برلین – ایرانیان مقیم خارج از کشور به کتابفروشی هدایت، مرکزی برای فرهنگ ایرانی در خیابان شلوغ کانتاشتراسه برلین، هجوم میآورند تا شربت زعفران و کیک پسته چسبنده را بچشند، شعر فارسی بخوانند و از جمهوری اسلامی انتقاد کنند.
اما حملات اسرائیل به رژیم و برنامه هستهای آن، جامعه ۳۰۰ هزار نفری ایرانیان آلمان را دچار دودستگی کرده و طیفی از امیدها و ترسها را برای آینده ایران آشکار ساخته است.
زن جوانی که شش سال پیش به برلین آمده، گفت که این حملات او را سرشار از خوشبینی به سقوط رژیم کرده است. اما دوستی که در کافه هدایت با او درباره حملات بحث میکرد، با او مخالف بود.
سحر محمدی، دانشجوی کارشناسی ارشد معماری ۲۹ ساله، گفت: «من قطعاً دوست رژیم نیستم، اما امید چندانی ندارم که از تجاوزات اسرائیل اتفاق خوبی حاصل شود.»
جامعه ایرانیان در آلمان بزرگترین جامعه ایرانی در اروپاست و در حالی که بسیاری از اعضای آن امیدوارند که رژیم اسلامی سرانجام سقوط کند، دیگران نگران افزایش تلفات غیرنظامیان، سرکوبهای شدید در صورت بقای رژیم و جنگ داخلی در صورت فروپاشی آن هستند.
این ابهام، انحرافی شدید از سال ۲۰۲۲ را نشان میدهد؛ زمانی که ۸۰ هزار نفر در پایتخت آلمان برای اعتراض به مرگ مهسا امینی ۲۲ ساله در بازداشت پلیس ایران گرد هم آمدند – که در آن زمان بزرگترین اعتراض خارج از ایران بود. امروز، چنین تمرکز واحدی در بین دیاسپورا وجود ندارد.
ابراهیم افصح، استاد حقوق در دانشگاه کپنهاگ، میگوید: «در واقع شما باید سه گروه را تصور کنید. یک اقلیت وجود دارد که از رژیم حمایت میکنند... گروهی دیگر هستند که با رژیم دشمنی دارند اما دوست ندارند کشورشان مورد حمله قرار گیرد... و گروه سومی وجود دارد که خود را کم و بیش با اسرائیل همسو میبینند، زیرا دشمن مشترکی دارند.»
افصح، که از مادری آلمانی و پدری ایرانی متولد شده، افزود: «اگر از من بپرسید، موضع سوم منطقیترین است.»
بسیاری از ایرانیان در تبعید هنگامی که حملات اسرائیل منجر به کشته شدن رئیس ستاد نیروهای مسلح ایران و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد، به وجد آمدند. همچنین از ضعف و عدم کارایی پاسخ رژیم به حملات اسرائیل، احساس سرخوشی وجود داشت.
برخی دیگر از این هراس داشتند که خانوادههایشان قربانی غیرمستقیم شوند. عدهای میگویند درک بمبارانهای هوایی در تهران برایشان دشوار است. زنی در کتابفروشی هدایت گفت که تصاویر نوار غزه ویرانشده پس از ۲۰ ماه بمباران اسرائیل در ذهنش حک شده و او را وادار میکند تا به این فکر کند که اسرائیل برای زادگاهش چه نقشهای دارد.
فاطمه مختاری، دیگر ایرانی مقیم برلین، ساعت ۵ صبح روز جمعه با پیامی متنی از خواهرش در تهران بیدار شد که نوشته بود خانوادهشان حالشان خوب است. این معمار و طراح داخلی ۳۷ ساله نتوانست خبری از میزان بمباران اسرائیل پیدا کند و شروع به وحشتزدگی کرد.
او آخر هفته را به پیام دادن به والدین و خواهر و برادرهایش گذراند و همزمان به طور مداوم کانال تلگرامی را که اخبار حملات را ارائه میداد، بهروزرسانی میکرد. او بین گریه کردن و خوردن استرسی بستنی در نوسان بود.
شب یکشنبه، او و دوازده دوستش که از لحاظ عاطفی خسته بودند، دور یک میز بزرگ در یک رستوران برگر جمع شدند. جنگ تنها موضوع بحث بود.
مختاری که خانوادهاش از تهران به حومه شهر رفتهاند، گفت: «چیزی شبیه این همیشه قرار بود اتفاق بیفتد تا زمانی که این رژیم بر سر قدرت است. هنگامی که حمله آغاز شد، کمی هیجان همراه با ترس وجود داشت. اما با گذشت زمان، بیشتر میترسم.»
دانیال ایلخانیپور، که از پدر و مادری ایرانی متولد شده و اکنون نماینده پارلمان ایالتی هامبورگ است، گفت که احساسات متناقض میتوانند در یک فرد همزمان وجود داشته باشند. «گاهی اوقات شما در عرض یک دقیقه بین نگرانی، ترس، عصبانیت، و امید در گردش هستید.»
ایلخانیپور فکر میکند که رژیم، تقریباً بدون حمایت عمومی و با نشان دادن ضعف، ممکن است فرو بپاشد. او گفت که بزرگترین اشتباهی که غرب میتواند مرتکب شود، تثبیت جمهوری اسلامی با ارائه یک مسیر دیپلماتیک به رهبران آن است.
او گفت: «یا رژیم از بین میرود یا انتقام وحشتناکی از دشمنان داخلی خود خواهد گرفت – همه ایرانیانی که خواهان آزادی و دموکراسی هستند. و در هر صورت به جنگ ختم خواهد شد.»
در کتابفروشی هدایت، سه دوست گفتند که مدتی طول کشید تا به بحث درباره سیاست در اماکن عمومی عادت کنند، زیرا این کار در خانه میتوانست کشنده باشد. عباس معروفی، نویسنده ایرانی، پس از دستگیری و ممنوعالقلم شدن، در سال ۱۹۹۶ از ایران گریخت و این کتابفروشی را افتتاح کرد. دخترش، مهرگان معروفی، پس از مرگ او در سال ۲۰۲۲ اداره آن را بر عهده گرفت. این کتابفروشی یکی از اولین مقاصد برای مهاجران و تبعیدیان تازهوارد است.
نشانههایی وجود دارد که دیاسپورا در حال بسیج شدن حول جنگ در حال وقوع است. محمدی یک گروه را چپگرایان توصیف میکند: مخالفان رژیم، منتقد حملات اسرائیل و بیاعتماد به حامیان رضا پهلوی، پسر آخرین پادشاه ایران که در ایالات متحده زندگی میکند.
محمدی گفت که روز یکشنبه، او به حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر از این مخالفان رژیم در کافه کارداموم، یک رستوران فارسی در منطقه شونبرگ، پیوسته بود. شب سهشنبه، محمدی و دیگران در تجمع هدایت قصد داشتند بعداً در اعتراضی با شعار «نه به جنگ، از فلسطین تا ایران» شرکت کنند.
قبل از ترک هدایت، او آویز طلای گردنبندش را نشان داد: یک نقشه کوچک از ایران.
محمدی گفت: «هر ایرانی یک ملیگراست، اما ملیگرایی برای ما معنای کاملاً متفاوتی دارد. این ملیگرایی تهاجمی نیست، فقط به این معنی است که وقتی به کشورمان حمله میشود، از آن دفاع میکنیم.»
برای ارتباط با برتراند بنوا، به آدرس [email protected] ایمیل بفرستید.