استیو ویتکوف، فرستاده ویژه ایالات متحده در خاورمیانه در حال سخنرانی در حالی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده در حال تماشا است، ۲۸ مه ۲۰۲۵.
استیو ویتکوف، فرستاده ویژه ایالات متحده در خاورمیانه در حال سخنرانی در حالی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده در حال تماشا است، ۲۸ مه ۲۰۲۵.

ترامپ فاقد صبر لازم برای صلح است

چرا رئیس‌جمهور دمدمی مزاج نتوانسته به لفاظی‌های ضد جنگ خود عمل کند.

تصویر اما اشفورد، ستون‌نویس نشریه فارین پالیسی

در دسامبر ۲۰۱۵، زیر نورهای درخشان سالن همایش لاس‌وگاس، بیش از دوازده نامزد جمهوری‌خواه ریاست‌جمهوری برای به رخ کشیدن صلاحیت‌های سیاست خارجی جنگ‌طلبانه خود به صحنه مناظره آمدند.

اما سپس اتفاق جالبی افتاد. دونالد ترامپ حمله کرد و از تمایل مخالفانش برای مداخله در عراق و جاهای دیگر انتقاد نمود: «به نظر من، ما ۴ تریلیون دلار برای سرنگونی افراد مختلفی هزینه کردیم که صادقانه بگویم، اگر آن‌ها آنجا بودند و اگر ما می‌توانستیم آن ۴ تریلیون دلار را در ایالات متحده هزینه کنیم... وضعیت ما بسیار بهتر بود.» ترامپ بلافاصله به دلیل انحراف از اصول جمهوری‌خواهان مورد انتقاد قرار گرفت. اما این موضوع تأثیر کمی بر حمایت مردمی از او داشت. تا سال ۲۰۱۵، بیش از نیمی از آمریکایی‌ها به این باور رسیده بودند که حمله ایالات متحده به عراق اشتباه بود. اولین انتخاب ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده، تا حدی، با حمایت جوامعی که متحمل تلفات قابل توجهی در جنگ علیه تروریسم شده بودند، امکان‌پذیر شد.

عراق تنها نمونه از لفاظی‌های ضد جنگ ترامپ نیست. در کارزار ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ خود، ترامپ به حمایت دولت بایدن از اوکراین اعتراض کرد و قول داد که جنگ را ظرف ۲۴ ساعت به پایان برساند؛ پس از پیروزی در انتخابات نوامبر همان سال، به طور خاطره‌انگیزی وعده داد: «ما موفقیت خود را نه تنها با نبردهایی که پیروز می‌شویم، بلکه با جنگ‌هایی که پایان می‌دهیم – و شاید مهم‌تر از همه، جنگ‌هایی که هرگز وارد آن‌ها نمی‌شویم – خواهیم سنجید.» ترامپ چه به عنوان نامزد و چه به عنوان رئیس‌جمهور، همواره از رأی‌دهندگان ضد جنگ و کسانی که جنگ علیه تروریسم را اشتباه می‌دانند، قدرت گرفته است؛ او حتی جی.دی. ونس، که در این مسائل صریح بوده است، را به عنوان معاون رئیس‌جمهور خود انتخاب کرد – و با توجه به محدودیت دوره‌های ریاست‌جمهوری، او را به عنوان جانشین احتمالی در نظر گرفته است.

واضح است که ترامپ، تا حدی، می‌خواهد یک صلح‌ساز باشد. اما او به وعده‌های خود عمل نکرده است. در دوره اول ریاست‌جمهوری خود، او دخالت ایالات متحده در خاورمیانه را افزایش داد و اغلب در مورد استفاده از نیروی نظامی، به مشاوران جنگ‌طلب خود تمکین می‌کرد. در دوره دوم او، مذاکرات با روسیه در حال رکود است و او در حال بررسی حملات به تأسیسات هسته‌ای ایران است که به طور بالقوه ایالات متحده را دوباره به باتلاق دیگری در خاورمیانه می‌کشاند – چیزی که بسیاری از حامیان او با آن مخالف هستند.

پس چرا ترامپ برای عمل به لفاظی‌های ضد جنگ خود با مشکل مواجه است؟ زیرا برقراری و حفظ صلح تنها به خواستن آن محدود نمی‌شود.

تقریباً بلافاصله پس از به دست گرفتن قدرت در ژانویه، ترامپ فرآیندهایی را برای جستجوی راه‌حلی صلح‌آمیز برای جنگ در اوکراین و پایان دادن به جنگ اسرائیل در غزه آغاز کرد. اما انتظارات او به طرز غیرمعمولی بالا بود: او به نظر می‌رسید انتظار داشت این درگیری‌ها را با تلاش نسبتاً کم و در عرض چند هفته، نه سال‌ها، حل کند.

بخشی از این موضوع ناشی از سوگیری‌های خود اوست. مدت‌ها قبل از اینکه ستاره تلویزیون واقعیت باشد، ترامپ یک سازنده املاک در نیویورک بود، پیشینه‌ای که او با مذاکره‌کننده اصلی خود، استیو ویتکوف، مشترک است. این پیشینه تمایل آن‌ها را به چانه‌زنی سخت سوق می‌دهد. آن‌ها فرض می‌کنند که اگر رو در رو با طرف مقابل بنشینید، می‌توانید احتمالاً موضوع را حل و فصل کنید.

اما در حالی که گفتن «جنگ، املاک نیست» شاید سطحی به نظر برسد، اما واقعاً بسیار متفاوت است. جنگ اوج اختلافات انسانی است. زمانی رخ می‌دهد که کشورهایی با تفاوت‌ها، ایدئولوژی‌ها یا منافع آشتی‌ناپذیر، به جای گفت‌وگو، جنگیدن را انتخاب می‌کنند – برای آن خون و سرمایه خرج می‌کنند. اغلب، مسائل درگیر پیچیده هستند و به چیزی بیش از یک دست دادن و چانه‌زنی سخت نیاز دارند.

البته، دولت ترامپ چند موفقیت واقعی داشته است: بازگرداندن چندین گروگان از غزه و وارد کردن روسیه و اوکراین به مذاکرات مستقیم برای اولین بار از سال ۲۰۲۲. اما بیشتر تلاش‌های صلح‌سازی او در نقاط دشوار و بحث‌برانگیز، از امتناع ایران از توقف غنی‌سازی داخلی اورانیوم گرفته تا امتناع اسرائیل از پذیرش آتش‌بس بلندمدت با حماس، به بن‌بست خورده است.

این موانع برای کسانی که این مسائل را مطالعه کرده یا روی آن‌ها کار کرده‌اند، به راحتی قابل پیش‌بینی بود. بی‌اعتمادی MAGA (شعار ترامپ: Make America Great Again) به تخصص در سیاست خارجی با توجه به شکست‌های این کارشناسان در چند دهه اخیر سیاست خارجی ایالات متحده، موضعی منصفانه است. اما این موضوع همچنین رویکردی بالا به پایین به دیپلماسی ایجاد کرده است، جایی که ابتکارات شخصی ارزشمند شمرده می‌شوند، حتی اگر مذاکره‌کنندگان دانش یا پیش‌زمینه کافی برای بهره‌برداری حداکثری از چنین تعاملاتی را نداشته باشند. به نظر می‌رسد، به عنوان مثال، ویتکوف چندین هفته طول کشیده تا اهمیت غنی‌سازی داخلی را به عنوان یک نقطه اختلاف برای مذاکره‌کنندگان ایرانی درک کند، که جدول زمانی برای مذاکرات مفید را کوتاه‌تر کرده است.

در واقع، مذاکرات پیچیده نیز زمان‌بر هستند. به عنوان مثال، دولت اوباما شش ماه را صرف مذاکره برای یک توافق موقت در مورد برنامه هسته‌ای ایران در سال ۲۰۱۳ کرد و پس از آن تقریباً دو سال مذاکره در مورد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نهایی انجام شد. مذاکرات صلح در جنگ کره دو سال طول کشید، که در طی آن جنگ ادامه داشت. حتی گشایش دولت اول ترامپ با طالبان سال‌ها طول کشید تا منجر به توافق دوحه شد.

وعده‌های ترامپ برای حل و فصل درگیری‌ها در یک شب، یا ظرف ۱۰۰ روز از آغاز دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، به طور گسترده‌ای مورد تمسخر قرار گرفته است. اما هیچ کس واقعاً انتظار نداشت که صلح در چند روز در اروپای شرقی یا خاورمیانه اتفاق بیفتد. مشکل بزرگتر این است که جدول‌های زمانی کوتاه – و عدم صبر خود رئیس‌جمهور – دستکاری او را برای کسانی که می‌خواهند دیپلماسی شکست بخورد، بسیار آسان‌تر می‌کند. به عنوان مثال، کندی مذاکرات روسیه-اوکراین منجر به فشارهایی در میان جمهوری‌خواهان جنگ‌طلب کنگره برای تشدید تحریم‌ها علیه روسیه شده است. و اسرائیل ظاهراً به مهلت ۶۰ روزه خود ترامپ برای مذاکرات هسته‌ای ایران در تصمیم خود برای حمله به ایران اشاره کرده است.

این فشار با ترجیح ترامپ به دیپلماسی اجباری و تعیین مهلت‌ها تشدید می‌شود. اگر تهدید به تشدید تنش در صورت عدم امتیازدهی کنید، وقتی بلوف شما رو می‌شود، پایین آمدن از آن بسیار دشوار است. ترامپ همچنین از قوی به نظر رسیدن لذت می‌برد. او حتی شروع به ادعای اعتبار برای برخی از حملات موفق اخیر اسرائیل به ایران کرد. شاید تعجب‌آور نباشد که گزارش‌ها حاکی از آن است که انتقاد دموکرات‌ها از تمایل ترامپ به عقب‌نشینی، تمایل او را به سخت‌گیری با ایران افزایش داده است.

به طور خلاصه، انتظارات غیرواقعی خود ترامپ در مورد صلح‌سازی، احتمال موفقیت او را کاهش می‌دهد.

این مشکل به ویژه در مورد ایران حاد بوده است، شاید تنها حوزه‌ای که جمهوری‌خواهان جریان اصلی در تعهد خود به تغییر رژیم دوران بوش ثابت‌قدم هستند. در هفته‌های اخیر شاهد فشاری هماهنگ از سوی کاپیتول هیل، اندیشکده‌های جنگ‌طلب واشنگتن، و حتی رسانه‌های جناح راست برای سوق دادن ترامپ به سمت حملات نظامی به ایران بوده‌ایم، حتی در حالی که مذاکرات ظاهراً به آرامی در حال پیشرفت بود. حتی روپرت مرداک، غول رسانه‌ای، به آرامی تلاش‌های ویتکوف را مورد تمسخر قرار داده تا ترامپ را تحت تأثیر قرار دهد.

اما اگر ترامپ بتواند راهی برای مقاومت در برابر بمب ساعتی فشار حامیان جنگ و جنون رسانه‌ای پیدا کند، هنوز هم می‌تواند به توافقی دست یابد. نشانه‌های اولیه، از جمله یک پنجره دو هفته‌ای پیشنهادی که ترامپ در آن در مورد حملات نظامی تصمیم خواهد گرفت، حاکی از آن است که او هنوز دیپلماسی را کنار نگذاشته است. مذاکرات این آخر هفته در ژنو بین دیپلمات‌های ایرانی و اروپایی انجام خواهد شد و کانال‌های ارتباط مستقیم بین ویتکوف و وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، ظاهراً باز مانده‌اند.

ترامپ هنوز هم می‌تواند یک صلح‌ساز باشد. اما این امر مستلزم آن است که رئیس‌جمهور دمدمی مزاج، که معمولاً به صبر شهرت ندارد، از دیپلماسی اجباری مبتنی بر اولتیماتوم به یک رویکرد سازنده‌تر و بلندمدت تغییر کند.