دود برخاسته از نقاط مورد هدف در تهران در سومین روز حملات اسرائیل علیه ایران، یکشنبه، ۱۵ ژوئن ۲۰۲۵
دود برخاسته از نقاط مورد هدف در تهران در سومین روز حملات اسرائیل علیه ایران، یکشنبه، ۱۵ ژوئن ۲۰۲۵

حمله برق‌آسای اسرائیل به ایران آکنده از ابهام است

سرنوشت بسیاری از مسائل به رهبر خودسر و رئیس‌جمهور دمدمی‌مزاج آمریکا بستگی دارد

تنها کمی بیش از یک ماه پیش، دونالد ترامپ در عربستان سعودی، «مداخله‌گرانی» را که سعی در تغییر شکل خاورمیانه داشتند، محکوم کرد. رئیس‌جمهور در راه بازگشت به خانه، در اسرائیل توقف نکرد؛ این نشانه تیرگی روابط او با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، بود که او نیز در داخل کشور با بحران‌های سیاسی متعددی دست و پنجه نرم می‌کرد. در عوض، آقای ترامپ مشتاق مذاکره با ایران بود، کشوری که او امیدوار بود «واقعاً موفق» شود. او ویدیویی از یک مشاور ارشد علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، را به اشتراک گذاشت که در آن یک توافق بر سر برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران پیشنهاد شده بود.

آن صحنه‌ها اکنون متعلق به دنیایی دیگر به نظر می‌رسند. اسرائیل در ۱۳ ژوئن (۲۳ خرداد) وارد جنگ با ایران شد؛ تصمیمی که خاورمیانه را دگرگون خواهد کرد. یک هفته بعد، آقای نتانیاهو با نظارت بر کارزاری که دهه‌ها آرزویش را داشت، در اوج قدرت است. به نظر می‌رسد آقای ترامپ تردیدهای خود را در مورد مداخله فراموش کرده است. او ممکن است نیروهای آمریکایی را برای پیوستن به نبرد اعزام کند؛ او خواستار «تسلیم بی‌قید و شرط» ایران شده است. در مورد آقای خامنه‌ای نیز، او در مخفیگاه به سر می‌برد. مشاور او در ویدیو، علی شمخانی، هدف ترور اسرائیل قرار گرفت و یا کشته شده و یا به شدت مجروح است.

اسرائیل اعلام کرد که پس از دستیابی به اطلاعاتی مبنی بر «تسریع چشمگیر» ایران در ساخت سلاح هسته‌ای، تصمیم به جنگ گرفت. این ادعا را به صورت عمومی اثبات نکرده است. اسرائیل اطلاعاتی را با متحدان خود به اشتراک گذاشته است، اما همه آنها قانع نشده‌اند. شکی نیست که ایران ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم را با غنای ۶۰ درصد غنی‌سازی کرده است که فاصله کمی با غنای لازم برای تسلیحات دارد؛ این رقمی است که توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)، ناظر هسته‌ای سازمان ملل، گزارش شده است. جاسوسان آمریکا نیز معتقدند که ایران در حال تحقیق بر روی جنبه‌های دیگر ساخت بمب بوده است. اما آنها تردید دارند که ایران به اندازه ادعای اسرائیل به ساخت بمب نزدیک بوده است.

این بحث اکنون تقریباً آکادمیک به نظر می‌رسد. تصمیم گرفته شده است. اسرائیل در نیمه راه چیزی است که آقای نتانیاهو آن را یک کارزار دو هفته‌ای توصیف کرده است. اما این جنگ ممکن است قبل از پایان یافتن گسترش یابد و ممکن است طبق برنامه به پایان نرسد. سه عامل تعیین‌کننده اتفاقات بعدی خواهند بود: اینکه اسرائیل و ایران تا چه مدت می‌توانند یک جنگ پرهزینه دوربرد را ادامه دهند؛ اینکه آیا آقای ترامپ آمریکا را وارد معرکه خواهد کرد؛ و اینکه آیا آقای خامنه‌ای برای نجات رژیم در خطر خود به امتیازاتی رضایت خواهد داد.

صعود سریع

از زمانی که جنگ در سیزدهم ژوئن قبل از طلوع فجر آغاز شد، اسرائیل ژنرال‌های ارشد و دانشمندان هسته‌ای ایران را ترور کرده، پدافند هوایی در غرب کشور را نابود کرده و سایت‌های هسته‌ای مختلف را بمباران کرده است. با این حال، هنوز به تأسیسات اصلی هسته‌ای ایران در فردو که در دل کوه حفر شده و برای مهمات اسرائیلی بسیار عمیق است، آسیبی وارد نکرده است. اسرائیل امیدوار است در این زمینه از کمک آمریکا بهره ببرد.

مقامات می‌گویند بیش از ۵۰۰ نفر در حملات اسرائیل کشته شده‌اند که بسیاری از آنها غیرنظامی بوده‌اند. اتوبان‌های خروجی تهران مملو از ترافیک شده‌اند زیرا ساکنان در حال فرار هستند. پمپ بنزین‌ها سوخت را سهمیه‌بندی کرده‌اند.

ایران نیز با رگبارهای روزانه موشک‌های بالستیک که عمدتاً تل آویو و حیفا، دو شهر بزرگ اسرائیل، را هدف قرار می‌دهند، تلافی کرده است. این موشک‌ها اسرائیلی‌ها را هر چند ساعت یک بار به سمت پناهگاه‌های بمب می‌فرستد. بیشتر آنها توسط پدافند هوایی اسرائیل و آمریکا سرنگون شده‌اند یا به اهداف خود نخورده و در نقاط متروکه فرود آمده‌اند. با این حال، چند ده موشک عبور کرده‌اند؛ حداقل ۲۴ اسرائیلی کشته شده‌اند.

مردم در میدان نوبنیاد تهران پس از حملات هوایی اسرائیل، به تماشای خسارات ساختمان‌ها ایستاده‌اند
ایران راه حلی ندارد. عکس: گتی ایمیجز
گتی ایمیجز

در حال حرکت

با این حال، مقامات اسرائیلی می‌گویند هفته اول تا حد زیادی طبق برنامه پیش رفته است. حملات به سایت‌های هسته‌ای و ترور دانشمندان، ساخت سریع بمب را برای ایران ناممکن می‌سازد. در داخل کشور، خسارت ناشی از حملات موشکی ایران کمتر از حد انتظار بوده است. در هفته دوم نبرد، اسرائیل احتمالاً به فردو حمله خواهد کرد، با کمک آمریکا یا بدون آن.

در نقطه‌ای، هم اسرائیل و هم ایران باید به دنبال راهی برای توقف باشند. جنگ آنها نوعی عجیب است: پایتخت‌های آنها ۱۵۰۰ کیلومتر از یکدیگر فاصله دارند و مرز مشترکی ندارند. یک جت که از اسرائیل بلند می‌شود، قبل از رسیدن به حریم هوایی ایران از دو کشور دیگر عبور می‌کند. هیچ یک از طرفین نمی‌توانند جنگ هوایی طولانی‌مدت را به طور نامحدود ادامه دهند. آموس یادلین، ژنرال سابق اسرائیلی، می‌گوید: «پیروزی قاطع تقریباً غیرممکن است.»

پیش از آغاز درگیری، تصور می‌شد که ایران حدود ۲۰۰۰ موشک بالستیک با برد کافی برای هدف قرار دادن اسرائیل در اختیار دارد. حدود ۴۰۰ مورد از آنها را شلیک کرده است؛ نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) تخمین می‌زنند که تعداد تقریباً یکسانی را در حملات هوایی منهدم کرده‌اند. این بدان معناست که ایران هنوز ذخیره قابل توجهی از موشک‌ها را دارد که در تونل‌های عمیق زیرزمینی نگهداری می‌شوند. اما شلیک‌های آن کاهش یافته است، از بیش از ۱۵۰ موشک در شب ۱۳ ژوئن به تنها ۳۰ موشک در شش روز بعد.

ممکن است موشک‌ها را به دلیل ترس از یک درگیری طولانی سهمیه‌بندی کند. اما احتمالاً بیشتر به دلیل مشکل در پرتاب آنهاست. پایگاه‌های موشکی آن تحت تهدید دائمی جت‌ها و پهپادهای اسرائیلی قرار دارند. زمانی که یک پرتابگر متحرک برای شلیک آماده می‌شود، آسیب‌پذیر است. IDF می‌گوید که تاکنون حدود ۱۲۰ مورد از آنها، یک سوم کل را هدف قرار داده است. دکر اِوِلث از CNA، یک اندیشکده آمریکایی، می‌گوید: «فروپاشی کامل پدافند هوایی ایران به این معنی است که ایران نمی‌تواند به طور مؤثر مانور دهد.» ایران سلاح‌های دیگری نیز در زرادخانه خود دارد. اما اسرائیل تاکنون تمام پهپادهای پرتاب شده از ایران را سرنگون کرده است. موشک‌های کروز که پایین‌تر و کندتر از همتایان بالستیک خود پرواز می‌کنند نیز راحت‌تر خنثی می‌شوند.

موشک‌های بالستیک ساختمان‌های زیادی را در تل آویو ویران کرده، یک پالایشگاه نفت در حیفا را از کار انداخته و به پایگاه‌های ارتش آسیب رسانده‌اند. اما به هیچ وجه تخریبی ایجاد نکرده‌اند که بتواند تلاش جنگی اسرائیل را مختل کرده یا آن را مجبور به توقف نبرد کند. با این حال، هر شب آزمونی برای اعصاب است.

این جنگ همچنین باری مالی است. از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲)، زمانی که حماس، یک گروه شبه‌نظامی فلسطینی، نزدیک به ۱۲۰۰ نفر را قتل‌عام کرد، اسرائیل تخمین زده می‌شود که ۳۰۰ میلیارد شِکِل (۸۵ میلیارد دلار) را صرف جنگ‌های مختلف کرده است. این قبل از کارزار علیه ایران بود. یک اقتصاددان اسرائیلی که به دولت مشاوره می‌دهد، تخمین می‌زند که سوخت جت و مهمات مورد استفاده برای حمله به ایران روزانه یک میلیارد شِکِل هزینه دارد. هر موشک رهگیر پرتاب شده توسط سیستم دفاع موشکی بالستیک اسرائیل، «آرو»، حدود ۳ میلیون دلار هزینه دارد و IDF معمولاً برای هر موشک نزدیک‌شونده بیش از یک موشک شلیک می‌کند. ذخایر اسرائیل از این رهگیرها نیز محدود است، اگرچه صدها مورد دیگر در ماه‌های اخیر تولید شده‌اند.

نگرانی از طولانی شدن جنگ، یکی از دلایلی است که اسرائیل تا این حد مشتاق کمک آمریکاست. تا نوامبر گذشته، تصور اینکه یک رئیس‌جمهور آمریکا حتی چراغ سبز برای جنگ علیه ایران را به اسرائیل بدهد – چه برسد به اینکه به آن بپیوندد – دشوار بود. باراک اوباما در دوره اول ریاست‌جمهوری خود، حمله اسرائیل را ممنوع کرده بود. او در دوره دوم خود به مذاکره بر سر توافق هسته‌ای با ایران پرداخت که اقدام یکجانبه اسرائیل را غیرممکن ساخت. جو بایدن پس از دو دور حملات موشکی بالستیک ایران به اسرائیل در سال گذشته، خواستار خویشتنداری شد.

در ابتدا به نظر می‌رسید که آقای ترامپ نیز همین کار را خواهد کرد. او بر پایه وعده پایان دادن به «جنگ‌های بی‌پایان» آمریکا در خاورمیانه کمپین انتخاباتی خود را پیش برد. در ماه آوریل، او استیو ویتکاف، فرستاده شخصی خود را برای اولین دور از پنج دور مذاکره با ایران اعزام کرد. رئیس‌جمهور تا اواخر ماه مه خوشبین به نظر می‌رسید، زمانی که دور «بسیار، بسیار خوب» مذاکرات با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، را تحسین کرد.

اما تا اوایل ماه ژوئن، لحن آقای ترامپ تغییر کرده بود. او شروع به گمان کرد که ایران در حال وقت‌کشی است و تمایلی به دادن امتیاز ندارد. با این حال، آقای ویتکاف ششمین دور مذاکرات را برای ۱۵ ژوئن (۲۵ خرداد) برنامه‌ریزی کرده بود. اما پشت صحنه، آقای نتانیاهو و تندروهای آمریکا، آقای ترامپ را تحت فشار قرار می‌دادند تا به اسرائیل چراغ سبز نشان دهد. او چند روز قبل از شروع جنگ این کار را کرد، اگرچه به نظر می‌رسید در مورد آن تردیدهایی داشت.

به نظر می‌رسد نگرانی‌های آقای ترامپ در صبح روز ۱۳ ژوئن (۲۳ خرداد) از بین رفته است، زمانی که با خبر موفقیت اولین دور حملات اسرائیل از خواب بیدار شد. او به سرعت طرح جنگی را به عنوان طرح خود پذیرفت. برای رئیس‌جمهوری که شیفته پیروزی‌های سریع است، ایده پیوستن به اسرائیل و حمله به فردو بی‌شک جذاب به نظر می‌رسد.

اما این ممکن است پیچیده‌تر از آنچه آقای ترامپ فکر می‌کند باشد. اولاً، آمریکا ممکن است مجبور شود کارهایی فراتر از چند عملیات هوایی انجام دهد. ایران دهه‌هاست که خود را برای جنگ در خلیج فارس آماده کرده است. این کشور باتری‌های پدافند هوایی و پایگاه‌های موشکی در امتداد سواحل جنوبی خود دارد که بسیاری از آنها دست نخورده باقی مانده‌اند، زیرا اسرائیل تلاش‌های خود را در غرب ایران متمرکز کرده است. نیروهای دریایی ایران برای استفاده از قایق‌های تندرو تهاجمی، موشک‌های ضد کشتی و مین‌ها برای هدف قرار دادن هم کشتی‌های جنگی آمریکا و هم کشتی‌های تجاری آموزش دیده‌اند. آمریکا احتمالاً برای محافظت از هواپیماهای خود و متحدانش در منطقه، باید برخی از اینها را نابود کند.

سپس این سؤال مطرح است که ایران چگونه ممکن است تلافی کند. تقریباً به طور قطع از نیروهای نیابتی خود استفاده خواهد کرد. شبه‌نظامیان در عراق پیش از این تهدید کرده‌اند که به سفارت آمریکا در بغداد و نیروهای آمریکایی در سایر نقاط این کشور حمله خواهند کرد. حوثی‌ها، یک گروه شبه‌نظامی شیعه در یمن، می‌توانند حملات خود را به کشتی‌رانی تجاری در دریای سرخ از سر بگیرند.

تشدید جدی‌تر تنش این خواهد بود که خود ایران به همسایگانش در آن سوی خلیج [فارس] حمله کند. این کشور می‌تواند به پایگاه دریایی آمریکا در بحرین، محل ناوگان پنجم آمریکا، یا پایگاه هوایی العدید در قطر موشک شلیک کند. یا می‌تواند مستقیماً به کشورهای حاشیه خلیج [فارس] حمله کند، برای مثال با شلیک موشک و پهپاد به میدان‌های نفتی عربستان سعودی، همانطور که در سال ۲۰۱۹ انجام داد. همچنین می‌تواند تنگه هرمز را که ۲۰ درصد از عرضه نفت جهان از آن عبور می‌کند، مسدود کند.

برخی از این اقدامات خودویرانگر خواهند بود. حملات به کشورهای حاشیه خلیج [فارس] روابط ایران با همسایگانش را مسموم می‌کند و ممکن است آنها را به تلافی وادارد. مسدود کردن تنگه باعث نارضایتی چین خواهد شد که تقریباً تمام نفت خام ایران را وارد می‌کند. همچنین واردات ایران، به ویژه بنزین، را مختل خواهد کرد: اگرچه ایران یک تولیدکننده بزرگ نفت است، اما پالایشگاه‌های قدیمی آن برای تأمین تقاضای داخلی با مشکل مواجه هستند. با این حال، رژیم ممکن است به هر حال آن را امتحان کند، به این امید که هرج و مرج در خلیج [فارس] کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی را مجبور کند که از آقای ترامپ برای آتش‌بس التماس کنند.

هدف از دست رفته

دیپلمات‌های عرب پیش از این خواستار پایان جنگ شده‌اند. دیپلمات‌های اروپایی نیز به سرعت خواستار «کاهش تنش» شدند. این امر ایران را راضی خواهد کرد: آقای عراقچی به دیپلمات‌های خارجی گفته است که کشورش مایل به پذیرش آتش‌بس فوری است.

اما این برای اسرائیل که سال‌ها برای جنگ برنامه‌ریزی کرده و از توقف زودهنگام خودداری می‌کند، غیرقابل قبول است. این کشور در حال کار بر روی «بانک اهداف» خود است: پس از بمباران پدافند هوایی و برخی از سایت‌های هسته‌ای ایران، به کارخانه‌های تولید سانتریفیوژها، که برای غنی‌سازی اورانیوم و ساخت موشک استفاده می‌شوند، روی آورده است. سوال این است که وقتی اسرائیل اهدافش تمام شود، چه اتفاقی خواهد افتاد. آقای یادلین می‌گوید: «اسرائیل می‌تواند در عرض چند روز به نتایج ملموسی دست یابد. اما برای این کار به یک استراتژی خروج دیپلماتیک نیز نیاز داریم، و آقای نتانیاهو در طراحی چنین استراتژی‌ای مهارت نداشته است.»

قصد و نیت آقای ترامپ نامشخص است. او در ۱۸ ژوئن به خبرنگاران گفت: «هیچ‌کس نمی‌داند من چه خواهم کرد.» روز قبل، او اظهار داشت که به دنبال چیزی «بهتر از آتش‌بس» است. مثل همیشه، اظهارات او مبهم است: آیا آنها نشان می‌دهند که آمریکا قصد دارد به جنگ بپیوندد؟ یا اینکه به دنبال تلاشی جامع‌تر در دیپلماسی است؟

حامیان او دومی را ترجیح می‌دهند. نظرسنجی از سوی «اکونومیست» و «یوگاو» که در ۱۷ ژوئن منتشر شد، نشان داد که ۶۰ درصد از آمریکایی‌ها با پیوستن به درگیری بین اسرائیل و ایران مخالف بودند و تنها ۱۶ درصد موافق. این ارقام در میان پاسخ‌دهندگانی که سال گذشته به آقای ترامپ رأی داده بودند نیز به همین ترتیب نامتوازن بود: ۵۳ درصد مخالف، ۱۹ درصد موافق.

اگر آقای ترامپ دیپلماسی را انتخاب کند، چیزی محدودکننده‌تر از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، توافقی که آقای اوباما با ایران برای مهار برنامه هسته‌ای این کشور منعقد کرد، را خواهد خواست. حداقل، اسرائیل و آمریکا انتظار خواهند داشت که ایران غنی‌سازی داخلی اورانیوم را کنار بگذارد. پیش از جنگ، آقای ویتکاف پیشنهاد ایجاد یک کنسرسیوم منطقه‌ای برای پالایش این مواد را مطرح کرد. این کنسرسیوم می‌توانست شامل عربستان سعودی، که مشتاق ساخت راکتورهای هسته‌ای است؛ امارات متحده عربی، که در حال حاضر چهار راکتور دارد؛ و ایران باشد. اما ایران با این ایده مخالفت کرد و اصرار داشت که تأسیسات غنی‌سازی خود را حفظ خواهد کرد. این پیشنهاد در هر مذاکره آتی دوباره روی میز خواهد بود.

این اولین بار نیست که آمریکا به دنبال توافق «غنی‌سازی صفر» است. آقای اوباما نیز در اوایل ریاست جمهوری خود چنین خواسته‌ای را مطرح کرد، اما ایران حتی از بحث در مورد آن نیز خودداری کرد. او در نهایت بر سر توافقی رضایت داد که به ایران اجازه می‌داد اورانیوم را تا ۳.۶۷ درصد، یعنی سطح مورد نیاز برای انرژی هسته‌ای، غنی‌سازی کند، با محدودیت‌هایی بر ذخایر اورانیوم و سانتریفیوژهای آن. ایران ممکن است اکنون مجبور شود انعطاف‌پذیری بیشتری از خود نشان دهد. در مواجهه با تهدید نظامی، رژیم دو هدف دارد. می‌خواهد ظاهر برنامه هسته‌ای خود را حفظ کند، که آن را نوعی بیمه بلندمدت می‌داند. همچنین می‌خواهد بقا یابد – جنگ را قبل از اینکه برای حفظ قدرت بیش از حد ضعیف شود، به پایان برساند.

سرانجام ممکن است این اهداف با هم در تضاد قرار گیرند. در پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸، روح‌الله خمینی، اولین رهبر جمهوری اسلامی ایران، پذیرش توافق آتش‌بس را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد. جانشین او ممکن است مجبور شود بین دو جام انتخاب کند: «یکی که خطر فروپاشی رژیم را در کوتاه‌مدت در پی دارد، و دیگری که می‌تواند آن را در بلندمدت به خطر اندازد»، این را راز زیمت از موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل بیان می‌کند.

چه می‌شود اگر رژیم از سازش امتناع کند؟ آقای خامنه‌ای در بهترین حالت‌ها سرسخت است و بسیاری از ایرانیان، توانایی تصمیم‌گیری این فرد ۸۶ ساله را زیر سؤال می‌برند، به ویژه اکنون که برخی از نزدیک‌ترین مشاوران خود را از دست داده است. یک احتمال این است که اسرائیل، و شاید آمریکا، تلاش کنند او را سرنگون کنند. سرنگونی رژیم یک هدف رسمی جنگ نیست. اما برخی از اهدافی که اسرائیل مورد حمله قرار داده است، مانند صدا و سیمای دولتی، به نظر می‌رسد قصد بی‌ثبات کردن را دارند. با این حال، رژیم سرسخت است و آنچه پس از آن رخ خواهد داد نامشخص است.

یک دیپلمات غربی می‌گوید: «هیچ پایانی برای اسرائیل وجود ندارد مگر اینکه آمریکا را وارد کند یا رژیم سقوط کند.» «هر دو قمار بزرگی هستند.» اما از سوی دیگر، شاید آقای نتانیاهو احساس نمی‌کند به پایانی نیاز دارد. اگر جنگ پس از دو هفته و بدون توافق هسته‌ای پایان یابد، ایران همچنان در ضعیف‌ترین وضعیت خود در نزدیک به ۴۰ سال اخیر خواهد بود. برنامه موشکی و پدافند هوایی آن نابود شده است. پروژه هسته‌ای آن نیز، حتی اگر فردو سالم بماند، پنج تا شش ماه به عقب افتاده است.

شاید مهمتر از آن، مشروعیت جمهوری اسلامی از بین رفته است: حتی محافظه‌کاران نیز از اینکه رژیم تا این حد در محافظت از میهن شکست خورده، خشمگین هستند. ممکن است از جنگ جان سالم به در ببرد، اما در هفته‌ها و ماه‌های آتی به سختی پایدار خواهد بود. و آنچه بعداً اتفاق می‌افتد، ممکن است نگرانی فوری اسرائیل نباشد. ۱۵۰۰ کیلومتر دورتر بودن مزایای خود را دارد.

کشورهای نزدیک‌تر به ایران عصبی‌تر هستند. مقامات در حاشیه خلیج [فارس] از طیف وسیعی از پیامدهای بد می‌ترسند. ایران ممکن است متلاشی شود، با جدایی‌طلبان قومی که در نزدیکی مرزهایش با عراق، پاکستان و ترکیه مشکل ایجاد می‌کنند. یا رژیم روحانی ممکن است جای خود را به یک رژیم نظامی بدهد، که ممکن است وسوسه شود برای بازدارندگی حملات آتی، به صورت پنهانی به سمت بمب هسته‌ای حرکت کند. در سناریوی اول، ایران شبیه لیبی خواهد شد؛ در سناریوی دوم شبیه کره شمالی. هیچ کدام از اینها انتخاب جذابی برای همسایگانش نیستند.

سناریوهای خوش‌بینانه‌تری نیز وجود دارد. آقای خامنه‌ای پیر و نامحبوب است؛ به هر حال، او برای مدت طولانی در قدرت نخواهد بود. تلاش‌های چند دهه‌ای او برای رساندن ایران به آستانه هسته‌ای، که توسط حلقه‌ای از نیروهای نیابتی محافظت می‌شد، به فاجعه انجامیده است. جانشین او ممکن است عاقلانه تصمیم بگیرد مسیری متفاوت، کمتر تقابلی و ایدئولوژیک‌تر را در پیش بگیرد. اما مانند بسیاری از مسائل دیگر در این درگیری، هیچ تضمینی وجود ندارد.¦