مردم در مرکز تهران برای اعتراض به موج حملات اسرائیل به ایران در 13 ژوئن 2025 تجمع کرده‌اند (عطا کناره/خبرگزاری فرانسه)
مردم در مرکز تهران برای اعتراض به موج حملات اسرائیل به ایران در 13 ژوئن 2025 تجمع کرده‌اند (عطا کناره/خبرگزاری فرانسه)

چرا حملات اسرائیل به ایران نتیجه عکس می‌دهد و ایرانیان حول محور پرچم گرد می‌آیند؟

رویکرد خصمانه تل‌آویو، حتی در میان مخالفان رژیم در تهران، ناسیونالیسم گسترده‌ای را دامن زده است.

به نظر می‌رسد اسرائیل درس حمله عراق به ایران در سال 1980 را فراموش کرده است. آن حمله به جای ایجاد تغییر رژیم، باعث شد که مردم ایران به نام ناسیونالیسم و نه لزوماً از روی عشق به نخبگان روحانی، حول جمهوری اسلامی گرد آیند.

به طور مشابه، حملات اخیر اسرائیل به جای دامن زدن به مخالفت‌های داخلی، باعث احیای حس ناسیونالیستی شده است که نه بر حمایت از رژیم، بلکه بر دفاع از ملت متمرکز است.

مراسم عزاداری عمومی و ادای احترام آنلاین برگزار شده است. حتی برخی از کسانی که زمانی با جنبش «زن، زندگی، آزادی» همسو بودند، شروع به ابراز همبستگی با کسانی کرده‌اند که اکنون آن‌ها را «مدافعان میهن» می‌نامند.

در محله‌های کارگری و مناطق روستایی که جنبش‌های مخالف در آن‌ها برای به دست آوردن جای پا تلاش کرده بودند، این احساسات حتی قوی‌تر است.

تلاش اسرائیل برای جدایی مردم ایران از دولتشان، حداقل برای اکنون، نتیجه عکس داده است. واکنش غالب در داخل ایران، نه شادی یا قیام، بلکه گردهمایی حول محور پرچم بوده است – پدیده‌ای آشنا برای کسانی که مکانیسم‌های تروما ملی و تهدید خارجی را مطالعه می‌کنند.

هدف قرار دادن مقامات بلندپایه، به هیچ وجه فراخوان‌ها برای تغییر رژیم را تقویت نکرده است؛ بلکه بسیاری از ایرانیان آن را به عنوان یک حمله مستقیم به حاکمیت ملی تفسیر کرده‌اند.

فراتر از حملات هوایی برجسته اسرائیل به زیرساخت‌های هسته‌ای و موشکی ایران، و سرکوب عمدی سامانه‌های پدافند هوایی ایران، مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین دستاورد کارزار نظامی اخیر اسرائیل در جای دیگری نهفته است: در ترورهای هدفمند رهبران ارشد نظامی ایران.

دود از ساختمانی بلند می‌شود
یک رویارویی استعماری: چگونه جنگ اسرائیل با ایران زخم‌های کهنه را باز می‌کند

جاه‌طلبی‌های گسترده‌تر

کشته شدن محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران؛ حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ و امیرعلی حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه، در میان دیگران، رده‌های بالای دستگاه نظامی ایران را متزلزل کرده است.

این‌ها شخصیت‌های حاشیه‌ای نبودند. آن‌ها معماران دکترین بازدارندگی منطقه‌ای ایران بودند و حذف هماهنگ آن‌ها – طی چند ساعت – نشان‌دهنده تغییری در ماهیت و اهداف کارزار اسرائیل است.

این عملیات فراتر از یک حمله پیشگیرانه علیه تشدید هسته‌ای بود؛ این یک ضربه حساب‌شده به ساختار فرماندهی استراتژیک جمهوری اسلامی وارد کرد.

اسرائیل ممکن است ناخواسته یک هدیه سیاسی قدرتمند به جمهوری اسلامی داده باشد: لحظه‌ای از همبستگی، یک دشمن مشترک

در حالی که مقامات اسرائیلی رسماً تأکید می‌کنند که هدف اصلی آن‌ها متوقف کردن یا از مسیر خارج کردن جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران است، مقیاس و دقت حملات – به ویژه حمله دوشنبه به یک ایستگاه تلویزیون ملی، و ترور مقامات ارشد – نشان‌دهنده جاه‌طلبی‌های گسترده‌تر است.

برای سال‌ها، در محافل سیاست منطقه‌ای و غربی گمانه‌زنی‌هایی وجود داشته است که محاسبات استراتژیک بلندمدت اسرائیل، ایران قوی، باثبات و دارای تمامیت ارضی را به عنوان یک تهدید ژئوپلیتیک پایدار می‌بیند. اسرائیل ایران را نه صرفاً یک کشور متخاصم، بلکه یک رقیب تمدنی منطقه‌ای می‌داند که قدرتش باید مهار شود – نه فقط برنامه هسته‌ای‌اش، بلکه حتی انسجام سیاسی و جغرافیایی‌اش.

این منطق استراتژیک دهه‌ها عملیات پنهانی، تلاش‌های انزوای دیپلماتیک و تحریم‌های اقتصادی را شکل داده است. همچنین ایده‌های دیرینه – که زمزمه می‌شوند و گاهی اوقات آشکارا بیان می‌شوند – در مورد تغییر نهایی رژیم، و حتی تجزیه ایران به دولت‌های کوچک‌تر و ضعیف‌تر جانشین را نیز شامل می‌شود.

چنین دیدگاه‌هایی، که زمانی به مقالات سیاستی تندروانه در واشنگتن و تل‌آویو محدود می‌شدند، در پی اعتراضات سراسری در ایران پس از مرگ مهسا امینی در سال 2022، دوباره رواج یافتند. این قیام، که توسط زنان و جوانان تحت شعار «زن، زندگی، آزادی» رهبری شد، واضح‌ترین چالش داخلی برای جمهوری اسلامی در یک نسل بود.

با درک یک فرصت، هم ایالات متحده و هم اسرائیل حمایت خود را از گروه‌های مخالف افزایش دادند. در میان آن‌ها، رضا پهلوی – ولیعهد تبعیدی – به عنوان یک شخصیت نمادین ظاهر شد. بازدید پر سر و صدای او از اسرائیل، و اظهارات علنی‌اش که خواستار حمایت هماهنگ برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود، بی‌سابقه بود. این همگرایی شخصیت‌های مخالف و دولت‌های خارجی، نشان‌دهنده یک تغییر از همبستگی منفعلانه به همسویی آشکار بود.

روایت رهایی‌بخش

این همسویی در پی حملات این ماه آشکارتر شد، زمانی که پیام‌رسانی اسرائیل تغییر جهت داد. اسرائیل دیگر عملیات خود را صرفاً حول عدم تکثیر هسته‌ای تعریف نمی‌کرد، بلکه شروع به تصویر کشیدن آن به عنوان بخشی از مبارزه‌ای گسترده‌تر برای رهایی مردم ایران از یک رژیم سرکوبگر کرد.

این روایت بر جدایی بین جمهوری اسلامی و مردم ایران تأکید دارد و اصرار می‌کند که این جنگی علیه ایران نیست، بلکه علیه حاکمان آن است. کمپین‌های عمومی تلاش کرده‌اند تا اقدامات نظامی اسرائیل را به آرمان‌های ایرانیان عادی پیوند دهند. شخصیت‌های دیاسپورا مانند پهلوی و بازیکن سابق فوتبال علی کریمی این چارچوب را علناً تکرار کرده و از ایرانیان خواسته‌اند تا از سرنگونی رژیم حمایت کنند.

اما علیرغم تلاش آشکار در زمینه ارتباطات استراتژیک، این کارزار نتوانسته است تخیل داخلی ایران را به خود جلب کند.

آنچه رهبری اسرائیل و متحدانش ممکن است دست‌کم گرفته باشند، حافظه تاریخی عمیقاً ریشه‌دار مردم ایران و مقاومت غریزی آن‌ها در برابر مداخله خارجی است. در حالی که مخالفت با جمهوری اسلامی همچنان گسترده است، به ویژه در میان جمعیت جوان‌تر و شهری، دیدن کشته شدن فرماندهان ایرانی توسط یک ارتش خارجی در خاک ایران، حس و حالی کاملاً متفاوت را برمی‌انگیزد.

این تغییر فقط نمادین نیست. سطح وحدت داخلی مشاهده شده، به ویژه در مقایسه با دوره‌های گذشته ناآرامی‌های داخلی – مانند اعتراضات سوخت سال 2019 یا تظاهرات امینی – نشان می‌دهد که اسرائیل ممکن است ناخواسته یک هدیه سیاسی قدرتمند به جمهوری اسلامی داده باشد: لحظه‌ای از همبستگی، یک دشمن مشترک، و تعلیق موقت اختلافات داخلی.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، بدین ترتیب به صفوف صدام حسین پیوسته است؛ صدام حسین کسی بود که تصمیمش برای حمله به ایران در سال 1980، موقعیت متزلزل آیت‌الله خمینی را در میان دیگر جناح‌های انقلابی در ایران تحکیم بخشید.

هنوز زود است که بگوییم آیا این وحدت پایدار خواهد بود یا خیر. ایران همچنان جامعه‌ای عمیقاً چندپاره با شکاف‌های نسلی، ایدئولوژیکی و اقتصادی است. اما در حال حاضر، واضح است که حملات اسرائیل فروپاشی رژیم را تسریع نکرده است؛ بلکه ممکن است آن را به تأخیر انداخته باشد. و در مسیر بلندمدت برنامه‌ریزی استراتژیک، آخرین عملیات اسرائیل ممکن است نه به خاطر آنچه نابود کرد – بلکه به خاطر آنچه ناخواسته تقویت کرد – به یاد آورده شود.