تصمیم دونالد ترامپ برای بمباران سایت هستهای فوردو در ایران که دسترسی به آن دشوار است، نمیتوانست بهتر از این عمل کند. از لحاظ عملیاتی، بینقص بود و واکنشی که از ایران دریافت کرد، بهترین چیزی بود که رئیس جمهور ایالات متحده میتوانست امیدوار باشد – بدون خونریزی و از نظر طراحی، کاهنده تنش. مهمتر از همه، ترامپ سپس سعی کرد اسرائیل و تهران را به سمت آتشبس سوق دهد. شایسته تقدیر است.
با این حال، این ماجرا تمام نشده است. تصمیمات دشوار بیشتری برای کاخ سفید وجود خواهد داشت که پیامدهای عمیقی برای مسئله عدم اشاعه هستهای در پی خواهد داشت.
مشکل در اینجا این نیست که آتشبس اعلام شده در دوشنبه شب ظرف چند ساعت نقض شد. این به ندرت غیرمعمول است و در این مورد، احتمال زیادی وجود دارد که در روزهای آینده تثبیت شود. اسرائیل بیشتر یا تمام فهرست اهداف خود را هدف قرار داده است؛ ایران نیز راههای معناداری برای پاسخگویی موثر بدون به خطر انداختن بقای رژیم ندارد. با این حال، ما در جایی که ترامپ میگوید نیستیم.
ترامپ میگوید آتشبس او برای همیشه پابرجا خواهد ماند، اما هیچ صلح ابدی بین جمهوری اسلامی و اسرائیل وجود نخواهد داشت. بدون شک، آیتالله خامنهای رهبر معظم و ژنرالهای قدرتمند سیاسی او زمان خواهند برد تا خود را بازیابی کرده و زخمهایشان را التیام بخشند. آنها تحقیر نظامی شدیدی متحمل شدهاند و نوعی تسویهحساب در داخل کشور اتفاق خواهد افتاد. اما خصومت با اسرائیل در DNA سیاسی آنهاست. اینجا هیچ راهحل یکبارهای وجود ندارد.
برنامه هستهای ایران نیز از روی زمین محو نشده است که هرگز بازسازی نشود، آنگونه که ترامپ ادعا میکند. فرض کنیم تمام تجهیزات غنیسازی در سایتهایی که ایالات متحده و اسرائیل طی ۱۰ روز گذشته بمباران کردهاند، واقعاً نابود شده باشند. این موضوع هنوز جز برای ایرانیان نامعلوم است، اما بسیار محتمل به نظر میرسد. نکته اصلی این است که ایران همیشه دانش فنی و ظرفیت لازم برای جایگزینی هر آنچه تخریب میشود را داشته است.
ما همچنین از مکان ذخیره اورانیوم ۶۰ درصد غنیسازی شده ایران که تنها یک گام با درجه تسلیحاتی فاصله دارد، اطلاعی نداریم. حتی موساد نیز نمیتواند مطمئن باشد که هیچ سایتی از قلم افتاده که به سادگی ناشناخته بودهاند. اینها تنها برخی از دلایلی هستند که رؤسای جمهور ایالات متحده در گذشته در برابر بمباران برنامه هستهای ایران مقاجه کرده و ترجیح دادهاند از طریق دیپلماسی به تأخیر و شفافیت دست یابند.
به عبارت دیگر، خطر دستیابی ایران به زرادخانه هستهای همچنان باقی است. این خطر تا روزی که این رژیم یا جانشین آن تصمیم بگیرد که چنین هدفی را دنبال نکند، ادامه خواهد داشت. و در حال حاضر، شکی نیست – حتی اگر مقامات تندرو علناً آن را نگویند – که استدلال برای دستیابی ایران به یک بازدارنده هستهای هرگز به این اندازه قانعکننده نبوده است. در نهایت، هیچکس کرهشمالی را بمباران نمیکند.
جذابیتهای دستیابی به بمب هستهای برای مدت طولانی، و نه فقط برای ایران، روشن بوده است. به همین دلیل است که معاهده عدم اشاعه تسلیحات هستهای (NPT) سال ۱۹۶۸ وجود دارد. این سیستم شکستهایی نیز داشته است – کرهشمالی، هند، پاکستان و خود اسرائیل – اما با توجه به اینکه فناوری ساخت سلاحهای هستهای مدتهاست در دسترس بیشتر از ۱۹۱ امضاکننده معاهده بوده و سه مورد از چهار کشور خارج شده هرگز آن را امضا نکردهاند، فهرست (کشورهای دارای سلاح هستهای) به طرز شگفتآوری کوتاه است.
ابزار اصلی معاهده NPT، آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین بوده است. اگرچه بسیاری از تندروها در واشنگتن و اسرائیل آن را تحقیر میکنند، اما این آژانس به یک منبع بینظیر از تخصص تبدیل شده و ابزاری برای نظارت بر برنامه ایران فراهم آورده است. البته، ایران میتوانست و از انطباق کامل سر باز زد، و تهدید به زور همیشه در پسزمینه وجود داشت. همچنین آژانسهای اطلاعاتی ملی بودند که در سال ۲۰۰۲ افشا کردند ایرانیها اصلاً یک برنامه غنیسازی دارند تا آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر آن نظارت کند.
با این حال، معاهده NPT و آژانس بینالمللی انرژی اتمی با هم چارچوبی محدودکننده برای اشاعه فراهم آوردهاند که فقدان آن به شدت احساس خواهد شد. در عصر "قدرت بر حق است" و "ملت ما اول"، این چارچوب از قبل دچار مشکل شده است. ممکن است نتواند دوام بیاورد، درست مانند معاهدات کنترل تسلیحات دوران جنگ سرد که یکی پس از دیگری کنار گذاشته شدند، تا امروز تنها یکی – استارت جدید – باقی مانده است، و آن نیز سال آینده منقضی میشود. انتخابهایی که ترامپ اکنون انجام میدهد، نقش بزرگی در تسریع یا کند کردن زوال معاهده NPT ایفا خواهند کرد.
یک مسیر بر آژانسهای اطلاعاتی و اقدامات نظامی برای مقابله با اشاعه، به جای دیپلماسی، تکیه خواهد کرد. این همیشه پیامد تصمیم ترامپ برای فروپاشی توافق هستهای ایران در سال ۲۰۱۵ بود. این همچنین سناریویی است که معاون رئیس جمهور، جی. دی. ونس، روز دوشنبه ترسیم کرد، وقتی هشدار داد که اگر ایرانیها "در آینده بخواهند سلاح هستهای بسازند، دوباره باید با یک ارتش آمریکایی بسیار قدرتمند روبرو شوند." در غزه، اسرائیل این رویکرد را "کوتاه کردن چمن" نامید، اما همانطور که فاجعه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نشان داد، این تضمینی برای موفقیت نیست. و ایالات متحده چند چمن را میخواهد کوتاه کند؟
تکیه صرف بر تهدید به زور همچنین فرض میکند که ایران چند درس حیاتی از ضربهای که تازه دریافت کرده است، نمیآموزد. اولین درس، پاکسازی داخلی است، ریشهکن کردن داراییهای اطلاعاتی اسرائیل که حملات هوایی را تا این حد ویرانگر ساختند. انتظار دوره ای از پارانویای شدید رژیم را داشته باشید. درس دوم، خرید یک سیستم پدافند هوایی بسیار توانمندتر خواهد بود. سوم، پر کردن زرادخانههای موشکی و پهپادی خود است. در غیاب یک مسیر دیپلماتیک، هیچ انگیزهای برای ایران وجود نخواهد داشت تا اجازه بازرسیهای بینالمللی بیشتر را بدهد. این کشور در حال حاضر آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به همدستی با حملات آمریکا و اسرائیل متهم میکند.
کشورهای دیگر نیز نتیجهگیریهای خود را خواهند داشت. این توافق بر اساس یک معامله بزرگ بود که در آن پنج قدرت هستهای موجود قرار بود خلع سلاح کنند، در حالی که کشورهای غیرهستهای موافقت کردند که همینطور باقی بمانند. خلع سلاح تا حد زیادی پیش رفت، اما در سالهای اخیر معکوس شده است. اقدامات ایالات متحده در ابتدا با نقض توافق سال ۲۰۱۵ با ایران و سپس بمباران آن، اعتماد را الهام نخواهد بخشید.
مسیر جایگزینی که ترامپ میتواند در پیش بگیرد، از سرگیری مذاکرات هستهای با این انتظار روشن است که ایرانیها به سادگی تسلیم نخواهند شد. باید چیزی برای آنها در آن وجود داشته باشد. این بدان معناست که ترامپ و تیمش با بسیاری از همان سؤالاتی روبرو خواهند شد که قبل از آنچه در واقع تنها داغترین مرحله از یک جنگ طولانیمدت ایران و اسرائیل بوده، روبرو بودند. این سؤالات شامل لغو حداقل برخی از تحریمهای اقتصادی و پذیرش یک برنامه غنیسازی در سطح غیرنظامی که به شدت تحت نظارت باشد و به سوخت ۳.۵ درصد محدود شود، میشود.
البته جمهوری اسلامی میتواند فرو بپاشد و چیزی کمتر افراطی جایگزین آن شود. این پیامدی است که تعداد کمی آن را سوگواری خواهند کرد، اما شما برای شانس برنامهریزی نمیکنید. ترامپ باید فرض کند که ایران اکنون یاد خواهد گرفت، خود را دوباره مسلح خواهد کرد و برنامه هستهای خود را برای تولید سلاح در اسرع وقت و با کمترین سروصدا متمرکز خواهد کرد. دیپلماسی و بازرسیها بهترین و کمخطرترین راه برای جلوگیری از این اتفاق باقی میمانند.