بازار بزرگ تهران در حالی که درگیری بین اسرائیل و ایران در ۱۶ ژوئن وارد چهارمین روز خود شد.
بازار بزرگ تهران در حالی که درگیری بین اسرائیل و ایران در ۱۶ ژوئن وارد چهارمین روز خود شد.

اسرائیل الگویی برای برخورد با ایران دارد — در لبنان

برخلاف غزه، نتانیاهو نشان داد که می‌دانست چه زمانی باید به دیپلماسی روی آورد.

اسرائیل بار دیگر توانایی فوق‌العاده سرویس‌های امنیتی خود، هم نظامی و هم اطلاعاتی، را به اثبات رسانده است. پس از چهار روز حملات هوایی، ایران در حال حاضر اعلام کرده است که می‌خواهد مذاکرات هسته‌ای را که یکشنبه گذشته با ایالات متحده متوقف کرده بود، از سر بگیرد.

با این حال، این موضوع درک دامنه جاه‌طلبی‌های اسرائیل و خطری را که در حال پذیرش آن است، اهمیت بیشتری می‌بخشد؛ زیرا، بسته به اینکه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، تا چه حد می‌خواهد پیش برود، این موفقیت نظامی می‌تواند هدف او را برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، هم تقویت کند و هم از آن دور سازد.

شاید دو جنبه قابل توجه عملیات "شیر خیزان" (Operation Rising Lion)، عمق نفوذ سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل به رژیم ایران و سرعت دستیابی نیروی هوایی این کشور به برتری هوایی بوده است. این امر به خلبانان اسرائیلی اجازه داده است تا با مصونیت نسبی، بخش بزرگی از ایران – از جمله پایتخت آن – را زیر پوشش قرار دهند. در مقایسه، موشک‌های بالستیک دوربرد ایران ابزاری ناکارآمد به نظر می‌رسند.

درخواست‌های مستقیم نتانیاهو از مردم ایران برای قیام علیه آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، و همچنین برخی از اهداف بمباران شده، نشان می‌دهد که تغییر رژیم نیز، علیرغم تکذیبیه‌های رسمی، از جمله اهداف اسرائیل است. مجازات و تضعیف توان نظامی ایران نیز از دیگر اهداف اسرائیل محسوب می‌شود.

ممکن است که رژیم ایران سقوط کند یا با برافراشتن پرچم سفید به میز مذاکره بازگردد. قابل تصور است، هرچند بعید، که زیرساخت هسته‌ای مدفون در زیر کوه در فردو، بدون مشارکت ایالات متحده، نابود شود. اما اگر این نتایج محقق نشوند، خطرات به سرعت افزایش خواهند یافت.

در این صورت، لحظه‌ای فرا خواهد رسید که نتانیاهو باید بین استراتژی‌های خروج خود از غزه یا لبنان یکی را انتخاب کند. در مورد غزه، او جنگ را ادامه داد تا بدون دستیابی به هدفش یعنی نابودی حماس تنها از طریق زور، منطقه را ترک نکند. در مورد لبنان، او به محض اینکه نیروهای اسرائیلی حزب‌الله را به طور قابل توجهی تضعیف کردند، نیروهایش را خارج کرد و پس از آن با همکاری متحدان و مقامات لبنانی، خلع سلاح آن را دنبال کرد.

در مورد ایران، حیاتی است که نتانیاهو از الگوی حزب‌الله خود پیروی کند، اگر عملیات نظامی "شوک و وحشت" او به سرعت به موفقیت نرسد. زیرا هرچه او بیشتر برای تغییر رژیم فشار بیاورد، احتمال اینکه رهبری روحانیت ایران ناامید شود و – با این احساس که چیزی برای از دست دادن ندارد – تصمیم به گسترش جنگ بگیرد و بدین ترتیب خطرات را برای اسرائیل و متحدانش افزایش دهد، بیشتر می‌شود.

تهدیدات رهبران ایران برای منصرف کردن حمله عملی نشده‌اند، به این دلیل بسیار ساده که انجام این کار فاجعه به بار می‌آورد. ایران نمی‌تواند ارتش اسرائیل را که توسط آمریکا پشتیبانی می‌شود، چه رسد به یک نیروی مشترک آمریکا و اسرائیل، شکست دهد. و اگر، همانطور که تهدید شده بود، به پایگاه‌های نظامی آمریکا حمله کند، به تاسیسات انرژی خلیج فارس آسیب بزند یا تنگه هرمز را برای مختل کردن عرضه جهانی انرژی ببندد، دونالد ترامپ و دولت او به وضوح اعلام کرده‌اند که وارد عمل خواهند شد.

با توجه به دفاع ضعیف حریم هوایی ایران و موفقیت سیاسی حمله به ایران در داخل کشور برای نتانیاهو، وسوسه او برای ادامه بمباران به امید نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران یا وادار کردن به تغییر رژیم، قوی خواهد بود. اما او باید – همانطور که در لبنان انجام داد – بداند که چه زمانی باید پیروزی را اعلام کرده و عقب‌نشینی کند. زیرا حتی با حضور آمریکا، هیچ کس برای تضمین ایران غیرهسته‌ای، به ایران حمله نخواهد کرد. یک جنگ گسترده‌تر که همچنان منجر به دستیابی ایران به بمب شود، نه به نفع اسرائیل است.

باز هم، در صورت عدم فروپاشی ناگهانی جمهوری اسلامی، یا توافقی با ابزارهای راستی‌آزمایی قوی، احتمال اینکه آیت‌الله علی خامنه‌ای به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستور ساخت سلاح هسته‌ای را بدهد، بیش از همیشه است؛ به این دلیل ساده که تمامی بازدارنده‌های دیگر شکست خورده‌اند.

درست است که اسرائیل از حمایت داخلی و بین‌المللی قابل توجهی برای مجازات ایران برخورfار است، و این به درستی چنین است. سیاست‌های خارجی تهران مدت‌هاست که عامل بی‌ثباتی منطقه‌ای بوده و در مورد اسرائیل، تهدیدی غیرقابل قبول است. تصمیم خامنه‌ای برای تأیید و حتی امکان‌پذیری وحشی‌گری تروریستی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، تنها اوج این سیاست بود و یک خطای استراتژیک با ابعاد تاریخی را به اثبات رساند.

با این حال، این حمایت بین‌المللی می‌تواند به سرعت از دست برود، همانطور که رنج فلسطینیان در غزه، قدرت نرم اسرائیل را در سراسر جهان فرسایش داد. هرگونه همدردی از سوی مخالفان رژیم در داخل ایران – مردمی که ممکن است تغییر رژیم را به ارمغان بیاورند – نیز می‌تواند به همان سرعت از بین برود. تشویق اسرائیل برای حذف فرماندهان مسئول سرکوب داخلی یک چیز است؛ اما زمانی که غیرنظامیان همسایه شما کشته می‌شوند، موضوع کاملاً متفاوت است.

اسرائیل در حال شکل دادن به خاورمیانه به روش‌هایی است که به طور بالقوه می‌تواند مزایای بلندمدت قابل توجهی داشته باشد. اما این موفقیت تحت‌الشعاع و تضعیف شده توسط وحشیگری جنگ طولانی‌مدت آن در غزه قرار گرفته است و حیاتی است که این اتفاق در ایران تکرار نشود.

دشوار است که جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران را تنها با جنگ پایان داد، نه فقط به تأخیر انداخت. در واقع، این حتی می‌تواند دستیابی ایران به بمب را تسریع بخشد. همانطور که در غزه، رسیدن به یک پیروزی واقعی نیازمند یک استراتژی بسیار گسترده‌تر برای سوق دادن مخالفان اسرائیل به مسیری مثبت‌تر است که ابزارهای سیاسی و نظامی را با هم ترکیب کند. نتانیاهو در لبنان ثابت کرد که قادر به انتخاب درست است. در مورد ایران، این اهمیت حتی بیشتر است که او این کار را انجام دهد.

این ستون بازتاب‌دهنده دیدگاه‌های شخصی نویسنده است و لزوماً منعکس‌کننده نظر هیئت تحریریه یا بلومبرگ ال‌پی و صاحبان آن نیست.