی به شدت زخمی شد. شاید به دلیل آموزش نظامیاش، او فوراً به صدای کلیک بمب مغناطیسی روی درب خودرویش واکنش نشان داد و خود و همسرش را قبل از اینکه خودرویش در آتش غرق شود، از آن بیرون کشید.
او پس از آن حمله مصممتر از همیشه برای پیگیری برنامه ایران ظاهر شد و برای چندین سال به عنوان رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، چهره عمومی آن بود. او به جهان اطمینان میداد که علاقه کشورش به فناوری هستهای کاملاً صلحآمیز است.
او استدلال میکرد که تمام شواهد ارائه شده توسط بازرسان بینالمللی مبنی بر وجود یک پروژه فعال کلاهک در ایران که به ۲۰ سال یا بیشتر قبل بازمیگردد — شامل نقشههای تسلیحات و محاسبات مربوط به بهترین ارتفاع برای انفجار یک سلاح — بخشی از تلاش اسرائیل برای جعل شواهد به منظور توجیه حمله آتی به تأسیسات هستهای ایران بوده است.
او از اولین کسانی بود که با آغاز آن حملات کشته شد.