نمایی از یک ساختمان مسکونی که در حمله اسرائیل به تهران، ایران، در تاریخ ۱۳ ژوئن تخریب شده است. مجید سعیدی/گتی ایماژ
نمایی از یک ساختمان مسکونی که در حمله اسرائیل به تهران، ایران، در تاریخ ۱۳ ژوئن تخریب شده است. مجید سعیدی/گتی ایماژ

ادعاهای هسته‌ای پوششی برای امید به براندازی رژیم ایران

حملات اسرائیل نه به خاطر تأسیسات یا سانتریفیوژها، بلکه برای تغییر رژیم است.

بحث واقعی هرگز بر سر برنامه هسته‌ای ایران نبوده است؛ بلکه همیشه بر سر نحوه برخورد با خود رژیم بوده است.

درگیری ایران و اسرائیل

برای برخی افراد در اسرائیل و ایالات متحده، برنامه هسته‌ای خود یک مشکل امنیتی است. آن‌ها نمی‌خواهند ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد و بنابراین منطقی است که جمهوری اسلامی را به رفتار بهتر ترغیب کنند. به این ترتیب می‌توانند معامله‌ای پیشنهاد دهند: «سلاح هسته‌ای نسازید یا از تروریسم حمایت نکنید، و ما تحریم‌ها را برمی‌داریم و از مردم ایران دوباره در جامعه جهانی استقبال خواهیم کرد.»

برای برخی دیگر، مشکل، وجود خود جمهوری اسلامی است، که آن‌ها صمیمانه معتقدند قادر به تغییر سیاست خارجی خود نیست و در حال ساخت سلاح برای نابودی اسرائیل است، نه برای بازدارندگی. برای این افراد، هرگونه راه‌حل دیپلماتیک یک صلح دروغین است که تنها ایران را تقویت می‌کند، زیرا یک برنامه هسته‌ای غیرقانونی دلیل قابل قبولی برای حفظ تحریم‌هایی است که آن‌ها امیدوارند رژیم ایران را که از نظر آن‌ها غیرقابل نجات است، فلج کند.

راهی برای حل این اختلاف نظر وجود ندارد. و هرگز واضح‌تر از امروز نبوده است که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در اردوگاه دوم قرار دارد. این حملات در درجه اول تأسیسات هسته‌ای را هدف قرار نداده‌اند، بلکه رهبران ارشد نظامی جمهوری اسلامی را هدف گرفته‌اند. اسرائیل قصد ندارد سانتریفیوژهای ایران را از بین ببرد؛ بلکه سعی در براندازی خود رژیم دارد.

ایران تا سال ۲۰۰۳ برنامه سلاح هسته‌ای داشت، با وجود تکذیب‌های شدید آن. زمانی که این برنامه در سال ۲۰۰۲ فاش شد، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده معتقد بود که آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر عالی، آن را متوقف کرده است. («توقف» کلمه‌ای بود که جامعه اطلاعاتی استفاده کرد، اما تعلیق یا وقفه توصیف طبیعی‌تری است.)

ایران در سال ۲۰۱۵ با توافق هسته‌ای موسوم به توافق هسته‌ای ایران موافقت کرد. ایران, به گفته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) و جامعه اطلاعاتی ایالات متحده، به شرایط آن توافق پایبند بود. این پایبندی حتی پس از خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، از توافق در دوران اولین دوره ریاست جمهوری‌اش در سال ۲۰۱۸، تا مه ۲۰۱۹ ادامه یافت. دولت بایدن مجدداً وارد توافق نشد و مذاکرات به درازا کشید. با وجود شکست مذاکرات، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده معتقد است که برنامه سلاح هسته‌ای ایران همچنان تعلیق شده است، اما همچنین فشار فزاینده‌ای بر رهبر عالی برای از سرگیری برنامه وجود دارد.

ایران از سال ۲۰۱۹، به ویژه در ماه‌های اخیر، به تدریج همکاری خود را با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کاهش داده است. کاهش همکاری ایران مدیرکل را در موقعیتی قرار داد که همین هفته اعلام کند، بدون حل و فصل مسائل باقیمانده، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی «در موقعیتی نخواهد بود که تضمین کند برنامه هسته‌ای ایران منحصراً صلح‌آمیز است.»

گرچه ایالات متحده و ایران در عمان در حال مذاکره بوده‌اند و حتی ایالات متحده نسخه‌ای ضعیف‌تر از توافق هسته‌ای قبلی را به ایران پیشنهاد داده بود، اما این مذاکرات از مهلت ۶۰ روزه تعیین شده توسط دولت ترامپ فراتر رفت.

هیئت مدیره آژانس بین‌المللی انرژی اتمی – که صرفاً سفیران کشورهای عضو مختلف آژانس از جمله ایالات متحده هستند – با ۱۹ رأی موافق در مقابل ۳ رأی مخالف و ۱۱ رأی ممتنع رأی دادند که اقدامات ایران «عدم رعایت تعهدات خود» طبق توافق پادمانی است. ایرانیان، به وضوح، از این موضوع خوشحال نبودند.

ایران در پاسخ، به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اطلاع داد که یک سایت غنی‌سازی زیرزمینی سوم ساخته است و به زودی سانتریفیوژهای جدیدی را در آنجا نصب خواهد کرد. اطلاع‌رسانی به آژانس یک «پرسش‌نامه اطلاعات طراحی» (یا DIQ) است که نشان می‌دهد ایران قصد دارد تأسیسات جدید را تحت پادمان‌های آژانس قرار دهد، همانطور که تمام تأسیسات شناخته شده دیگر آن با مواد هسته‌ای نیز تحت پادمان هستند.

سپس اسرائیل حمله کرد – و مجموعه غیرمنتظره‌ای از اهداف را نشانه گرفت.

در حالی که موج اولیه حملات هوایی اسرائیل به طور گسترده‌ای – از جمله توسط خود نتانیاهو – به عنوان حمله به تأسیسات هسته‌ای و موشکی ایران توصیف شد، تنها تأسیسات هسته‌ای که نتانیاهو در سخنرانی خود ذکر کرد، تأسیسات بزرگ غنی‌سازی در نطنز بود.

سال‌ها این اجماع وجود داشته است که اسرائیل احتمالاً نمی‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را به طور معنی‌داری از بین ببرد، عمدتاً به این دلیل که مهم‌ترین عناصر آن به طور ایمنی در عمق زمین در مکان‌هایی مانند نطنز و فردو دفن شده‌اند. حمله به این تأسیسات به سلاح‌های بسیار قدرتمندتری از نوعی که فقط ایالات متحده در اختیار دارد، نیاز دارد.

ایرانیان همچنین به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفتند که در حالی که نطنز هدف قرار گرفته، سایر سایت‌های دارای مواد هسته‌ای به طور عادی کار می‌کنند. حمله به نطنز تنها حمله‌ای به یک تأسیسات هسته‌ای است که همکاران من در مؤسسه میدلبری تاکنون توانسته‌اند با اطلاعات منبع باز تأیید کنند. تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد که اسرائیل تعداد کمی از ساختمان‌های روی زمین در نطنز، از جمله کارخانه پایلوت غنی‌سازی سوخت و ساختمان‌های مرتبط با تأمین برق را هدف قرار داده است.

از بین رفتن این ساختمان‌ها در عملیات سایت تداخل ایجاد خواهد کرد، اما بعید است که سانتریفیوژهای زیادی را از بین ببرد. اسرائیل در روز اول به تأسیسات زیرزمینی فردو، جایی که ایران مواد را تا ۶۰ درصد غنی‌سازی می‌کند، حمله نکرد، اگرچه فرض می‌شود که این وضعیت تغییر خواهد کرد. نتانیاهو قول حملات مداوم را داده است، اما در این مرحله به نظر نمی‌رسد که اسرائیل بیش از یک حمله حداقلی به زیرساخت‌های هسته‌ای را انجام می‌دهد، فقط به اندازه‌ای که بتواند حمله را به عنوان یک اقدام دفاع پیشگیرانه توصیف کند.

آنچه موج اول به نظر می‌رسد به دست آورده، کشتن تعداد زیادی از مقامات ارشد نظامی ایران است. چندین دانشمند هسته‌ای نیز گزارش شده است که کشته شدند، اما حملات بسیار گسترده‌تر از این بود. اسرائیلی‌ها به نظر می‌رسد به اقامتگاه‌های رهبری ایران حمله کرده‌اند و بنا بر گزارش‌ها محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران؛ حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC)؛ غلامعلی رشید، جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح؛ امیرعلی حاجی‌زاده، رئیس واحد موشکی بالستیک سپاه و علی شمخانی که مسئول مذاکرات هسته‌ای با ایالات متحده بود، را کشته‌اند.

یکی از دلایلی که بسیاری از اسرائیلی‌های تندرو و طرفداران واشنگتنی آن‌ها با توافق هسته‌ای مخالفت کردند، دقیقاً به این دلیل بود که ممکن بود کار کند. حل مسئله هسته‌ای می‌توانست برخی از تحریم‌ها علیه رژیم را برطرف کند. این موج اولیه حملات در مورد تهدید هسته‌ای نیست؛ بلکه در مورد استفاده از تهدید هسته‌ای برای توجیه تلاش برای براندازی رژیم است. نتانیاهو اساساً این را اعتراف کرد و به ایرانیان گفت: «مبارزه ما با دیکتاتوری وحشیانه‌ای است که ۴۶ سال شما را سرکوب کرده است. من معتقدم روز آزادی شما نزدیک است.»

تمرکز بر اهداف سیاسی این حمله به توضیح این موضوع کمک می‌کند که چرا نتانیاهو اکنون این گام را برداشت. سخنرانی او نشان داد که مسئله هسته‌ای تا چه اندازه یک پوشش است. او ادعا کرد که «ایران به اندازه کافی اورانیوم با غنای بالا برای ۹ بمب اتمی تولید کرده است. ۹ بمب.» این یک دروغ محض است: آخرین گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تأیید می‌کند که ایران اورانیوم را بالاتر از ۶۰ درصد اورانیوم-۲۳۵ غنی‌سازی نکرده است. درجه تسلیحاتی ۹۰ درصد است. نتانیاهو همچنین ادعا کرد: «در ماه‌های اخیر، ایران در حال برداشتن گام‌هایی برای تسلیحاتی کردن این اورانیوم غنی‌شده است.» این نیز احتمالاً نادرست است زیرا آژانس اطلاعات دفاعی، به تازگی در ماه مه، اعلام کرده است که «رهبران ارشد ایران احتمالاً تصمیم نگرفته‌اند برنامه سلاح هسته‌ای خود را قبل از سال ۲۰۰۳ از سر بگیرند، اما از آوریل ۲۰۲۵، مقامات ایرانی تهدید کرده‌اند که اگر تأسیسات هسته‌ای آن‌ها مورد حمله قرار گیرد، دکترین هسته‌ای خود را بازنگری خواهند کرد.»

خود نتانیاهو گفت که ایران ممکن است بتواند در یک سال یا حتی چند ماه به سلاح هسته‌ای دست یابد، چیزی که او ده‌ها سال است می‌گوید، حتی پیش از آنکه در سال ۲۰۱۲ در مجمع عمومی سازمان ملل یک بمب کارتونی را به نمایش بگذارد.

پس چرا نتانیاهو اکنون دست به کار شده است؟ اولاً، او یک شریک سازگار در دولت ترامپ دارد، که به دنبال دخالت مستقیم نیست اما علاقه‌ای هم به مهار او ندارد. به نظر می‌رسد نتانیاهو ۶۰ روز مهلت خود را به ترامپ برای رسیدن به توافق داده است، اما نه حتی یک روز بیشتر.

سپس سیاست داخلی مطرح است. همانطور که در طول عملیات نظامی در غزه آشکار شد، یک بحران امنیتی مداوم، عنصری اساسی در استراتژی نتانیاهو برای طولانی کردن قدرت سیاسی و به تأخیر انداختن حکم فساد خود است.

اگر اسرائیل در سرنگونی رژیم اسلامی در تهران موفق شود، این حمله ارزشش را خواهد داشت. اما اگر اسرائیل موفق نشود – و صادقانه بگویم، تغییر رژیم تنها با حمله هوایی سابقه بسیار بدی دارد، از معمر قذافی لیبی در سال ۱۹۸۶ تا صدام حسین عراق در سال ۱۹۹۱ و پس از آن یا اسلوبودان میلوشویچ یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹ – ایران قابلیت هسته‌ای باقی‌مانده خود را حفظ خواهد کرد. مشاور امنیت ملی اسرائیل قبلاً این را اعتراف کرده است. پس چه خواهد شد؟

پاسخ اسرائیلی‌ها، که من باور ندارم، این است که شاید ایران پس از آن با ترامپ به توافق برسد تا خود را خلع سلاح کند. به نظر من محتمل‌تر است که ایران از الگوی کره شمالی پیروی کرده، از پیمان عدم اشاعه هسته‌ای خارج شود و سرانجام به ساخت سلاح هسته‌ای بپردازد. بسیار بعید به نظر می‌رسد که روسیه یا چین با توجه به آنچه اتفاق افتاده است، از تحریم‌های اضافی علیه ایران به خاطر این کار حمایت کنند، و همچنین تحریم‌های موجود را اجرا نخواهند کرد. روسیه، در هر حال، مشتری اصلی پهپادهای نظامی ایران است و چین مقدار زیادی نفت ایران را می‌خرد.

ما به طور کامل نمی‌دانیم که چرا خامنه‌ای برنامه سلاح هسته‌ای ایران را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرد یا چرا او این رویکرد را برای این مدت طولانی حفظ کرده است. به وضوح، برخی افراد در ایران بمب می‌خواستند. اما به نظر می‌رسد برخی دیگر نه. تا کنون، کبوترهای هسته‌ای غالب بوده‌اند. اما پس از این حمله، تصور می‌کنم این بحث‌ها بسیار متفاوت خواهند بود. اولاً، چهره‌های جدید زیادی در میز مذاکره خواهند بود. دوماً، همه به آنچه برای افرادی که دیگر نیستند اتفاق افتاده است توجه خواهند کرد و از خود خواهند پرسید که آیا اسرائیل اگر ایران سلاح هسته‌ای داشت یا اگر اسرائیل نداشت، اینقدر جسور بود.

اگر رژیم سقوط نکند، اسرائیل مجبور خواهد بود همه این کارها را بارها و بارها تکرار کند. حتی اگر حمله به طور قابل توجهی به برنامه هسته‌ای ایران آسیب برساند، تهران به سادگی می‌تواند آن را بازسازی کند. وقتی از یک دوست اسرائیلی در مورد مشکل بازسازی و شروع مجدد ایران پرسیدم، او آن را به «چمن‌زنی» تشبیه کرد – مقایسه‌ای که در آن زمان چندان برایم قانع‌کننده نبود. اما با مشاهده کشتار در غزه و سپس سخنرانی نتانیاهو که به سربازان و شهروندان اسرائیل می‌گفت برای یک درگیری طولانی‌مدت آماده شوند، متوجه می‌شوم که کشتار بی‌پایان ممکن است برای نتانیاهو و دولتش کاملاً مناسب باشد.