هنگامی که ۳۲ متحد ناتو برای اجلاس این بلوک در لاهه گردهم میآیند، هدف اصلی اجتناب از درگیری آشکار میان واشنگتن و نزدیکترین – یا شاید باید گفت سابقاً نزدیکترین؟ – دوستانش خواهد بود.
به این منظور و برای جلب رضایت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، که علاقهای به جلسات طولانی ندارد، سران کشورها و دولتها در ۲۵ ژوئن تنها یک جلسه دو و نیم ساعته خواهند داشت، به جای رویدادهای معمول چندگانه در طول دو یا چند روز. با توجه به واگرایی فزاینده دیدگاههای ایالات متحده و اروپا در مورد روسیه و جنگ آن در اوکراین، ممکن است این موضوعات نیز تا حد زیادی نادیده گرفته شوند. انتظار میرود متحدان به ترامپ یک پیروزی مورد انتظار اهدا کنند: تعهد به صرف حداقل ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی برای دفاع و زیرساختهای مرتبط با دفاع، که یک خواسته کلیدی کاخ سفید از این بلوک است.
آیا این برای حفظ یکپارچگی ناتو کافی خواهد بود؟ و پس از آن چه اتفاقی میافتد، در حالی که حمایت نظامی ایالات متحده از اروپا – و علیه روسیه – دیگر قطعی نیست؟ فارن پالیسی از نه کارشناس نظرشان را در مورد آینده این ائتلاف پرسید. پاسخهای آنها را در ادامه بخوانید.

آیا ناتو مرده است؟
نویسنده: کوری شیک، رئیس سیاست خارجی و دفاعی در مؤسسه امریکن اینترپرایز
دو ماه پیش، من پیشنهاد کردم که مارک روته، دبیرکل ناتو، وانمود کند دچار حمله قلبی شده و اجلاس هفته آینده در لاهه را به تعویق بیندازد. من واقعاً نگران بودم که خصومت تیم ترامپ نسبت به نزدیکترین دوستان ایالات متحده به حدی شدید شده بود که منجر به جلسهای فاجعهبار شود. فهرست شواهد، به هر حال، طولانی است: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، تهدید کرده است که هر متحدی را که اهداف هزینههای دفاعی را برآورده نکند، رها خواهد کرد؛ خواستار الحاق کانادا و گرینلند شده است؛ ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین را در دفتر بیضیشکل تحقیر کرده است؛ و تأمین اطلاعات و تسلیحات به کییف را محدود کرده است. شواهد همچنین شامل سخنرانی تند جی.دی. ونس، معاون رئیسجمهور، در مونیخ، حمایت آشکار او از افراطگرایان سیاسی اروپایی، تردید واشنگتن در انتصاب یک افسر آمریکایی برای فرماندهی ناتو، امتناع دولت از محکوم کردن حمله روسیه به اوکراین، و تکرار همان صحبتهای روسیه است. من میترسیدم که ترامپ از این اجلاس برای اعلام خروج کامل نیروهای آمریکایی از اروپا استفاده کند، که دعوتی آشکار برای روسیه جهت گسترش حوزه نفوذ خود و احتمالاً حمله به یک متحد ناتو خواهد بود.
اما من یک دارایی استراتژیک اصلی این ائتلاف را دستکم گرفته بودم: توانایی آن در یافتن راههایی برای ظریفکاری در اختلافات عمیق میان اعضا. به هر حال، این همان ائتلافی است که گزارش هارمل در سال ۱۹۶۷ را ارائه کرد که هم تهدید بلوک شوروی از طریق بازدارندگی و هم کاهش تنشها از طریق تنشزدایی را ترویج میکرد. این همچنین ائتلافی است که تصمیم دو مسیره سال ۱۹۷۹ را برای استقرار تسلیحات هستهای جدید و همزمان advocating برای خروج آنها اتخاذ کرد. اعضای ناتو در یافتن راههایی برای صحیح بودن همزمان چیزهای متضاد برای رفع مشکلات آن لحظه، نابغه بودهاند. و مشکل این لحظه، تهدید واشنگتن برای کنار گذاشتن تعهدات ایالات متحده است در حالی که اروپا میترسد بدون ایالات متحده امنیت نداشته باشد.
با نزدیک شدن به اجلاس هفته آینده، ناتو به نظر میرسد راهی برای جلوگیری از بدترین نتیجه، همانطور که همیشه پیش از این انجام داده است، یافته است. ترامپ احتمالاً همچنان کاهش نیروهای آمریکایی را در این اجلاس اعلام خواهد کرد، اما خبر اصلی این خواهد بود که هر ۳۲ متحد توافق میکنند که هزینههای دفاعی را به ۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند. با خواندن دقیق، تنها ۳.۵ درصد به تسلیحات و نیروها اختصاص خواهد یافت؛ ۱.۵ درصد باقیمانده برای زیرساخت خواهد بود. اما زیرساخت هم مهم و هم محبوب است. و اتفاقاً: برای اینکه ایالات متحده به هدف جدید ۳.۵ درصدی دست یابد، به اضافه کردن ۳۸۰ میلیارد دلار به بودجه دفاعی سالانه ایالات متحده نیاز خواهد داشت.
بنابراین، متحدان ناتو این آبهای متلاطم را دریانوردی خواهند کرد و خواستههای ترامپ را برآورده خواهند ساخت، در حالی که ریسک استراتژیک جدیدی که کاهش نیروهای آمریکایی اکنون ایجاد میکند را کماهمیت جلوه میدهند. این کاری است که متحدان خوب انجام میدهند. این همچنین کاری است که جوامع آزاد انجام میدهند، یعنی یافتن مصالحههایی که دولتها را به طور داوطلبانه به همکاری وادار میکند. تهدیدات ترامپ مبنی بر اینکه ایالات متحده از هیچ یک از متحدان ناتو که به اندازه کافی برای دفاع هزینه نمیکنند، دفاع نخواهد کرد، ممکن است هنوز ضربهای مرگبار به بلوکی باشد که اعضای خود را برای بیش از ۷۰ سال محافظت کرده است. اما در حال حاضر، ناتو زنده است.

درباره روسیه صحبت نکنید
نویسنده: آنجلا استنت، نویسنده کتاب جهان پوتین: روسیه علیه غرب و با باقی جهان
بیانیه اجلاس ناتو در واشنگتن در سال ۲۰۲۴، حمله تمامعیار روسیه به اوکراین را محکوم کرد و به وضوح بیان داشت که «روسیه همچنان مهمترین و مستقیمترین تهدید برای امنیت متحدان است.» متحدان همچنین توافق کردند که یک استراتژی جدید در مورد روسیه را برای اجلاس بعدی خود در سال ۲۰۲۵، با در نظر گرفتن تهدیدات امنیتی جدید، آماده کنند. با این حال، پس از انتخاب دونالد ترامپ، کار بر روی این استراتژی جدید متوقف شد، زیرا مقامات ارشد ناتو دریافتند که اکنون دستیابی به اجماع بین واشنگتن و اروپا در مورد نحوه برخورد با روسیه غیرممکن خواهد بود.
ترامپ مصمم است که روابط با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را از نو تنظیم کند و به آنچه هیچ یک از سلفان او از سال ۱۹۹۱ نتوانستهاند انجام دهند – ایجاد یک رابطه سازنده با کرملین – دست یابد. برخلاف روسای جمهور قبلی ایالات متحده، چه جمهوریخواه و چه دموکرات، درک ترامپ از عوامل محرک سیاست جهانی شبیه پوتین است: جهان به حوزههای نفوذ تقسیم شده است که هر یک تحت سلطه یک قدرت بزرگ با حاکمیت مطلق است، در حالی که قدرتهای کوچکتر تنها از حاکمیت محدود برخوردارند. مذاکرات برای پایان دادن به جنگ روسیه با اوکراین به بنبست خورده است زیرا پوتین قصد ندارد به این زودی به جنگ پایان دهد. اما کاخ سفید فارغ از ادامه تجاوز روسیه، به دنبال روابط بهتر با کرملین است.
در طول اجلاس کوتاه آینده ناتو، هدف اصلی اجتناب از هرگونه درگیری بزرگ فراآتلانتیکی است. تنها یک جلسه رهبران به جای چندین جلسه معمول برگزار خواهد شد. روسیه و اوکراین ظاهراً به سختی موضوع بحث خواهند بود، و ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در جلسه اصلی اجلاس شرکت نخواهد کرد.
اگر تنظیم مجدد روابط ترامپ با پوتین موفقیتآمیز باشد و انزوای روسیه توسط ایالات متحده در حالی که جنگ ادامه دارد، پایان یابد، ناتو با چالش جدی مواجه خواهد شد. به استثنای تعداد معدودی از اعضای ناتو مانند مجارستان و اسلواکی، که خواستار پایان حمایت از اوکراین و تعامل مجدد با روسیه هستند، اعضای اروپایی ناتو در محکومیت جنگ روسیه و حمایت از کمک به اوکراین متحد باقی ماندهاند. آنها روسیه را به دلیل عزم پوتین برای بازبینی توافق پس از جنگ سرد و بازگرداندن سلطه مسکو بر هر دو کشورهای شوروی سابق و اعضای سابق پیمان ورشو، یک تهدید بزرگ برای امنیت اروپا میدانند. اگر دولت ترامپ حمایت نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی خود را از اوکراین قطع کند و به طور کامل با روسیه تعامل مجدد برقرار کند، این اولین بار از زمان تأسیس ناتو خواهد بود که برداشتهای تهدید اروپا و ایالات متحده در مورد روسیه به این شدت واگرا میشود.
در آینده، چالش اصلی برای اعضای اروپایی ناتو (و کانادا و ترکیه) تدوین یک استراتژی مؤثر برای بازدارندگی تجاوزات آتی روسیه خواهد بود، حتی اگر قدرتمندترین عضو ائتلاف با مهار روسیه مخالف باشد. اعضای غیرآمریکایی ناتو، در چند ماه گذشته، عزم خود را هم برای هزینه بیشتر در دفاع و هم برای به عهده گرفتن مسئولیت بیشتر در دفاع از اوکراین نشان دادهاند. با این وجود، حفظ این تعهدات در مواجهه با عدم تمایل ایالات متحده برای مجازات روسیه، حداقل برای سه سال آینده، یک مبارزه دشوار خواهد بود.

اروپا بدون آمریکا همچنان بیدفاع است
نویسنده: فرانتس-اشتفان گادی، همکار پژوهشی در مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک
وابستگی پایدار اروپا به قابلیتهای نظامی ایالات متحده یک نقص تصادفی نیست، بلکه یک ویژگی اساسی از معماری امنیتی فراآتلانتیکی است. از زمان تأسیس ناتو در اواخر دهه ۱۹۴۰، ایالات متحده به عنوان یکپارچهساز اصلی – چسب استراتژیکی که انسجام دفاع جمعی اروپا را حفظ میکند – عمل کرده است. این نقش ایالات متحده به عنوان ستون فقرات استراتژیک، عملیاتی و فناوری ناتو، یک وابستگی عمیق و پیچیده ایجاد کرده است و تلاشهای اروپا برای تقویت دفاع خود را ذاتاً محدود میکند، مگر اینکه این حمایت اصلی مورد توجه قرار گیرد.
بحث بر سر بودجههای دفاعی، که در اجلاس هفته آینده ناتو به طور برجستهای مطرح خواهد شد، نشان میدهد که اروپا میتواند صرفاً با جذب سربازان بیشتر و انباشت هواپیماها، تانکها، توپخانه، پهپادها و سایر سختافزارها از خود دفاع کند. با این حال، شمارش نیروها و تسلیحات یک تمرین ناقص است. چالش واقعی این است که اروپا فاقد قابلیتهای حیاتی لازم برای یکپارچهسازی و حفظ عملیات رزمی در طولانی مدت است – به اصطلاح «توانمندسازهای استراتژیک» که تقریباً به طور کامل توسط ایالات متحده تأمین میشوند.
این توانمندسازها شامل اطلاعات، نظارت و شناسایی، از جمله ماهوارهها و رادار؛ قابلیتهای حمله دقیق برای هدف قرار دادن اهداف با ارزش بالا؛ سیستمهای دفاع هوایی دوربرد برای رهگیری و خنثی کردن تهدیدات پیچیده؛ و زیرساختهای قوی برای فرماندهی، کنترل و ارتباطات، که برای هماهنگی و تصمیمگیری حیاتی است. علاوه بر این، بیشتر رهبران نظامی اروپا فاقد تجربه گسترده در فرماندهی تشکیلات زمینی بزرگ هستند، مهارتی که برای استقرار سریع و اثربخشی عملیاتی در سناریوهای بحرانی حیاتی است.
لیست کسریهای نظامی ادامه دارد: نیروهای هوایی اروپایی عموماً قادر به اجرای عملیات پیچیدهای مانند سرکوب پدافند هوایی دشمن یا حملات عمیق علیه اهداف با ارزش بالا یا اهداف تقویتشده در عقب دشمن، مانند آنچه اسرائیل در ایران انجام داده است، نیستند. نیروی دریایی اروپا، علیرغم برخی پیشرفتهای اخیر، در جنگ ضد زیردریایی محدود باقی مانده است، که یک جزء حیاتی در مواجهه با دشمنی مانند روسیه است. عدم توانایی انجام این مأموریتها، وابستگی اروپا به داراییهای ایالات متحده و شکافهایی که نیاز به رسیدگی فوری دارند را برجسته میکند.
این کاستیها – که با کمبود جدی مشابهی در جدیت استراتژیک و اراده سیاسی تشدید شدهاند – در طول بحث بر سر استقرار احتمالی نیروهای زمینی اروپایی برای تأمین آتشبس فرضی در اوکراین به وضوح مشاهده شد. عدم توانایی کشورهای درگیر در بحثها برای استقرار جمعی حتی دو یا سه تیپ مکانیزه – که هر یک تقریباً شامل ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نیرو میشوند – محدودیتهای سیستمی اروپا را نشان میدهد، علیرغم مقادیر زیاد سختافزار و نیرو در قاره. این کاستیها به طور مستقیم اعتبار طرحهای دفاع منطقهای ناتو و بازدارندگی آن را، به ویژه در کشورهای بالتیک، جایی که انتظار میرود کشورهای بزرگتر ناتو مانند آلمان نیروهای معتبری را قادر به بازدارندگی تجاوزات روسیه مستقر کنند، تضعیف میکند.
اگر اروپا بدون حمایت ایالات متحده قادر به استقرار و حفظ نیروها نباشد، پس بازدارندگی ائتلاف به شدت به خطر میافتد زیرا جدایی ایالات متحده به طور فزایندهای واقعی به نظر میرسد. بنابراین، دو سال آینده میتواند مرحلهای از آسیبپذیری خطرناک را آغاز کند. برای متحدان اروپایی برای اطمینان از اینکه در صورت نیاز میتوانند نیروهای رزمی مؤثر را مستقر کنند، بسیار ضروری است که سرمایهگذاریها را – همین حالا، نه فردا – دقیقاً در آن توانمندسازهای حیاتی که عمدتاً توسط ایالات متحده تأمین شدهاند، تسریع کنند.

وعدههای اروپا کافی نیست
نویسنده: آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل سابق ناتو
اروپا رفاه پس از جنگ سرد خود را بر پایه انرژی ارزان از روسیه، کالاهای ارزان از چین و امنیت ارزان از ایالات متحده بنا نهاد. همانطور که اکنون میدانیم، این مدل دیگر کار نمیکند.
همزمان با اینکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، به دنبال کاهش نقش واشنگتن در امنیت اروپا است، سازمانهای اطلاعاتی مکرراً به ما میگویند که روسیه ممکن است تا پایان این دهه برای حمله به یک کشور ناتو آماده شود. حتی با ادامه نبرد در اوکراین، روسیه اخیراً پایگاههای نظامی خود را در مرز ناتو ارتقا داده است. سال گذشته، روسیه بیش از کل اروپا در دفاع هزینه کرد.
در این پسزمینه، عدم تمایل دیرینه اروپا به بازسازی ارتش و آمادگی نظامی دیگر فقط یک شرمساری نیست. بلکه یک وضعیت اضطراری است.
در اجلاس ناتو هفته آینده، متحدان احتمالاً موافقت خواهند کرد که هدف هزینههای دفاعی سالانه خود را به ۳.۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند، با ۱.۵ درصد اضافی که برای زیرساختها، امنیت سایبری و سایر هزینههای مرتبط با نظامی صرف خواهد شد. در مجموع، این به ترامپ پیروزیای را که او با درخواستش مبنی بر صرف حداقل ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی توسط متحدان برای دفاع به دنبال آن بود، خواهد داد.
در ظاهر، این افزایش میتواند شروع به رفع برخی از شکافهای اروپا در تولید و قابلیتهای دفاعی کند. متحدان اروپایی باید به طور گستردهای صنعت دفاعی تکه تکه و کمبودجه خود را توسعه دهند. ارتشهای اروپایی نیاز فوری به فناوریهای سنتی مانند هواپیماهای ترابری و سیستمهای ضربتی دوربرد دارند، و باید با فناوریهای جدیدی مانند پهپادها، سیستمهای هوش مصنوعی و داراییهای فضایی که میدان نبرد در اوکراین را شکل دادهاند، مجهز شوند.
اما وعدهها کافی نیستند. سال گذشته – یک دهه کامل پس از تعهد ناتو به صرف حداقل ۲ درصد در آخرین اجلاس من به عنوان دبیرکل – تنها ۲۳ از ۳۲ متحد به این آستانه رسیدند. ده سال دیگر، نباید به تعهد اروپا به ۳.۵ درصد به عنوان یک وعده توخالی نگاه کنیم که فقط برای آرام کردن یک رئیسجمهور متلاطم و معاملهگر ایالات متحده داده شده است.
در میان ستایشهای اجتنابناپذیر از همبستگی و هدف اروپا در لاهه، من به دنبال برنامههای روشن و جزئی خواهم بود: جدولهای زمانی مشخص هزینهها و فهرست قابلیتهای جدیدی که باید تأمین شوند. بدون آنها، عزم تازه ناتو ارزش چندانی نخواهد داشت.
دیکتاتورهایی مانند ولادیمیر پوتین فقط به قدرت احترام میگذارند. با توجه به خطر بسیار واقعی تنها ماندن توسط ایالات متحده، اروپا باید اطمینان حاصل کند که امروز به اندازه کافی قوی است تا پوتین را بازدارد – تا فردا مجبور نباشیم با او بجنگیم.

مسئله آلمان
نویسنده: لیانا فیکس، همکار اروپا در شورای روابط خارجی
رهبران اروپایی با احتیاط خوشبینانه به اجلاس ناتو در لاهه نزدیک میشوند. برخلاف اجلاس بروکسل در سال ۲۰۱۸، زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، اروپاییها را به خاطر هزینههای دفاعی ناچیزشان مورد عتاب قرار داد، اکنون متحدان چیزی برای ارائه دارند: برنامهای برای رسیدن به حداقل ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی در هزینههای دفاعی، همانطور که ترامپ درخواست کرده بود، حتی اگر ۱.۵ درصد آن ممکن است به زیرساختهای مرتبط با دفاع اختصاص یابد، نه لزوماً به ارتشهایشان.
متحدان اروپایی سرانجام به این نتیجه رسیدهاند که برای تضمین آینده ناتو، یک توافق جدید فراآتلانتیکی در مورد تقسیم بار مورد نیاز است. کشورهای اروپایی باید سهم شیرین دفاع متعارف ناتو را بر عهده بگیرند.
آلمان نقش مهمی در موفقیت اجلاس و این مأموریت گستردهتر ایفا خواهد کرد، زیرا یکی از معدود کشورهای اتحادیه اروپا است که از انعطافپذیری مالی برای صرف تقریباً نامحدود در دفاع برخوردار است. فردریک مرتز، صدراعظم جدید، نه تنها تصمیمگیری در سیاست خارجی برلین را کارآمدتر کرده و روابط کاری خوبی را با پاریس، ورشو و لندن بازسازی کرده است، بلکه به نظر میرسد در دفتر بیضیشکل نیز با ترامپ لحنی سازنده داشته است، که این امر باید به اجلاس کمک کند. حتی قبل از به قدرت رسیدن، مرتز راه را برای تغییر قانون اساسی به منظور اجازه افزایش شدید هزینههای دفاعی هموار کرد.
اما هر چقدر هم که عدم تمایل اروپا به هزینههای نظامی در گذشته عامل اصطکاک در ناتو بوده است، اینکه آیا این تحولات مثبت برای مهار بیثباتی شخصی و غرایز مخرب ترامپ کافی خواهد بود یا خیر، به هیچ وجه قطعی نیست. به جای یک تغییر تدریجی به سمت نقش بیشتر اروپا در ائتلاف، به همان راحتی میتوانیم شاهد یک رها کردن ناگهانی ائتلاف توسط ایالات متحده باشیم (مانند آنچه ترامپ ظاهراً در اجلاس ۲۰۱۸ در نظر گرفته بود). اگرچه مقامات آمریکایی به اروپاییها اطمینان دادهاند که هرگونه خروج نیروهای آمریکایی که ترامپ ممکن است در این اجلاس اعلام کند، شکافی در بازدارندگی و اعتبار ناتو ایجاد نخواهد کرد، اما اختلافات با ترامپ بر سر روسیه و اوکراین – یا تجارت و تعرفهها – میتواند هر لحظه تشدید شده و منجر به تصمیمات غیرمنتظره ایالات متحده شود.
تهدیدی نیز برای ناتو در داخل اروپا وجود دارد: اگرچه افکار عمومی اروپا نیاز به افزایش هزینههای دفاعی را میپذیرند، اما هدف جدید ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی، حتی اگر به طور گسترده تعریف شود، نیازمند آن است که اکثر کشورهای اروپایی مصالحههای دردناکی، از جمله کاهش رفاه اجتماعی، را انجام دهند. این امر زمینه مساعدی را برای پوپولیستهای طرفدار روسیه در جناح راست و چپ فراهم میکند تا پیشنهادی وسوسهانگیز به رأیدهندگان ارائه دهند: اگر ایالات متحده به هر حال ممکن است به دفاع از اروپا نیاید، چرا همه این پول را صرف ارتش کنیم به جای اینکه به برخی از خواستههای مسکو تن دهیم؟ شبح مماشات در حال ظهور است.
در بدترین حالت یعنی رها کردن توسط ایالات متحده، آلمان به ویژه در برابر تغییرات استراتژیک و سیاسی شدید آسیبپذیر خواهد بود. کشورهای خط مقدم شرقی با تجربیات اشغال روسیه و شوروی حتی بدون ناتو مقاومت خواهند کرد، و بریتانیا و فرانسه زرادخانههای هستهای و یک سنت طولانی و ناگسستنی به عنوان قدرتهای بزرگ اروپایی دارند، که آنها را از هر دوره آشفتگی استراتژیک عبور خواهد داد. اما هویت ملی آلمان پس از سال ۱۹۴۵، به طور پیچیدهای با مفهوم غرب تحت رهبری ایالات متحده مرتبط است. نقش آلمان در اروپا زمانی که دیگر غربی منسجم و متحد در ناتو وجود ندارد، چه خواهد بود؟ پوپولیستهای راستگرایی مانند حزب جایگزین برای آلمان (که مخالف ایالات متحده است) پاسخی دارند: آنها خواهان آلمانی هستند که دوباره نظامی شده و بسیار به روسیه نزدیکتر باشد. این نتیجهای است که حتی ترامپ هم نمیتواند خواهان آن باشد.

روسیه چگونه ممکن است حمله کند
نویسنده: فابیان هافمن، همکار پژوهشی در پروژه هستهای اسلو در دانشگاه اسلو
هر رهبری که در اجلاس ناتو هفته آینده شرکت میکند باید یک چیز را به وضوح بداند: روسیه برای جنگ با این ائتلاف آماده میشود. چندین سرویس اطلاعاتی ناتو اشاره کردهاند که روسیه نه تنها مقادیر عظیمی از نیروی انسانی و تجهیزات از دست رفته در اوکراین را جایگزین میکند، بلکه تسلیحات را نیز ذخیره کرده، نیروی کلی خود را گسترش میدهد و زیرساختهای نظامی را در نزدیکی مرز شرقی ناتو ارتقا داده و میسازد. اگرچه روسیه ممکن است منتظر بماند تا جنگش در اوکراین به نحوی پایان یابد پیش از باز کردن جبههای جدید، اما ممکن است تصمیم بگیرد زودتر عمل کند.
بنابراین، اروپا باید برای جنگ آماده شود – دقیقاً برای بازدارندگی روسیه از آغاز جنگ در وهله اول. برای دههها، بازدارندگی ناتو کارساز بوده است، اما دو عامل حیاتی تغییر کردهاند. اول، قابلیتهای نظامی ناتو – به ویژه قابلیتهای متحدان اروپایی – با تهدید فزایندهای که این بلوک با آن روبرو است، متناسب نیستند. روسیه اکنون تحت یک اقتصاد جنگی کاملاً بسیج شده با جامعهای که به نظر میرسد آماده تحمل هر هزینهای است که توسط رهبریاش تحمیل میشود، عمل میکند، اما نیروهای مسلح، صنایع دفاعی و جوامع اروپا تازه شروع به واکنش نشان دادهاند. دوم، انسجام ناتو به عنوان یک ائتلاف رو به تزلزل بوده است: حملات لفظی دونالد ترامپ به متحدان اروپایی تردیدهای جدی را در مورد اعتبار تضمینهای امنیتی ایالات متحده ایجاد کرده است، و کشورهای کلیدی اروپای غربی بارها ترس و تردید خود را در مواجهه با روسیه بر سر اوکراین نشان دادهاند. همه اینها تعادل درک شده عزم را به طور خطرناکی به نفع مسکو سوق میدهد.
تئوری پیروزی روسیه احتمالاً شامل حملهای است که هدف آن شکاف یا فلج کردن ائتلاف است. یک سناریو، حمله زمینی به یک کشور کوچک خط مقدم ناتو است، با اطمینان روسیه به ذخیره بزرگتر نیروی انسانی در دسترس و آگاهی کامل از عدم تحمل تلفات در جوامع غربی. برنامهریزان روسی فرض میکنند که ترکیبی از تلفات سنگین نیروهای خط مقدم غرب، حملات موشکی عمیق به پشت جبهه ناتو (از جمله به زیرساختهای حیاتی غیرنظامی)، و تهدیدات هستهای فزاینده از کرملین، سیاستگذاران و افکار عمومی غرب را برای جستجوی یک توافق سریع – البته طبق شرایط مسکو – تحت فشار قرار خواهد داد، به جای تحمل یک جنگ طولانی.
ناتو چگونه باید آماده شود؟
اول، حمایت از اوکراین کلید است: تا زمانی که روسیه مجبور به استفاده از بیشتر منابع خود در جنگ اوکراین باشد، حمله به خاک ناتو بعید باقی میماند – حتی اگر نتوان آن را به طور کامل نادیده گرفت.
دوم، ناتو باید به سمت یک موضع دفاع پیشرفته معتبر حرکت کند، که هنوز فاقد آن است. مؤثرترین راه برای مقابله با نوع کمپین کوتاه و پرشدتی که تصمیمگیرندگان روسی احتمالاً در نظر دارند، جلوگیری از نفوذ روسیه در مرز است. افزایش قابل توجه نیروهای مستقر در خط مقدم نیز نیازمند آن است که کشورهای اروپایی ناتو سرانجام صنایع دفاعی خود را به حالت جنگی تغییر دهند.
سوم، ناتو باید در یک قابلیت ضدحمله معتبر سرمایهگذاری کند، و به وضوح اعلام کند که هرگونه حمله موشکی متعارف به زیرساختهای حیاتی اروپا به همان شکل پاسخ داده خواهد شد. کشورهای ناتو همچنین باید به وضوح نشان دهند که اگرچه به دنبال تشدید هستهای نیستند، اما تسلیم تهدیدات هستهای یا استفاده از تسلیحات هستهای نخواهند شد – و این کلمات را با قابلیتها پشتیبانی کنند. با توجه به افزایش تردیدها در مورد چتر هستهای ایالات متحده، کشورهای هستهای اروپا باید اعتبار بازدارندگی هستهای خود را تقویت کنند.

کشورهای خط مقدم برای جنگ تنها آماده میشوند
نویسنده: مینا آلندر، همکار پژوهشی در چتم هاوس
با توجه به عدم قطعیت در مورد تعهد آینده ایالات متحده به ائتلاف فراآتلانتیک و افزایش توان نظامی روسیه در مرز شمال شرقی ناتو، کشورهای نوردیک، کشورهای بالتیک و لهستان برای بدترین سناریو آماده میشوند: احتمالاً مجبور به دفاع در برابر روسیه بدون حمایت ایالات متحده.
در طول سه سال گذشته از جنگ تمامعیار روسیه در اوکراین، این کشورها دست روی دست نگذاشتهاند. از زمان پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو، همکاری نظامی – به ویژه در میان کشورهای نوردیک – به سطحی از ادغام که به ندرت بین کشورهای مستقل دیده میشود، تشدید شده است. در همین حال، لهستان به سرعت در حال افزایش توان نظامی خود برای مقابله با یک حمله پیشبینی شده است، از جمله برنامههایی برای افزایش نیروهای خود به نیم میلیون سرباز فعال و نیروی ذخیره، که آن را به ذخیره کل فنلاند یعنی ۸۷۰ هزار نفر نزدیک میکند.
نیروهای هوایی نوردیک اکنون در سراسر منطقه با هم همکاری میکنند. استونی و فنلاند همکاری دریایی خود را برای پاسخگویی بهتر به جنگ هیبریدی شدید روسیه در دریای بالتیک تقویت کردهاند. در حالی که ائتلاف هنوز برای مقابله با قطع کابلهای زیردریایی، اختلال در جیپیاس و سایر اقدامات تهاجمی کمتر از جنگ تلاش میکند، این کشورها موضع فعالتری اتخاذ کردهاند، مانند توقیف کشتیهای روسی و چینی که مظنون به خرابکاری هستند.
این همکاری منطقهای تشدید شده، علاوه بر تلاشهای ناتو برای استقرار نیروهای جدید در مواضع پیشرفته، مانند یک نیروی زمینی پیشرفته جدید در شمال فنلاند و تیپ زرهی آلمانی که ماه گذشته در لیتوانی افتتاح شد، صورت میگیرد.
در همین حال، کشورهای خط مقدم به شدت از اوکراین حمایت میکنند. چهار کشور نوردیک، سه کشور بالتیک و لهستان، هشت از نه اهداکننده اصلی کمکهای نظامی و سایر کمکها بر اساس سهم تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهند. کشورهای نوردیک به طور مشترک در حال تأمین مهمات توپخانه و سایر تجهیزات برای اوکراین هستند، و کپنهاگ در تأمین مالی تولید داخلی تسلیحات اوکراین پیشگام است. کشورهای خط مقدم نیز تولید مهمات خود را به شدت افزایش میدهند. فنلاند در حال تبدیل شدن به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان مهمات اروپا است و ظرفیت حمایت از اوکراین را تا دهه ۲۰۳۰ تضمین میکند. جمهوری چک در حال تبدیل شدن به اولین کشور اروپایی است که دارای یک زنجیره تأمین کامل گلولههای توپخانه در اروپا خواهد بود.
در حالی که کشورهای خط مقدم میخواهند از یک شکاف قاطع در ائتلاف که ممکن است ماجراجویی روسیه را دعوت کند، اجتناب کنند، اما اطمینان حاصل میکنند که آماده هستند – با یا بدون ایالات متحده در کنارشان.

مسکو از قبل ناتو را آزمایش میکند
نویسنده: گابریلیوس لندسبرگیس، وزیر خارجه سابق لیتوانی
نه چندان پیش، تصور عمومی بر این بود که حمله روسیه به ناتو به منزله خودکشی است. امروز، کرملین کاملاً میداند که اروپا فاقد پدافند هوایی کافی، تانک و توپخانه برای جنگی طولانیمدت است – و سالها و بودجه قابل توجهی برای بازسازی ارتش اروپا به اندازه نیاز آن لازم است. اگر عدم قطعیت در مورد اینکه آیا ایالات متحده به کمک متحدی که توسط روسیه مورد حمله قرار گرفته است، خواهد آمد را اضافه کنیم، اروپا با خطرناکترین مرحله خود در دهههای اخیر روبرو است.
شاید روسیه حتی نیازی به آزمایش قابلیتهای ناتو در یک جنگ متعارف نداشته باشد. چه میشود اگر، همانطور که سون تزو توصیه کرد، روسیه از قبل در تلاش باشد «اول پیروز شود و سپس به جنگ برود»؟ مسکو ایده اینکه حملات سایهای بخشی از زندگی در اروپا هستند را عادیسازی کرده است. ده سال پیش، یک حادثه واحد – مانند مسمومیت اسکریپال – یک هیاهوی بزرگ ایجاد کرد و منجر به اخراج دیپلماتهای روسی در سراسر غرب شد. امروز، هنگامی که یک کابل زیردریایی قطع میشود، هواپیماهای غیرنظامی مورد پارازیت قرار میگیرند، یا مواد منفجره تقریباً به یک هواپیمای باربری آلمانی راه پیدا میکنند، این حادثه با یک آه خسته کننده مواجه میشود: باز هم اتفاق افتاد.
روسیه ممکن است واقعاً جرات کند ناتو را بیشتر آزمایش کند – نه با تانکها، بلکه با یک عملیات به اصطلاح هیبریدی از کالینینگراد، یک منطقه برونگان روسیه که بین لهستان و لیتوانی قرار دارد. برای درک بهتر، این همان کالینینگرادی است که پیت هگسث، وزیر دفاع آمریکا، اخیراً در پاسخ به سوالی در کنگره درباره آن گیج شده بود.
تصور کنید قطاری از کالینینگراد به مسکو از طریق لیتوانی در حال حرکت است. این قطار خراب میشود. مسافران در کشوری که روسها آن را خصمانه میدانند، سرگردان میشوند. پلیس روسیه از کالینینگراد برای «کمک» وارد لیتوانی میشود. سپس چند سرباز به آنها میپیوندند. و سپس تعداد بیشتری. و ناگهان، بخشی از لیتوانی دیگر تحت کنترل این کشور نیست.
بله، یک عضو ناتو مانند لیتوانی میتواند در هر زمان ماده ۵ را فعال کند. اما هرگز مشخص نیست که متحدان چگونه واکنش نشان خواهند داد. در طول یک مأموریت نجات ساختگی مانند سناریوی باورپذیری که من توصیف کردم، چه اتفاقی میافتد؟ اگر رئیسجمهور ایالات متحده بیشتر به رهبر روسیه گوش دهد تا متحدان خودش، ایالات متحده چه خواهد کرد؟ اروپا چه خواهد کرد، در حالی که هنوز پنج تا ده سال با آمادگی برای اقدام بدون واشنگتن فاصله دارد؟ آیا اصلاً پاسخی وجود خواهد داشت، یا ائتلاف غربی با یک ناله کوچک از هم خواهد پاشید؟
دشمن به ندرت به شیوهای که قربانیانش برای آن آماده میشوند، حمله میکند. او زمانی و مکانی که رقبایش ضعیفترین، کمترین آمادگی و کمترین انتظار را دارند، ضربه میزند. به همین دلیل است که آمادگیهای اروپا باید اکنون شتاب گیرد، نه اینکه به آرامی و به طور غیرقابل توضیح، از آغاز آخرین حمله روسیه، مرحلهای شوند. هر چیز دیگری کاملاً غیرمسئولانه است و ما را به جنگ نزدیکتر خواهد کرد.

اروپا پس از ناتو باید به آسیا روی آورد
نویسنده: سی. راجا موهان، ستوننویس فارن پالیسی و استاد مدعو پژوهشی در دانشگاه ملی سنگاپور
در حالی که ائتلافهای دیرینه واشنگتن در جهان ترامپ در حاشیه قرار میگیرند، انگیزهی قوی برای متحدان ایالات متحده در اروپا و آسیا وجود دارد تا با یکدیگر همکاری بیشتری داشته باشند. تا کنون، انتظار میرفت ایالات متحده دو رویکرد متفاوت نسبت به ائتلافهای خود در اروپا و آسیا داشته باشد، با تمرکز انرژیهای نظامی ایالات متحده بر آسیا و تحت فشار قرار دادن اروپا برای کاهش بار واشنگتن در قاره قدیم. در حالی که ممکن است بخشی از ائتلاف ترامپ این رویکرد را بیان کند، رئیسجمهور در نشان دادن تردید خود نسبت به ائتلافها به طور کلی ثابت قدم بوده است. تمرکز او بر تجارت بیش از هر چیز دیگر، پیامدهای بزرگی برای متحدان و شرکا، عمدتاً در آسیا، دارد که عمیقاً به دسترسی به بازار ایالات متحده وابسته هستند. تأکید ترامپ بر کاهش بار ایالات متحده در خارج از کشور نیز به متحدان آسیایی ضربه سختی خواهد زد. آنها با عدم تقارن نظامی بسیار بزرگتری با چین نسبت به عدم تقارن اروپا با روسیه روبرو هستند.
علاوه بر این، ترامپ تمایل خود را برای معاملات بزرگ ژئوپلیتیکی با روسیه و چین پنهان نکرده است. در اجلاس سران گروه ۷ که در ۱۷ ژوئن به پایان رسید، ترامپ تمایل خود را برای بازگرداندن روسیه به این گروه تکرار کرد و از ایده پیوستن چین نیز حمایت نمود. چه ترامپ به طور قاطع به سمت عقبنشینی استراتژیک از اروپا و آسیا حرکت کند و به یک هژمونی منطقهای در نیمکره غربی بسنده کند یا نه، عدم قطعیت در سیاستهای ایالات متحده برای متحدان اوراسیایی آمریکا بیش از حد کافی است تا برای همکاری امنیتی بیشتر در سراسر منطقه مشترک خود گرد هم آیند.
دولت بایدن بر تلاشهای شینزو آبه، نخستوزیر فقید ژاپن، برای وارد کردن قدرتهای اروپایی به چارچوب هند-آرام (Indo-Pacific) بنا نهاد. این تلاشها بر اهمیت دیدن صحنههای اروپایی و آسیایی به عنوان یک فضای ژئوپلیتیکی مرتبط تأکید میکرد و از اروپاییها میخواست تا به امنیت آسیا و بالعکس کمک کنند. حضور به اصطلاح AP4 – استرالیا، ژاپن، نیوزلند و کره جنوبی – در سه اجلاس اخیر ناتو بخشی از آن ابتکار است، و رهبران هر چهار کشور امیدواریم در اجلاس لاهه حضور یابند. فراتر از AP4، هند نیز به اروپا به عنوان بیمهای در برابر غیرقابل پیشبینی بودن ایالات متحده و روابط عمیقتر روسیه با چین روی آورده است. این کشور در حال گسترش از روابط امنیتی سنتی خود با فرانسه است تا دایره همکاری دفاعی در اروپا را، هم به صورت دوجانبه و هم به صورت جمعی با اتحادیه اروپا، گسترش دهد.
معقول است که این را بازگشتی به حالت عادی بدانیم – تعامل پویا، هم منفی و هم مثبت، بین اروپا و آسیا که نظم اوراسیا و جهانی را برای بیش از چهار قرن شکل داده است. دو جنگ جهانی منجر به تبدیل شدن ایالات متحده به بازیگر امنیتی غالب در اروپا و آسیا شد. به جای دستخستن از ترک واشنگتن، اروپا و آسیا باید برای تثبیت توازن قدرت اوراسیا دست به دست هم دهند. برخی از این گفتگوها میتواند در لاهه آغاز شود.
درباره نویسندگان
کوری شیک همکار ارشد و مدیر مطالعات سیاست خارجی و دفاعی در مؤسسه امریکن اینترپرایز است. ایکس: @KoriSchake
آنجلا استنت همکار ارشد غیرمقیم در موسسه بروکینگز و نویسنده کتاب جهان پوتین: روسیه علیه غرب و با باقی جهان است. ایکس: @AngelaStent
فرانتس-اشتفان گادی همکار پژوهشی در زمینه قدرت سایبری و مناقشات آینده در مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک، همکار ارشد وابسته در امور دفاعی در مرکز امنیت نوین آمریکا، و نویسنده کتاب بازگشت جنگ: چرا باید دوباره یاد بگیریم چگونه با جنگ کنار بیاییم (Die Rückkehr des Krieges: Warum wir wieder lernen müssen, mit Krieg umzugehen) است. ایکس: @hoanssolo
آندرس فوگ راسموسن بنیانگذار اتحاد دموکراسیها، رئیس راسموسن گلوبال، و دبیرکل سابق ناتو است. ایکس: @AndersFoghR
لیانا فیکس همکار اروپایی در شورای روابط خارجی، مدیر برنامه سابق امنیت اروپا در بنیاد کوربر، و همکار سابق در صندوق مارشال آلمان است. ایکس: @LianaFix
فابیان هافمن همکار پژوهشی دکترا در پروژه هستهای اسلو در دانشگاه اسلو و همکار غیرمقیم در امور دفاعی و امنیتی فراآتلانتیک در مرکز تحلیل سیاست اروپا است. ایکس: @FRHoffmann1
مینا آلندر همکار پژوهشی در چتم هاوس و همکار غیرمقیم در مرکز تحلیل سیاست اروپا است.
گابریلیوس لندسبرگیس وزیر خارجه سابق لیتوانی است.
سی. راجا موهان ستوننویس فارن پالیسی، استاد مدعو در مؤسسه مطالعات آسیای جنوبی دانشگاه ملی سنگاپور، همکار برجسته غیرمقیم در مؤسسه سیاستگذاری آسیا و عضو سابق هیئت مشورتی امنیت ملی هند است. ایکس: @MohanCRaja