اسرائیل در تاریخ 13 ژوئن به وقت محلی، حملهای خیرهکننده علیه ایران را آغاز کرد. این عملیات گسترده و در حال انجام، اهدافی را در سراسر کشور، با تمرکز بر برنامه نظامی و هستهای ایران، مورد اصابت قرار داد.
دامنه کامل خسارات هنوز مشخص نیست، زیرا جزئیات این عملیات غافلگیرکننده اسرائیل در حال انتشار است، اما رسانههای دولتی ایران کشته شدن چندین رهبر نظامی و دانشمند هستهای برجسته را تأیید کردهاند.
در میان کشتهشدگان، سردار محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، و سردار حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه)، به چشم میخورند. همچنین سردار غلامعلی رشید، معاون فرمانده کل نیروهای مسلح، و سردار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه، نیز کشته شدند.
برای درک بهتر معنای این تلفات و تغییرات در زنجیره فرماندهی برای ایران، تواناییهای نظامی آن، ثبات رژیم ایران، و آینده منطقه، فارین پالیسی با افشین استوار، استاد امور امنیت ملی در دانشکده عالی نیروی دریایی، گفتوگو کرد. استوار کارشناس نظامی ایران و نویسنده کتابهای جنگهای جاهطلبی: ایالات متحده، ایران و مبارزه برای خاورمیانه و پیشتاز امام: دین، سیاست و سپاه پاسداران انقلابی ایران است.
این مصاحبه برای رعایت اختصار و وضوح ویرایش شده است.
فارین پالیسی: ایران رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، فرمانده کل سپاه، معاون فرمانده کل نیروهای مسلح و فرمانده نیروی موشکی سپاه خود را از دست داد. این چه ضربه بزرگی به زنجیره فرماندهی ایران است؟
افشین استوار: این یک ضربه بزرگ است. این اقدام، گروهی از مغزهای متفکر را که استراتژی ایران را برای 20 سال گذشته هدایت میکردند، از بین برده است. از بسیاری جهات، بزرگترین ضربه، از دست دادن فرمانده نیروی هوافضا، حاجیزاده است که حتی بیش از [سردار پیشین نیروی قدس سپاه] قاسم سلیمانی، معمار استراتژی نظامی ایران و مهمترین متفکر نظامی آن تا سال گذشته بود.
او برنامههای موشکی و پهپادی را ایجاد کرد که ایران را کشنده و دشوار برای مقابله ساخت، ایران را به یک صادرکننده تسلیحات – به ویژه به روسیه – تبدیل کرد، و بیش از هر چیز، ژنرالی بود که برای پاسخ به هرگونه حمله خصمانه علیه ایران فراخوانده میشد. در این لحظه، زمانی که سایتهای استراتژیک و هستهای ایران مورد اصابت قرار گرفته یا نابود شدهاند – صدای حاجیزاده واقعاً غایب خواهد بود.
فارین پالیسی: برای درک اهمیت این کشتهشدگان، معادل آن در ایالات متحده چه خواهد بود؟ آیا مانند از دست دادن همزمان یک مدیر CIA یا وزیر دفاع، در کنار سایر شخصیتهای برجسته است؟
افشین استوار: ایجاد مقایسه یک به یک دشوار است، به خصوص در ایالات متحده زیرا ارتش ما بسیار نهادینه شده است. این ارتش تمایل ندارد برای هدایت سیاستها به شخصیتهای مهم وابسته باشد.
در سیستم ایران، شخصیتها واقعاً اهمیت دارند زیرا افراد برای مدت طولانیتری در سمت خود باقی میمانند. و از آنجایی که ایران یک دیکتاتوری است، روابطی که این فرماندهان ارشد با خود رهبر عالی دارند، چیزی است که تصمیمگیریهای ایران را شکل داده و به آن حیات میبخشد. رهبر عالی ایران به این مغز متفکر، نه تنها به صورت مجازی، بلکه به صورت واقعی، تکیه میکند. آنها واقعاً به او مشاوره میدهند و او به آنها اعتماد دارد تا آنچه را که پیشنهاد میکنند، انجام دهند.
به این معنا، این فقط حذف سران نظامی نیست، بلکه مانند حذف بخش عمدهای از شورای امنیت ملی شماست. مانند حذف کابینه شماست. [رهبر عالی آیتالله علی] خامنهای اکنون بسیار تنهاتر از دیروز است.
فارین پالیسی: ایران با چه سرعت و سهولتی میتواند برخی از این رهبران را جایگزین کند؟ عمق نیمکت رهبری چقدر است؟
افشین استوار: به طور کلی، آنها میتوانند بلافاصله آنها را جایگزین کنند – و قبلاً هم این کار را کردهاند. شما معاونان یا معاونان دوم خواهید داشت. شما کسی را خواهید داشت که کار را میشناسد، تجارت را میشناسد، و میتواند به آن جایگاه برسد و آن را تصاحب کند. تفاوت این است که آنها اعتبار، روابط شخصی، اعتماد، یا حتی تجربه در محافل رهبری ایران را که پیشینیانشان داشتند، نخواهند داشت.
در مورد کارهای روزمره سازمانی که فرماندهان نظامی انجام میدهند، احتمالاً کار را به خوبی انجام خواهند داد. اما وقتی صحبت از اقدامات استراتژیک و عملیاتی بزرگتر به میان میآید، در آنجا دچار کمبود خواهند بود.
فارین پالیسی: چه انتظاری از این نسل جدید رهبران دارید؟ آیا باید انتظار داشت که آنها تهاجمیتر باشند؟ آیا تغییر ایدئولوژیکی رخ خواهد داد؟
افشین استوار: کسانی که بلافاصله جایگزین [کشتهشدگان] شدهاند – کم و بیش هنوز هم افراد مسن هستند. اما به محض اینکه افراد را ارتقا دهید، هر کس دیگری در زنجیره نیز ارتقا خواهد یافت. بنابراین، نسل جوان به فرماندهی نزدیکتر و نزدیکتر میشود. و نسل جوان، تجربه خود را در سوریه، عراق، یمن و لبنان به دست آوردهاند. برای آنها، ایران را در قدرتمندترین و پرنفوذترین حالت خود دیدهاند. آنها همچنین سقوط ناگهانی همه آن را در سال گذشته شاهد بودهاند. و دقیقاً نمیتوان گفت که ذهن آنها در حال حاضر چگونه است.
اگر سال گذشته از من این سوال را میپرسیدید، قبل از فروپاشی سوریه، به عنوان مثال، میگفتم که نسل جوان در سپاه تندروتر، مطمئنتر، بسیار قاطعتر در تمرکز خود بر اسرائیل و ایالات متحده، و بیش از هر چیز، جدا از تمام رویدادهای اولیه شکلگیری جمهوری اسلامی – به ویژه جنگ ایران و عراق – هستند.
همه کسانی که در این حملات کشته شدند، همگی کهنهکاران جنگ ایران و عراق بودند. آن جنگ بود که آغازگر کار آنها بود و واقعاً جهانبینی آنها را شکل داد. و آن جنگ به دلایل بسیاری مهم است، اما یکی از مهمترین دلایل این است که یک جنگ بسیار طولانی، طاقتفرسا و ویرانگر بود. این همان چیزی است که رهبری نظامی ایران را بر آن داشت تا مطمئن شوند جنگ به ایران باز نمیگردد. آنها میخواستند جنگ را از ایران دور نگه دارند. آنها میخواستند جنگها را از طریق گروههای نیابتی بجنگند و تا حد امکان از ایران منحرف کنند.
اما اکنون جنگ به سراغ آنها آمده است، و اگر نسل جوان در حال ورود به صحنه هستند، آنها این تجربه را ندارند. آنها آن جنگ را زندگی نکردهاند. جالب خواهد بود که ببینیم آیا اکنون تمایلی به جنگ دارند، یا اینکه به اندازه کافی دلسرد شدهاند و فقط میخواهند راه برونرفتی پیدا کنند.
فارین پالیسی: ایران پیش از این حمله نیز بسیار ضعیف در نظر گرفته میشد. تلفات این شخصیتهای اصلی در زنجیره فرماندهی، از نظر توانمندیها و آمادگی ایران در آینده، چه معنایی دارد؟ آیا ایران هنوز باید از سوی اسرائیل و متحدانش یک تهدید تلقی شود؟
افشین استوار: راستش، من دیروز ایران را آنقدر که شاید رهبری اسرائیل تصور میکرد، تهدید نمیدانستم. ایران بخش زیادی از جغرافیایی را که کنترل میکرد، از دست داده بود، و بیشتر گروههای نیابتی مهم آن یا مانند حماس نابود شدهاند یا مانند حزبالله تضعیف شدهاند. توانایی ایران برای جنگ غیرمستقیم تقریباً از بین رفته بود. حوثیها هنوز وجود دارند و میتوانند کارهای جدی انجام دهند، اما ایران واقعاً به شدت تضعیف شده بود.
به نظر من، ایران از نظر قدرت در 50 درصد ظرفیت خود قرار داشت. ایران بازیگر خوشخیمی نبود، اما از بسیاری جهات، نیرویی تحلیل رفته بود. اما آشکارا ایران هنوز نیت داشت. ایران هنوز تواناییهای عظیمی داشت، و ایران نمیخواست در مورد برنامه هستهای خود به اندازه کافی مصالحه کند تا ترسها و نگرانیهای ایالات متحده و اسرائیل را برطرف کند. ایران اکنون بسیار کمتر تهدید است.
بمباران ایران تنها تا حدودی میتواند کارساز باشد. شما میتوانید بسیاری از چیزها را نابود کنید، اما بسیاری از چیزها در ایران زیرزمین هستند. رژیم احتمالاً در برابر هرگونه تلاش برای سرنگونی آن، کاملاً مقاوم خواهد بود. اگر واقعاً میخواهید هر آنچه ایران در اختیار دارد را نابود کنید، باید نیروهای زمینی را اعزام کنید و سایت به سایت پیش بروید و آن را در همانجا نابود کنید.
این احتمال وجود دارد که ایران هنوز مقادیر کافی مواد شکافپذیر، ظرفیت غنیسازی زیرزمینی کافی، و شاید دانش ساخت بمب را حفظ کرده باشد. این کشور هنوز هم میتواند در صورت انتخاب به یک سلاح هستهای دست یابد. نمیدانم آیا ذخایر خود را از دست داده است یا خیر. اما اگر چنین نشده باشد، و اگر همه این مواد به خوبی در زیر کوهها محافظت شده باشند، ایران به طور قابل تصور میتواند هنوز یک آزمایش انجام دهد و در هفتهها، ماهها، سالهای آینده به یک قدرت هستهای تبدیل شود – یک قدرت تضعیف شده، اما قدرتی که هنوز از آن آستانه عبور کرده است. این واقعاً تنها کارتی است که آنها هنوز بازی نکردهاند.
اگر برنامه هستهای خود را، چه از طریق مصالحه و چه از طریق تخریب نظامی، از دست بدهند، آخرین بازدارندگی قدرتمند خود را حداقل در برابر ایالات متحده از دست خواهند داد. البته این دیگر یک بازدارنده در برابر اسرائیل نیست.
ایران هنوز توانایی آسیب رساندن دارد اگر بخواهد، اما دیگر توانایی، به نظر من، برای بازگرداندن بازدارندگی را ندارد. و از آنجایی که نمیتواند بازدارندگی را به طور معنیداری بازگرداند، تمام قدرت نظامی آن واقعاً همان کارکردی را که برای آن طراحی شده بود، انجام نمیدهد.
فارین پالیسی: آیا حمله اسرائیل تضمین میکند که ایران به سمت تسلیحاتی شدن حرکت خواهد کرد؟
افشین استوار: هرگز قاطعانه نمیگویم، اما فکر میکنم این یک نتیجه بسیار محتمل است. ایران انتخابهای بسیار کمی دارد. میتواند وارد جنگی شود که آن را ویران کند و همه را با خود به ته چاه ببرد. میتواند با ایالات متحده مصالحه کند، توافقی امضا کند، و امیدوار باشد که این برای صلح با اسرائیل کافی باشد.
یا، ایران میتواند از لحاظ تئوری یک گریز هستهای انجام دهد و با یک آزمایش و یک سلاح هستهای ظاهر شود. از یک نظر، میتوانید تصور کنید که آنها این کار را میکنند زیرا از هر جهت دیگر شکست خوردهاند.
اما این بدترین گزینه است. این سناریوی کره شمالی برای ایران است. اگر آنها هستهای شوند، اساساً مسیرهای عادیسازی، اصلاحات، بهبود اقتصاد خود را قطع کردهاند. آنها در بهترین حالت بر انزوا و تحریمها دوچندان خواهند کرد. اقتصاد آنها به وخامت ادامه خواهد داد. جمعیت آنها به طور فزایندهای ناآرام خواهد شد. ایران باید تقریباً تمام توجه خود را به سرکوب داخلی معطوف کند، در حالی که با تلاشهای اسرائیل برای وارد کردن خسارات بیشتر نیز مقابله کند.
هستهای شدن برای ایران گزینه خوبی نیست. این مسیر به هیچ سرنوشت امیدبخش برای رژیم منتهی نمیشود، اما میتواند آخرین تلاش ناامیدانه برای رژیم باشد. به این معنا، میتوان آن را کمترین گزینه بد برای رژیم دانست.
فارین پالیسی: این حمله چه تأثیری بر کنترل رژیم ایران بر قدرت میگذارد؟
افشین استوار: این کار آنها را وحشتزده خواهد کرد. اولین وظیفه برای هر رژیمی، حفظ قدرت است. در حال حاضر، آنها نه تنها از خطرات خارجی برای حکومت خود هراس دارند، بلکه از وضعیت داخلی نیز نگران خواهند بود.
رژیم میداند که اکثریت ایرانیان، برای مدت طولانی، هیچ علاقهای به جنگ ایران با اسرائیل نداشته و از آن حمایت نکردهاند. این یک هدف، آرزو و دغدغه رژیم است – این موضوع مورد علاقه آنهاست. اما این موضوعی نیست که عمدتاً مورد حمایت مردم ایران باشد، زیرا این همان چیزی است که ایران را به سمت افول اقتصادی سوق داده است. به همین دلیل گذرنامههای ایرانی وضعیت بدی دارند. به همین دلیل از ورود به ایالات متحده منع شدهاند.
جنگ منطقهای رژیم علیه اسرائیل، ایران را به ورطه نابودی اقتصادی کشانده است، و مردم هرگز از آن حمایت نکردهاند. این یک لحظه ضعف برای [رژیم] خواهد بود. و همیشه این ترس وجود خواهد داشت که مردم شروع به اعتراض کنند، که مردم به خیابانها بیایند، و سپس این میتواند وضعیت بسیار حساسی را ایجاد کند.
تنها چیزی که رژیم احتمالاً در آن بسیار ماهر خواهد بود، سرکوب داخلی است، و این چیزی است که آنها احتمالاً، حداقل در مذاکرات داخلی خود، بلافاصله روی آن تمرکز خواهند کرد. در حالی که مغز متفکر برای چارچوب منطقهای و برنامههای موشکی و پهپادی آنها همگی کشته شدهاند، مغز متفکر پلیس، بسیج [نیروی شبهنظامی داوطلب]، و نیروهای امنیت داخلی همگی هنوز حضور دارند. این جنبه به طور یکپارچه در کنترل آسیبها عمل خواهد کرد.
همچنین فکر میکنم مردم ایران این را میدانند، و بنابراین تعجب خواهم کرد اگر مردم به زودی شروع به اعتراض کنند، زیرا رژیم قصد دارد سرها را بشکند. و اگر نتوانند در اسرائیل سرها را بشکنند، در داخل کشور سرها را خواهند شکست.