کاریکاتوری با عنوان "غول رودز" سسیل رودز امپریالیست را در حالی نشان می دهد که روی نقشه آفریقا ایستاده است. Hulton Archive/Getty Images
کاریکاتوری با عنوان "غول رودز" سسیل رودز امپریالیست را در حالی نشان می دهد که روی نقشه آفریقا ایستاده است. Hulton Archive/Getty Images

ایلان ماسک، سسیل رودز آمریکاست

این اولین بار نیست که سرمایه‌داری لیبرال عقب‌نشینی می‌کند—و سرمایه‌داران غارتگر جای آن را می‌گیرند.

وقتی آن را ببینید، دیگر نمی‌توانید نبینید: یک کارتون از سسیل رودز، تاجر بریتانیایی، که در شماره 10 دسامبر 1892 مجله Punch منتشر شد. این کارتون که توسط ادوارد لینلی سامبورن کشیده شده، "غول رودز" نام دارد. این کارتون رودز، تاجر الماس اواخر قرن نوزدهم در آفریقای جنوبی را نشان می دهد که از ثروت خود برای کمک به گسترش امپراتوری بریتانیا استفاده کرد. او به شکل غولی در لباس استعماری است که بر فراز آفریقا قد برافراشته، تفنگی روی شانه اش انداخته و یک پایش را محکم در قاهره و پای دیگرش را در کیپ تاون گذاشته است. او یک خط تلگراف را در دستان خود گرفته است. در مرحله ای از امپریالیسم شتابان و خشمگین در پایان قرن نوزدهم، زمانی که قدرت های اروپایی برای فتح بخش زیادی از آفریقا مسابقه دادند، رودز قصد داشت خط راه آهن و تلگراف از کیپ تاون به قاهره بسازد و تمام مستعمرات آفریقایی بریتانیا را مانند دانه های تسبیح به هم متصل کند.

شما نمی توانید کارتون را نبینید، زیرا امروز، در زمان ما، ایلان ماسک برای دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، کم و بیش همان چیزی است که رودز در زمان خود برای امپراتوری بریتانیا بود: یک الیگارش با قدرت ها و آزادی های گسترده ای که دولت به او اعطا کرده است تا به آن کمک کند تا هر چه بیشتر از زمین، آبراه ها، منابع و نیروی کار جهان را قبل از اینکه شخص دیگری این کار را انجام دهد، تصاحب کند.

در سال 1906، در مقدمه ای بر نوشته های ترجمه شده افسر نیروی دریایی آمریکایی، آلفرد ماهان، یک استاد فلسفه فرانسوی به نام ژان ایزولت توصیف کرد حال و هوای آن زمان را به این صورت: «در واقع، زمین گرد است. این یک قلمرو، یک جزیره در فضا است. (…) هر روز افراد بیشتری در این قلمرو محدود زندگی می کنند. عرضه محدود است، در حالی که تقاضا بی نهایت است. طبق قانون عرضه و تقاضا، قیمت یک متر زمین در این جرم آسمانی کوچک، اگر بتوانم آن را اینگونه بنامم، به سرعت در حال افزایش است. گروه های مردم بر سر قلمرو، بر سر جایی زیر آفتاب، می جنگند.» ماسک می توانست چیزی شبیه به این بگوید.

روح زمانه ای که ایزولت توصیف می کند، شبیه به زمانه ما است. او و رودز، مانند همه ما امروز، در زمانی زندگی می کردند که سرمایه داری لیبرال در حال انتقال به چیزی بود که می توان آن را سرمایه داری غارتگر نامید. در یک سیستم سرمایه داری لیبرال، رقابت یک عنصر کلیدی است. این در مورد افراد و شرکت هایی است که چیزهایی را ایجاد می کنند که با یکدیگر مبادله می کنند یا می فروشند. ایده این است که فضای زیادی برای همه وجود دارد. همه، حداقل در تئوری، باید بتوانند تکه ای کوچک از کیک را به دست آورند. علاوه بر این، در دنیای سرمایه داری لیبرال، قوانینی وجود دارد که برای همه اعمال می شود.

سرمایه داری غارتگر مرحله ای است که می تواند به دنبال آن بیاید، زمانی که احساس فراوانی جای خود را به احساس شدید کمبود می دهد و زمانی که مبادله به فتح تغییر می کند. حداقل، این اتفاق قبلاً دو بار در تاریخ رخ داده است - در قرن های 17 و 18 و در پایان قرن نوزدهم - و اکنون به نظر می رسد دوباره در حال وقوع است، طبق یک کتاب بسیار روشن که به تازگی توسط اقتصاددان فرانسوی آرنو اورن منتشر شده است: Le monde confisqué; Essai sur le capitalisme de la finitude (XVIe-XXIe siècle).

اورن، استاد مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی در پاریس، نور جالبی بر اهمیت انتخاب ترامپ می اندازد. او این کار را با تمرکز بر، و توصیف دقیق، آن دو دوره قبلی در تاریخ انجام می دهد که سرمایه داری غارتگر پس از مراحل طولانی سرمایه داری لیبرال بسیار ملایم تر، سر بلند کرد. این کتاب که هنوز به انگلیسی ترجمه نشده است، بسیاری از ویژگی های دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ را با اتفاقاتی که در آن دو دوره رخ داده است، مرتبط می کند و آنها را در یک زمینه گسترده تر قرار می دهد.

این زمینه مفید است. از ادعاهای ارضی ترامپ در مورد کانال پاناما، کانادا یا گرینلند گرفته تا قلدری مداوم او نسبت به ملت های متحد نزدیک یا میلیاردرهای حریصی که به او کمک کردند تا انتخاب شود و اکنون می خواهند به نام قدرتمندترین کشور جهان در امور کشورهای خارجی مداخله کنند - امروز، همه اینها ممکن است ظالمانه و تقریباً غیر واقعی به نظر برسد، اما دو مرحله قبلی سرمایه داری غارتگر با همان نوع جنون، تکبر و رفتار امپراتوری مشخص می شد.

اورن استدلال می کند که سرمایه داری لیبرال حدود 10 سال پیش، از طریق یک مرحله واسطه، نئولیبرال (زمانی که نظم مبتنی بر قوانین شروع به اختلال کرد و تا حدی از بین رفت) به یک "سرمایه داری محدودیت" تبدیل شد. آنچه سرمایه داری محدودیت را تعریف می کند این است که، ناگهان، قدرت های رقیب متقاعد می شوند که برای همه روی زمین به اندازه کافی وجود ندارد. بنابراین، آنها یک رقابت بی رحمانه را آغاز می کنند. قوانین موجود، معاهدات بین المللی و آیین نامه های رفتاری به شدت کنار گذاشته می شوند تا آبراه ها، زمین، منابع، داده ها و نیروی کار انسانی جهان - هر چیزی که برای گسترش قدرت خود مفید می دانند - را تصاحب کنند.

این فقط ترامپ و میلیاردرهای دیجیتال او نیستند که این کار را انجام می دهند. اسرائیل نیز هست که جنگ تمام عیاری علیه غزه به راه انداخته و روستاهای لبنانی را بدون هیچ گونه خویشتنداری که در دهه های گذشته مشخصه ارتش اسرائیل بود و با بی توجهی کامل به قوانین بین المللی بمباران می کند. این روسیه است که به همسایگان خود حمله می کند زیرا ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه می خواهد امپراتوری قدیمی را بازگرداند، از شبه نظامیان سابق گروه واگنر برای رسیدن به مواد معدنی آفریقا استفاده می کند و سعی می کند دارایی های خود را گسترش دهد در Spitsbergen (که متعلق به نروژ است) و بر قطب شمال تسلط دارد. چین نیز در دریای چین جنوبی واقعیت هایی را روی آب ایجاد می کند و سخت در تلاش است تا "ایستگاه های" نیمه استعماری در بنادر استراتژیک ایجاد کند و مالکیت زمین های قابل کشت (در کتاب، آنها را "هکتارهای شبح وار" می نامند)، مزارع و معادن در سایر قاره ها را به دست آورد. این لیست با گذشت هر سال طولانی تر می شود.

این یک بازی با حاصل جمع صفر است: اگر شما چیزی را به دست نیاورید، شخص دیگری آن را می رباید. اورن، نویسنده، مارکسیست نیست. لحن او توصیفی است، نه فعالانه. او می گوید که از آثار فرناند برودل، مورخ فرانسوی اوایل قرن بیستم الهام می گیرد، که زمانی در همان دانشگاه تدریس می کرد و به طور مشهوری استدلال کرد، از جمله چیزهای دیگر، که در طول یک مرحله سرمایه داری لیبرال شما یک "اقتصاد" دارید، اما در طول یک مرحله سرمایه داری غارتگر فقط "انحصارها" وجود دارد. در چنین دوره ای، همه چیز سیاسی می شود. زمین، رودخانه ها و منابع تصرف می شوند. بازار آزاد منسوخ می شود. شرکت های چند ملیتی به عنوان بازوی بلند دولت عمل می کنند.

از این دیدگاه، عملکرد امپراتوری ماسک برای ترامپ شبیه به عملکرد هواوی یا کوسکو، غول کشتی سازی، برای شی جین پینگ، رئیس جمهور چین است. همچنین شبیه به رابطه بین Vereenigde Oostindische Compagnie (VOC) و جمهوری هلند در قرن های 17 و 18 در اولین مرحله از "سرمایه داری محدودیت" است که اورن شناسایی و توصیف می کند. VOC یک انحصار تجاری بزرگ توسط دولت داده شد: دولت هلند به آن اجازه داد تا قلعه هایی را در بسیاری از نقاط جهان بسازد و فتح کند، توافقنامه های تجاری را مذاکره و امضا کند، سکه ضرب کند - حتی جنگ به راه اندازد.

آنچه در مرحله سرمایه داری لیبرال "متوسط" با پست های تجاری در مکان های استراتژیک (از سورینام تا اندونزی امروزی) آغاز شده بود - جایی که پارچه های اروپایی و چیزهای دیگر با ادویه جات مبادله می شد، برای مثال - به سرکوب و سلب مالکیت سخت تبدیل شد. دیگر هیچ (ظاهری از) مبادله وجود نداشت، فقط اشغال و استخراج. در شکار ثروت های جهان، VOC تقریباً اختیار تام داشت. دو قرن بعد، پس از یک دوره سرمایه داری لیبرال نسبتاً خوش خیم در اواسط قرن نوزدهم، اوضاع دوباره در حدود سال 1870 تشدید شد. یک مسابقه مرگبار بین ابرقدرت های اروپایی برای زمین، آبراه ها، مواد خام و سرمایه انسانی در گرفت. آنها با استفاده از شرکت های موجود یا تازه تاسیس شده، یکدیگر را زیر پا گذاشتند تا برتری پیدا کنند.

توصیفات دقیق و استنادهای فراوان از کتاب ها و سوابق قدیمی نشان می دهد که در چنین دوره هایی، جهان برای همه به شدت ناامن می شود. تکبر و قدرت خام بر همه چیز حاکم است. کسانی که برای پیوستن به مسابقه خیلی ضعیف هستند، خطر از دست دادن کامل را دارند.

در اواسط کتاب، رودز در ناامیدی نقل قول می شود که به آسمان شب نگاه می کند و تمام آن ستاره هایی را می بیند که نمی تواند به آنها برسد: «این جهان های وسیع که برای همیشه دور از دسترس خواهند بود. اگر می توانستم، آنها را ضمیمه می کردم.» ماسک که گفته است می خواهد «کل منظومه شمسی را مستعمره کند»، در اینجا ذکر نشده است. نیازی هم نیست. تا الان، تصویر به طور خودکار ظاهر می شود: ماسک در لباس استعماری، یک پایش روی مریخ و دیگری روی سیاره ای دیگر، تفنگی روی شانه اش.